پرده سینما

پرسش هایی درباره خیانت، دوستی و وفاداری؛ نگاهی به فیلم «تعمیرکار، خیاط، سرباز، جاسوس» ساخته توماس آلفردسون

محمد حمیدی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پوستر فیلم تعمیرکار، خیاط، جاسوس، سربازخیلی ها در ایران با رمان های جان لوکاره (کسی که فیلم بر مبنای یکی از کتاب های او ساخته شده است) آشنایی دارند. کتاب مشهور جان لوکاره با نام «جاسوسی که از سردسیر آمد» در ایران ترجمه شده است. البته این فیلم بر مبنای یکی از بهترین کارهای اوست كه در سال 1974 نوشته شده است؛ داستان جاسوس سابقی که برای کمک به یافتن جاسوسی روس به دستگاه اطلاعاتی انگلیس كمک می كند. لوکاره پیش از روی آوردن به نویسندگی جاسوس بوده است و نوشته هایش به دلیل پرداختن به مسائل پشت پرده سازمان اطلاعاتی مخفی بریتانیا (MI6) جالب و خواندنی است.  

در فیلم، سازمان اطلاعات و امنیت بریتانیا جاسوس قدیمی و طرد شده، جرج اسمایلی (گری اولدمن) را به کار فرا می خواند تا عامل نفوذی اتحاد جماهیر شوروی در درون سازمان را شناسایی کند. تهیه کنندگان انگلیسی برای ساخت فیلم به سراغ کارگردان سوئدی توماس آلفردسون رفته اند، چون او در خلق فضاهای تاریک، سرد و وهم انگیز در فیلم دراکولایی مرا به داخل راه بده موفق بود.

نقش جاسوس کهنه كار، کم حرف و مرموز جرج اسمایلی را در فیلم گری اولدمن بازی می کند، کسی که بار عاطفی فیلم را بر دوش می کشد. گری اولدمن همه ویژگی های یک ستاره بزرگ سینما را دارد، در عین حال می تواند به راحتی رنگ عوض کند و در ضمن صدای خاصی هم ندارد که از پشت دیوار قابل تشخیص باشد. کمتر بازیگری است که بتواند از عهده ایفای این نقش برآید. اگر به سابقه بازیگری اولدمن نگاهی گذرا بیاندازیم و شخصیت های متعددی که در طول سال ها خلق کرده، می بینم که او خارق العاده عمل كرده است. نقشی که گری اولدمن بازی می کند به این دلیل دشوار است که جرج اسمایلی آدمی تودار و خجالتی است که درباره خودش یا شغل اش حرفی نمی زند، در عین حال به عنوان شخصیت اصلی قصه، اوست که باید راهنمای بینندگان باشد به جهانی که در آن هیچکس قابل اعتماد نیست و هیچ چیز چنان نیست که می نماید.

کار عمده آلفردسون در کارگردانی فیلم خلق فضای دوران جنگ سرد است و در عین آرامش و سکون در آن فضای سرد و رسمی اداری، تنشی در همه لحظات فیلم احساس می شود که به ایجاد رمز و راز در طول فیلم کمک می کند. به دلیل اهمیت نقش اولدمن بیشترین تأکید بر بازی اوست. علاوه بر او و کالین فیرث (بیل میدن)، جمعی از بزرگان سینما و تئاتر در فیلم جمع هستند. مثلاً جان هرت که با وجود سن زیاد نقشی تأثیرگذار دارد (رئیس سازمان اطلاعاتی مخفی بریتانیا MI6). داستان به دوران زوال بریتانیا اشاره دارد و به این موضوع که نه فقط سازمان اطلاعاتی این کشور سردرگم و مغشوش بود، بلكه کل کشور با واقعیت افول قدرت در جهان رو به رو شده بود. در واقع داستان فیلم پرسش هایی است درباره خیانت، دوستی و وفاداری.

سازنده اثر خیلی اصرار دارد که فیلم فراتر از تریلری جاسوسی یا فیلمی هیجانی-جاسوسی باشد. درونمایه اصلی داستان مبتنی بر خیانت است. می توان سبک و محتوی فیلم را نوعی سبک ضدجیمز باندی با ریتم كند توصیف کرد، به این دلیل که در پیشرفت داستان و نیز حتی شخصیت پردازی، ضدهیجان عمل می کند. داستان فیلم در مجارستان شروع می شود، گروهی از جاسوسان کهنه کار بریتانیا آنجا در ملاقات با یک ژنرال اتحاد جماهیر شوروی باخبر می شوند که در داخل سازمان جاسوسی بریتانیا مامور خائنی وجود دارد که اسناد محرمانه را برای KGB می فرستد. MI6 برای شناسایی جاسوس روس و برای حل بحران به سراغ مأمور كاركشته جرج اسمایلی می رود. اسمایلی آدمی بسیار خونسرد است که شاید پرجست و خیزترین حرکت اش، پاک کردن وسواس آمیز عینک اش باشد.

پوستر فیلم تعمیرکار، خیاط، سرباز، جاسوس

کل رمان مانند بازی پازل گونه و معمایی با تکه پاره هایی است که به تدریج کنار هم قرار می گیرند و یکی از بهترین کتاب های نویسنده است که هنوز هم در 80 سالگی با سرسختی بیشتری نسبت به گذشته نوشتن را ادامه می دهد. درونمایه مورد تأکید کارگردان در فیلم یعنی وفاداری و خیانت هم در روابط شخصی كاراكترهای فیلم (جاسوس ها) جلوه می کند، چون در عین حال كه با یكدیگر دوست هستند، در کارشان هم که خیانت است، زبده و مسئولیت پذیر هستند.

تعمیرکار، خیاط، سرباز، جاسوس فیلمی است که حتی ارزش دوباره دیدن را دارد، به خصوص اگر بیننده کتاب را نخوانده باشد، به این دلیل که در نگاه اول پیچیدگی های قصه تا حدودی گیج کننده است و تا حدودی هم به دلیل سبک کار توماس آلفردسون، که مثل این جاسوس هایی که قهرمان فیلم هستند، او هم تلاش می کند که چیزی بروز ندهد و مرموز بماند، چیزی که باعث شده است فیلم تا حدود زیادی کم انرژی جلوه کند. نورپردازی تیره فیلم، فضاهای مغموم و خالی، اتاق های اداره با اثاث کهنه نشان از این واقعیت دارد. داستان فیلم درامی است معمایی با صحنه پردازی درخشان و کارگردانی بسیار تأثیرگذار که چشم های بیننده را خیره می کنند. سردی عاطفی موجود در داستان فقط در صحنه های انتهایی فیلم رو می شود و حاصل کار فیلمی است تماشایی برای همه نوع مخاطب سینما. 

 

محمد حمیدی

 


 تاريخ ارسال: 1391/1/7
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>س. بهرام:

اسم رمان لوکاره که در متن به آن اشاره شده و مارتین ریت نیز با بازی ریچارد برتن آن را به تصویر کشیده است " جاسوسی که دوباره به کار گرفته شد " است و در ابتدا به غلط جاسوسی که از سردسیر آمد ترجمه شد.

0+0-

دوشنبه 14 فروردين 1391




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.