امید فاضلی
صبح خیلی زود است. سرمای مطبوعی احاطه ام کرده، هر از گاهی از ناکجا «یاکریمی» میخواند. بهار همیشه همینطور بوده. حتی وقتی دوازده سال داشتم. وقتی صبح های زود نان گرم روی دست از کوچه های خلوت میگذشتم و به گوشه های برشتهاش ناخنک میزدم هم، «یاکریم» میخواند. بهارِ من، خیابان است و سرما و کوچه و صدای بکر تو.
شناخت آدم ها کار پیچیده ای نیست. هر کسی را می شود از روی علایقش شناخت. کسی که پیکان دارد با کسی که پژو میراند هیچ وقت یکی نیست. حتی با اسم خیابانها و بازیگرهای مورد علاقه اش لایههای پنهان روحش هویدا میشود. تو هیچ کدام را بروز ندادی اما برای من همواره خیابان «ویلا»یی، باوقار و سرشار از یادآوری. تو صبح و سرمایی و شاید یک کاپریس کرم رنگ چرم دوزی شده. یک «یاکریم» تنهای بر شاخهی کاج نشسته.
نام تو را به لهجههای متفاوت بر زبان آورده ام. هنوز هم! به زبان مادری. و نامادری، حتی زبانهای دیگر. به لهجه های متفاوت. تو را لابلای عطر رازیانهی کلوچه هایی که به ندرت یافت میشود. لابلای بوی ادویهها. گلهای کاغذی. بر دیوار مینیبوسهای بین راه که پر از عکس های بازیگرها و چشم و نقابند. امروز به پیشنهاد «مارینا آبراموویچ» به کُندترین صورت ممکن. نامت را تکرار کردم با مکث بر هجاها و کشیدن آواها... برای نو شدن تنها بامداد و «باهار» کافیست.
امید فاضلی
نوروز ۱۴۰۱
در همین رابطه دیگر بهاریه های پرده سینما در نوروز ۱۴۰۱ را بخوانید
تقاطع سمیه و بهار، چهارراه ایرج- فهیمه غنی نژاد
مرد حنجره طلایی- دکتر رضا رضایی
گل گز خانم- دکتر آذر مهرابی
جمعه های شیرین- محمد جعفری
الماسها ابدی اند- کتایون بیجاری
ملاقات با گمشده ها- سعید توجهی
آموزش رانندگی از نگاه کسی که نقد فیلم مینویسد!- کاوه قادری
یک کاپریس کِرم رنگِ چرم دوزی شده- امید فاضلی
داستان عاشقانه «الف» و «عارف»- غلامعباس فاضلی
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|