پرده سینما

فیلمی درباره سنت های سینما؛ نگاهی به فیلم «اسب جنگی» ساخته استیون اسپیلبرگ

محمد حمیدی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با این فیلم اسپیلبرگ برای فیلمبرداری از اسب ها در ردیف بزرگانی چون جان فورد و آکیرا کوروساوا قرار می گیرد، استفاده از حرکت های زیرکانه دوربین که به ثبت احساسات اسب می پردازد یا تصویرهای باز جهت دار از جوی در حال دویدن بدون سوار در میان جنگلی در فرانسه یا رفتن در سنگرها و به زمین های مورد دعوا هنگام شب. در چنین لحظاتی دیگر از هنر تأثیرگذار اسپیلبرگ اثری نیست، از حرکت دوربین، موسیقی متن هیجان انگیز جان ویلیامز در هم آمیختن داستان سرایی و احساسات برای خلق فیلمی هیجان انگیز.

 

اسب جنگی ساخته استیون اسپیلبرگانگلستان، 1914- دِوُن لد آلبرت ناروکات با اسب مزرعه به نام جوی سرو کله می زند تا رام اش کند. با سخت شدن اوضاع، جوی به سواره نظام انگلستان فروخته می شود و ماجراهای او آغاز می شود. او را به فرانسه و به میان جبهه های جنگ می برند- و آلبرت در پی یافتن او جستجویش را آغاز می کند.

در اسکار 2012 تعدادی از فیلم ها مطرح می شوند که به تاریخ سینما بازگشته اند. فیلم هنرمند میشل هازاناویوس به سال 1927 بر می گردد تا دوران طلایی سینمای صامت را ارج نهد و نشان دهد که چگونه ورود صدا این هنر را متحول ساخت. فیلم هوگوی مارتین اسکورسیزی در دهه 30 اتفاق می افتد و به دوران تولد سینما برمی گردد و به صنعت نور و جادوی ژرژ ملی یس نظر می اندازد. شاید استیون اسپلبرگ در فیلم اسب جنگی مستقیماً به این رسانه اشاره نداشته باشد، ولی اشتباه نشود: این فیلمی است درباره سنت های سینما. این نخستین فیلمی است که او تحت حمایت کمپانی دیسنی کارگردانی می کند و با به تصویر درآوردن داستان در دهه های 30 و 40 تلاس می کند تا فیلمی بسازد که اگر عمو والت بود به آن افتخار می کرد.

اگر موفقیت تن تن ناشی از هیجان اسپیلبرگ در یافتن صدایش در تکنولوژی ای نوین بود، اسب جنگی کارگردان را در برگشت به ریشه های داستان سرایی اش، به فیلم های دوران جوانیش در Kiva Theater همراهی می کند. گرچه این کار تقلید کورکورانه ای از آنها نیست. شاید اسپلبرگ از اسطوره هایش خط بگیرد - جان فورد، فرانک کاپرا، ویکتور فلمینگ ...- ولی او بیش از آنکه صرفاً از آن ها تقلید کند در چهارچوب سنت های کهنه آکادمیک کار می کند، که اجازه می دهد تهور و هوش سینمایی او به ثمر بنشیند. شاید این فیلم شانه به شانه فیلم های پیچیده تری چون نجات سرباز رایان یا مونیخ نایستد، ولی کارگردانی هنرمندانه او در ساخت فیلم بی نقص است، بازی هنرپیشه ها قوی، و نتیجه نیز به نوبه خود مهیج و دلنشین است.

از زمان  فیلم ئی تی  به این سو فیلم به درستی نماینده جسارت اسپیلبرگ در کارهای احساسی است.

پرداختن به رمان مایکل مورپورگو، داستان محبوب کودکان در سال 1982، و اقتباس تحسین شده "تئاتر ملی نیک استافورد" سرشار از خطر است. داستانی است با عناصری ساده و قدیمی – پیوند عاطفی بین پسری (ایروین پسر مزرعه که بی نهایت ساده و بی تجربه است، کسی که مانند او را از زمان لوک اسکای واکر به بعد ندیده ایم) و حیوان دست آموزش، مزرعه ای در خطر افتاده، مراسم نمایش اسب، شرایط جنگی، حیوانی در خطر - با این حال اسپیلبرگ و نویسندگانش (لی هال و ریچارد کرتیس) چنین ایده هایی را می پذیرند. هیچ پیچیدگی پست مدرن یا نشانه ای از آشفتگی در فیلم به چشم نمی خورد، فقط اطمینانی کامل به چنین داستانی سرایی های حقیقی و آزمایش شده ای به اهتزاز در می آید.

اسب جنگی ساخته استیون اسپیلبرگاسپیلبرگ راوی را از داستان حذف کرده است – مورپارگو، جو را راوی داستان قرار داده است، ولی اسپیلبرگ داستان گویی اسب پیر را با صمیمیت و صراحت جایگزین کرده و به آن یک حس حماسی داده که کل پرده سینما را می پوشاند. در طول نبرد، اسب جنگی تحرک چشمگیری دارد: حمله ناگهانی سواره نظام انگلیس - به سبک یورش های زمینی فیلم های دیوید لین- به رهبری سرگرد بندیکت کامبربچ (که به طور عجیبی حمله دزدان در فیلم دنیای گمشده را تداعی می کند) در چمنزاری بلند، قبل از خروج به یک منطقه باز و بدون مانع آغاز می شود. هنگامی که درگیری به سوم (Somme) می رسد، اسپیلبرگ شما را با سر به میان زد و خورد های منطقه جنگی پرتاب می کند ولی صحنه های پرتحرک دوربین روی دست در فیلم نجات سرباز رایان را تکرار نمی کند، دیدگاه تامی را با وقار رسمی نگرشی از بالا درهم می آمیزد - از برش نمای نزدیک از سربازان در نور انفجارها تا یورشی به یادماندنی به زاغه مهمات آلمانی ها، این ها دارای شور و حرارتی بدون خونریزی هستند. فیلم بی آنکه ضربه ای بر سر شما بزند، هم صحنه غم انگیز و نانجیبانه جنگ را دارد، هم نکته ای پرمعنی بین جنگ بر پشت اسب و درگیری موتوریزه. جوی شاید مانند (Becher`s Brook) بر تانکی چیره شود، ولی اسب جنگی با نکته سنجی ناقوس مرگ را برای جنگی قدیمی به صدا درمی آورد.

به دور از شوک و ترس آمیخته با احترام، فیلم یادآور موفقیت خلاقانه اسپیلبرگی است - نمای آغازین مانند انعکاسی در چشم اسب، پرچم سه گوش هنگ به عنوان بیان درونمایه داستان، استفاده راهبردی از پره آسیاب بادی و پایان، لحظه ای که آلبرت و جوی به زحمت از میان بافتنی های امیلی واتسون پیش می روند. همکاری اسپیلبرگ با فیلمبرداری چون یانوش کامینسکی صحنه های خیره کننده ای از دنیاهای پاک شده، خلق کرده است، اسب جنگی تماشایی ترین همکاری آن هاست. سرزمین سبز و باصفای انگلیس هرگز چنین سبز و باصفا به نظر نرسیده است، سواره نظام اسب هایشان را به سوی غروب درخشان خورشید اروپا پیش می رانند. البته کار کامینسکی در فیلمبرداری فیلم آفرینشی ظریف و زیباست که احساسات را عمیقاً برمی انگیزد ولی کارکرد رمانتیک را به تاخیر می اندازد.

اسپیلبرگ و بازیگران فیلم اسب جنگی در مهمانی افتتاحیه فیلماسپیلبرگ موفق شده است داستان اش را کاملاً از دید یک اسب بیان کند. به دنبال مقدمه ای طولانی جریان یافته در دِوُن که رابطه عاطفی بین پسر و اسب شکل می گیرد، جوی به فرانسه فرستاده می شود و ما در ادامه با این اسب همراه می شویم. تصمیمی که به نوعی سفر آلبرت را با احساس کمبود مواجه می کند. اسپیلبرگ استادانه اسب را به بازی می گیرد - به نمایش درآمدن واکنش همزمان یک گله اسب، دوستان چهار پا، خلاقانه است – طرح ریزی دوستی تأثیرگذار جوی و مادیان سربازی به نام تاپ ثورن.

با این فیلم اسپیلبرگ برای فیلمبرداری از اسب ها در ردیف بزرگانی چون جان فورد و آکیرا کوروساوا قرار می گیرد، استفاده از حرکت های زیرکانه دوربین که به ثبت احساسات اسب می پردازد یا تصویرهای باز جهت دار از جوی در حال دویدن بدون سوار در میان جنگلی در فرانسه یا رفتن در سنگرها و به زمین های مورد دعوا هنگام شب. در چنین لحظاتی دیگر از هنر تأثیرگذار اسپیلبرگ اثری نیست، از حرکت دوربین، موسیقی متن هیجان انگیز جان ویلیامز در هم آمیختن داستان سرایی و احساسات برای خلق فیلمی هیجان انگیز.

در حالی که جوی از سرپرستی آلبرت خارج و به فرمانده نیکولز (تام هیدلسون-پسری خوب و معقول) سپرده می شود و بعد به دو برادر آلمانی (دیوید کراس و لئونارد کارو)، به دختری فرانسوی در حال مرگ (سِلین باکنز) و پدر بزرگش (نیلز آرِستراپ)، به مرد آلمانی صاحب اسب ارتش (نیکلاس برو)، اسپیلبرگ در میان یورش های سواره نظام فرصت می یابد تا لحظه هایی انسانی مابین شخصیت هایش ایجاد کند:

گفتگویی درباره ارزش کلاه ابریشم؛ خیالبافی سرباز جوانی درباره دختران ایتالیایی؛ و بهترین آنها مشاجره خنده دار و تأثرآور بین فردی جوردی (از اهالی منطقه ای در انگلستان) (توبی کبلی) و فردی آلمانی در منطقه مورد دعوا، هنگامی که کنار هم قرار می گیرند تا به جوی گرفتار در سیم های خاردار کمک کنند.

اسب جنگی فیلم کاملی نیست - دلتان می خواهد با برخی شخصیت های بارز داستان زمان بیشتری را می گذراندید. بر همین اساس، احساس می شود فیلم نیاز دارد که جدی تر باشد - و انگار که شما در برابر زیبایی پسندی کارگردان یا دید دنیایی او جبهه می گیرید، بعید است که شما را در جبهه مخالف قرار دهد. با این حال، اسپیلبرگ در حدس زدن خواسته های مخاطب اش مهارت عجیبی دارد و برای داستانی ساده از بردباری در دوستی، تنها احساسی قدیمی چون امید باید طنین انداز شود، ولیکن در نهایت برد با آن است، در همان حال که فیلم به زیر آسمان بر باد رفته کشیده می شود، می فهمیم که اسپیلبرگ کلمه به کلمه اش را باور دارد.

اسب جنگی فیلمی خانوادگی است که جسورانه و استادانه در کامل ترین آداب هالیوودی ساخته شده است.

توجه کنید: شما چه عاشق اسب باشید چه نباشید، این فیلمی است بسیار تأثر برانگیز و اشک آور.

 

منتقد: یان فریر

منبع : Empire

مترجم: محمد حمیدی


 تاريخ ارسال: 1391/2/27
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>کوروش:

اسب جنگی از فیلمای خوب اسپیلبرگ هست که کمتر بهش توجه شد

0+0-

جمعه 29 ارديبهشت 1391



>>>هنگامه:

ممنون از نقد خوبتون. سطح بالاست

0+0-

جمعه 29 ارديبهشت 1391



>>>amin:

الان این همه فیلم جدید هرروز میاد . شما بجای اینکه اونارو نقد کنید نقد فیلم سال گذشته رو گذاشتید.

0+0-

جمعه 29 ارديبهشت 1391



>>>عماد عابدینی:

فیلم خیلی خوبی اسپیلبرگ ساخته اما توی اسکار حقش رو خوردند بنظرم بهترین فیلم امسال از لحاظ کارکردانی و فیلنامه بود همه چیز سر جاش و درست چیده شده بود

1+0-

پنجشنبه 28 ارديبهž




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.