پرده سینما

چهره مرموز و جذاب سینمای جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار ترنس مالیک

علی ناصری






 

 

 

ترنس فردریک مالیک در سی ام نوامبر سال 1943 در واکو ایالات متحده آمریکا به دنیا آمد.

ترنس مالیک ترنس در ابتدا کشاورز بود و سپس در چاه های نفت تگزاس کارگری می کرد و پس از آن در دانشگاه های هاروارد و آکسفورد تحصیل کرد. ترنس مالیک تجربه روزنامه نگاری و تدریس فلسفه را نیز دارد و پس از فلسفه در انجمن فیلم آمریکا سینماخواند.

بسیاری از سینماگران و سینما دوستان دنیا او را جی.دی سلینجر سینما می خوانند چرا که همانند سلینجر هیچوقت حاضر به مصاحبه نشده است و تنها یک بار مصاحبه با او صورت گرفته است که در آن مصاحبه ترنس مالیک هیچوقت در مورد فیلم هایش صحبت نکرد و فقط از فیلم مورد علاقه اش حرف زد. مالیک علاقه بسیاری به فیلم زولندر دارد و این را نیز اعلام کرده است که بن استیلر در جواب به ابراز علاقه مالیک لباس شخصیت اش در این فیلم را پوشید و توسط یک دوربین ویدیویی برای او فیلمی ضبط کرد تا تولدش را تبریک بگوید.

مالیک در چهل سال تجربه فیلمسازی اش تنها شش فیلم ساخته است. او در سال 1973 فیلم زمین های لم یزرع را ساخت و اولین فیلم اش او را به عنوان استعدادی بزرگ در سینما معرفی کرد، سپس روزهای بهشت را در سال 1978 ساخت و توانست جایزه بهترین کارگردانی در جشنواره کن را از آن خود کند، بیست سال بعد یعنی در سال 1998 فیلم خط قرمز باریک را ساخت. این فیلم را بسیاری از منتقدان بهترین فیلم مالیک می دانند. موضوع این فیلم در مورد نبرد گودال کانال در جنگ جهانی دوم است که بیشتر به مقوله جنگ می پردازد، مالیک توانست توسط این فیلم برنده خرس طلای جشنواره برلین شود و همچنین نامزد دریافت هفت اسکار از جمله بخش فیلمنامه و کارگردانی در جشنواره اسکار شود که موفق به دریافت هیچ یک از آن ها نشد. فیلم بعدی وی دنیای نو بود که در سال 2005 آن را ساخت و این فیلم نامزد بهترین فیلمبرداری در جشنواره اسکار شد، در سال 2011 درخت زندگی را ساخت و توانست توسط این فیلم جایزه بهترین فیلم جشنواره کن را بگیرد و امسال فیلم به سوی شگفتی را در جشنواره ونیز داشت که مثل همیشه بازتاب متناقض منتقدان را در جهان در بر داشت.

ترنس مالیک پس از ساخت روزهای بهشت بیست سال از دنیای سینما کناره گیری کرد و هنوز کسی نمی داند که او در این بیست سال دقیقاً مشغول به چه کاری بوده اما به نظر می رسد که وی در فرانسه فلسفه تدریس می کرده است. با این که مالیک در سینما بسیار کم کار بوده اما با همین چند فیلم اش توانسته جوایز بسیاری را کسب کند، اما نکته جالب درباره مالیک این است که هیچ یک از این جوایز نتوانسته اند مالیک را از گوشه گیری اش رها سازند و مالیک برای دریافت آن ها در مراسم اختتامیه هیچ یک از جشنواره ها حضور نداشته است. این گوشه گیری و انزوا و ارتباط برقرار نکردن با مردم از مالیک چهره ای مرموز و در عین حال جذاب ساخته است. لزلی وودهد درباره مالیک این خاطره را بیان می کند که ما در حال تدوین فیلم روزهای بهشت بودیم و روزی فیلمسازی برای دیدن ترنس به اتاق تدوین آمد و ما گفتیم که ترنس اینجا نیست و او نیز گفت: «مهم نیست، فقط می خواهم در اتاقی باشم که مالیک در آن جا بوده است.» ترنس مالیک پنهان کاری های بسیار عجیبی دارد به طور مثال هیچوقت نمی گذارد دست نوشته های فیلمنامه اش در دست تهیه کنندگان بماند، این راز آلودگی و نهان کاری مالیک تنها در جمع سینماگران و مردم نیست چراکه همسر سابق وی نیز اظهار داشته که مالیک هیچ گاه به او اجازه نمی داده که به اتاق وی برود و هرگاه کتابی از مالیک می خواسته، او به جای دادن کتاب خودش به همسرش ترجیح می داده یک نسخه دیگر برای او خریداری کند. همچنین همسر وی می گوید مالیک کتاب ها و نوارهای کاست اش را طوری می چید که کسی نتواند متوجه شود که او چه کتابی می خواند. اما این وسواس و رفتار های عجیب در خانواده مالیک کم نبوده. چراکه لری برادر کوچک مالیک برای آموزش موسیقی نزد آندریاس سگوویا رفت و در آن جا به دلیل کند بودن پیشرفت اش ابتدا دست هایش را شکاند و سپس خودکشی کرد.

بسیاری از سینماگران دنیا مالیک را با کارگردان بزرگ سینما استنلی کوبریک مقایسه می کنند. چرا که کوبریک نیز گوشه گیر بوده، در ساخت آثارش بسیار تعلل می کرده و تمرکز بسیاری روی مضمون آثارش صرف می کرده و در عین حال که سبک خاص خود را داشته ژانرها و موضوعات مختلفی را تجربه کرده است و حتی مالیک و کوبریک توجه بسیاری روی زیبایی شناختی تصویری فیلم هایشان داشته اند. نکته مشابه دیگری که بین مالیک و کوبریک مشهود است علاقه بسیار زیاد بازیگران مطرح دنیا برای بازی در فیلم های این دو می باشد. در فیلم خط قرمز باریک بازیگران مطرحی مثل شاون پن، جرج کلونی، جان تراولتا، آدرین برودی، جان کیوزاک، وودی هارلسون حضور داشتند که تنها چند دقیقه با رضایت کامل و شوق بسیار در فیلم بازی کردند. اما بسیاری از بازیگران پس از بازی در فیلم های مالیک و با دیدن نسخه نهایی فیلم اظهار پشیمانی کرده اند که این مسأله نیز در نوع خود بسیار جالب می باشد.

نمایی از فیلم زمین های لم یزرعتهیه کنندگان آثار مالیک بارها از دست کارهایش با او به مشکل برخورده اند و مالیک آن ها را واقعاً با کارهایش دیوانه کرده است. به طور مثال مالیک در حین فیلمبرداری فیلم روزهای بهشت کار را متوقف کرده و به بازیگران یک سال فرصت داده تا بداهه پردازی کنند و ادامه فیلمنامه را خودشان مشخص کنند.

راجر ایبرت منتقد بزرگ آمریکایی در مورد ترنس مالیک می گوید: تعدادی از کارگردانان دنیا هستند که به ساخت فیلمی به غیر از شاهکار راضی نیستند و مالیک نیز یکی از این کارگردانان است.

شاید بسیاری از مردم مالیک را دچار یک بیماری روانی بدانند اما هانا پترسن نویسنده کتاب بینش های شاعرانه آمریکا (سینمای ترنس مالیک) با گفته اش در مورد مالیک این طرز فکر را رد کرده و ثابت می کند که او کاملاً هوشیارانه و از روی فکر این کارها را انجام می دهد. پترسن در این باره می گوید: مالیک به دلیل مصاحبه نکردن و گوشه گیری اش باعث شده تا شمایلی مرموز به خود بگیرد. او ترجیح می دهد تا فیلم هایش خود حرف بزنند. اگر بیننده ای شناخت چندانی از یک کارگردان نداشته باشد به ناچار به سمت آثار او متمرکز می شود و در غیر این صورت گذشته کارگردان را از نظر روانشاختی به آثارش مربوط می سازد.

جی هوبرمن منتقد معروف آمریکایی نیز درباره مالیک این چنین می گوید: همه فیلم ها برای خودشان طرفدارانی دارند اما فیلم های مالیک مرید تربیت می کنند.

ترنس مالیک علاوه بر کارگردانی فیلمنامه هایی نیز نوشته است که عبارتند از: پاکت پول، مسافرت های بدون بلیط، درآمد نامشروع.

از نکته های مشترک در فیلم های مالیک می توان به وجود راوی در همه آثارش اشاره کرد، همچنین بسیاری از منتقدان مالیک را فیلمساز طبیعت گرا می دانند چرا که استفاده از مناظر طبیعی در فیلم هایش بسیار به چشم می خورد و حتی گاه طبیعت در فیلم های مالیک دارای شخصیت می شود، فیلم های مالیک دیالوگ های بسیار کمی دارند، دوربین در فیلم های مالیک بسیار پر جنب و جوش است و کم تر آرام می گیرد اما اکثر آثار مالیک دارای فیلمبرداری هایی در حد شاهکار هستند، مضمون اکثر آثار مالیک فلسفی و مذهبی هستند و مذهب دغدغه اصلی این فیلمساز محسوب می شود، همه فیلم های مالیک ریتمی نسبتاً کند و در عین حال فضایی شاعرانه دارند، اکثر قصه های مالیک در قرن گذشته می گذرند و گره فیلمنامه بیشتر با مرگ یا قتل شکل می گیرد.

در زیر به بررسی مختصری از آثار ترنس مالیک می پردازیم:

زمین های لم یزرع

این فیلم در مورد دختری به نام هالی است که به دلیل علاقه اش به یک پسر جوان قصد دارد با او از خانه فرار کند قصه از زبان هالی روایت می شود و هالی راوی فیلم است. پسر جوان که کیت نام دارد پدر هالی را به قتل رسانده و هالی نیز به ناچار با او همراه می شود. یک وجه از قصه فیلم شبیه به قصه های پریان است و وجه دیگر فیلم بسیار خشن است که در آن کیت دست به قتل و جنابت می زند. ترنس مالیک به عنوان اولین تجربه سینمایی اش توانسته بسیار خوب این تضاد را به تصویر بکشد و یک قصه عاشقانه را همراه با یک قصه جنایی که هر دو توسط یک نفر روایت می شود را تعریف کند. مالیک در فیلم به دلیل شباهت مارتین شین (بازیگر نقش کیت) به جیمز دین اشاراتی به این بازیگر دارد و این امر با گریم و نوع بازی شین بسیار مشهودتر به نظر می رسد. در این فیلم نیز مالیک استفاده بسیاری از طبیعت در قاب بندی های فیلم اش کرده است با این تفاوت که به عنوان اولین فیلم مالیک نسبت به فیلم های بعدی اش طبیعت در این فیلم سر سبز نیست و قصه در بیابان های تکزاس جریان دارد. عکس العمل های کاراکترها در این فیلم بسیار عجیب می باشد. به طور مثال زمانی که کیت پدر هالی را به قتل می رساند هالی از کشته شدن پدرش اصلاً شوکه نمی شود و به راحتی با کیت از آن جا فرار می کند که این امر به دلیل فضاسازی بسیار خوب مالیک باعث ضعف فیلم نمی شود و به نظر می رسد که مالیک انسان های خاصی را خلق کرده است.

روزهای بهشت

نمایی از فیلم روزهای بهشتاین فیلم نیز یک قصه جنایی در دل خود دارد اما نه به خشونت فیلم قبلی او. این بار قصه فیلم بیشتر رمانتیک است. روزهای بهشت قصه مردی به نام بیل (ریچارد گر) است که در کارخانه ریخته گری کار می کند و زمانیکه با رییس اش درگیر می شود ناخواسته او را به قتل می رساند و به همراه خواهرش لیندا و زنی که با او زندگی می کند اَبی از شهرشان می رود و برای اینکه شایعه ای از زندگی آن ها در بین مردم شکل نگیرد اَبی را خواهرش می خواند. آن ها به یک مزرعه واقع در تگزاس می روند و در آن جا به کاشت و برداشت گندم مشغول می شوند. صاحب مزرعه جوانی است که به دلیل بیماری تنها یک سال زنده خواهد بود و مزرعه دار بیمار به اَبی علاقه مند می شود و بیل نیز از اَبی می خواهد که با توجه به صلاح زندگی شان او ازدواج کند. با این ازدواج زندگی سخت بیل و اَبی و خواهرش همچنان ادامه دارد. قصه فیلم هرچند کمی کلیشه ای به نظر می رسد اما ترنس مالیک با سبک روایی خاص و کارگردانی بی نظیرش توانسته فیلم را از کلیشه رها سازد و به اثری مستقل و نسبتاً قابل قبول تبدیل سازد. این فیلم نیز همانند دیگر فیلم های مالیک یک راوی دارد که آن هم خواهر کم سن و سال بیل است . لیندا با وجود سن کم اش حرف هایی بزرگ منشانه می زند که این کمی برای بیننده عجیب به نظر می رسد ولی با شخصیت پردازی لیندا می توان این را پذیرفت که او دختری است که از سن اش بیشتر می فهمد. در این فیلم نیز تضادی دیده می شود که آن هم در اسم فیلم و محتوای آن می باشد. در این فیلم خبری از روزهای بهشتی نیست و فیلم روایتگر روزهایی است که بیشتر شبیه روزهای جهنمی می باشد. چراکه بیننده شاهد سوختن یک مرد در عشق زنی است که به ناچار همسر شخص دیگری شده است و حتی آن مرد مزرعه دار نیز زندگی خوبی ندارد و از زندگی لذت نمی برد.

خط قرمز باریک

خط قرمز باریک اقتباصی آزاد از رمان جیمز جونز به همین نام است. این فیلم به عنوان سومین فیلم مالیک است متفاوت ترین اثر او نسبت به دو فیلم قبلی اش است. در عین حال همانند دیگر فیلم های مالیک راوی دارد اما راوی این فیلم چند سرباز هستند که از روحیات خود در جبهه و جنگ می گویند و قرار نیست قصه فیلم را پیش ببرند. آن ها از این که با یکدیگر می جنگند و همنوعان خود را می کشند متعجب اند و هراس دارند.

خط قرمز باریک در ابتدا از دید سربازان امریکایی روایت می شود و هیچ تصویر خاصی از سربازان جبهه مقابل ندارد. سربازان از دشمن می ترسند و وحشت دارند. آن ها نمی خواهند بجنگند و این برای آن ها تحمیل شده است.

تعریفی که از دشمن مقابل در ابتدای فیلم می شود آن ها را برای مخاطب نیز بسیار وحشی و ذاتاً جنگجو می سازد اما ترنس مالیک با هوشیاری بسیاری این تصویر ذهنی که خود در ابتدای فیلم ساخته است را در نیمه پایانی فیلم از بین می برد و سربازان جبهه مقابل را نشان می دهد که آن ها نیز از جنگ همانند سربازان امریکایی وحشت دارند، آن ها نیز انسان های خونخواری نیستند، از جنگ تنفر دارند و جنگ به گونه ای به آن ها نیز تحمیل شده است. ترنس مالیک انسان ها را در این فیلم دشمن طبیعت می داند و با توضیح اینکه انسان ها طبیعت را از بین برده اند به این نکته نیز شک دارد که شاید طبیعت می خواهد از انسان ها انتقام بگیرد. فیلم مثل همیشه دغدغه های فلسفی فیلمساز را تعریف می کند اما با توجه به سبک روایی خاص خود نسبت به دو فیلم قبلی فیلمساز در بیان دغدغه های فلسفی موفق تر بوده است. در این فیلم دوربین پر جنب و جوش تر از همیشه عمل کرده است و با توجه به اینکه مالیک در اکثر فیلم هایش صحنه های آرام بسیاری داشته و صحنه های اکشن نیز آرامش خاص خود را داشته اند به خوبی از پس نمایش دادن جنگ برآمده است و در سکانس های آغازین جنگ فضاسازی بسیار خوبی صورت گرفته است.

نمایی از خط قرمز باریککات های بی نظیر مالیک در این فیلم که در فیلم های بعدی اش نیز به خوبی دیده می شوند به زیبایی در نوع خود به فضاسازی فیلم کمک شایانی کرده است. مثل همیشه فیلمبرداری فیلم بسیار خوب است. مالیک پس از خط قرمز باریک به نوعی توانست زبان سینمایی خود را کامل کند تا بتواند از آن در فیلم های بعدی اش به بهترین شکل استفاده کند.

دنیای نو

چهارمین فیلم ترنس مالیک از نظر زمان روایت داستان نسبت به سایر فیلم های وی متفاوت است و مالیک فیلمی تاریخی با سبک روایی خاص خود ساخته است. این فیلم از زبان دختری بومی در تاریخ 1607 روایت می شود که در قاره آمریکا زندگی می کند. فیلم در مورد شکل گیری استعمار انگلیسی ها در آمریکایی است که به تازگی کشف شده است. انگلیسی ها به قاره آمریکا می آیند و از بین آن ها کاپیتان اسمیت (کالین فارل) مسئول برقراری ارتباط با بومیان این سرزمین است که به همین دلیل رابطه ای بین کاپیتان و این دختر بومی شکل می گیرد که به عشقی سطحی در ابتدا و عشقی عمیق در اواسط فیلم می انجامد به طوری که در صحنه ای از فیلم که بومی ها قصد به قتل رساندن کاپیتان اسمیت را دارند دختر بومی جلوی کاپیتان می ایستد و از کشتن او جلوگیری می کند، در بخشی از فیلم کاپیتان اسمیت نیز دومین راوی فیلم می شود. در اواخر فیلم کاپیتان اسمیت به دلیل پایبند بودن به سوگندش که برای وفادار ماندن به پادشاه سرزمین اش خورده عشق اش را رها کرده و از آن جا می رود. پس از او شخصیت دیگری به نام رالف (کریستیان بیل) وارد داستان می شود که در ادامه نیز او سومین راوی فیلم قلمداد می شود و به واسطه ارتباطی که با دختر بومی برقرار کرده او را از دنیای فعلی اش نجات می دهد و به سمت روشنایی رهنمون می سازد که این اتفاق در صحنه های پایان فیلم مشهود می باشد. فیلمبرداری فوق العاده در این فیلم نیز به چشم می خورد و مالیک مثل همیشه از پس کارگردانی و خلق تصاویر زیبا به خوبی برآمده است و در این فیلم استفاده بیش تری از طبیعت در سایر فیلم های مالیک شده است.

درخت زندگی

درخت زندگی یکی از عجیب ترین فیلم های تاریخ سینما محسوب می شود. بلند پروازانه ترین فیلم ترنس مالیک را می توان درخت زندگی دانست چرا که مالیک برای ساخت این فیلم سی و هشت سال تأمل کرد و بالاخره آن را در سال 2011 ساخت.

مالیک در این فیلم به شکل گیری حیات در کره زمین می پردازد و در کنار این مضمون عظیم و بزرگ اشاراتی توسط شخصیت مادر در فیلم (جسیکا چستین) به شک درباره وجود خدا و بزرگی او دارد که البته در پایان مالیک سعی بر این دارد که اعتقاد خود را در مورد وجود خدا بیان کند.

فیلم در ابتدا قصه جک اوبراین را تعریف می کند که یادی از دوران کودکی اش کرده و دوران کودکی اش را مرور می کند. سپس در فیلم قصه خانواده ای پنج نفری را شاهد هستیم و پدر و مادر جک را می بینیم که فرزندشان را از دست داده اند و حال باید با این اتفاق کنار بیایند. دلیل مرگ پسر نوزده ساله آن ها مشخص نیست چراکه مالیک با زیرکی تمام نمی خواهد فیلم را مختص یک مسأله کند و دلیل فوت پسر را بیان نمی کند. مادر این پسر که از مرگ فرزندش مستأصل شده در حالی که در میان درختان سر به فلک کشیده قدم می زند با خدا شروع به حرف زدن می کند و با صحبت های او فیلم وارد دنیا و فضای دیگری می شود. فیلم به شکل گیری زمین و پیدایش حیات می پردازد به گونه ای که ابتدا موجودات تک سلولی، سپس حیوانات دریایی، سپس دایناسورها را نشان می دهد. فیلم با نشان دادن دایناسوری در کنار دریا که گویا از داخل آب بیرون آمده اشاره به شروع زندگی در خشکی می کند، سپس با نشان دادن دایناسوری تنها در جنگل اشاره به تنها بودن موجودات در کره زمین دارد، این فلش بک ها برای اولین بار در تاریخ سینما در نوع خود بسیار جالب می باشند. فیلم پس از نمایش این صحنه ها دوباره به خانواده اوبراین برمی گردد اما این بار در زمانی دیگر. زمانی که جک و دو برادرش نوجوانانی بیش نبوده اند و در کنار پدر و مادر خود زندگی می کردند. پدر آن ها (براد پیت) مردی دیکتاتور در خانواده است و می خواهد که فرزندان اش مطیع او باشند و همین امر باعث می شود تا فرزند بزرگ او نفرتی کم رنگ از پدرش داشته باشد که همین نفرت بعد ها باعث می شود که او نیز شبیه پدرش بشود و این را نیز در قسمتی از فیلم بیان می کند.

نمایی از فیلم درخت زندگی فیلم نگاهی روانشناسانه به زندگی یک خانواده پنج نفره و بزرگ شدن پسرانشان نیز دارد. در صحنه ای جک که در میانسالی قرار دارد در صحرایی از چارچوب دری که چارچوب در خانه شان است عبور می کند و وارد یک سرزمین خاکی کویری می شود. در این صحنه می توان این برداشت را کرد که مالیک زمین را خانه همه انسان ها می داند و اعتقاد دارد که انسان باید هر طور شده از زمین همانند خانه اش محافظت کند، که البته این مضمون را می توان با دیدن فیلم های قبلی مالیک و دیدن این فیلم برداشت کرد.

این فیلم از نظر فیلمبرداری مثل همیشه بی نظیر بوده و مالیک نیز به خوبی از پس کارگردانی سخت این فیلم برآمده است.

به سوی شگفتی

فیلم به سوی شگفتی که امسال در جشنواره ونیز اکران شد قصه عاشقانه دو زوج جوان را در شهری دنبال می کند که مثل همیشه انتقاد های متفاوت منتقدان را به همراه داشته است. اما از نکته های جالب توجه فیلم می توان به کارگردانی و فیلمبرداری خوب فیلم اشاره کرد که حاوی صحنه های زیبا با قاب بندی های دیدنی است. با توجه به بازتاب این فیلم در منتقدان می توان پیش بینی کرد که به احتمال زیاد فیلم جدید وی نتواند مثل همیشه افتخارات بسیاری برای مالیک به همراه داشته باشد. مالیک مثل همیشه در جشنواره ونیز حاضر نشد و بازیگران و تهیه کنندگان این فیلم در نشست خبری به سؤال خبرنگاران و منتقدان پاسخ دادند. فیلم های مالیک هیچ گاه فیلم های موفقی در گیشه نبوده اند که این امری عجیب محسوب نمی شود چراکه خود او نیز فیلمی برای گیشه نساخته است و برای این فیلم نیز فروش چندانی پیش بینی نمی شود اما با توجه به قصه عاشقانه و بیش تر شدن طرفداران این کارگردان مرموز سینما و موفقیت فیلم قبلی اش می توان این فیلم را نسبت به سایر فیلم های مالیک موفق تر در گیشه دانست و پیش بینی فروش بیش تر فیلم نسبت به فیلم های دیگر مالیک چیزی دور از دسترس نیست.

ترنس مالیک چند فیلم دیگر را نیز در حین ساخت دارد که به دلیل راز آلودگی و نهان کاری همیشگی این کارگردان اطلاعات زیادی در مورد این فیلم ها در اختیار نیست.

از انتقادهای شدیدی که معمولاً بر روی همه فیلم های مالیک می شود می توان به این نکته اشاره کرد که بسیاری از منتقدان فیلم های او را دچار مضمون زدگی می دانند و اعتقاد دارند که فیلم های مالیک به غیر از نماهای زیبا چیزی در خور سینما ندارد و تنها مضامینی فلسفی دارند که فیلمساز برای بیان این مضامین دست به گریبان سینما شده در حالیکه می تواند حرفهایش را در غالب کتاب یا سخنرانی بهتر بیان کند. بسیاری از منتقدان مخالف ترنس مالیک او را به دلیل حاضر نشدن در انظار عمومی فردی جلوه فروش می دانند و معتقدند که مالیک قدرت دفاع از فیلم هایش را ندارد.

با همه این تفاسیر باید پذیرفت که هرگونه سنت شکنی با مخالفت هایی روبرو است و برای مشخص شدن ارزش این سنت شکنی ها باید همه چیز را به تاریخ سپرد. ترنس مالیک را می توان در حال حاضر شاعر معاصر سینما دانست چرا که سینماگران مدرن و جدید سینما بیش تر روی به خشونت در سینما آورده اند و کم تر سینماگری را می توان همانند مالیک نام برد که به اندازه او پایبند ادبیات در سینما باشد. پیش از مالیک کارگردان های بزرگی همچون آندری تارکوسکی، برناردو برتولوچی و چند کارگردان دیگر را می توان نام برد که همانند مالیک پایبند ادبیات هستند و شاعرانگی خاصی در فیلم هایشان حس می شود اما با توجه به سبک خاص مالیک او را باید از همه کارگردان های دیگر جدا کرد و باید پذیرفت که مالیک سبک خاص خود را وارد سینما کرده و تا امروز تنها او توانسته که این چنین فیلم بسازد.

هفته بعد و در ادامه بررسی آثار فیلمسازان مطرح جهان به بحث و بررسی آثار آلخاندرو گنزالس ایناریتو خواهیم پرداخت.

 

در همین رابطه بخوانید:

چهره مرموز و جذاب سینمای جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار ترنس مالیک

راوی قصه های تلخ؛ نگاهی به زندگی و آثار آلخاندرو گونزالس ایناریتو

فیلمسازی پایبند به عقاید مذهبی؛ نگاهی به زندگی و آثار فرانک دارابونت

بی پروا، راز آلود، مدرن؛ نگاهی به زندگی وآثار دیوید فینچر

فاتح گیشه های سینمای جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار جیمز کامرون

صاحب موج نو در سینمای پس از انقلاب ایران؛ نگاهی به زندگی و آثار عباس کیارستمی

خالق محبوب ترین فیلم های سال های اخیر سینمای جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار کریستوفر نولان

پدر سینمای پست مدرن جهان؛ نگاهی به زندگی و آثار کوئینتین تارانتینو

پز روشنفکری همراه با سیاست؛ نگاهی به زندگی و آثار پاول هگیس

راوی قصه های آدم های سخت کوش و نا امید؛ نگاهی به زندگی و آثار استیفن دالدری


 تاريخ ارسال: 1391/8/17
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>عباس هیجکس:

به نظر من این فیلمها همش چرت و پرت عشق فقط جکی جان وتو ایران هم فقط هیچکس جونم درباره درخت زندگی نظری ندارم عاشقم عاشق الفبا

0+7-

پنجشنبه 2 آذر 1391



>>>محمد:

درخت زندگی بهترین فیلم عمرم بوده خواهد بود خواهد ماند به نقدها به حرفها به چرت وپرتایی که میگند درباره مالیک کار ندارم جمع وتفریق بلد نیستم یک ضرب خرابشم

6+0-

شنبه 27 آبان 1391



>>>tina:

dame hame baro bach cinscreen garmmmmmmm

1+0-

چهارشنبه 17 آبان 1391



>>>فرید:

مقاله جامع و خوبی بود. ممنون از آقای ناصری که دارن خوب کار میکنن

2+0-

چهارشنبه 17 آبان 1391



>>>محمد:

مقاله خیلی خوبی بود ای کاش در مورد زندگی و آثار جان فورد، چارلز اسپنسر چاپلین، آلفرد هیچکاک، کیم کی دوک، لوئیس بونوئل، اورسن ولز و لارس فون تریر هم بنویسید. ممنون

3+0-

چهارشنبه 17 آبان 1391



>>>mojtaba:

فعلا که نقد فیلمهاتون کم تر شده و نقد فیلمهای هالیوودی هم اصلا ندارید ، همچین نوشته های خوبی ، خیلی به جذابیت و پرباری سایتتون کمک می کنه . فقط اگه به نظرم قالب سایتتون رو تغییر بدید ، بهتره ؛ خیلی جذاب نیست .

2+0-

چهارشنبه 17 آبان 1391




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.