پرده سینما

پر احساس یا احساسگرا؟ نگاهی به فیلم «فیلومنا» ساخته اسیفن فریز

خشایار سنجری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد و بررسی فیلم فیلومینا ساخته استیفن فریز

 

 

Philomena (2013)

 

جودی دنچ و استیو کوگان در فیلومینافیلمنامه ی فیلومنا، بر اساس داستانی واقعی نوشته شده است. قصه ی زنی  به نام فیلومینا (جودی دنچ)  که به دنبال پسر گمشده اش می گردد و در این راه به سراغ مرد خبرنگار بیکار شده ای (استیو کوگان ) می رود. ایده ای که در نگاه اول ، ذهن مخاطب را درگیر و آماده ی درامی ماجراجویانه با نگاهی رمانتیک می کند.اما فیلومنا، با آنچه بیننده در ذهن خود پرورانده، فاصله ی بسیاری دارد.

نگاه فیلومنا چیزی معلق بین افشاگری علیه کلیسا و افشاگری علیه ژورنالیزم است و در هیچ یک از این دو جبهه عمیق نمی شود. این را نیز باید در نظر داشت که فیلم نیم نگاهی به نقدهای سیاسی و مفاهیم همجنسگرایانه  هم دارد و عملاً بار سنگینی را برداشته که نمی تواند با اسباب اولیه ی یک درام، آن را به مقصد برساند.

درونمایه اصلی فیلم شباهت بسیاری به گل های پژمرده جیم جارموش دارد. با این تفاوت که جارموش، به دنبال کشف زوایای پنهانی از عواطف بشری و ترسیم سیر تحول پدری بی خیال و خوش گذران حین سفر بود، اما در فیلومنا خبری از موشکافی یک تغییر یا بروز تحولی در کاراکتر اصلی به شکل استعاره ای عمیق و تکان دهنده نیستیم و این بدان معناست که در این فیلم خبری از عزیمت - که پایه ی اساسی یک قصه ی موفق برطبق الگوی سیدفیلدی ست – نیست.

جودی دنچ در این فیلم ثابت می کند که در عرصه ی بازیگری، توانایی های بالایی دارد و می تواند به تنهایی بار موفقیت یک فیلم را بر دوش بکشد. او سالهاست در سایه ی شهرت و محبوبیت بی نظیر مریل استریپ قرار گرفته و علی رغم مهارت در ایفای نقش های بسیار متفاوت  و فضاهای گوناگون، به جایگاه شایسته ای دست نیافته است. دنچ در این فیلم در نقش زنی خجول و مغموم فرو رفته که سالها زجر کشیده است و با این نقش آفرینی، چنان ما را درگیر می کند که به کل نقش های قبلی او را  که غالباً زنی قدرتمند و مسلط بوده فراموش می کنیم و او را در این قالب معمولی و مضطرب می پذیریم. این همان هنر عبور از کلیشه شدن در مقام بازیگری  ست.

جودی دنچ و استیو کوگان در فیلومینامشکل از آنجا آغاز می شود که بیننده در جریان انگیزه ی فیلومنا ( کاراکتر اصلی) برای یافتن فرزندش، بعد از 50 سال سکوت، قرار نمی گیرد. او کماکان وابستگی های مذهبی دارد و گذشته اش را غرق در گناه می بینید و سالها رازش را مخفی نگه می دارد. این میزان از رازپوشی، برای افشا و برملا شدن ، نیازمند پرداخت دراماتیک در بافت داستان و فراهم کردن داستانک های فرعی و خرده پیرنگ هایی ست تا مخاطب با نیت ها و تغییرات فکری و روحی او آشنا شده و بتواند تصمیم سرنوشت ساز او را هضم و به شکلی منطقی بپذیرد، نه اینکه آن را جزو پیش فرض های فیلمساز قلمداد کند و با علامت سوالی بزرگ در ذهن، تا انتها شاهد فیلم باشد.

نقص دیگر فیلم از آنجا آغاز می شود که فیلومنا به مرگ فرزندش پی می برد. این همان نقطه ای ست که رفتارها و کنش های فیلومنا و مارتین، دیگر فاقد کارکرد در بستر فیلم نامه است و تعقیب و گریزی که در ادامه رخ می دهد بیشتر به تمهیدی برای پر کردن زمان فیلم شبیه است. این نکته که فیلم بر اساس اتفاقاتی واقعی ساخته شده، نمی تواند توجیهی برای نقص های ساختاری فیلم نامه باشد.کشش دراماتیک قصه، اولین اصلی ست که کارگردان حین ساخت یک فیلم نامه ، باید به آن توجه کند.

تدبیری که فیلمنامه نویس مد نظرش بوده تا بتواند فیلم را به بستری برای درگیر شدن ذهن مخاطب با موضوع حساس و ظریفی مثل اعتقادات مذهبی و چالش های دینی بدل کند، نتوانسته در فیلم جا بیافتد. فیلمی که تمام مؤلفه های اثری صرفاً سرگرم کننده را دارد چگونه می تواند چنین مباحث عمیقی را مطرح کرده و در انتظار به چالش کشیده شدن اعتقادات مذهبی مخاطبانش باشد؟

به چالش کشیدن برخی آداب و سنن منحطی که سالها قبل، کلیساها و قدیسان،  بر آن پافشاری می کردند، در فیلم آن سوی تپه ها به تصویر کشیده شده و به نمونه موفقی از این درونمایه تبدیل شده است. در این فیلم،کریستین مونجیو، درگیری های اخلاقی حاکم بر کلیساها را هدف قرار می دهد و بیننده را در انتها با پیامی که بر ژرفنای وجودش نقش بسته، تنها می گذارد تا در خلوت اش، بیشتر و بهتر به این موضوع خطیر بیاندیشد، اما فیلومنا در سطح می ماند و ترجیح می دهد ارمغان آور سرگرمی برای مخاطبان اش باشد و دغدغه اش در حد شعاری گل درشت باقی می ماند که می توانست بر دیواری در ایرلند نقش ببندد نه بر سر در سینماهای جهان.

عدم پرداخت مؤثر زندگی خصوصی مارتین، موضوعی ست که مخاطب را از هم ذات پنداری با او فراری می دهد. به جز چند تماس کوتاهی که مارتین با همسر دارد و نماهای ابتدایی در مطب دکتر، بیننده نشانه ای از منش و درونیات مارتین دریافت نمی کند و تلاش استفان فریرز برای پرداخت کاراکتر مارتین در قالب کنش هایش با فیلومنا چندان کارساز نیست ، چون در این کنش ها، روحیه ی لطیف زن و بار احساسگرایی نماها، بر فراز و فرود درام غلبه کرده و دیگر مجالی برای خودنمایی شخصیت پردازی نمی ماند. این موضوع آفتی ست که در خرمن بسیاری از فیلم های احساس گرا می افتد و رهایی از آن، نیازمند پاساژهایی در ساختار فیلمنامه است تا مخاطب بتواند در جان فیلم تنفس کند، در آن حل شود و با کاراکترهای فیلم، بیشتر و فارغ از محیطی احساس زده  آشنا شود.

تبدیل مارتین از یک خبرنگار سیاسی اخراجی و درگیر مشکلات عدیده ی شخصی، به کارآگاه خصوصی و دلسوزی که کل زندگی اش را رها می کند تا به پیرزنی برای رسیدن به فرزندش کمک کند ، منطق روایی فیلم را زیر سوال می برد و رگه هایی از خیال پردازی (فانتزی) را به فیلومنا می دهد. این موضوعی ست که برای فیلمی با داعیه ی واقع گرایی ضربه ای مهلک محسوب می شود. اینکه مارتین،  پوآرو گونه به همه جا سرک می کشد و به اقصا نقاط جهان می رود تا آنتونی یا هرگونه ردی از او  پیدا شود ، چگونه می تواند خلاصه ی داستان فیلمی باشد که مخاطبش قشری غیر از نوجوانان سینمارو یا سینمادوست باشد؟

 

خشایار سنجری. اردیبهشت نود و سه


 تاريخ ارسال: 1393/2/24
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>ابراهیم.ب:

فیلومینا... قابل تامل و تاثیرگذار و تاثر برانگیز...

0+0-

سه‌شنبه 10 تير 1393



>>>ايلياد:

استیو کوگان و جودی دنچ هر دو عالی بودند در این فیلم.

0+0-

دوشنبه 9 تير 1393



>>>vili:

عااااااااااااااااااااااالی بود این فیلم منکه عاشقشم!

0+0-

دوشنبه 2 تير 1393



>>>بوشهری:

فیلم خوبی بود. بازی ها روان و قابل قبول بودند. خسته نباشید و ممنون.

0+0-

دوشنبه 19 خرداد 1393



>>>بهرام.نون:

نقد خوبی بود. فیلم خوبی هم بود. پاینده باشید.

1+2-

جمعه 2 خرداد 1393



>>>kave:

بسیار فیلم خوب و تاثیر گذاری بود. " در این فیلم،کریستین مونجیو، درگیری های اخلاقی حاکم بر کلیساها را هدف قرار می دهد و بیننده را در انتها با پیامی که بر ژرفنای وجودش نقش بسته، تنها می گذارد تا در خلوت اش، بیشتر و بهتر به این موضوع خطیر بیاندیشد."

1+0-

جمعه 2 خرداد 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.