پیمان عباسینیا
هر پنجشنبه، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
The Great Gatsby
كارگردان: باز لورمن
فيلمنامه: باز لورمن و کرگ پیرس [براساس رمان اف. اسکات فیتزجرالد]
بازيگران: لئوناردو دیکاپریو، توبی مگوایر، کری مولیگان و...
محصول: استرالیا و آمریکا، ۲۰۱۳
زبان: انگلیسی
مدت: ۱۴۳ دقیقه
گونه: درام، عاشقانه
بودجه: ۱۰۵ میلیون دلار
فروش: بیش از ۳۵۱ میلیون دلار
درجهبندی: PG-13
جوایز مهم: برندهی ۲ اسکار، ۲۰۱۴
■ طعم سینما - شمارهی ۱۰۲: گتسبی بزرگ (The Great Gatsby)
تقدیم به غلامعباس فاضلی که گتسبی را دوست دارد
گتسبی بزرگ پنجمین ساختهی بلند سینمایی باز لورمن محسوب میشود؛ وی علاوه بر کارگردانیِ فیلم، بهطور مشترک، نویسندگی و تهیهکنندگی این محصول نسبتاً پرهزینهی استرالیایی-آمریکایی را نیز بر عهده داشته است. گتسبی بزرگ برمبنای یکی از بزرگترین و پرآوازهترین رمانهای سدهی بیستم، نوشتهی اف. اسکات فیتزجرالد ساخته شده که بسیار هم پرطرفدار است.
نیک کارهوی (با بازی توبی مگوایر) که اخیراً به وستاگ آمده است، در همسایگی ثروتمندِ پررمزوُرازی بهنام جی گتسبی (با بازی لئوناردو دیکاپریو) خانه میگیرد. دربارهی گتسبی مشهور و چگونه ثروتمند شدناش شایعات بسیاری به گوش نیک میرسد. سرانجام گتسبی برای شرکت در یکی از مهمانیهای پرریختوُپاشاش، دعوتنامهای مخصوصِ نیک میفرستد. آشنایی او و گتسبی [و بعدها دوستی عمیقشان] از همینجا آغاز میشود. گتسبی اعتراف میکند برپائی تمام این جشنهای گرانقیمت به امید حضور دِیزی [دخترعموی نیک و همسر فعلی مرد متمولی بهاسم تام] است. نیک که از رابطهی سرد دخترعمویش و تام (با بازی جوئل ادگارتون) خبر دارد، قبول میکند ترتیب ملاقات دِیزی (با بازی کری مولیگان) و گتسبی را در خانهی خودش بدهد...
اجازه بدهید قبل از برشمردن امتیازات فیلم، اظهارنظری بیرحمانه داشته باشم و آنهم اینکه معتقدم تحمل ۵۰ دقیقهی ابتدایی گتسبی بزرگ، [کمی تا قسمتی!] عذابآور است. اما پس از اولین دیدار گتسبی و دِیزی [چنانکه گفته شد، در خانهی نیک، راوی داستان] بهنظرم فیلم تازه جان میگیرد و بهمرور جذاب و جذابتر میشود تا به نقطهی اوج پایانیاش برسد.
در گتسبی بزرگ آقای لورمن و همسرش کاترین مارتین [طراح صحنه و لباسِ فیلم] در کوششی قابل تقدیر، سعی کردهاند حالوُهوای مدّنظر فیتزجرالد را که به سالهای ۱۹۲۰ و دوران شکوفایی اقتصادی ایالات متحده میپردازد، با شکوهی هرچه تمامتر به تصویر بکشند. فیلم طی هشتادوُششمین مراسم آکادمی، فقط در رشتههای بهترین طراحی لباس و بهترین کارگردانی هنری کاندیدا بود؛ جالب است که گتسبی بزرگ موفق به کسب هر دو اسکار شد و خانم مارتین دو نوبت روی استیج آمد.
میزان وفادار ماندن فیلمِ لورمن به رمانِ منبع اقتباس، درخور تحسین است هرچند اثبات وفاداریِ مذکور گهگاه بهنظر میرسد که سینما را فدای ادبیات میکند اما چنانچه شیفتهی اثر فیتزجرالدِ کبیر و شخصیت اصلی جذاباش باشید؛ بابت این موردِ خاص، تَره هم خُرد نخواهید کرد و برای گتسبی بزرگ [بهدلیلی که در سطور بعدی اشاره خواهم کرد] استثنا قائل خواهید شد!
بهشخصه اینطور که باز لورمن گتسبی بزرگ را پرزرقوُبرق و فانتزیگونه به زبان سینما برگردانده است، از یک اقتباسِ عبوسِ خشک و سرد که اتمسفر آمریکای دههی ۲۰ میلادی را رئالیستی بازتاب دهد، بیشتر دوست دارم. لذتی که از تماشای ساختهی آقای لورمن میبرم [بهعنوان مثال] با حظی که از وقت گذاشتن برای سهگانهی ارباب حلقههای پیتر جکسون نصیبام میشود، برابری میکند.
گتسبی بزرگ روایت شوقانگیز زندگی مردی است که شبیه دیگران نبود. مرد تنهایی که دوستاش داریم و از مرگ غریبانهی او غمگین میشویم. از آنجا که هیچکسی را نمیشناسم که شاهکار فیتزجرالد را نخوانده باشد، پس اشارهای گذرا به کموُکیفِ به تصویر کشیدن مرگ گتسبی را بههیچعنوان بهمنزلهی لو دادن داستان فیلم بهحساب نمیآورم! مرگ گتسبی [همانطور که انتظارش را داشتیم] بسیار پرشکوه از کار درآمده است و گتسبی بزرگ، تأثیرگذار تمام میشود.
علاوه بر کیفیت بالای بصری، دیگر نقطهی قوت گتسبی بزرگ بیتردید انتخاب درست بازیگراناش است. نقش گتسبی را [در زمانهی ما] چه کسی بهتر از لئوناردو دیکاپریو میتوانست ایفا کند؟ شخصاً این اقتباس لورمن را از ساختهی دههی هفتادیِ جک کلیتون بیشتر میپسندم و اصلاً نسبت به آن گتسبیای که رابرت ردفورد بازی میکند، دافعه دارم! بهجز آقای دیکاپریو، توبی مگوایر و کری مولیگان و جوئل ادگارتون هم سهم عمدهای در باورپذیری کاراکترها داشتهاند.
اما بزرگترین امتیاز گتسبی بزرگ را بیبروبرگرد همان وفاداریاش به اصل داستان میدانم، پوئن مثبتی که البته مبدل به پاشنهی آشیل فیلم شده و بعضی منتقدان مخالفِ اقتباس باز لورمن، آن را اتفاقاً نقطهضعف گتسبی بزرگ بهشمار میآورند که ایراد پرتوُپلایی است. اگر شما با کتاب زلف گره زده و چند برگردان تصویریاش را هم بهدقت دیده باشید، آنوقت با نگارنده همرأی خواهید شد که هرچه فیلمِ مورد نظر وفادارانهتر ساخته شود، اقتباسی بهمراتب موفقیتآمیزتر حاصل خواهد آمد. بهعبارت دیگر، هرچقدر که ردّپای کلمات جادویی فیتزجرالد در فیلمنامهای مشهودتر باشد، آن اقتباس موفقتر است.
این جملات سحرآمیز را بخوانید تا دقیقاً بدانید از چه حرف میزنم: «در همان حال که رو به دنيای ناشناختهی قدیم ايستاده بودم، به اولينباری فکر کردم که گتسبی چراغ سبز انتهای لنگرگاه خانهی دِیزی را کشف کرده بود. او راه درازی را طی کرده بود و رؤيايش لابد آنقدر بهنظرش نزديک میآمد که دست نیافتن به آن تقريباً برای او محال بود اما نمیدانست که رؤيايش در آنوقت از او عقب مانده. گتسبی به نور سبز ايمان داشت، به آيندهی لذتبخشی که هر سال از ما دورتر میشود. اگر اينبار از چنگمان گريخت، چه باک، فردا تندتر خواهيم دويد و دستهايمان را درازتر خواهيم کرد و سرانجام يک بامداد خوشایند در قايقهايمان خلاف جريان آب پارو خواهیم زد درحالیکه بیامان به سوی گذشته روانه میشويم.»
پیمان عباسینیا
پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴
برای مطالعهی شمارههای دیگر، میتوانید لینک زیر را کلیک کنید:
■ نگاهی به فیلمهای برتر تاریخ سینما در صفحهی "طعم سینما"
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|