پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
Five Hundred Days of Summer
كارگردان: مارک وب
فيلمنامه: اسکات نویشتاتر و مایکل اچ. وبر
بازيگران: جوزف گوردون-لویت، زویی دشانل، جفری آرند و...
محصول: آمریکا، ۲۰۰۹
زبان: انگلیسی
مدت: ۹۵ دقیقه
گونه: کمدی-درام، عاشقانه
بودجه: ۷ و نیم میلیون دلار
فروش: بیش از ۶۰ و نیم میلیون دلار
درجهبندی: PG-13
جوایز مهم: کاندیدای ۲ گلدن گلوب
■ طعم سینما - شمارهی ۶۱: ۵۰۰ روز سامر (Five Hundred Days of Summer)
۵۰۰ روز سامر یک کمدی-درام تماشایی به کارگردانی مارک وب است که به ماجرای ۵۰۰ روز آشنایی، دلدادگی و جدایی کارمند جوانی بهنام تام هانسن (با بازی جوزف گوردون-لویت) با دستیار جدید رئیساش، سامر فین (با بازی زویی دشانل) میپردازد که بهنظر دختری دستنیافتنی میآید... یک ساعت نخست فیلم -با اینکه خالی از جذابیت نیست- قدری کُند جلو میرود؛ اما از آن زمان که تام -با قصد رفتن به مراسم عروسی یکی از همکاراناش- سوار قطار میشود و دوباره سامر را میبیند، انگار ۵۰۰ روز سامر هم جانی دیگر میگیرد.
از جمله ژانرهای همواره محبوبام، کمدی-درام است [۱]. به عقیدهی نگارنده، بدیهیترین کارکرد یک کمدی-درام استاندارد این است که بدون پردهدری و یا جریحهدار کردن احساسات تماشاگرش، در کمال ظرافت "حال او را خوب کند". ۵۰۰ روز سامر از کمدی-درامهای موفق چند سال اخیر است که بهنظرم بهراحتی در این تعریف میگنجد؛ فیلم کمبازیگری که توفیقاش را اول از همه باید مدیون فیلمنامهای پر از ایده (کار مشترک اسکات نویشتاتر و مایکل اچ. وبر) و در درجهی دوم، اجرایی سرحال و مفرح دانست.
۵۰۰ روز سامر تحت عنوان ساختهی مارک وبِ ۳۵ ساله -در سال ۲۰۰۹- بالاتر از حدّ انتظار بود گرچه مرور کارنامهی حرفهایاش روشن میکند که او بههیچوجه یک تازهکار نبوده است؛ وب از ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۰ موزیکویدئوهای متعددی کارگردانی کرده. مارک وب این فیلم را قبل از اینکه تبدیل به کارگردان ثابت بلاکباسترهای مرد عنکبوتی شگفتانگیز (The Amazing Spider-Man) [محصول ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴] شود، کار کرده و ۵۰۰ روز سامر اولین فیلم سینمایی بلندش بهحساب میآید.
۵۰۰ روز سامر -چنانکه از زبان راوی (تام) نیز میشنویم- داستانی عشقی نیست؛ به تعبیر صحیحتر، دربارهی فرازوُنشیبهای یک سوءتفاهم عاشقانهی ۵۰۰ روزه است! سامر از تام بدش نمیآید ولی علاقهای هم به او ندارد؛ رفتارش صمیمانه است و این خصلت، تام بختبرگشته را دچار سوءبرداشتی رمانتیک میکند که حدود یک سال و نیم طول میکشد و زندگی مرد جوان دستخوش تغییراتی میشود.
تام انگار دوست دارد با این خیالِ خوش که سامر هم عاشقاش است، خودش را گول بزند! اما سامر عشق را نمیشناسد یا حداقل با تصوری رؤیایی که تام از عشق دارد، بیگانه است. ناگفته پیداست که فرجام چنین دلبستگی یکطرفهای برای عاشق بینوا، تلخ و گس است و بدجوری هم درد دارد! با وجود اینهمه حسهای ناخوشایندِ محتوم، آقایان نویشتاتر و وبر نمیگذارند حالمان گرفته شود! آنها پایانی برای ۵۰۰ روز سامر نوشتهاند که کفهی ترازو را به سمت بارقههای امید و شعاعهای نور سنگین میکند.
علیرغمِ اینکه طرز تلقی کاراکتر تام از عشق، به کلیشههای ساخته و پرداختهی سریالها و فیلمهای عامهپسندِ عاشقانه پهلو میزند؛ ولی چه خوب که خودِ ۵۰۰ روز سامر دچار چنین آفتی نیست و پایانی پیشبینیپذیر و آبکی ندارد. فیلم از این نظر، موافق جریان رود شنا نمیکند. ۵۰۰ روز سامر کمدی-درام متعارفی نیست و مطابق میل مخاطبِ آسانگیر پیش نمیرود. ۵۰۰ روز سامر با کاربستِ کلیشههای رایج کمدی-درامهای سطحی، برضد همانها عمل میکند. حاصل کار، یک کمدی-درام دلنشین است که مثل خاطرهای شیرین، کُنج ذهنمان جا خوش میکند تا همیشه.
روایت غیرخطی، دیگر تفاوتِ ۵۰۰ روز سامر با کمدی-درامهای معهود است. تام ۵۰۰ روز عاشقیاش را بهترتیب و پشتِسرِهم تعریف نمیکند و از زمانی به زمان دیگر پرتاب میشویم زیرا ذهن تام در بهیاد آوردن خاطرات دلدادگیاش منظم و خطکشیشده عمل نمیکند کمااینکه در حالت طبیعی نیز مغز انسان چنین عملکردی دارد. ۵۰۰ روز سامر متکی به حافظهی تام و چیزهایی است که او جستهگریخته از رابطهای تمامشده بهخاطر میآورد؛ بدونِ تقدم و تأخر زمانی. اگر دقت داشته باشید، نام فیلم اشارهای تلویحی به نافرجام بودن رابطهی تام با سامر است؛ پس لطفاً نگارنده را به لو دادن داستان متهم نکنید!
از ایدههای بهدردبخور فیلم، یکی همان روزشمارش است که بهنوعی تنوع ایجاد کرده و بهجز آن، تقسیم پرده به دو قسمت مساوی و نمایش "پیشفرضها و توقعات تام" همزمان با "آنچه در واقعیت اتفاق میافتد" -هنگام شرکت در مهمانی پشتبام خانهی سامر- را میتوان برشمرد. به اینها، بهعنوان نمونه، بازیگوشیهای تام و سامر را هم وقت بازدید از فروشگاه مبلمان و لوازم خانگی میشود اضافه کرد؛ آنجا که "ادای یک زندگی زناشویی واقعی" را خیلی بامزه درمیآورند!
جوزف گوردون-لویت در ۵۰۰ روز سامر عالی و "بهاندازه" ظاهر شده و زویی دشانل نیز درخشان که نه ولی اقلاً قابلِ تحمل است! ۵۰۰ روز سامر بهنوعی سکوی پرتاب گوردون-لویت بود به سوی بازیِ نقشهایی بااهمیتتر در فیلمهای مهمتری مانند تلقین (Inception) [ساختهی کریستوفر نولان/ ۲۰۱۰]، شوالیهی تاریکی برمیخیزد (The Dark Knight Rises) [ساختهی کریستوفر نولان/ ۲۰۱۲]، لوپر [۲] (Looper) [ساختهی رایان جانسون/ ۲۰۱۲]، لینکلن (Lincoln) [ساختهی استیون اسپیلبرگ/ ۲۰۱۲] و همچنین نویسندگی و کارگردانیِ کمدی-درام خوشساخت و بیادعای دان جان [۳] (Don Jon) [محصول ۲۰۱۳]. جوزف گوردون-لویت بازیگر بااستعدادی است که در عین جوانی، تجربهای فراوان دارد [۴] و اگر همینطور حسابشده پیش برود، بعدها بیشتر از او خواهیم شنید.
با وجودِ برخورداریِ ۵۰۰ روز سامر از وجوه تمایزی که برشمردم، عامهی سینمادوستان قادرند با آن ارتباط خوبی برقرار کنند. گواه این ادعا، گیشهی راضیکنندهی فیلم بوده است که توانسته بیش از ۸ برابر بودجهی اولیهاش فروش داشته باشد. توفیق ۵۰۰ روز سامر تنها به گیشهاش محدود نشد و مورد توجهِ منتقدان و جوایز سینمایی نیز قرار گرفت. بهعنوان مثال، فیلم طی گلدن گلوبِ شصتوُهفتم در دو رشتهی مهم بهترین فیلم موزیکال یا کمدی (میسون نوویک، جسیکا تاکینسکی، مارک واترز و استیون جی. وولف) و بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی (جوزف گوردون-لویت) کاندیدای کسب جایزه بود... ۵۰۰ روز سامر کمدی-درامی سالم است که میشود با خیال آسوده به هر علاقهمند سینمایی پیشنهادش داد.
پیمان عباسینیا
دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۳
[۱]: چندتا از کمدی-درامهای موردِ علاقهی نگارنده، بهترتیب سال تولید: مرد آرام (The Quiet Man) [ساختهی جان فورد/ ۱۹۵۲]، آپارتمان (The Apartment) [ساختهی بیلی وایلدر/ ۱۹۶۰]، بوفالو ۶۶ (Buffalo '66) [ساختهی وینسنت گالو/ ۱۹۹۸]، دربارهی اشمیت (About Schmidt) [ساختهی الکساندر پین/ ۲۰۰۲]، ماهی مرکب و نهنگ (The Squid and the Whale) [ساختهی نوآ بامباک/ ۲۰۰۵]، شیطان پرادا میپوشد (The Devil Wears Prada) [ساختهی دیوید فرانکل/ ۲۰۰۶]، بازگشت (Volver) [ساختهی پدرو آلمودوار/ ۲۰۰۶]، خانوادهی سویج (The Savages) [ساختهی تامارا جنکینز/ ۲۰۰۷]، ویکی کریستینا بارسلونا (Vicky Cristina Barcelona) [ساختهی وودی آلن/ ۲۰۰۸]، ۵۰۰ روز سامر (Five Hundred Days of Summer) [ساختهی مارک وب/ ۲۰۰۹]، زیردریایی (Submarine) [ساختهی ریچارد آیواد/ ۲۰۱۰]، نوادگان (The Descendants) [ساختهی الکساندر پین/ ۲۰۱۱]، بزرگسال نوجوان (Young Adult) [ساختهی جیسون رایتمن/ ۲۰۱۱]، چشمههای امید (Hope Springs) [ساختهی دیوید فرانکل/ ۲۰۱۲]، کتابچهی بارقهی امید (Silver Linings Playbook) [ساختهی دیوید اُ. راسل/ ۲۰۱۲]، دان جان (Don Jon) [ساختهی جوزف گوردون-لویت/ ۲۰۱۳] و نبراسکا (Nebraska) [ساختهی الکساندر پین/ ۲۰۱۳]. نقد مرد آرام، بوفالو ۶۶، دربارهی اشمیت، ماهی مرکب و نهنگ، شیطان پرادا میپوشد، بازگشت، خانوادهی سویج، بزرگسال نوجوان و کتابچهی بارقهی امید به قلم نگارنده و در شمارههای پیشین طعم سینما موجود است.
[۲]: برای مطالعهی نقد نگارنده بر لوپر، میتوانید رجوع کنید به مقالهی «بزنگاهِ برهم زدنِ چرخهی باطل»؛ منتشرشده به تاریخ دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۳ در پایگاه تحلیلی پردهی سینما.
[۳]:گوردون-لویت در دان جان بازی هم میکند. برای مطالعهی نقد نگارنده بر دان جان، میتوانید رجوع کنید به مقالهی «بازیگری یا کارگردانی؟»؛ منتشرشده به تاریخ شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۳ در پایگاه تحلیلی پردهی سینما.
[۴]: او از ۷ سالگی تاکنون مشغول نقشآفرینی است!
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|