پرده سینما

امسال هیچ منتظر بهار نیستم

محمدمعین موسوی








 

 

لوک خوش شانس1. دلم می خواهد آهنگ را رد کنم و بزنم جلو. نه این آهنگی که الان گوش می کنم و به قول خیلی ها شاهکار موسیقیایی خواننده اش است، بلکه آهنگ زندگی را. آهنگی که خواننده هایش من و تو ایم، ببینم که ریتم تند یا کند اش به شعر می خورد یا نه. و اینکه بالاخره چگونه تمام خواهد شد.

معنی عبارت شاهکار موسیقیایی را درک نمی کنم. احتمالاً از آن هایی است که یک نفر برای اولین بار گفته و دهان به دهان چرخیده و همه باور کرده اند که این آهنگ شاهکار است. مرتبه اول و دوم زیاد ارتباط برقرار نمی کنم، ولی بعد از چند بار گوش کردن، آهنگ برایم دلنشین می شود.

مطابق خیلی از اثر های هنری، مثل خیلی از فیلم ها و رمان ها و شعر های دیگر، هنرمند به آرمان شهر می اندیشد. صحبت می کند از جایی که بعد از جنگل های تن سبز است. هنگامی که همه دشت های سر به دامن را رد کرده باشی...

 

2 .آرمان را می گفتم. دوستی دارم که رشته فیزیک را نیمه کاره رها کرده و الان سینما می خواند. چند وقت پیش درگیر یک تصمیم سخت بود که گرایش کارگردانی را انتخاب کند و یا فیلمبرداری؟ می گفت با هر که مشورت کردم بدتر گیج ام کرد. می گفت که آخرین روز، برگه سفید را دست اش گرفته و گفته که نمی تواند. نمی تواند تصمیم بگیرد که کارگردانی را انتخاب کند یا فیلمبرداری. گفت چند ساعت بیشتر وقت گرفتم و رفتم یک جایی با خودم خلوت کردم. هنگام غروب برگشتم و محکم گفتم: فیلمبرداری. می گفت این فیلمبرداری که گفتم، بیشتر لحظه های مهم زندگی، خاطرات دبیرستان که به دوستان ام گفته بودم می خواهم فیلمبردار شوم، همه نه گفتن ها، همه صحبت ها، و لحظه انصراف دادن ام از رشته فیزیک جلوی چشم ام آمد.با خودم  گفتم:

I have a dream

Dream   یعنی رویا. همان آرمان. هنگام غروب این را گفت، که آدم باید رویا داشته باشد.

 

3. غروب را می گفتم. نمای انتهایی کارتون های لوک خوش شانس را دوست دارم. وقتی که لوک، فاتح و مغرور، سوار بر اسب اش، بی خیال نگاه غمگین ساکنان شهر، در غروب آفتاب محو می شد و اثری از او نمی ماند. خوب است که آدم یک وقت هایی، لوک خوش شانسی، گانگستری چیزی باشد، ششلول ببندد و سوار بر اسب شود، بزند به دل شهری غریبه و بدخواهان را قلع و قمع کند. ولی، بی اسب و بی هفت تیر که باشی می رسی به اینجا. نوشتن.

 

4. آهنگی که گفتم را یادت هست؟ من هم با خواننده اش هم عقیده ام که بالاخره باید یک جایی باشد. جایی که آدم هایش، نه اینکه به همه آرزوها برسند و تمام دغدغه هایشان حل شود، ولی دنبال اش بروند، اشکالی ندارد اگر زمین بخورند، ولی از نو بلند شوند و باز هم تلاش کنند. دوباره و دوباره... آهنگ زندگی شان را مثل یک شاهکار خلق کنند... که اگر می توانستند یکی دو بار دیگر زندگی کنند، قطعاً این آهنگ برایشان دلنشین تر می شد.

حتماً که باید جایی باشد،به قول خودش برای باور بودن. اینکه بودن ات را باور کنی، یعنی که منفعل نباشی. آدم هایی باید باشند که دست در کیسه مار کردن برایشان تنها راه پیش رو نباشد. اینکه با اشک و فریاد، گله از سنگینی نگاه و دل، بخواهند چیزی را ثابت کنند. آدم هایی که همیشه دغدغه ها را پی بگیرند. رها نکنند.

 

5 .دغدغه را می گفتم. با خودم فکر می کنم که ای کاش این نوشته، اینقدر بی مایه نبود. ای کاش امید می داد و حرف های بزرگتری می زد، و فرم بهتری داشت. که بعدها اگر کسی خواست طعنه بزند به دغدغه های کوچک من، قدری بیشتر فکر کند.

 

6. آرمان را می گفتم یا غروب را یا آهنگ را؟ آهنگ زندگی را می گفتم. بی قرارم اما نمی توانم یک باره برسم به آخرش. چه بی رحمانه کند می گذرد این آهنگ.

امسال هیچ منتظر بهار نیستم.

 

در همین رابطه بهاریه های نویسندگان سایت پرده سینما در نوروز 1393 را بخوانید

 

 

از خود می سازم- مهدی فخیم زاده

رونمایی از یک عکس چهل ساله- محمد جعفری

«بهاریه­»ای بیشتر مطبوعاتی و کمتر سینمایی! حوّل حالنا.....- فهیمه غنی نژاد

روزی که رفت بر باد، روی که ماند در یاد- سعید توجهی

عاشقی اعتباری است که نصیب هرکس نمی شود- امید فاضلی

غنچه رز من کدام است؟- نغمه رضایی

پرواز در این حوالی- آذر مهرابی

شاید بهار که بیاید، معجزه هم بیاید- محمود توسلیان

بو کنیم اطلسی تازه بیمارستان را- علی ناصری

امسال هیچ منتظر بهار نیستم- محمدمعین موسوی

بهار نزدیک است... حالم خوش نیست!-رضا منتظری

هزار نقش نگارد ز خط ریحانی- الهام عبدلی

آواهایی که از دوردست ها می آیند- مرتضی شمیسا

در یک بعد از ظهر گرم تابستان «او» آمد- غلامعباس فاضلی


 تاريخ ارسال: 1392/12/29
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.