پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
Hunger
كارگردان: استیو مککوئین
فيلمنامه: استیو مککوئین و اندا والش
بازيگران: مایکل فاسبندر، لیام کانینگهام، لیام مکماهون و...
محصول: انگلستان و ایرلند شمالی، ۲۰۰۸
زبان: انگلیسی
مدت: ۹۶ دقیقه
گونه: زندگینامهای، درام، تاریخی
فروش: کمتر از ۳ میلیون دلار
جوایز مهم: برندهی دوربین طلایی در کن ۲۰۰۹
■ طعم سینما - شمارهی ۴۵: گرسنگی (Hunger)
با وجود اینکه ۱۲ سال بردگیاش چندان به مذاقام خوش نیامد ولی همچنان استیو مککوئین را یکی از پدیدههای عرصهی فیلمسازی طی چندسالهی اخیر میدانم؛ بههمین علت برای چهارمین شمارهی "طعم سینما" به ساختهای از او پرداختم که ادلهی متین و پذیرفتنیِ سردبیرِ حواسجمعمان، نگارنده را به این نتیجه رساند که بهتر است از انتشارش صرفنظر کنم [۱] و [۲]. اکنون که به مدد عنايت حضرت باریتعالی و پشتگرمی سردبیر محترم و صدالبته حضور دائمی عشاق واقعی پردهی نقرهای، "طعم سینما" مبدل به آلبوم آثار قابل اعتنای فیلمسازان دیروز و امروز شده است؛ گرچه پیشتر نیز به فیلم موردِ علاقهام گرسنگی پرداخته بودم، حیفام آمد آقای مککوئین در این صفحه غایب باشد.
"بابی ساندز" حداقل به گوش پایتختنشینها آشناست؛ اگر کارتان به سفارت انگلیس یا حوالیاش افتاده باشد، حتماً نام خیابان بابی ساندز هم بهخاطرتان مانده. قهرمان فیلم، بابی ساندز (با بازی مایکل فاسبندر) است، از جمله مشهورترین زندانیان سیاسی دورهی معاصر که با صرف زمانی ناچیز -در فضای مجازی- میتوان به اطلاعاتی کلی دربارهی او دست پیدا کرد. در این میان -و مهمتر از هر مورد دیگری- پی خواهیم برد که او بهواسطهی اعتصاب غذایی طولانیمدت جان باخته است.
وقتی از اول تا آخر ماجرای یک فیلم و بهخصوص از نقطهی اوجاش باخبر باشیم، بهنظرم کار فیلمساز دشوارتر است چرا که برای شگفتزده و احیاناً غافلگیر کردن تماشاگراناش دیگر نمیتواند حسابی روی گرهافکنیهای فیلمنامه باز کند و عمدهی بار اثرگذاری فیلم به حیطهی اجرا منتقل میشود. در پروسهی مواجهه با فیلمی دربارهی بابی ساندز، شک ندارم عمدهی مخاطبان منتظرند ببینند کارگردان، عمل قهرمانانهی او را -که حالا همه میدانیم به قیمت جاناش تمام شده است- چطور به زبان سینما ترجمه میکند.
استیو مککوئین با درک چنین نکتهی بااهمیتی، پاسخی درخور به انتظار معقول تماشاگر میدهد و مأیوساش نمیکند؛ او مرگ خودآگاهانهی ساندز را شکوهمند و پرتأکید روی پرده آورده است. اعتبار این پرداختِ موقعیتشناسانه، زمانی دوچندان میشود که توجه داشته باشیم مککوئین کلِ دقایقِ منتهی به مرگ بابی را با پرهیزی عامدانه از سقوط به سانتیمانتالیسم به تصویر کشیده. گرسنگی بسیار فراتر از انتظاری است که از نخستین ساختهی بلند سینمایی یک کارگردان داریم.
گرسنگی روایتگر برههای حساس و ملتهب از تاریخ مبارزات آزادیخواهان ایرلندی است، بزنگاهی از دو سال آغازین دههی ۸۰ میلادی که با جانسپاری بابی ساندز در پنجم می ۱۹۸۱ پایان مییابد؛ پس هیچ تعجبی ندارد که استیو مککوئین فیلماش را لبریز از تونالیتههای تیره کند، گرچه هرچقدر قضیهی اعتصاب غذای بابی جدی و جدیتر میشود، دیگر هجوم رنگ سفید به قابهای گرسنگی است که جلبِ نظر میکند.
بزرگترین حُسن گرسنگی شاید لطمه وارد نیاوردن به وجههی حماسی بابی ساندز و ازخودگذشتگی قابل تقدیرش باشد؛ در مسیر دستیابی به این هدف علاوه بر تأکید روی سهم انکارناپذیر آقای مککوئین در مقام نویسنده و کارگردان اثر، دور از انصاف است اگر نامی از مایکل فاسبندر نبرم. تشخیص اینکه فاسبندر -که اتفاقاً تبار ایرلندی نیز دارد- بهخاطر هرچه درستتر به سرمنزل مقصود رساندن بار چنین نقشآفرینی سختی، چه مشقاتی -هم از بُعد جسمی و هم روحی- از سر گذرانده است، هوش بالایی نمیخواهد.
گفتگو ندارد که گرسنگی فیلمِ بازیگر است و فیلمِ مایکل فاسبندر. او که در حال حاضر بیشتر با نقش ادوین اپس -ارباب خشن و نامتعادلِ ۱۲ سال بردگی (twelve Years a Slave) بهیاد آورده میشود- اینجا هم مثل شرم (Shame) حضوری فراموشنشدنی دارد. جالب است که هر سه فیلم را استیو مککوئین کارگردانی کرده. فاسبندر -بهویژه با چشمهایش- جادو میکند و کاندیدای اسکار نشدناش با گرسنگی از عجایب روزگار است!
گرسنگی سکانسهای در ذهن ماندگار، کم ندارد. بهعنوان نمونه به سکانسِ سعی نافرجام پدر دومینیک موران (با بازی لیام کانینگهام) برای تغییر دادن تصمیم سرنوشتساز بابی ساندز اشاره میکنم که مککوئین در تایمی بالا، دوربیناش را حتی سرسوزنی حرکت نمیدهد؛ گویی کارگردان، قطع صحبتهای پراهمیت بابی را بیاحترامی به او و اهداف آرمانگرایانهاش تلقی میکند. فیلمساز خاموش میماند تا علاوه بر اینکه کلام آقای ساندز منعقد شود، بیننده هم -از این طریق- به شمایی کلی از عقاید قهرمان گرسنگی پی ببرد.
اما همهی گرسنگی یک طرف و ۲۰ دقیقهی انتهاییاش یک طرف دیگر؛ استیو مککوئین در طول مدت زمان مورد اشاره، انگار به قالب شاعری خوشقریحه فرو میرود و از تمام پتانسیل نهفته در پلانهایش بهره میگیرد تا قطعه شعری جاودانه در توصیف عظمت پایمردی بر آرمانهای بلند بسراید... گرسنگی آنقدر تکاندهنده و درگیرکننده هست که دوباره بهیادمان بیاورد سینمای امروز، صاحب چه کارگردان برجستهای شده.
پیمان عباسی نیا
دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۳
[۱]: نشان به آن نشان که نقد مذکور را هنوز که هنوز است بایگانی کرده و هیچکجا به انتشار نرساندهام.
[۲]: طی چهلوُپنج شمارهی "طعم سینما"، این اولین و آخرینبار بود که نقدی به رشتهی تحریر درآمد و منتشر نشد.
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|