پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
Eraserhead
كارگردان: دیوید لینچ
فيلمنامه: دیوید لینچ
بازيگران: جک نانس، شارلوت استوارت، جین بیتس و...
محصول: آمریکا، ۱۹۷۷
زبان: انگلیسی
مدت: ۸۹ دقیقه
بودجه: ۱۰۰ هزار دلار
فروش: ۷ میلیون دلار
■ طعم سینما - شمارهی ۲۱: کلهپاککن (Eraserhead)
کلهپاککن فیلمی سینمایی با آهنگسازی، تدوین، نویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی دیوید لینچ است! هنری اسپنسر (با بازی جک نانس) تکوُتنها در اتاقی که پنجرهاش رو به دیواری آجری باز میشود، زندگی میکند؛ او با چشمان وحشتزدهاش گویی که در هراسی دائمی بهسر میبرد... نوشتن یک خلاصهی داستان سرراست برای چنین فیلم غیرمتعارفی -بهجز اینکه شاید کار دشواری باشد- حتماً عبث هم هست!
بهعلاوه، از آنجا که کلهپاککن موافقِ جریانهای شناختهشدهی سینما شنا نمیکند، برای تعیین گونهی سینماییاش نیز بایستی محتاطانه و دستبهعصا عمل کرد. ضمن اینکه هرگز نمیتوان منکر ارزشهای آثار ماندگار و برجستهی ردهی سینمای وحشت شد -که شخصاً به این ژانر علاقهی ویژهای دارم- ولی "فیلمترسناک" خطاب کردن کلهپاککن بهنوعی ظلم در حقّ این فیلم، آدرس غلط دادن به مخاطب و محدود کردن معانی نهفته در کلهپاککن محسوب میشود.
اصولاً کلهپاککن از قرارگیری در حیطهی ژانری خاص فرار میکند؛ بهعبارت دیگر، درست است که بهعنوان مثال عناصر سه گونهی سینمایی فانتزی، ترسناک و علمی-تخیلی در کلهپاککن قابل ردیابی هستند اما بهوضوح شاهدیم که فیلم دیوید لینچ در هیچکدام از این دستهها نمیگنجد. کلهپاککن را باید بیش -و پیش- از هر طبقهبندی در گونههای متداول، فیلمی سوررئالیستی بهحساب آورد. بهشخصه هر زمان سخن از سینمای سوررئال به میان میآید -درعوضِ بهیاد آوردن سگ آندلسی (An Andalusian Dog) لوئیس بونوئلِ فقید مثلاً- بیدرنگ پلانهایی از کلهپاککن دیوید لینچ در خاطرم جان میگیرند.
کلهپاککن در عین حال بهواسطهی نوع صحنهپردازی، سیاهوُسفید و کمدیالوگ بودناش، سینمای صامت اکسپرسیونیستی را نیز به ذهن متبادر میکند. لینچ، فیلماش را سرشار از نمادها و نشانههایی کرده است که رمزگشایی از هریک، احتیاج به تحلیلی موشکافانه و سکانس به سکانس -اگر نگویم: پلان به پلان!- دارد و البته شناخت و فرصت کافی هم میطلبد. علیرغم اینکه ساخت فیلم به سالیان دههی ۷۰ میلادی بازمیگردد، تاریخ مصرف ندارد و هنوز که هنوز است در کمال صحت و قدرت کار میکند.
با وجود اینکه فیلمبرداری کلهپاککن تحت عنوان نخستین ساختهی بلند سینماییِ لینچ -گویا عمدتاً بهدلیل مشکلات مالی- چند سال به طول انجامیده است، با فیلم یکدستی روبهرو هستیم که حداقل با یکبار دیدناش نمیتوان گاف گندهای پیدا کرد. صداگذاری مؤثر در ایجاد حالوُهوای خفقانآور، چهرهپردازی و نحوهی آرایش موی نامعمول هنری، صحنهآرایی دنیایی که در آن روزگار میگذراند، آکسسواری که خاصّ فیلم و محل زندگی کاراکتر اصلی -یعنی: اتاق شمارهی ۲۶- طراحی شدهاند و از همه مهمتر: نوزاد ناقصالخلقه و عجیبوُغریب هنری، همگی در حدّ اعلایی از کیفیت قرار دارند؛ کیفیتی که به باورپذیری هرچه بیشتر جهان رؤیاگونه و فراواقعگرایانهی فیلم کمک میکند.
به نقل از سایت کرایتریون (Criterion)، کلهپاککن از جمله فیلمهای محبوب استنلی کوبریک بهشمار میرفته است؛ همچنین گفته شده که کوبریک کنجکاو بوده پی ببرد دیوید لینچ چطور فرزند دفرمهی هنری را خلق کرده است. اگر فیلم را دیده باشید، به کوبریک حق میدهید که تشنهی سر درآوردن از چگونگی سازوُکار نوزاد غیرعادی باشد! کلهپاککن در ۱۹۷۷ به اکران رسید ولی موجود هیولامانند بهقدری "زنده" و "باورکردنی" از آب درآمده که انگار با اسپشیالافکتهای امروزی روی پرده جان گرفته است. یادآور میشوم کلهپاککن علاوه بر اینکه ۳۷ سال قبل تولید شده، تنها حدود ۱۰۰ هزار دلار بودجه داشته است!
طبق آنچه قبلتر اشاره کردم، کلهپاککن میتواند برای نشانهشناسان خوراک لذیذی فراهم آورد! زیرا تقریباً هر چیزی که در این فیلم میبینید، نماد و نشانهی چیز دیگری است. از بررسی جزء به جزء مفاهیم پنهان در سکانسهای فیلم به این دلیلِ موجه پرهیز میکنم که معتقدم فیلمهای اینچنینی را نباید در چهارچوبِ تنگِ یکسری تعابیر خاص، محدود کرد بلکه بایستی اجازه داد تماشاگر بیواسطه با جهانِ تصاویر منحصربهفردشان مواجه شود.
کلهپاککن فیلم دشواریاب و متفاوتی است که دیدناش مقادیری بردباری و تحمل میخواهد؛ حتی شاید آزرنده باشد بهطوریکه گاه بهنظر میرسد دیوید لینچ در کلهپاککن هیچ قصدی بهجز شکنجه کردن تماشاگران فیلماش ندارد! قرار نیست که معشوق همیشه رام و آرام و سربهزیر باشد؛ پارهای وقتها سرکشی هم میکند، چموش است و کنار آمدن با او و درست درک کردناش، شکیباییِ بیشتری میطلبد. اینها را که گفتم، عشاقِ واقعی سینما خیلی خوب میفهمند.
بهدنبال ظاهر شدن تیتراژ پایانی، اولین جملهای که به فکرم هجوم آورد، این بود: کلهپاککن یک کابوس وحشتناک تمامنشدنی است. جالب بود که بعدها روی یکی از پوسترهای فیلم، به چنین عبارتی برخوردم: "آگاه باشید که کابوس تمام نشده است!" بهنظرم جانمایهی فیلم هم غیر از این نمیتواند باشد: زندگیِ ایندنیاییِ بشر، کابوسی ادامهدار است؛ از هر طرف که رفتم جز وحشتام نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بینهایت.
پیمان عباسی نیا
دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۳
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|