پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
Rampart
كارگردان: اورن موورمن
فيلمنامه: اورن موورمن و جیمز الروی
بازيگران: وودی هارلسون، ند بیتی، بن فاستر و...
محصول: آمریکا، ۲۰۱۱
زبان: انگلیسی
مدت: ۱۰۸ دقیقه
گونه: درام، جنایی
بودجه: ۱۲ میلیون دلار
فروش: بیشتر ۱ و نیم میلیون دلار
درجهبندی: R
■ طعم سینما - شمارهی ۸۸: رمپارت (Rampart)
افسر خشن ادارهی پلیس لسآنجلس، دِیو براون (با بازی وودی هارلسون) با دو خواهر [که از هرکدام صاحب یک دختر است] زندگی نکبتباری را سپری میکند. دِیو، پلیس سالمی نیست و پس از ضربوُشتم وحشیانهی مردی رنگینپوست [حادثهای که بهنظر میرسد دسیسهای برای به دام انداختنِ او باشد] درگیر پروندهی رسواییِ معروف به "رمپارت" (Rampart) میشود[۱]...
شما هم قبول دارید که وودی هارلسون، بازی کردنِ رُلِ کاراکترهای به آخرِ خط رسیده، دربوُداغان، خستهوُکوفته و در آستانهی لهیدگیِ کامل(!) را شدیداً خوب بلد است؟ براونِ رمپارت به کنار، هیمیچ در مسابقات هانگر (The Hunger Games) [ساختهی گری راس/ ۲۰۱۲] و مارتی در مجموعهی تلویزیونی کارآگاه واقعی (True Detective) [خالق: نیک پیزولاتو، كارگردان: کری جوجی فوکوناگا/ ۲۰۱۴] [۲] دو مثالِ متأخر و قابلِ اعتنا از این تواناییِ آقای بازیگرند. علیرغم اینکه بهجرئت میتوان گفت کمترین نقطهی روشن و قابلِ دفاعی در حالات و سکنات دِیو براون وجود ندارد اما در نقشآفرینی آقای هارلسون جذبه و آنی نهفته است که موجب میشود از او متنفر نشویم.
از آن یخبندانِ مسلط بر میز شام [که در تضادی معنیدار با رنگهای گرمِ صحنه، جلب توجهِ بیشتری میکند] و از همان امتناع هر دو زن، طرد دِیو و سرخوردگیای که عایدش میشود؛ درمییابیم که افسر براون در این خانه هیچی نیست، بودوُنبودِ او تفاوتی ندارد و این مترادف با این است که گاف بزرگی در گذشتهاش داده. بهعبارتی، هارتوُپورتِ آقای پلیس برای خیابانهای کثیف لسآنجلس است؛ در چهاردیواریِ خانه نه کسی از او حساب میبرد و نه میترسد.
اورن موورمن فقط بهوسیلهی تعبیهی دو سکانس در آغاز فیلم [۱- ادارهی پلیس، ۲- شام کذایی!] با خرج دیالوگهایی بهدردبخور و اتکای بیشتر روی زبان تصویر، تمام آنچه را که لازم است از حالوُروزِ این پلیس استخوانخُردکردهی لسآنجلسی بدانیم، در اختیارمان قرار میدهد. و سینما یعنی همین! موورمن بهسادگی به ما میفهماند که رمپارت دربارهی برههای جهنمی از زندگی بحرانزدهی پلیسی خاطی است. رمپارت فیلمی تماشاگرپسند [در مفهوم عاماش] نیست و پتانسیل این را دارد که مبدل به یک "فیلمکالت" [با هوادارانِ خاصّ خود] شود.
فیلم رمپارت اضمحلال یک پلیس آمریکایی را به تصویر میکشد که زمانی برای خودش یالوُکوپالی داشته است؛ روندی که حداقل از ده-دوازده سال پیشتر استارت خورده و حالا [در ۱۹۹۹ میلادی] به نقطهی اوجاش رسیده است. فرسودگی بر دِیو غلبه کرده، کنترلِ سابق را بر اعمالاش ندارد و هر چندوقت یکبار، افتضاح تازهای برای خود و پلیس لسآنجلس بالا میآورد؛ بله! ترن کاملاً از ریل خارج شده است! اگرچه بر سرتاسر رمپارت تلخی و تیرگی سیطره دارد ولی فیلمِ خوشرنگی است و پر از تونالیتههای زرد، نارنجی، قرمز و قهوهای.
کشفِ اتمسفرِ حاکم بر رمپارت و خون گرمی که از لحظات ابتدایی در یکایک نماهایش جاری است، کفایت میکند تا [بهتجربه] منتظر از راه رسیدنِ دیالوگهایی شنیدنی باشم. به یک نمونه از این گفتگوهای بهخاطرسپردنی، دقت کنید: «وقتی کارآگاهبازی درمیاری، اینو توی مغزت فرو کن که من نژادپرست نیستم درواقع من از همهی مردم به یکاندازه بدم میاد!» (نقل به مضمون) رمپارت چند سکانس جاندار و اثرگذار هم دارد که بهنظرم قدرتشان پیش از هر چیز، مرهون ایفای نقش وودی هارلسون و کارگردانی اورن موورمن است.
مثلاً آنجا را در نظر بگیرید که دِیو طی یکی از بیهودگیهای معمول شبانه پس از پرخوری چندشآورش، در پیادهرو هرچه را که خورده، برمیگرداند. این فصل درخشانِ رمپارت برایم خاطرهی سکانس مشابهی از شرم (Shame) به کارگردانی استیو مککوئین را زنده کرد؛ سکانسی که برندون (با بازی مایکل فاسبندر) از همهجا رانده [تا خرخره فرو رفته در لجن] شب آلودهاش را به صبح میرساند. جالب اینکه شرم نیز همچون رمپارت محصول ۲۰۱۱ است و احتمال تأثیرپذیریشان از یکدیگر، صفر!
اما قدرتمندترین و در عین حال دردناکترین دقایقِ رمپارت بیگمان جایی است که دخترهای دِیو در مُتل [به بهانهی رساندن یک دست لباس] به دیدناش میآیند. تا اینجای فیلم تنها عضوی از خانوادهی [؟!] غیرعادیِ براون که مرد را تحویل میگیرد، دختر کوچکتر، مارگارت (با بازی سمی بویارسکی) است که دِیو با اعتراف به اینکه هرچه پشتِ سر او گفته میشود، حقیقت دارد، دخترک را هم از خودش ناامید میکند. این دیدار نامنتظره علاوه بر اینکه تأکیدی دوباره بر عقبماندگی دِیو از زمانه و تغییراتاش است [دخترها، محل اقامت مرد را بهوسیلهی کالر آیدیِ تلفن و تماس خودِ او به خانه پیدا کردهاند] نقطهی پایانی بر افسانهی پوچِ افسر پلیس سابقاً گردنکلفت لسآنجلس، دِیو براون میگذارد.
تلخترین اتفاقِ سکانس مورد اشاره، ناتوانیِ دِیو در برقراری ارتباط با دو دختر و تلاش مذبوحانهاش برای نگه داشتنشان است و البته این دیالوگهای محشر که نمیشود فراموششان کرد: «دِیو: میدونم واسه چی اومدین، میخواین بدونین همهی اون چیزای بدی که درموردم شنیدین، حقیقت دارن یا نه... تکتک حرفایی که شنیدین، حتی بیشتر، همهشون حقیقت دارن و هیچوقت نمیتونن تغییر کنن اما میخوام بدونین من هرگز به هیچ آدم خوبی صدمه نزدم... هلن: به ما چطور؟ دِیو: نفهمیدم، منظورت چیه؟ یعنی من بهتون صدمه زدم؟...» (نقل به مضمون)
به رمپارت علاقهمندم ولی بیعیبوُایراد نمیدانماش. نقطهضعف غیرقابلِ اغماض رمپارت به فیلمنامه بازمیگردد و شاملِ ناکارآمدی و به حالِ خود رها شدن بعضی کاراکترهای فرعی و بهطور کلی، سؤالهایی است که بدون جواب باقی میمانند... دِیو در رمپارت دوست دارد پدر خوبی باشد [یا حداقل نقشاش را بازی کند] اما دیگر دیر شده است... پایان فیلم [اگر بشود اسماش را پایان گذاشت] فرجامی کلاسیک نیست؛ مردِ لهشده را تا همیشه، با آن نگاه حسرتبار آخر و چشمدرچشم شدناش با هلن (با بازی بری لارسون) بهخاطر میسپاریم و با خودمان زمزمه میکنیم: دیر شده، خیلیخیلی دیر شده دِیو!
پیمان عباسینیا
پنجشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
[۱]: رسوایی رمپارت (Rampart scandal) اشاره به فساد گسترده در واحد ضدتبهکاری خیابانی پلیس لسآنجلس (Community Resources Against Street Hoodlums) در آغاز دهه ۱۹۹۰ میلادی دارد. بیش از ۷۰ مأمور پلیس، مستقیم یا غیرمستقیم در تخلفات واحد ضدتبهکاری خیابانی (CRASH) همکاری داشتهاند که این ماجرا را به یکی از بزرگترین تخلفات پلیس در تاریخ آمریکا مبدل ساخته است. مهمترین تخلفات صورت گرفته در این ماجرا شلیکهای بیجهت، کتک زدن بیجهت، دسیسهسازی، دزدی و فروش مواد مخدر، ساخت شواهد دروغین، دزدی از بانک، شهادت دروغ و نهفتن شواهد حقیقی بوده است (ویکیپدیای فارسی، مدخل رسوایی رمپارت).
[۲]: برای مطالعهی نقد سریال کارآگاه واقعی، کلیک کنید بر لینکِ «کنجکاویبرانگیز و پرجزئیات»؛ منتشره در چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۳، پردهی سینما.
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|