پرده سینما

یک فیلم سرگرم کننده از یک دوران رو به پایان؛ نگاهی به فیلم «پس از زمین» ساخته ام. نایت شیامالان

علی ناصری

 

 

 

 

 

 

 

نقدی فیلم پس از زمین ساخته ام نایت شیامالان After Earth (2013)

 

 

پس از زمینپس از زمین را می توان تازه ترین تقلای ام. نایت شیامالان برای خودنمایی دوباره و جلب توجهی دیگر برای تثبیت جایگاه اش در سینمای روز دنیا دانست. تقلایی که متأسفانه به ناکامی منجر شده و بار دیگر ثابت می کند موفقیت حس ششم بر شانس استوار بوده است.

حس ششم فیلمی به یاد ماندنی از شیامالان بود که در سال 1999 توانست نظر مساعد بسیاری از منتقدان را سوی خود جلب کند، اما شیامالان پس از آن فیلم، با ساخت فیلم هایی چون بانوی در آب، دهکده،‌ نشانه ها هر چند خود را فیلمسازی صاحب یک تفکر متفاوت معرفی کرد، اما نتوانست نظر مثبت منتقدان را دوباره به خود جلب کند و پس از آن با ساخت فیلم The Last Airbender که فیلم قبلی وی محسوب می شود به وضوح نشان داد که دیگر حرفی در سینما ندارد.

پس از خبر ساخت جدیدترین اثرش امیدهای کمی برای درخشش دوباره این فیلمساز به وجود آمد که در واقع پس از زمین نه تنها امیدی را بازنگرداند و شیامالان را از سقوط نجات نداد بلکه نشان می داد او به ورطه ای از تکرار (که قبلاً خیلی کم گرفتار آن شده بود) افتاده، اما این بار نه تکرار خود، بلکه تکرار دیگران!

پس از زمین به وضوح پایان کار شیامالان را نشان می دهد. اشکلات عمده ای در این فیلم وجود دارد که در برخی موارد از یک فیلمساز با تجربه فیلم اول هم بعید به نظر می رسد. در کنار این اشکالات که در همان ابتدای فیلم به کلیت آن لطمه ای بزرگ زده و باعث شده که بیننده قصه فیلم را به سختی دنبال کند و به راحتی از جریان و فضای فیلم بیرون آید اشکالات بزرگ دیگری نیز به چشم می خورد.

پس از زمینفیلم با صحنه ای آغاز می شود که درام فیلم در قصه از آنجا شکل گرفته و قلابی برای حفظ بیننده انداخته می شود و به نظر می رسد که فیلمساز قصد دارد مخاطب اش را آماده دیدن فیلمی گیرا و جذاب کند چرا که پس از آن صحنه فیلم به گذشته کاراکترها بر می گردد و شخصیت و موقعیت کاراکترها در قصه را معرفی می کند. کارگردان فیلم به خوبی می داند که قبل از شناخت کاراکترها توسط مخاطب همذات پنداری، تعلیق و هیجانی ناشی از دلمشغولی مخاطب برای اتفاقات پیش روی کاراکتر رخ نمی دهد و از همین رو شیامالان با تیزهوشی از ستاره فیلمش ویل اسمیت استفاده کرده و برای خلق جذابیت حسی پسر ویل اسمیت را در مقابلش قرار داده تا از همان ابتدا بیننده آن دو را به عنوان یک پدر و پسر بپذیرد و فیلم بتواند به سرعت به سراغ قصه اصلی خود برود.

چنین استفاده ای از ستاره ای نام آشنا همچون ویل اسمیت نه تنها نمی تواند اشکال باشد بلکه تیزهوشی فیلمساز را می رساند. به همین دلیل باید بگویم که پس از زمین در ابتدا با نماهایی بسیار حساب شده و دقیق شروع می شود که ذهن مخاطب را به سمت و سوی دیدن یک فیلم اکشن جذاب می برد که متأسفانه این دقت و تیزهوشی در ادامه از بین رفته و ضعف های بزرگی در فیلم بروز پیدا می کنند.

یکی از مهمترین مسائلی که در همان ابتدا از نقاط ضعف بزرگ فیلم می باشد قانع کننده نبودن اتفاقات است به این معنی که با توضیحات کیتایی (جیدن اسمیت) به عنوان راوی نمی توان پذیرفت که اتفاقات افتاده بر سر زمین و بشر امکان پذیر است و در حالی که توضیحات غیر قابل قبول راوی نیمه کاره رها می شوند فیلم دیگر به توضیحات بیشتری برای باورپذیری قصه نمی پردازد و تا پایان چندین پرسش مهم از جمله دلیل اتفاقات افتاده و زمانی که فیلم در آن روایت می شود بدون پاسخ باقی می مانند، به طور مثال زمانی که کیتایی اظهار می دارد ما زمین را نابود کردیم چند نمای کوتاه از آتش سوزی جنگل، سونامی،‌ پایگاه های هسته ای و صحنه ای دیگر که به نظر متعلق به 11 سپتامبر است نشان داده می شود که هر چند برای نابودی زمین کافی به نظر می رسند اما در ادامه متوجه می شویم که نابودی رخ داده در زمین نمی تواند بر اثر این اتفاقات باشد چرا که در زمین حیات به شکلی کامل وجود دارد و این انسان است که در آن حضور ندارد. در واقع فیلمساز هیچ شناختی نسبت به دنیایی که ساخته است ندارد و به همین دلیل برای معرفی دنیای فیلمش به نماهای باز اضافی همچون لانگ شات و اکستریم لانگ شات پناه می برد که با توجه به ناملموس بودن فضا، بیننده نمی تواند دنیای اثر را بپذیرد.

در همان ابتدا می توان کاراکتر کیتایی را به خوبی شناخت چرا که او یک تیپ معرفی شده در سینمای جهان است که نقش قهرمانی لجباز و مصمم را بازی می کند که برخلاف پیش بینی ها به تنهایی به اهداف بزرگش دست پیدا خواهد کرد و در پایان به دلیل رشادت هایش تقدیر خواهد شد اما این مسئله تنها کلیشه فیلم نمی باشد، فیلم گرفتار کلیشه های بسیاری شده است که نشان می دهد پس از زمین به هیچ وجه فیلمی با زبان شیامالان نیست. در واقع هر چند که شیامالان نتوانست پس از حس ششم انتظارات را برآورده کند اما هیچگاه از سینمای خود به این اندازه دور نشد. پس از زمین به نظر می رسد که اثری از روی ترس از شکست و تنهایی است.

پس از زمینپس از سقوط سفینه به زمین کیتایی که به نظر تنها بازمانده سفینه است به جستجوی پدر می رود و او را در کمال شگفتی زنده می یابد. همین اتفاق ساده نیز می تواند برای هر بیننده ای همراه با حس انزجار از فیلم باشد چرا که فیلمنامه نویس به شدت در اتفاقات رخ داده در جهان اثرش دستبرد دارد و هر اتفاقی را که بخواهد بدون هیچ دلیل و برهان قانع کننده ای در قصه اش قرار می دهد. نجات یافتن تنها کیتایی و پدرش در سفینه ای که صدها نفر در آن حضور دارند به شدت باور پذیری فیلم را کاهش داده و آن را به سمت قصه ای ضعیف، بر پایه اتفاقات مشخص و غیر قابل باور می برد. با چنین اتفاقی امکان رخ دادن هر حادثه تلخ و بدی در فیلم از بین می رود و بیش از پیش مسیر مشخص داستان که سعادت و کامیابی قهرمانش است لو می رود، به همین دلیل است که زجه های غلو شده ژنرال سایفر (ویل اسمیت) هنگامی که از درد پا رنج می کشد و در خطر مرگ قرار دارد هیچ تعلیقی به فضای فیلم اضافه نمی کند.

با قدم گذاشتن کیتایی بر روی زمین ماجراجویی وی آغاز می شود و دوباره امیدی در دل بیننده به وجود می آید که شاید از این لحظه به بعد فیلم شکل و شمایل بهتری به خود بگیرد. کیتایی که مأموریت دارد آنسوی سفینه را که در فاصله ای نسبتاً دور سقوط کرده بیابد و به وسیله دستگاهی که در آن قرار دارد درخواست کمک را ارسال نماید از همان ابتدا با مشکلاتی روبرو می شود که پدر نیز توسط دوربین از دور او را تحت مراقبت خود قرار داده است.

اولین اتفاقی که برای کیتایی رخ می دهد روبرو شدن با شامپانزه ها است، همان ابتدا کیتایی که با آن موجودات بیگانه است حرکتی ناعاقلانه انجام داده و باعث می شود که شامپانزه ها به صورت گروهی به دنبال او بدوند که کیتایی نیز به راحتی از دست آن ها فرار می کند.

پوستر فیلم پس از زمینایجاد گره در مسیر قهرمان داستان بارها به خوبی انجام می شود، دامنه اتفاقات به خوبی گسترش می یابد اما خیلی راحت فیلمنامه نویس از ادامه دادن این جذابیت ها خود داری کرده و خیال بیننده را که آماده درگیر شدن با تعلیقات به وجود آْمده در فیلم است راحت می کند و به نوعی قهرمان فیلم را خودش به راحتی نجات می دهد. در این اتفاقات تنها زمانیکه کیتایی از دست شامپانزه ها فرار کرده و گرفتار نیش حشره ای می شود چند دقیقه جذاب و دیدنی به وجود آمده است.

همانطور که گفته شد کیتایی قهرمانی تیپیکال است که به وفور در سینمای جهان یافت می شود، او طبق قراردادهای تیپش از خود گذشتگی دارد و تعداد بسته هایی را که برای نفس کشیدن راحت نیاز دارد به پدرش دروغ می گوید تا بتواند به مسیرش ادامه دهد، پدر از دروغ فرزندش با خبر می شود و کیتایی با این حال تن به خطر می دهد،‌ از بالای صخره به سمت دره می پرد و با لباسش شروع به پرواز می کند که بیش از هر چیز این صحنه یادآور پرواز بتمن در شوالیه تاریکی است، پروازی که غافلگیر کننده است اما کمی خارج از قواعد فیلم و دنیای اثر به نظر می رسد.

درگیری کیتایی و عقاب در آسمان جذاب به نظر می رسد و باز هم خیلی زود رها می شود. کیتایی چشم باز کرده و خود را در لانه عقاب همراه با چند تخم می بیند که به تازگی جوجه هایی از آن ها سر بر آورده اند، در همین لحظه به طور اتفاقی چند حیوان که شبیه به پلنگ، شیر یا گربه وحشی هستند به لانه عقاب هجوم آورده تا جوجه های او را بگیرند (حمله هر یک از این حیوانات به لانه عقاب غیر قابل باور است، شاید فیلمساز به همین دلیل هویت حیوانات درنده را گنگ نشان داده است) که کیتایی نیز به شکلی عجیب درصدد نجات دادن جان جوجه های عقاب قرار می گیرد که در نهایت با فراری دادن شکارچیان  همه چیز به پایان می رسد و تارزان قصه فیلم که لباسی خاص و مدرن به تن دارد به این شکل از لانه عقاب نیز فرار می کند، شب فرا می رسد و سرما طبق گفته پدرش از راه می رسد و عقاب به رسم قدردانی او را در زیر بالش گرم حفظ می کند و کیتایی پس از بیداری به سمت مقصدش حرکت می کند.

تا این لحظه مطمئناً هر بیننده ای با کمترین تفکر می تواند چندین قصه معروف را نام ببرد که پس از زمین از آن ها تأثیر نگرفته بلکه تقلید می کند. داستان هایی چون جرج جنگل، تارزان و غیره که در اجرا بسیار موفق تر از اثر شیامالان هستند.

کپی برداری یکی از معضلاتی است که گریبانگیر فیلمسازانی همچون شیامالان می شود که با ناکام ماندن در سینمای خاص خود از زبان و دغدغه هاشان فرار می کنند. با این حال شیامالان دست از علاقه مندی هایش در پس از زمین نیز نکشیده است. او که بارها علاقه خود را به سینمای ترسناک نشان داده است در آخرین اثرش نیز برخی مواقع تلفیق خوبی از سینمای ترسناک را با فضای ماجراجویانه فیلم به وجود آورده که باعث ایجاد شوک در بیننده و غافلگیری وی می شود، پس خیلی راحت می توان به این نتیجه رسید که بهتر بود شیامالان سینمای خود را بدون هیچ ترس و واهمه ای ادامه می داد چرا که تنها نکات مثبت فیلم در همان علاقه مندی های شیامالان نهفته است.

در کنار داستان روایت شده در فیلم که شامل زندگی کیتایی از سیاره ای که در آن زندگی می کنند می شود تا زمانی که خود و پدرش را نجات می دهد داستان دیگری از زندگی کیتایی و خانواده اش نیز در طرح کلی فیلمنامه وجود دارد که به کودکی کیتایی بر می گردد و در جایجای فیلم فلش بک هایی به آن زده می شود و با توضیحات مختصری که در فیلم داده می شود بیننده متوجه به قتل رسیدن خواهر کیتایی در کودکی وی توسط همان هیولا می شود که در سیاره شان زندگی می کند.

پوستر فیلم پس از زمینفیلمساز قصد دارد با قرار دادن این داستان در کنار قصه اصلی فیلم بار دراماتیک آْن را بالا برده و در نتیجه زمانی که کیتایی آن هیولا را می کشد فیلم با آزاد سازی تنش های عاطفی بیننده به پایان برسد. استفاده از فلش بک ها هر چند کافی نیستند و اتفاق رخ داده در گذشته کاراکتر اصلی فیلم به هیچ وجه بیننده را درگیر نمی کند اما باز هم اضافی و خارج از ریتم و ساختار فیلم به نظر می رسند چرا که فیلمنامه نویس هر زمان که خواسته به گذشته کاراکتر اصلی مراجعه کرده و به فیلم ریتم و ساختاری متزلزل داده است به این معنی که در گذشته کیتایی قلابی برای حفظ مخاطب وجود ندارد.

در کنار این مشکل که فلاش بک ها به فیلم وارد کرده اند هیچ حسی از همزاد پنداری و درگیری عاطفی بین بیننده و کیتایی به وجود نمی آید، در نتیجه زمانی که کیتایی آن هیولا را می کشد بیننده ای که دچار تنش های عاطفی فیلم نشده است به هیچ وجه حسی از انتقام به او دست نمی دهد اما در قیاس با کل فیلم می توان گفت پانزده دقیقه پایانی فیلم از کل آن قابل قبول تر است و جدال کیتایی با آن هیولا هر چند یاد آور بازی های کامپیوتری است اما با فیلمبرداری خوب که مدیون جلوه های وی‍ژه کامپیوتری است و نماهای بسیار خوبی که توسط کارگردان فیلم تعریف شده اند

جدال کیتایی و هیولا در فضایی مناسب با گسترده بودن دامنه اتفاقات که شامل درگیری کیتایی با هیولا، غلبه کردن وی به ترس خود، خطر افتادن به درون مواد مذاب، خطر نابودی وسیله ای که می توانند توسط آن درخواست کمک کنند است، تعلیق خوبی به وجود آمده و این سکانس را می توان بهترین سکانس فیلم دانست.

پس از زمین را می توان با اغراق تنها فیلمی سرگرم کننده دانست که بیننده نمی تواند درگیر مسائل آن شود. این روزها در سینمای هالیوود فیلم های بسیاری مربوط به آینده ساخته می شود که منجر به نابودی زمین شده اند. فیلم هایی که کم کم دورانشان رو به اتمام است و به کلیشه هایی تکراری تبدیل شده اند اما با این حال نمی توان گفت ساخت اینگونه فیلم ها حتماً منجر به شکست فیلمساز خواهد شد چرا که مطمئناً چنین قصه هایی به دلیل ناملموس بودن زمانشان دارای سطح گسترده ای از قصه ها و روایت ها هستند که می توانند با ذهنی خلاق روایتگر قصه هایی نو و جذاب باشند.

پس از زمین به شدت خالی از هر ایده نو و جذاب است، فیلمساز نمی تواند دنیای ناملموسش را برای مخاطب ملموس و قابل قبول کند و برای روایت قصه اش به کلیشه هایی در قصه های قدیمی رو آورده است.

 

علی ناصری


 تاريخ ارسال: 1392/7/16
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>Hadi:

كاملاً با شما موافقم

1+0-

يكشنبه 28 مهر 1392




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.