پرده سینما

اکتشافی در اخلاقیات افراد؛ نقدی بر فیلم «اطلس ابر»

موحد منتقم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقدی بر فیلم «اطلس ابر» ساخته لاناواچوفسکی، تام تیکور و اندی واچوفسکی

 

Cloud Atlas (2012)

 

نمایی از فیلم اطلس ابراطلس ابر تازه ترین ساخته لانا واچوفسکی، تام تیکور و اندی واچوفسکی را ببینید. این فیلم بر اساس یک رمان بسیار سنگین با همین نام، نوشته دیوید میچل ساخته شده است. این رمان از آنگونه رمان هایی است که به علت پیچیدگی شخصیت های زیاد و داستان های تو در تو، به آن به اصطلاح «فیلم نشدنی» می گویند! این رمان ستایش شده جیمز میچل، شش داستان دارد كه هر كدام در زمان و مكان متفاوتی روایت می شون و از قرن نوزدهم تا آینده دور را در بر می گیرند.

مخاطبی که برای اولین بار فیلم اطلس ابر  را می بیند محال است تا دقیقه 45 احساس سردرگمی نکند! چون هیچ خط داستانی مشخصی ندارد که تماشاگر به آن وصل شود و فیلم را با آن خط داستانی اصلی ادامه دهد. معمولاً اینگونه فیلم ها  یک خط اصلی داستانی دارند و چندین داستان حاشیه ای که به  داستان اصلی وصل هستند، ولی اطلس ابر برخلاف جریان فیلم های روز هیچ خط داستانی اصلی ندارد و تنها چند داستان فرعی متصل به هم هستند. بعد از اینکه مخاطب این موضوع را فهمید معمولاً این داستان ها  را به هم ربط می دهد و مانند پازل به هم وصل می کند ولی وصل کردن داستان های اطلس ابر به همدیگر از نظر زمانی و مکانی شاید تا حدودی ممکن باشد، ولی از محالات ممکن است. داستان اطلس ابر اصلاً نباید فهمیده شود بلکه باید درک شود! دقیقاً به همین خاطر است که راجر ایبرت در نقدش به این فیلم 4 ستاره از 4 ستاره داده و بعد از 3 بار دیدن به این نتیجه رسیده است که هرچه که بیشتر ان را می بینید چیزی بیشتری از ان نمی فهمید!

اطلس ابر شاهکار تازه واچوفوسکی ها است  که زمان و مکان را به تسخیر خود در می آورد و در عرض  حدود 3 ساعت یک دنیای مجازی به شدت قابل ملموس  و کاملاً تعریف شده می سازد و کاراکتر هایش را در این جهان های دنباله دار رها می کند و شما را مجبور به پیدا کردن رابطه این آدم ها با شخصیت های متفاوت در دنیاهای متفاوت می کند!

اطلس ابرشاید اطلس ابر بهترین فیلم سال 2012 نباشد، ولی قطعاً مهمترین فیلم سال  است که تمام عشاق سینما باید آن راتماشا کنند. فیلم از نظر بار فلسفی  و پرسش هایی اساسی که درباره دین و خدا و جهان آخرت مطرح می کند به شدت سنگین و غیر قابل هضم است. شاید به نظر من فیلسوفان سینمایی چون برادران واچوفوسکی توانایی درک اش را داشته اند که توانسته اند  آن را به تصویر بکشند. فیلم اکتشافی است در اخلاقیات افراد است و به این موضوع می پردازد که اخلاق افراد در دنیاهای بعد چه خواهد شد؟ مثلا نقش منفی فیلم چون در این جهان انسان خوبی نیست در جهان بعد به شکل های مختلف  ولی  با همان باطن خراب ظاهر خواهد شد و مثلاً حرکت هر چند کوچک یک فرد در گذشته، می تواند بنیان گذار یک انقلاب در آینده باشد.

نقد نوشتن  درباره اثری به این سنگینی کاری به شدت بیهوده است و از هزاران نظر و زاویه می توان به این فیلم نگاه کرد. مثلاً می شود درباره زوایای دینی فیلم بحث کرد. فیلم به ما می گوید بعد از مرگ با اعمالی که در گذشته خود انجام داده ایم، دنیای خودمان را ساخته ایم و این ماجرا تا بی نهایت ادامه خواهد داشت. یا شاید یک نوار از سخرانی های زیبایی در باره انسانیت و آزادی باعث شود در آینده ای پسا زمانی ما را بپرستند و باعث انقلابی در جهان شویم. یا مثلاً بخواهیم ازنظر سیاسی بحث کنیم و بگوییم در کشور های دیکتاتوری خفقان شدیدی برای ندانستن حقیقت وجود ندارد، چون بنای این جور کشورها از ناآگاهی و به اصلاح فیلم «روباتی» بودن حرکت آنها ست و هرگونه خارج شدن ان ها از چارچوب باعث مرگ آنها می شود.

نمایی از فیلم اطلس ابرفیلم شش داستان دارد:

 

1.داستان آدام ایوینگ در سال ۱۸۴۸.

۲. داستان رابرت فیشر در سال ۱۹۳۱.

۳. داستان لویزا ری در سال ۱۹۷۵.

۴. داستان تیموتی کویندیش در سال ۲۰۰۴.

۵. داستان سونمی ۴۵۱ در سال ۲۲۴۷.

۶. داستان زاخاری در دورانی بعد از آخر الزمان

 

مسافری که در قرن ۱۹با کشتی از استرالیا عازم خانه است، یک موسیقی‌دان جوان با گرایش‌های شخصی متفاوت که در دهه ۱۹۳۰همکار یک استاد موسیقی‌دان پیر می‌شود، یک روزنامه‌نگار محقق در دهه ۱۹۷۰ که پرده از یک رسوایی برمی‌دارد، یک ناشربداقبال که ساکن خانه سالمندان می‌شود، یک کارگر رستوران مهندسی ژنتیکی شده  که در سال ۲۱۴۴ در سئول نو زندگی می‌کند و یک مرد بومی که در دنیای آخرالزمانی در هاوایی زندگی می‌کند.

به جرأت می توانم بگویم در هرکدام از این قسمت ها در یک ژانر قرار دارند. علمی تخیلی/درام/جنایی/اکشن و... می‌خواهم به شما از شگفت زده بودن خودم بگویم. بگویم چطوری می‌شود فیلمی در شش ژانر مختلف ساخت که همان اندازه که عامه‌پسند است، در عین حال روشنفکرانه و محکم است. قدرت فراوان کارگردان در درک و شناخت اش از ژانرهای مختلف و گسترش دادن داستان‌ها در یکدیگر و قالب زیبایی‌شناسانه‌ی کار از جمله عواملی بود که من را متحیر کرد. قرار گرفتن این شش داستان در کنار هم... نمی‌خواهم برایتان از عدد شش بگوییم. در این فیلم ما شش داستان داریم، شش موقعیت داریم، شش میلیارد جمعیت داریم، شش طبقه ساختمان داریم، موسیقی شش قطعه‌ای داریم، آدم‌هایی شصت و شش ساله داریم و کلی شش دیگر در داستان که هر کدام در ارتباط مستقیم با داستان هستند.

نمایی از فیلم اطلس ابرولی فیلم به شدت نسبت به آینده ناامید است. پایان فیلم در واقع همان ابتدای فیلم است، فقط داستان دارد می چرخد. کار خوبی که انجام می دهیم روی بقیه انسان هایی که اصلاً شاید نمی شناسیم و خودمان تاثیر خوبی داشته باشد. پایان جهان دوباره وحشی گری انسان ها نسبت به هم وجود دارد حتی بعد از نابودی کامل بشریت باز شیطان می آید و انسان را گمراه می کند و خود انسان را به کشتن برادران فریب می دهد! فیلم به ما می گوید ما انسان ها همیشه قبیله گرا خواهیم ماند. شاید در ظاهر مدرن باشیم ولی در باطن قبیله گرا هستیم و برای به پیروزی رساندن دین و کیش و آداب رسوم هم، حاضر به قتل دیگرقبیله ها می شویم. فیلم  داستان سیر و سلوک یک روح در جسم های مختلف است که از این دنیا می رود و با جسمی دیگر، ولی با همان روح دوباره متولد می شود. گریم های مختلف ولی بازیگران یکسان دقیقاً می خواهد همین تفسیر را به ببیننده منتقل کند. درجایی که بازجو درباره اعتقاد به جهان آخرت می پرسد در جواب می شنود: ایمان دارم که فقط یک در وجود دارد که وقتی یک در بسته می‌شود، یک در دیگر باز می‌شود، شاید نتوانم بهشت را تصور کنم، ولی می‌توانم «امیدِ کامل» را تصور کنم. یعنی انسان فقط می تواند امیدوار باشد که جهان بهتری در انتظارش است.

موسیقی متن ارکسترال فیلم اطلس ابر توسط شرکت تام تیکور و همکاران قدیمی او یعنی رینهولد هایل و جانی کلیمک ساخته شده است.به جرات می توان از آن به عنوان یکی از بهترین موسیقی های متن تاریخ سینما نام برد. کافی است موقع گوش دادن به ساندترک های فیلم اطلس ابر چشمان خود را ببندید تا حس کنید که تاریخ  به شکل موسیقی در آمده است.

جایی در فیلم هست که می گوید: «باور را مثل عشق یا ترس، باید فهمید، همان طوری که نظریه نسبیت را می‌فهمیم. دیروز زندگی من به یک سمت بود، امروز به یک سمت دیگر است، دیروز باور نمی‌کردم که هرگز بتوانم کاری را که امروز کردم انجام بدهم.

نیروهایی که معمولاً زمان و مکان را دگرگون می‌کنند، می‌توانند تصورمان از خودمان تغییر بدهند، این نیروها سال‌ها قبل از وجود ما شروع شدن و بعد ما ادامه خواهند داشت.

زندگی و انتخاب‌هایمان مثل برخوردها درنظریه کوانتوم، لحظه به لحظه درک می‌شوند و اهمیت دارند. در هر مرحله، هر برخورد، می‌تواند ما را به مسیری دیگر سوق دهد!» مواجهه با فیلمی مانند اطلس  ابر دقیقاً از همان برخوردهایی است که باعث می شود تصورمان از خودمان و جهان اطراف مان تغییر کند و مسیر زندگی ما به سمت دیگری برود! تماشای اطلس ابر را به هیچ وجه از دست ندهید!


 تاريخ ارسال: 1392/1/31
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>امریکن پای:

فیلم چه دوست داشته باشمش چه نه فیلم مهمیه و قابل صحبت مهمترینش اینه که سینما هستش یا نظریه تودرتوی فلسفی اگر درباره سینما ب‌ودنش بخ‌اهیم حرف بزنیم همه چی داره گریم موسیقی جلوه بصری کارگردانی و...:اما شاید مهمترینش‌ نداره یعنی فیلنمامه سینمایی اما اگر بخایم درباره فلسفه تناسخ و کارما صحبت کنیم همه چی داره به هر حال فیلم مهمیه ولی مطمنا جز شاهکارای تاریخ سینما حساب نمیشه پی نوشت:اصولا فیلم پر فروش بدنیست مثل ماتریکس حالا اگه فلسفه هم داشت بهتره فیلم کمدی هم برای سینماست حتی اگه مزخرفی مثل امریکن پای باشه اما اونم مهمه و باید دید توهین کردن به یه فیلم برای بال بردن یه فیلم دیگ کار ادمهای حقیر تازه به دوران رسیدس

0+0-

پنجشنبه 25 آبان 1396



>>>k1:

چقدر عالی توصیف کرده اید:در کشور های دیکتاتوری خفقان شدیدی برای ندانستن حقیقت وجود ندارد، چون بنای این جور کشورها از ناآگاهی و به اصلاح فیلم «روباتی» بودن حرکت آنها ست و هرگونه خارج شدن ان ها از چارچوب باعث مرگ آنها می شود.

3+0-

پنجشنبه 10 مرداد 1392



>>>مهدی:

این فیلم از اون دسته فیلمهاست که پس از دیدنش تا مدتی زهنو درگیر میکنه من بعد از دیدن فیلم ماتریکس هم همین حسو داشتم به نظر من فیلم داره فرضیه تناسخ روح را القاء میکنه و یه جورایی عقاید فراماسونی درش آشکاره واینکه از یه زاویه دیگه به رخدادهای زندگی نگاه کنیم در کل فیلم هیچ جا به وجود خدا اشاره نمیشه ولی سعی میکنه به بننده بگه که در روند زندگی هیچ چیز تصادفی نیست ولی در نهایت این تصمیم انسانها و رفتارشون در شرایط بحرانیه که باعث میشه مسیر زندگی اونها مشخص بشه و به انسان خوب یا بد تبدیل بشن و حتی یه انسان بازسازی شده میتونه به یک الهه تبدیل بشه در کل فیلمهایی از این دست که آدمو به چالش میکشه به نظر من ارزش دیدن دارن قصد توهین ندارم ولی دوستایی که از این فیلم خوششون نیومده بهتره برن آمریکن پایو ببینن تا سرگرم بشن

1+1-

دوشنبه 2 ارديبهشت



>>>username:

فیلمش فوق العاده بود یک اثر عمیق به خصوص آخر فیلم خیلی خوب بود . نوع خاصی از خداگرایی در فیلم دیده میشود ! در واقع بن مایه فیلم این است که جهان با خدا زیباتر است . حتما ببینید.

0+0-

دوشنبه 2 ارديبهشت



>>>زعفران:

باید تشکر کنم از کارگردان این فیلم "انگ لی" که به موضوعی جالب پرداخته و همچنین کاملا مشخصه برای مردم ارزش قائل شده که اینچنین هنرمندانه به لحظه به لحظه این فیلم پرداخته.دستمریزاد و خسته نباشید به ایشون و تمام عوامل فیلم.

0+0-

دوشنبه 2 ارديبهشت



>>>masoud:

با تشکر از soheil star به خاطر نظر خوبی که داده اند.منم با ایشون تا حدودی موافق هستم که فیلم کلا تم سکشوالیتی شدیدی داره.یعنی اگر سرنخ تمام داستان های فیلم رو بگیری به همین رابطه ها میرسی.درام های فیلم به طور اساسی خوشساخت از آب در آمده اند و بیننده را ب درگیر داستان های عاشقانه فیلم میکند.مثلا فیلمی مانند کوهستان بروکبک به هیچ وجه موفق نمیشود یک دگرجنس گرا را در گیر داستان رمانس خود کند.ولی من بر خلاف این دوستم مطرح کردن اینجور موضوعات رو نقطه ضعف فیلم حساب نمیکنم.به هرحال گرایش های جنسی مختلفی در درون انسان ها وجود دارد و قابلیت پرداخت دارند.باتشکر از سایت عالی شما و هم چنین دوستان فرهیخته ای که نظر میدهند.

0+0-

يكشنبه 1 ارديبهشت



>>>ساسان:

خیلی فیلم ضعیف و چرندی بود.3ساعت تصویر نا مربوط به هم نشان میداد

0+5-

يكشنبه 1 ارديبهشت



>>>حامد بهلان:

با سلام .یه جواب کلی به همه شما میدم.این نوع فیلمها را مثل ماتریکس و یا اطلس ابر ادمهای عادی که در ،گیر و دار زندگی افتادند نمیتوانند درک کنند .این فیلمها نیاز به فهم اینکه کجای دنیا وایستادیم و خارج شدن از درک انسانی میتوان فهمید.فقط خواهشا این نوع فیلم ها را به عنوان فیلم نگاه نکنید.از ۱۳ سال پیش که فیلم ماتریکس ساخته شد تا الان که اطلس ابر ساخته شد .هیچ فیلمی در سطح این دو ساخته نشده است.هدف اصلی این دو فیلم این است که اول خودت را باید بشناسی و بعد اینکه در چه مقیاس و در کجای دنیا قرار داری شاید توانستی هدف از افرینش و شاید بزرگتر از ان را بفهمی.

0+0-

يكشنبه 1 ارديبهشت



>>>SOHEIL STAR:

با سلام به همه دوستان هنر دوست ، مخصوصا سینمایی ها. فیلم رو چهار بار دیدم و بعد این مطلب رو می نویسم. فیلم همون طور که شما و دوستان دیگر هم گفتند بسیار خوب و خوش ساخت است، لایه های تودرتوی فیلم واقعا خوب و قدرتمند از آب در آمده ، تصویربرداری ، طراحی صحنه ، گریم ، بازیها و کارگردانی همه در خدمت فیلم هستند واین واقعا خوب بود. اما با توجه به اینکه من در زمینه فلسفه سینما تخصص دارم باید با این نگاه مطلب بنویسم ، فیلم به شدت و در پنهان ترین حالت ممکن داره سکشوآلیته ی فرویدی رو دنبال میکنه و با نظرات نیوفرویدیها تمام این داستان رو با این پرداخت زیبا تعریف میکنه پیشنهاد میکنم چندبار فیلم رو ببینید تا تاثیرش رو بفهمید.به هر حال المانهای زیادی در فیلم هست و نیاز به شناخت فلسفی داره تا موجهش بشید. از این جهت برای کارگردانان فیلم متاسفم و افسوس میخورم که چطور خلاقیت و توان انسانها تبدیل به افساری میشه برای هدایتشون توسط شیطان.

0+0-

يكشنبه 1 ارديبهشت



>>>Buried P:

Cloud Atlas یکی از بهترین فیلماییه که تو دو سال اخیر ساخته شده، ترکیب کار واچوسکی ها و تام تیکور عجیب تماشایی بود، خیلی کیف بردیم :)

1+0-

شنبه 31 فروردين 1392



>>>رضا سعیدی:

پيچيده بود بايد دو سه بار ديد تا كامل متوجه شد فحواي فيلم رو

1+0-

شنبه 31 فروردين 1392



>>>farshid:

بعضیا معتقدن که خیلی درهم و گیج کننده بود این فیلم، اما بنظر من اصلا همچین چیزی صحت نداره، بعد از چند دقیقه همه چیز در جای خودش قرار داره و به خوبی جلو میره داستان . وقتی فلسفه ی فیلم رو درک کنید خیلی خوب باهاش ارتباط برقرار میکنید.

1+0-

شنبه 31 فروردين 1392



>>>شیوا :

بینظیره این فیلم

2+0-

شنبه 31 فروردين 1392



>>>دانیال جعفری:

اطلس ابرها، فیلمی تخیلی نیست با این حال برای دیدن اش بایستی قوه خیال را حرکت داد. فیلمی که می خواهد رمانی قطور را یک نفس روایت بکند طبیعی ست که سه ساعت به درازا بکشد، این موضوع که سه کارگردان اش همگی متخصص ساختن فیلم های با ضرباهنگ تند هستند هم چندان کمکی نکرده است. داستان اطلس ابرها، داستانی تازه نیست، شور عشق است و آرمان خواهی. شخصیت ها در شش دوره زمانی تصویر شده در فیلم، لباس و رنگ و ظاهر و حتی جنیست عوض می کنند، ولی به کاراکتر خود وفادار می مانند. تنها استثنا این قاعده تام هنکس است. هیچ کاراکتری مرکزیت ندارد در داستان. داستان انقلاب، داستان عشق، داستان کمیک با پیوندی از خلال زمان و مکان به یکدیگر وصل شده اند. این پیوند را چیزی تقویت می کند که در نگاه اول، می تواند نقطه ضعف فیلم باشد: حضور تکراری یک مجموعه بازیگر در روایت های مختلف زمانی. داستانی که به سرعت تکه تکه می شود و زیرداستان های خودش را پی می گیرد، می تواند سریعا سرگیجه آور بشود ولی با ضرباهنگ نسبتا آهسته فیلم به همراه موسیقی با شکوه اش، بیننده را در جای خودش نگاه می دارد. اطلس ابرها، بیش از همه برای ما داستان رخ دادن ناممکن هاست. اینکه در مقیاس زمانی ما انسان ها، پدیده هایی که به لحاظ آماری غیرممکن هستند، در مقیاس تاریخی، قاعده محسوب می شوند. اطلس ابرها را با فکر باز ببینید.

1+0-

شنبه 31 فروردين 1392




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.