پرده سینما

تصفیه‌ی خون‌بارِ ظهر روز بارانی؛ نگاهی به «سه روز کندور» ساخته‌ی سیدنی پولاک

پیمان عباسی‌نیا

 

 

 

 

 

 

 

هر پنج‌شنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!

 

با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!

 

نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما

 

 

 

 

 

Three Days of the Condor

كارگردان: سیدنی پولاک

فيلمنامه: لورنزو سمپل جونیور و دیوید ریفیل [براساس رمان جیمز گریدی]

بازيگران: رابرت ردفورد، فی داناوی، مکس فون‌سیدو و...

محصول: آمریکا، ۱۹۷۵

زبان: انگلیسی

مدت: ۱۱۸ دقیقه

گونه: معمایی، هیجان‌انگیز

فروش: حدود ۴۱ و نیم میلیون دلار

درجه‌بندی: R

جوایز مهم: کاندیدای اسکار بهترین تدوین، ۱۹۷۶

 

 

■ طعم سینما - شماره‌ی ۹۴: سه روز کندور (Three Days of the Condor)

 

 

طعم سینما - شماره‌ی ۹۴شده که فیلمی را -جدا از تمام ارزش‌های محتوایی و ساختاری‌اش- صرفاً به‌خاطر اسم بی‌نظیری که دارد به‌یاد بسپارید و دوست‌ داشته باشید هرازگاهی اسم‌اش را زمزمه کنید؟! اگر به هرکدام‌مان زمان کافی برای فکر کردن بدهند، فهرست بلندبالایی به ذهن‌مان خواهد رسید. عجالتاً پنج‌تا از فیلم‌هایی که -مطابق استدلال مذبور- در صدر فهرست‌ام قرار می‌دهم، این‌ها هستند: آن‌ها به اسب‌ها شلیک می‌کنند، نمی‌کنند؟ (They Shoot Horses, Don't They) [ساخته‌ی سیدنی پولاک/ ۱۹۶۹]، پرواز بر فراز آشیانه‌ی فاخته (One Flew Over the Cuckoo's Nest) [ساخته‌ی میلوش فورمن/ ۱۹۷۵]، جاسوسی که از سردسیر آمد (The Spy Who Came in from the Cold) [ساخته‌ی مارتین ریت/ ۱۹۶۵]، وهم با تراموا سفر می‌کند (Illusion Travels by Streetcar) [ساخته‌ی لوئیس بونوئل/ ۱۹۵۴] و سه روز کندور [۱] که البته چیزهای خیلی بیش‌تری از یک عنوان به‌خاطرسپردنی دارد! مثلاً سکانسی درخشان که در ادامه، اشاره می‌کنم.

سه روز کندور درباره‌ی سیاسی‌بازی و آلودگی‌های متعاقب‌اش است و با یک تصفیه‌ی خون‌بارِ درون‌گروهی استارت می‌خورد. ظهر روزی بارانی، جو ترنر (با بازی رابرت ردفورد) که برای یکی از زیرمجموعه‌های سی‌آی‌اِی (CIA) تحت عنوان محقق مشغول به‌کار است، با اجساد خون‌آلود همکاران‌اش روبه‌رو می‌شود. ترنر که به‌کلی گیج شده، سعی می‌کند با رؤسای سازمان ارتباط بگیرد و جان خود را نجات بدهد. جو پی می‌برد در سی‌آی‌اِی کسانی هستند که قصد دارند او را هم مثل ۷ همکارش به قتل برسانند. ترنر در حین فرار، تصادفاً به زن جوانی به‌نام کتی هیل (با بازی فی داناوی) برمی‌خورد. مردِ تحت تعقیب که به تجدید قوا نیاز دارد، زن را -با زورِ اسلحه- مجبور می‌کند که او را به خانه‌اش ببرد...

فیلم برگزیده‌ام از سینمای پولاک، بی‌هیچ تردیدی توتسی (Tootsie) [محصول ۱۹۸۲] است. توتسی نه‌فقط واجدِ بهترین کارگردانی سیدنی پولاک که صاحبِ پرجزئیات‌ترین نقش‌آفرینی داستین هافمن هم هست. از آنجا که در شماره‌های اخیر [۸۶، ۸۹، ۹۱ و ۹۲] چند کمدی-درام وجود داشت و به‌علاوه این‌که در طعم سینما به سینمای سیاسی و جاسوس‌بازی(!) خیلی کم‌تر پرداخته‌ام، قرعه به نام سه روز کندور افتاد. اما رمزگشایی از عنوان سه روز کندور! کندور [۲] درواقع اسم رمز جو ترنر در سازمان مطبوع‌اش است و سه روز کندور نیز اشاره به این دارد که کلّ ماجراهای فیلم طی سه روز و حول محور کاراکتر کندور/ترنر اتفاق می‌افتند.

فیلمنامه‌ی سه روز کندور اقتباسی است از رمان جاسوسی "شش روز کندور" (Six Days of the Condor) نوشته‌ی جیمز گریدی. گرچه سه روز کندور فیلمنامه‌ی اورجینال ندارد ولی از تم آشنای اغلب آثار پولاک پیروی می‌کند: دفنِ کاراکتر اصلی زیر آوار حاصل از فساد حکومتی و سیاسی. در سه روز کندور ترنرِ از همه‌جا بی‌خبر به‌طور غیرمنتظره‌ای وارد بازی‌ کثیف و زیاده‌خواهانه‌ی بالادستی‌های خود می‌شود؛ کله‌گنده‌هایی که جو حتی اسم‌شان را هم نمی‌داند! جو ترنر -در عین حال- دیگر خصلت مهمِ عمده‌ی کاراکترهای آثار آقای پولاک را بازتاب می‌دهد که چیزی نیست به‌غیر از تک‌افتادگی‌شان. کندور تنهاست و برطبق گفته‌ی هگینز (با بازی کلیف رابرتسون) قرار است به‌زودی از این ‌هم تنهاتر بشود.

تک‌سکانسِ شاهکارِ سه روز کندور که پیش‌تر نوید داده بودم درباره‌اش خواهم نوشت، سکانس خانه‌ی آقای لئونارد اَتوود (با بازی اَدیسون پاول) است؛ یعنی دقیقاً سکانس ماقبلِ آخرِ سه روز کندور. این فصلِ ۱۰ دقیقه‌ای هم غافلگیری دارد و هم هیجان به‌اضافه‌ی رمزگشایی، دیالوگ‌ها و بازی‌های درجه‌ی یک از مکس فون‌سیدو و رابرت ردفورد. به‌عقیده‌ی نگارنده، سکانس مورد بحث به همه‌ی فیلم می‌ارزد و جادوی محض است؛ جادویی که البته -گفتگو ندارد- پس از تماشای سکانس‌های قبلیِ سه روز کندور معنا و جلوه پیدا می‌کند و نمی‌توان به‌تنهایی از آن لذت برد.

فصل عمارت اَتوود، برگ برنده‌ی پولاک در سه روز کندور است و در اظهارنظری بی‌رحمانه، یادآور همان ضرب‌المثل معروفِ طنزآمیزِ دکمه و یک دست کت‌وشلوار! [۳] انگار کارگردان زحمت ساخت این فیلم سینماییِ ۲ ساعته را تماماً به جان خریده است تا بتواند به سکانس مذکور برسد.

هم‌چون اکثر قریب به‌اتفاقِ فیلم‌های اقتباسی، سه روز کندور نیز از موهبت برخورداری از دیالوگ‌هایی بسیار شنیدنی، بی‌نصیب نیست. دیالوگ محبوب‌ام از سه روز کندور را اینجا برایتان بازگو می‌کنم؛ ژوبر (با بازی مکس فون‌سیدو) خطاب به جو: «من به "چرا" علاقه‌ای ندارم. بیش‌تر به "کِی" فکر می‌کنم، بعضی وقت‌ها به "کجا" و همیشه به "چقدر".» (نقل به مضمون)

سه روز کندور فیلمِ رابرت ردفورد است؛ رفیق دیرینه و بازیگر مورد علاقه‌ی سیدنی پولاک که همکاری‌شان طی ۴ دهه و در ۷ پروژه‌ی سینمایی دوام پیدا کرد. آقای پولاک که خودش بازیگر قابلی بود -مایکل کلیتون (Michael Clayton) [ساخته‌ی تونی گیلروی/ ۲۰۰۷]، چشمان تمام‌بسته (Eyes Wide Shut) [ساخته‌ی استنلی کوبریک/ ۱۹۹۹] و شوهران و زنان (Husbands and Wives) [ساخته‌ی وودی آلن/ ۱۹۹۲] را لابد از یاد نبرده‌اید- از خانم داناوی و آقای فون‌سیدو در سه روز کندور بازی‌های متفاوت و ماندگاری می‌گیرد. به‌نظرم اغراق نمی‌تواند باشد اگر ایفای نقش ژوبر، آدمکش خونسرد و بااصولِ سه روز کندور را نقطه‌ی عطفی در کارنامه‌ی پربار مکس فون‌سیدوی بزرگ به‌حساب بیاوریم. ژوبر آن‌قدر به حرفه‌اش وارد است و آن‌قدر به تعهدات کاری خود پای‌بندی دارد که ناگزیرید به احترام‌اش کلاه از سر بردارید!

سه روز کندور فیلمی مردانه است که چندان برای رُمانتیک‌بازی جاده صاف نمی‌کند! با این وجود، یگانه کاراکتر مؤنث فیلم به‌هیچ‌وجه منفعل نیست. زن به مرد، سرپناه و عشق و آرامش می‌دهد و کمک‌اش می‌کند تا از منجلاب سی‌آی‌اِی، نفت و خاورمیانه بیرون بیاید. سه روز کندور قطعاً شاهکار نیست؛ حتی شاهکار آقای پولاک هم نمی‌شود نامیدش؛ اما یک تریلر سیاسی کلاسیک و احترام‌برانگیز است که علی‌رغم ۴۰ سالی که از ساخت‌اش گذشته [۴]، هنوز کار می‌کند و ارزش وقت گذاشتن دارد.

سه روز کندور هرچند اولین ساخته‌ی پولاک در سینمای سیاسی است ولی به اشراف سازنده‌اش بر اصولِ روی پرده آوردن فیلمی مطابق با استانداردهای این گونه‌ی سینماییِ جذاب و تماشاگرپسند صحه می‌گذارد. سه روز کندور بهره‌مند از همه‌ی چیزهایی است که باید باشد: گره‌افکنی، تعقیب‌وگریز، تعلیق، به‌مرور برملا شدن علت رویدادها و بالاخره گره‌گشایی قانع‌کننده‌ی پایانی. سه روز کندور به‌نوعی چکیده‌ی همه‌ی مؤلفه‌های سینمای ایده‌آلِ سیدنی پولاک [تریلر سیاسی] را در خود دارد.

 

پیمان عباسی‌نیا

پنج‌شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴

 

[۱]: جالب است که ۴ مورد از ۵ مثالی که آوردم -به‌جز فیلم بونوئل- اقتباسی هستند!

[۲]: Condor، به‌معنیِ کرکس.

[۳]: یه دکمه آورده می‌گه یه دست کت‌وشلوار از براش [از روش] بدوز!

[۴]: سه روز کندور ۲۴ سپتامبر ۱۹۷۵ اکران شد و تاریخ انتشار این نقد و بررسی، ۲۱ مه ۲۰۱۵ است.

 

 

برای مطالعه‌ی شماره‌های دیگر، می‌توانید لینک زیر را کلیک کنید:

■ نگاهی به فیلم‌های برتر تاریخ سینما در صفحه‌ی "طعم سینما"


 تاريخ ارسال: 1394/2/31
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>jim:

Good my friend

8+1-

جمعه 1 خرداد 1394



>>>بهرام.نون:

«من به "چرا" علاقه‌ای ندارم. بیش‌تر به "کِی" فکر می‌کنم، بعضی وقت‌ها به "کجا" و همیشه به "چقدر"» ممنون آقای الماسی‌نیا. مخلصیم. پاینده باشی.

22+0-

پنجشنبه 31 ارديبهž



>>>آرمیتا صمدی:

رابرت ردفورد یه پدیده است که در نوع خودش کم‌نظیر و حتی می‌تونم بگم بی‌نظیره. می‌شه درمورد خاصیت و نوع بازی‌هاش کتاب‌های چندجلدی نوشت!

22+1-

پنجشنبه 31 ارديبهž



>>>یه نفر:

ردفورد در سانتامونیکای کالیفرنیا در آمریکا به دنیا آمد و از مدرسهٔ ون‌نویز در لس آنجلس فارغ‌التحصیل شد و از آنجا با بورس بیس‌بال وارد دانشگاه کلورادو شد که در آنجا بر اثر نوشیدن بیش از حد نوشیدنی‌های الکلی بعد از مرگ مادرش در سن ۱۸ سالگی بورس خود را از دست داد. بعد از آن وارد نقاشی شد و همچنین در کلاس‌های نمایش و طراحی آکادمی آمریکایی هنرهای نمایشی در نیویورک شرکت یافت. در سال ۱۹۵۸ با لولا ون‌واگنن ازدواج کرد که در سال ۱۹۸۵ با داشتن ۴ فرزند از همدیگر جدا شدند. (یکی از آنها قبل از طلاقشان در گذشت) نام فرزندان ردفورد عبارت‌اند از: شاونا، امی (بازیگر) و جیمز (فیلم‌نامه‌نویس) ردفورد اولین فیلم خود را به نام مردم عادی در سال ۱۹۸۰ کارگردانی کرد که به خاطر آن اسکار کارگردانی را دریافت کرد. ردفورد همانند وارن بیتی، کلینت ایستوود، مل گیبسن، ریچارد آتنبورو و کوین کاستنر از معدود دریافت‌کنندگان جایزه اسکار است که بیشتر به بازیگری مشهور است. او موسس جشنوارهٔ فیلم ساندنس است که فلسفهٔ وجودی‌اش حمایت از فیلم‌های مستقل و بازار فروش آنها است.

24+0-

پنجشنبه 31 ارديبهž



>>>یه نفر:

چارلز رابرت ردفورد جونیور (به انگلیسی: Charles Robert Redford, Jr) (زاده ۸ اوت ۱۹۳۶) بازیگر، کارگردان، تهیه کننده و بازرگان آمریکایی برنده اسکار بهترین کارگردانی است.

23+0-

پنجشنبه 31 ارديبهž



>>>یه نفر:

سیدنی پولاک در ایندیانا متولد شد و در سن ۱۷سالگی بازی در تئاتر نیویورک را آغاز کرد. او مدتی دستیار سانفورد بود و پس از چندی ایفای نقش در تلویزیون از ۱۹۶۰، به جرگه فیلمسازان پیوست. وی در ۱۹۵۸ با کلر گلیسولد ازدواج کرد که حاصل آن ۲ دختر و ۱ پسر بود. پولاک برای فیلم "مگر آنها اسب‌ها را خلاص نمی‌کنند؟" با بازی جین فوندا در سال ۱۹۶۹ برای نخستین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد که بدان دست نیافت. وی بار دیگر با فیلم "توتسی" در سال ۱۹۸۲، با حضور داستین هافمن، نامزد دریافت اسکار شد که بازهم در دستیابی بدان ناکام ماند. وی در نهایت با ساخت فیلم "از درون آفریقا" با بازی مریل استریپ و رابرت ردفورد در سال ۱۹۸۲ برنده ۷ اسکار شد. او در دوران فعالیت هنری خود کارگردانی ۲۱ فیلم و مجموعه تلویزیونی، بازی در ۳۰ فیلم و تهیه‌کنندگی ۴۴ فیلم را در کارنامه خود ثبت کرد.

23+0-

پنجشنبه 31 ارديبهž



>>>یه نفر:

سیدنی پولاک (به انگلیسی: Sydney Pollack) (۱ ژوئیه ۱۹۳۴ - ۲۶ مه ۲۰۰۸) سینماگر آمریکایی و برنده جایزه اسکار بود. وی به‌عنوان بازیگر، تهیه‌کننده و کارگردان در بسیاری از فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی فعالیت کرد. او پس از ۹ ماه دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان در منزلش در لس آنجلس و در سن ۷۴سالگی درگذشت. بخشی از شهرت وی به‌دلیل اصرار و تبحر وی در بازی گرفتن از بازیگران مشهور سینماست. از او نقل شده‌است که: "اگرچه اسب‌های اصیل ( بازیگران ترازاول) گاهی بدخلق و تندمزاجند، وقتی بتوانید از آنها سواری بگیرید، تجربه‌ای شیرین و لذت‌بخش است."

23+0-

پنجشنبه 31 ارديبهž



>>>ma:

با سلام! بسیار زیبا و خوب نوشتید و آدم رو مجاب می‌کنید که فیلم رو ببینه و امیدوارم بتونم این فیلم رو هم ببینم! با تشکر!

23+0-

پنجشنبه 31 ارديبهž



>>>نونا:

با سلام، عالی بود. ممنون از زحمتی که برای این نقد پرمحتوا کشیدید. «بربادرفته»، «اشک‌ها و لبخند‌ها»، «بانوی زیبای من» و «ویلن‌زن روی بام» اسم چند فیلمی بود که به ذهن من خطور کردند. ممنون که باعث این یادآوری شدید. پاینده باشید.

23+0-

پنجشنبه 31 ارديبهž



>>>زینب کریمی:

با سلام و خسته نباشید خدمت جناب آقای الماسی‌نیای عزیز. طعم سینمای شماره‌ی نود و چهارم را نیز با شما چشیدیم! عالی بود! جادوی شما با کلمات جای تبریک دارد؛ به شما تبریک می‌گویم و همه‌ی سینمادوستان عزیز را دعوت می‌کنم به خواندن طعم سینماهای بسیاری که نوشته‌اید و البته دیدن یا حتی دیدن مجدد فیلم‌هایی که پیشنهاد می‌دهید. قلمتان نویسا و سربلند باشید.

23+0-

پنجشنبه 31 ارديبهž



>>>الی:

لایک لاایک لااایک♡♡♡

23+0-

پنجشنبه 31 ارديبهž




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.