پرده سینما

بن بست داوری. به انگیزه شصتمین سالگرد نمایش راشومون

جلال الدین ترابی

راشومون«یکی از مجذوب کننده ترین جنبه های فیلم، درست همین نکته است که فهمیدن اینکه چه معنایی دارد، بسیار دشوار است. این فیلم با هنرهای دیگر (نقاشی، مجسمه سازی آزاد) در این نکته مشترک است که ظاهراً معنای آشکاری ندارد، که این (در نقاشی) به ما توانایی دیدن اشکال و رنگ ها را می دهد، (در مجسمه سازی) به ما آن دید اولیه –دید کودکان- را می دهد که بتوانیم سنگ را به عنوان سنگ و چوب را به عنوان چوب ببینیم، که این حالت در فیلم هایی مثل راشومون [...] به ما این امکان را می دهد که اعمال انسانی را بدون آنکه طرح داستانی تحریفشان کند یا با واقعیات ظاهری مخدوش شود، تجربه کنیم.»[1]

خلاصه داستان فیلم ظاهراً ساده است: در ژاپن قدیم، زنی در جنگل توسط راهزنی مورد تعدی قرار می گیرد و همسرش نیز جانش را از دست می دهد. ماجرا به وسیله دو مرد که یکی راهب و دیگری هیزم شکن هستند برای نفر سوم که یک مرد عامی است روایت می شود. اما نتیجه گیری در مورد حقیقت واقعه و داوری درباره عملکرد آدمهای فیلم، در شرایطی که راویان درگیر واقعه، هر کدام روایتی نه تنها متفاوت بل متناقض با روایات دیگر (علت مرگ سامورایی) ارائه می دهند، برای تماشاگر به امری ممتنع تبدیل می شود.

دیدن واقعه هر بار از منظر یکی از راویان که ناقض روایت های دیگر است به خوبی نگرش نسبی گرایانه به حقیقت و نگاه چند وجهی نویسنده و فیلمساز را بازتاب می دهد.

انتخاب جنگل به عنوان محل وقوع واقعه، با توجه به وجود درختان انبوه و تراکم شاخه ها و برگها و محدودیت افق دید و همچنین سکوت وهم انگیز حاکم بر آن، هوشمندی نویسنده و فیلمساز را نشان می دهد. حمله راهزن به زن و شوهر جوان در چنین فضای وهمناکی صورت می گیرد و تماشاگر هر بار از نگاه یکی از راویان اصلی ماجرا (راهزن، زن، و روح شوهر) این واقعه را می نگرد. راهزن تعدی به زن و قتل شوهرش را به عهده می گیرد. زن مدعی قتل شوهرش شده و سرانجام شوهر (توسط روح احضار شده اش) بر کشتن خود گواهی می دهد. روایت چهارمی هم توسط هیزم شکن (تنها شاهد ماجرا) بیان می شود که با اینکه در مجموع به روایت راهزن نزدیک است، اما به دلیل اینکه بار اول می گوید فقط جسد را در جنگل دیده و سپس اعتراف می کند که شاهد کل ماجرا بوده، لذا تماشاگر نسبت به راستگویی او دچار تردید می شود.

نکته مهم دیگر در روایت های این سه نفر (راهزن، زن، و روح شوهر) این است که آنها نه تنها یکدیگر را متهم به قتل نمی کنند، بلکه با شهامت و صراحت عمل قتل را به خود نسبت می دهند.

در چنین چنبره ای از روایت های متعارض و متناقض است که امکان دستیابی به حقیقت واقعه وجود ندارد، در واقع هر کدام از روایت ها چنان دقیق و ماهرانه و قابل قبول می نماید که تشخیص راست و دروغ و صحت و سقم آنها ممکن نیست. با توجه به بن بستی که تماشاگر در پایان فیلم با آن مواجه می شود، می توان نگرش فلسفی و اجتماعی حاکم بر فیلم را نفی دستیابی به حقیقت و نیز ابطال مطلق بودن ارزشهای اخلاقی دانست.

 

جلال الدین ترابی

 

 


    

[1] -برگرفته از کتاب فیلمهای آکیراکوروساوا نوشته دانلد ریچی با همکاری جون ملن، ترجمه مجید اسلامی و حمید رضا منتظری، نشر «نی»، تهران 1379 صفحه 102

    

 تاريخ ارسال: 1388/8/19
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>سما:

به نظر من که اصلا هم فیلم گیج کننده ای نبود با کمی دقت میشد پی برد که هر کدوم سعی داشتند خودشون رو یک انسان با شرف و مغرور نشون بدهند و اینه من بخاطر حفظ غرور و شرافتم دست به قتل زدم

0+0-

يكشنبه 27 دي 1394



>>>ارسلان.میم:

واقعاً فهمیدن اینکه این فیلم چه معنایی دارد، بسیار دشوار است. سربلند باشی.

0+0-

دوشنبه 2 تير 1393



>>>حوا:

فیلمی خوب، گیج کننده، تامل برانگیز، مهیج، آرام... فیلم متفاوتی بود:)

1+0-

يكشنبه 1 تير 1393



>>>ya3r:

من عاشق این فیلمم

2+0-

پنجشنبه 19 ارديبهž




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.