پرده سینما
هیچکاک رفتار نامتعارف خود را به دختر شش ساله هدرن و بازیگر آینده، ملانی گریفیث نیز گسترش داد. او به عنوان هدیه یک عروسک مومی به شکل مادر ملانی را با همان لباسهای که در فیلم پرندگان به تن داشت، در تابوتی کوچک به او هدیه داد. سالها بعد ملانی گریفیث درباره هیچکاک گفت: «او یک عوضی بود و میتوانید این را از من نقل کنید.»
آلفرد هیچکاک را نابغه فیلمسازی میدانند اما او گاهی با شوخیهای غیرعادی خود دیگران را آزرده میکرد. هیچکاک که 113 سال پیش در روز (13 اوت 1899) در لندن به دنیا آمد، امسال به درستی تجلیل میشود. امسال نودمین سال ساخت اولین فیلم هیچکاک است و موسسه فیلم بریتانیا یک برنامه ویژه برای تجلیل از نبوغ او تدارک دیده است.
کلاسیکهایی مانند پنجره عقبی، روانی و سرگیجه - که اخیرا در نظرسنجی جدید نشریه معتبر «سایت اند ساند» بهترین فیلم تاریخ سینما نام گرفت - نام هیچکاک را به عنوان یکی از محبوبترین و معروفترین فیلمسازان تاریخ سینما ثبت کردهاند. او در عین حال یکی از مشتاقترین مسخرهبازان قرن بیستم با شوخیهای چندشآور و گاهی اوقات غیرعادی بود.
هیچکاک در 1966 به فرانسوا تروفو گفت: «در برابر شوخی نمیتوانم مقاومت کنم و همیشه این کار را انجام میدهم.»
مسخرهبازیهای آلفرد جوزف هیچکاک از شوخیهای بیضرر تا بازیهای ذهنی و حتی شوخیهای تحقیرآمیز سادیستی در نوسان بود.
بعضی شوخیها صرفا سرگرمکننده بودند. مثلا بعضی وقتها هیچکاک در یک آسانسور پر آدم بود داستانی وسوسهانگیز را با صدای بلند برای همکاری که از قبل با او هماهنگ کرده بود، تعریف میکرد. هیچکاک طوری تنظیم میکرد که درست پیش از بیان شاهبیت داستان از آسانسور خارج شود و هنگام خروج مودبانه برای آدمهای گوشایستاده و مایوس، سر تکان میداد.
اهداف هیچکاک اغلب آدمهایی بودند که در خلوت آنها را «متظاهر» و «ازخودراضی» مینامید.
مهمانان متفرعن به مهمانیهای شام دعوت میشدند و هیچکاک قبل از اینکه آنها روی صندلی بشینند زیرشان بالشتک صدادار میگذاشت. گاهی اوقات غذا بر خلاف آنچه سفارش داده شده بود، سرو میشد که شروع آن با پیشغذا بود. بعضی وقتها مهمانان با دیدن غذاهای رنگی آزرده میشدند. خوردن سوپ آبی، قزل آلا آبی و حتی هلو و بستنی آبی برای آنها سخت بود. برای هیچکاک واکنش آنها جذابیت داشت.
بازیگران مرد و زن اغلب هدف هیچکاک بودند. او یکبار 400 شاهماهی دودی برای بازیگری فرستاد. هیچکاک یک بار هم اسبی را به رختکن سر ژرال دو موریه، بازیگر و پدر دافنه دو موریه فرستاد تا واکنش او را ببیند. زمانی که یک فیلمبردار درباره آشپزخانه تمام برقی جدید و پیچیده خود لاف زد، وقتی به خانه برگشت با دو تُن زغال روی پلکان جلو در خانهاش روبرو شد و یک رسید با این نوشته که «هزینه توسط هیچکاک پرداخت شد».
او اغلب با بازیگران زن شوخی میکرد. السی راندولف برای هیچکاک تعریف کرده بود که از آتش میترسد. او بعدها با یک شوخی پیچیده از سوی هیچکاک روبرو شد. یکبار که راندولف درون باجه تلفن بود، هیچکاک از یک تکنسین خواست پنهانی در را قفل کند و بعد با تلمبه، دود به داخل جعبه تلفن بفرستد.
نظریههای مختلف برای توضیح این رفتار هیچکاک مطرح است. بعضی میگویند اتفاقی در دوران کودکی به او لطمه زد. در پنج سالگی پدرش ویلیام که میوهفروش بود، او را با یک یادداشت پیش یک پلیس فرستاد. پلیس پسر کوچک را در یک سلول زندانی کرد. او بعد از 10 دقیقه هیچکاک را آزاد کرد و به او گفت: «ما با بچههای شیطان این طوری برخورد میکنیم.» هیچکاک بعدها گفت هیچوقت نمیتواند ترس از چنین تحقیری را فراموش کند.
قطعا یک جور حس قلدری در این نوع رفتار هیچکاک بود. آلفرد رومی دستیار فیلمبردار هدف یکی از شوخیهای او قرار گرفت، اما بعدا با گذاشتن یک بمب دودزا تقلبی زیر ماشین هیچکاک از او انتقام سختی گرفت. رومی بعدها گفت: «هیچوقت مرد چاقی را نخواهید دید که سریعتر از هیچکاک از ماشین بیرون بیاید!»
او گفت: «هیچکاک هیچوقت سعی نکرد دوباره با من شوخی کند. اگر مقابله میکردی به تو احترام میگذاشت. اگر این کار را نمیکردی، دوباره شوخی میکرد.»
هیچکاک هیچوقت در مصاحبهها به درستی درباره رفتار خود صحبت نکرد. در سال 1972 وقتی در یک مصاحبه تلویزیونی از هیچکاک 72 ساله (که آوریل 1980 درگذشت) در این مورد سئوال شد، او موضع دفاعی گرفت و گفت هیچوقت نمیخواهد کسی را «آزار» بدهد یا «بدنام» کند. همسرش آلما اعتراف کرد شوخیهای هیچکاک او را «نگران» کرده بود.
بدرفتاری هیچکاک با تیپی هدرن هنگام ساخت فیلم پرندگان به خوبی ثبت شده است. او از پرندههای زنده برای حمله به هدرن استفاده کرد.
هیچکاک رفتار نامتعارف خود را به دختر شش ساله هدرن و بازیگر آینده، ملانی گریفیث نیز گسترش داد. او به عنوان هدیه یک عروسک مومی به شکل مادر ملانی را با همان لباسهای که در فیلم پرندگان به تن داشت، در تابوتی کوچک به او هدیه داد. سالها بعد ملانی گریفیث درباره هیچکاک گفت: «او یک عوضی بود و میتوانید این را از من نقل کنید.»
یکی از شوخیهای هیچکاک عملا به شهرتش لطمه زد. در کتاب زندگینامه آلفرد هیچکاک با عنوان «سمت تاریک نبوغ» نوشته دانلد اسپاتو که سال 1983 منتشر شد، داستانی روایت شده که در ادامه میآید:
«هیچکاک با یکی از عوامل صحنه شرط بست اگر شبی را در یک استودیو متروک و تاریک، در حالی که به یک دوربین بسته شده بگذراند، اندازه دستمزد یک هفتهاش به او پول میدهد. آن مرد با کمال میل این شرط را پذیرفت و در پایان یک روز کاری خود هیچکاک به او دستبند زد و کلیدش را در جیب خود گذاشت، اما قبل از آنکه برود یک نوشیدنی به مرد داد تا به قول خودش سریع و عمیق بخوابد. مرد از هیچکاک تشکر کرد و نوشیدنی را خورد. بعد همه از آنجا رفتند و مرد تنها ماند. صبح روز بعد وقتی عوامل فیلم سر صحنه آمدند مرد بیچاره را در حالی دیدند که عصبانی بود و گریه میکرد. او از پا درآمده و تحقیرشده بود. هیچکاک شب قبل قویترین ملین موجود را در نوشیدنی ریخته بود. قربانی به شکلی اجتنابناپذیر خود را کثیف کرده بود و اطرافش پر از مدفوع بود.»
«خبرآنلاین» به نقل از «تلگراف» / 13 اوت / ترجمه: علی افتخاری
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|