پرده سینما

کینا ریوز: بیشترین تأثیر را از برتولوچی گرفته‌ام

پرده سینما

 

 

 

 


 

 






کینا ریوزکیانو ریوز در گفتگویی رسانه‌ای از تلاش و تأمل 5 ساله خود برای پرداختن به داستان فیلم مردی از تای چی و همچنین ساختار و اهداف اولین تجربه کارگردانی‌اش صحبت کرد.

کیانو ریوز بازیگر 49 ساله اهل کانادا از مادری انگلیسی و پدری آمریکایی الاصل در هاوایی متولد شده است و در شجره نامه اش چندین ملیت از جمله هاوایی، چینی، ایرلندی و پرتغالی به چشم می خورد. کیانو ریوز را بیشتر به خاطر مجموعه فیلم های ماتریکس می شناسیم اما ریوز کار خود را با تئاتر و ایفای نقش در نمایش یانکی‌های کثیف آن هم در سن 9 سالگی آغاز کرد. سپس به تلویزیون رفت و پس از آن در چند فیلم سینمایی محصول کانادا ظاهر شد.

پس از موفقیت در کانادا، ریوز به هالیوود رفت و در کنار نوازندگی در چند گروه موسیقی و پس از بازی در نقش های کوتاه در چند فیلم، بالاخره در سال 1994 با بازی در فیلم سینمایی سرعت توانست برای خود نامی دست و پا کند. سپس در فیلم وکیل مدافع شیطان با ال پاچینو همبازی شد و توانست مقام هنری خود را ارتقا بخشد.

اما اوج شهرت او در سال 1999 بود؛ زمانی که توانست امکان بازی در نقش نئو شخصیت اول فیلم سینمایی ماتریکس را به دست بیاورد. کیانو ریوز در قرن جدید روند موفقیت های خود را ادامه داد و امسال برای اولین بار بر روی صندلی کارگردانی نشست. مردی از تای چی نام فیلمی است که ریوز کارگردانی و بازی در یکی از دو نقش اصلی آن را بر عهده داشت. به همین بهانه وبسایت سالون مصاحبه ای با این بازیگر شناخته‌شده انجام داد که با هم می خوانیم:

 

*می دانم که نقدهای سنگینی را نسبت به این فیلم تحمل کرده‌اید ولی من هم مانند شما این احساس را دارم که بسیاری از مخاطبان نتوانستند متوجه هدف شما از این فیلم شوند.

 

 

 

- چه چیزی را متوجه نشدند؟

 

 

 

 

 

کینا ریوز*منظورم این است که همه چیز را درباره شما متوجه نشدند. آنها تصور می کنند که می دانند شما چه چیزی را دوست دارید و می خواهند به تصورات خودشان پایبند بمانند. آیا تا به حال چنین چیزی را حس کرده اید؟

 

 

 

- نمی دانم. خوشبختانه مردم از فیلم خوششان آمد و من واقعا به دنبال این بودم. فیلم روایت و اکشنی قوی دارد و چندین پیام هم در آن هست. من فکر می‌کنم این فیلم اثر هشداردهنده‌ای است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* فیلم شما پایبند به سنت است. مردی از تای چی ساختار فیلم‌های کلاسیک را دارد مانند آنچه در فیلم های بروس لی می دیدیم. آیا زمانی که مدرسه می‌رفتید، تماشاگر این فیلم‌ها بودید؟ از نظر سن و سال دوران کودکی شما با آن دسته از فیلم‌ها همزمان بود.

 

 

 

- بله من در آن سن و سال اینگونه فیلم‌ها را تماشا می کردم. بسیاری از فیلم های ساخته شده بر اساس کونگ فو را دیده ام. راستش می خواستم با تایگر چن (بازیگر فیلم های ببر خیزان اژدهای پنهان و انقلاب ماتریکس) فیلمی بسازم. ما 5 سال تمام روی این موضوع کار کردیم و هدف من ساختن یک فیلم کونگ فویی کلاسیک و در عین حال مدرن بود. هر کدام از ما برای ساخت این فیلم تجربه های خاص خودمان را داشتیم.

 

 

 

 

 

 

*زمان زیادی برای کارگردانی اولین فیلم‌تان انتظار کشیدید. آیا چیز خاصی در این داستان یا شخصیت یا مجموعه شخصیت ها وجود داشت که نظرتان را برای کارگردانی کردن آن جلب کرد؟

 

 

 

- من به شدت درگیر گسترش این داستان بودم. وقتی 5 سال تمام روی یک داستان کار می کنید، بخش زیادی از داستان به شما تعلق پیدا می‌کند. بنابراین نمی خواستم اجازه بدهم فرد دیگری این کار را انجام بدهد. این داستانی بود که می خواستم حتما آن را روایت کنم. داستانی که از قلب و ذهن من گذشته بود. به همین دلیل، داستان برای من بیش از حد شخصی بود. اتفاقی که برای یک روایتگر داستان، نکته مهمی است. بنابراین چاره دیگری به جز بر عهده گرفتن کارگردانی آن نداشتم.

 

 

 

 

 

 

 

مردی از تای چای ساخته کینا ریوز*چیزی که درباره اشتیاق دیگران برای قضاوت یا سوء قضاوت شما گفتم در اینجا مشخص می شود. زیرا فیلم شما از نظر نمایشی و ساختگی بودن بسیار هوشمندانه عمل کرده است. شما می دانید چه کاری انجام می دهید و آن کار را هم برای هدفی انجام می دهید. مردم می توانند آن را دوست داشته باشند یا دوست نداشته باشند، اما احساس می کنم که برخی از نقدهای اولیه این مسئله را به ساخت سطحی و خام آن ربط می دادند.

 

 

 

- (می خندد) نه اصلاً فیلم را سطحی نساختیم.

 

 

 

*در خط داستان اصلی فیلم یک شخصیت اول مرد (تایگر چن) و در خط داستانی فرعی هم یک شخصیت اول زن (کارن موک، به عنوان افسر پلیس هنگ کنگ) را دارید.

 

 

 

- آنها استادان نور و تاریکی هستند. حتی شخصیت زن پلیس هم نمادهای خیر و شر را دارد.

 

 

 

 

 

 

*در کارنامه شما چند فیلم را می بینیم که از هنرهای رزمی در آن استفاده شده است. آیا نظم و انضباط های همیشگی، سطوح روحی یا فلسفی هنرهای رزمی برای‌ خودتان هم وجود دارد؟

 

 

 

- باید بگویم بله. حتی در زمان کودکی هم از فیلم‌های مربوط به هنرهای رزمی چیزهایی یاد گرفتم. برای مثال درباره نحوه نفس کشیدن، آرامش و رویکرد جمعی. ما یک شیوه خاص برای این فیلم طراحی کردیم و نام آن را تونگ تای چی گذاشتیم زیرا نمی خواستیم تماشاچی با دیدن فیلم بگوید: اوه! این سبک رزمی که سبک یونگ نیست. این سبک سان هم نیست.

 

 

ما از یونگ و سان استفاده کردیم و آنها را به نوعی شخصی کردیم. به همین دلیل است که شخصیت فیلم می تواند بگوید: اوه! این سبک من است.

امیدوارم با این ترکیب سبک‌ها، کاری کرده باشیم که این سبک جدید در عین حال که شخصی است، جهانی نیز باشد. تایگر مجبور شد به نیروی خود مراجعه کند. به این دلیل که تایگر باید معبد استاد خود را حفظ یا باید از جان والدین خود محافظت می کرد. همه این دلایل وجود داشت اما از سوی دیگر همه این دلایل می توانند توجیه نیز باشند.

مجبورم! راه دیگری نیست و گاهی اوقات این جمله واقعیت محض است.

 

 

 

 

*بله. ما می توانیم در همه زمینه های زندگی این دلایل را برای توجیه رفتارهای خود به زبان بیاوریم.

 

 

 

- و همه این دلایل می توانند واقعیت داشته باشند یا دروغ محض باشند. تایگر همچنین در تلاش است تا همه چیز را کشف کند. او در انتها به درجه استادی می رسد، من هم همینطور. استاد تاریکی، دشمن تایگر است، اما ما بیشتر چیزها را از دشمنان خود یاد می گیریم.

 

 

 

 

.

 

*به نظرم بهترین دیالوگ شما زمانی است که تایگر را در تلویزیون می بینید و می گویید: بی گناه. نمی دانم چند بار این صحنه را فیلمبرداری کردید تا درست این کلمه را بیان کنید...

 

 

 

 

 

 

 

- می دانم، ولی این برای او لذت‌آور بود. او فرد ساده‌ای نبود.

 

 

 

 

 

 

* استاد تاریکی گرسنه بود. او می دانست چه چیزی می خواهد.

 

 

 

- دیدگاه استاد تاریکی این است: تو یک زندگی به من بدهکاری. او این باشگاه مبارزه زیرزمینی را راه انداخت. باشگاهی که لزوماً برای مبارزه کردن نبود بلکه محلی بود برای تبدیل یک بی گناه به یک قاتل یا مقتول. بنابراین به نظر من ایده استاد تاریکی، نوعی نمایش متناوب تحول است. تحول مرگبار.

 

 

 

*شاید این حرف یک برداشت سطحی باشد، اما این ایده که استاد تاریکی مهمتر از استاد روشنایی است یک ایده عمیق است. مانند دارت ویدر و لوک اسکای واکر (مجموعه فیلم‌های جنگ ستارگان)، ولدر مورت و هری پاتر (مجموعه فیلم های هری پاتر)، یا شیطان و حضرت مسیح (ع).

 

 


 

 

 

 

 

- بله کاملاً موافقم. و هنگامی که این مثال ها را می زنید، درواقع درباره نمونه های اولیه داستان های کلاسیک صحبت می کنید. خواه معلم باشید یا دانش آموز، پدر باشید یا پسر، همه آنها عناصری کلاسیک هستند. یکی از چیزهایی که در این ژانر به آن علاقه دارم، این است که مانند داستان های علمی تخیلی عمل می کند. شما می توانید این داستان ها را در زندگی روزمره ببینید، در عین حال می توان آنها را به ایده ها و موضوع های بزرگتری نیز بسط داد. پس این فرد که یک تحویل‌دهنده بسته های پیک است، می تواند تای چی یاد گرفته و با موضوع هایی مانند قاتل‌درون – بخشی که به دنبال قدرت و کنترل است – مواجه شود.

 

 

 

 

 

 

 

*شما از نظر فیزیکی استفاده خیلی خوبی از تایگر کردید. او بدنی به شدت عضلانی دارد اما از نظر فیزیکی هیکلش کوچک است و در بیشتر صحنه‌های فیلم به یک بچه می‌ماند و هیچ شباهتی به یک جنگجو ندارد.

 

 

 

- هنگامی که تایگر با دوقلوها مبارزه می کند، دوناکا شخصیتی که من نقش آن را بازی می کنم، دیالوگی به تایگر می‌گوید: از بلایی که می توانی به سر آنها بیاری می ترسی؟

 

 

این بدترین راه برای الهام بخشیدن به یک فرد است؛ برای اینکه انسان نباشد. این حرف به آن معنی است که تمام تمرین هایی را که برای داشتن رحم و مروت انجام داده ای، کنار بگذاری. بعد از آن است که تایگر به عقب رینگ می آید و پیچ و تاب می خورد و آن چهره کودکانه‌اش پر از خشونت و حرص می شود.

 

 

 

 

*به عنوان اولین تجربه کارگردانی، همه به دنبال این نکته هستند که چه نویسندگان و کارگردانانی بر شما تاثیر گذاشته‌اند. با توجه به اینکه با کارگردان های زیادی در سبک های مختلف کار کرده اید جواب شما به این سوال چیست؟

 

 

 

- بله از تیم هانتر گرفته تا برتولوچی و ماریسا سیلور و ربکا میلر. با خیلی ها کار کرده ام.

 

 

 

 

 

 

 

*بله دقیقاً. بسیاری ممکن است فراموش کرده باشند که برای چه کارگردان هایی بازی کرده اید. یک چیز کاملاً مشخص است، شما در سه فیلم سینمایی به کارگردانی لانا واچوفسکی بازی کرده اید و تاثیر آن سه فیلم را به راحتی می توان در کارگردانی شما دید.

 

 

 

- بله موافقم.

 

 

 

 

 

 

مردی از تای چای ساخته کینا ریوز*دیگر از چه کسانی الهام گرفته اید؟

 

 

 

- خب با کارگردان های بزرگی کار کرده ام و نمی توانم تاثیر آنها را نادیده بگیرم. اما در جواب سوال شما باید بگویم برناردو برتولوچی (ریوز در فیلم بودای کوچک برای برتولوچی بازی کرد) تاثیر بیشتری روی من داشته است.

 

 

روشی که او فرم را درک می کند بسیار روش خاصی است. برتولوچی می تواند مسیر عملی را به شما نشان بدهد اما در عین حال می تواند شما را در یافتن این مسیر همراهی کند. سینمای داستانگوی برتولوچی فوق العاده است. من این ویژگی ها را تنها در برناردو برتولوچی و ویتوریو استورارو (فیلمبردار ایتالیایی فیلم هایی همچون آخرین تانگو در پاریس و آخرین امپراطور) دیده ام.

 

 

 

 

 

 

 

*برتولوچی به دست‌کاری بسیار زیاد در صحنه فیلمبرداری معروف است. آیا چنین چیزی را تجربه کرده اید؟ آیا برتولوچی شما را به بازی می گرفت؟

 

 

 

- خیلی کم. البته بازی ذهنی نبود. حدود یک هفته پیش از آنکه فیلمبرداری را شروع کنیم به من گفت باید لهجه ام را عوض کنم. دلیلش هم این بود که از او پرسیدم چرا می خواهد من نقش سیدهارتا را بازی کنم. برتولوچی درباره بی گناهی غیرممکنی که در وجود من هست، صحبت کرد. این استدلال، نگاه من به داستانی که روایت می کردیم و کیفیت افسانه ای آن را شکل داد. او ریشه ها را به من نشان داد.

 

 

 

 

 

 

*آیا پروژه دیگری برای کارگردانی دارید؟

 

 

 

- خیر. در حال حاضر به دنبال داستانی می گردم تا روایت کنم.

 

 

 


 

 

ترجمه از فرید مستوفی. خبرگزاری مهر

 


 تاريخ ارسال: 1392/10/30
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>R*Amin:

گفتگوی جالبی بود. سپاسگزارم.

0+0-

دوشنبه 2 تير 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.