پرده سینما

از کارهای ساده شاد می‌شوم/ گفتگو با مارک روفالو به بهانه جدیدترین فیلم اکران شده‌اش «بی‌نهایت خرس قطبی»

پرده سینما

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مارک روفالو در سال‌های اخیر حضوری مستمر در دنیای سینما داشته و در کنار فیلم‌های محبوب هالیوودی در تولیدات مستقل نیز ظاهر شده است؛ فیلم‌هایی مانند «همه مردان شاه» (استیون زیلیان، 2006)، «زودیاک» (دیوید فینچر، 2007) و «کوری» (فرناندو میرلس، 2008) موقعیت او را بیش از پیش در هالیوود تثبیت کردند. روفالو در سال 2010 فیلم مستقل «Sympathy for Delicious» را کارگردانی کرد که با استقبال فراوان روبه‌رو شد و جایزه ویژه داوران جشنواره ساندنس را برایش به همراه داشت. او برای بازی در کمدی/درام «حال بچه‌ها خوب است» (لیزا چولودنکو، 2010) – که در آن با آنت بنینگ و جولین مور هم‌بازی بود – نامزد جایز اسکار بهترین بازیگر مرد مکمل، همین طور نامزد جایزه اسپیریت مستقل، جایزه انجمن بازیگران امریکا و جایزه بفتا شد. او پس از ایفای نقش‌های مهم در «شاتر آیلند» (مارتین اسکورسیزی، 2010) و «مارگارت» (کنت لونرگان، 2011) در بلاک‌باستر «انتقامجویان» (جاس ویدن، 2012) با موفقیت به نقش دکتر بروس بنر یا هالک ظاهر شد و این نقش را در دنباله آن فیلم «انتقامجویان: عصر اولتران» تکرار کرد. روفالو در کمدی-درام «بی‌نهایت خرس قطبی» (Infinitely Polar Bear) به کارگردانی مایا فوربس که از 19 ژوئن (29 خرداد) در امریکای شمالی روی پرده رفته است، نقش کامرون، پدری دارای دو دختر را ایفا می‌کند که به بیماری شیدایی-افسردگی دچار است. وقتی همسرش مگی (زویی سالدانا) مجبور می‌شود برای ادامه تحصیل به شهری دیگر برود تا درآمد بهتری کسب کند، کامرون موظف به مراقبت از دو دختر خود می‌شود. روفالو 47 ساله در گفت‌وگو با وب‌سایت ایندی وایر از جذابیت فیلم و تغییر زندگی‌اش پس از حضور در فیلم‌های «انتقامجویان» می‌گوید.

 

● روزهای فیلمبرداری «بی‌نهایت خرس قطبی» هنوز در یادتان مانده است؟ سال 2013 در این فیلم بازی کردید.

یادم مانده. چند سال گذشته بارها درباره فیلم حرف زده‌ام. تجربه بی‌نظیری بود.

 

● احساس می‌کردید با امضای قرارداد بازی برای یک کارگردان کم‌تجربه کاری را چشم‌بسته انجام می‌دهید یا زمانی که فیلمنامه را به شما پیشنهاد دادند، اصلا به این مسائل فکر نمی‌کردید؟

اگر مایا (فوربس) فیلمنامه را ننوشته بود، ممکن بود بیشتر احساس کنم که چشم‌بسته کاری را انجام می‌دهم، اما وقتی فیلمنامه را خواندم و توانستم در متن حساسیت بیشتری را ببینم، تمایل پیدا کردم نقش پدر را بازی کنم. فیلمنامه همه‌چیز است. زمانی که یک کارگردان فیلمنامه‌ای می‌نویسد، احساس قوی این است که او به فیلمنامه اهمیت می‌دهد و شما دیگر در مسیر خود قرار می‌گیرید. واقعا پیگیر نقش شدم، چون آن‌ها یک بازیگر مشهورتر می‌خواستند.

 

● برای این فیلم؟

بله، این در ابتدای کار بود.

 

● یعنی پیش از نقش‌آفرینی در اولین فیلم «انتقامجویان»؟

بله، «بی‌نهایت خرس قطبی» از آن دست فیلم‌ها بود که می‌دانستم قرار است با آدم‌های دیگری کار کنم، اما می‌توانستم این کار را انجام بدهم. بنابراین دنبال نقش رفتم. به ‌ندرت از این کارها می‌کنم. معمولا تا این حد اعتمادبه‌نفس ندارم. معمولا با کارگردان‌ها مذاکره می‌کنم که به من نقش بدهند. پس به ملاقات مایا رفتم و فوری از او خوشم آمد. با نحوه حرف زدن مایا درباره فیلم بسیار احساس آسودگی کردم. جوری از نقش صحبت می‌کرد که می‌دانستم می‌توانم به آن، زندگی ببخشم. او پنج سال روی پروژه کار کرده بود. تصاویری از پدرش و ویدئوها و کلی از این ‌دست چیزها فرستاد.

 

● چرا نسبت به این نقش آن‌قدر حس قوی داشتید؟ چون خودتان پدر سه فرزند هستید؟

بله، رابطه را درک می‌کردم. من از آن دست پدرهای کمک‌کننده هستم. دوست دارم از این‌جور باباها باشم. احتمالا به یکی از بچه‌های خودم که مقتدرترین‌شان هست، شباهت دارم. کاملا شخصیت را درک می‌کردم. من بیمار اعصاب و روان هم در خانواده خودم دارم. کلی به این آدم‌ها عشق می‌ورزم. شاهد تلاش آن‌ها هستم. با خودم گفتم این نقش آمیزه‌ای بی‌نقص از طنز و وضعیت رقت‌انگیز است. دوست دارم یک پایم روی پوست موز و پای دیگرم روی قبر باشد. شبیه خلق‌وخوی خودم بود. واقعا حس کردم به‌ عنوان یک بازیگر و از لحاظ داستان کلی مهربانی در آن وجود دارد و شیفته‌اش شدم.

 

● وقتی فیلمنامه را خواندید، بیشتر خودتان را در شخصیت زن پیدا کردید، از این لحاظ که شما هم به لحاظ پرکاری غیرقابل مقایسه هستید؟

از این جنبه که من هم پرکار هستم، دقیقا می‌دانم شخصیت زن چقدر احساس بدی دارد و احساس گناه می‌کند. بله زن دارد کارش را دنبال می‌کند و من اطمینان دارم حس آزادی به او می‌دهد، اما در عین ‌حال آن‌ چه شما فدا می‌کنید، صمیمیت در خانواده و اوقاتی است که برای در کنار فرزندان بودن از دست می‌دهید. پس کاملا با او همذات‌پنداری می‌کنم. احساس همذات‌پنداری کردن با شخصیت، شغل من است. احساس می‌کنم درک زن و مرد واقعا به من کمک کرد. مرد به زن کنایه می‌زند که پس خانواده‌ات چی؟ و فوری شروع به عقب‌نشینی می‌کند، چون می‌فهمد چه حرف بدی به همسرش زده است. او آن لحظه درمانده و خشمگین است و احساس آزردگی می‌کند.

 

● چطور در زندگی شخصی بیشترین تلاش خود را انجام می‌دهید؟

فکر می‌کنم بهترین روش تلاش برای ایجاد تعادل میان کار و خانواده است. می‌توانید به بچه‌هایتان نشان دهید که حرفه‌ رضایت‌بخشی دارید و می‌توانید خانواده را تامین کنید. می‌توانید کارتان را دوست داشته باشید، در حالی ‌که آن‌ها هم متوجه هستند که دارند فداکاری می‌کنند و چیزهایی را از دست می‌دهند.

 

● نظر جدیدتان را در سایت تامبلر خواندم.

درباره فمینیسم بود؟ آن نظر من نبود! بازنشرش کردم

 

● عالی است! اما چه کسی آن را نوشته است؟ همین بحث ایجاد کرد.

یکی از طرفداران شگفت‌انگیز حقوق بانوان. این نوع نوشتن واقعا سبک من نیست. من به مردم توهین نمی‌کنم. این متن را انتخاب کردم. فکر کردم خوب نوشته شده بود. و حالا متن را به ‌پای من نوشته‌اند!

 

● چه نظری نسبت به کمبود نقش زنان قوی برای خانم‌های بازیگر هم سن و سال خودتان دارید؟ شما شروع موفقی با لورا لینی در فیلم «می‌توانی روی من حساب کنی» داشتید اما حالا او تلاش می‌کند نقش‌های معمولی پیدا کند. اخیرا ایفای نقش مکملی را در قسمت دوم «لاک‌پشت‌های نینجا نوجوان جهش‌یافته» پذیرفته است...

ما در حال پیشرفت هستیم. در واقع چند کارگردان و فیلمنامه‌نویس خوب زن داریم که احتمالا شروع‌کننده‌اند. چه کسی قرار است یک نقش خوب زن را بهتر از جاس ویدون (کارگردان دو فیلم «انتقامجویان») در مقایسه با دیگر نویسندگان زن بنویسد؟

 

● و بعد به خاطر همین نقش از او انتقاد می‌کنند.

بله، چون ما زیاد حساسیت داریم و چون نقش‌های خوب کمی برای زنان وجود دارد، اما فکر می‌کنم دارد تغییرات ایجاد می‌شود. بازیگران زن مانند جنیفر لارنس را می‌بینم. ستارگان زن زیادی هستند که فیلمنامه روی دوش آن‌هاست. آن‌ها ستاره می‌شوند و نقش اصلی فیلم را بر عهده دارند. ما راه طولانی آمده‌ایم. همه کمدین‌ها این فضا را ایجاد کرده‌اند. کلی فیلم عاشقانه جدید تولید می‌شود، اما یک فیلم کمدی رمانتیک نیست که کمدین‌ها چنین فضایی را به وجود بیاورند. بازیگرانی مانند کریستین ویگ هستند که دارند نقش‌های دراماتیک خلق می‌کنند. راستش خیلی مسخره است که لورا لینی دوران سختی را برای گرفتن یک نقش خوب می‌گذراند. فکر می‌کنم لازم است کار از فیلمنامه‌نویسان و کارگردان‌های زن شروع شود. کلی داستان هست که درباره کارهای عالی زنان گفته می‌شود، چه مدیر یک کمپانی باشند یا زنی که با ساختن «سی دقیقه بامداد» (کاترین بیگلو) بستر جدیدی را ایجاد کرد یا یک مادر بی‌نظیر. داستان‌های بی‌شماری درباره زن‌ها هست، همان‌طور که برای مردان داستان‌های زیادی هست. نمی‌دانم چه چیزی بیشتر من را اذیت می‌کند؛ دستمزد یا این حقیقت که کلی واکنش منفی درباره نشر نظریه حقوق زنان می‌گیرم. فکر می‌کردم جلوتر از این‌ها باشیم، اما به‌ وضوح آن‌ طور که فکر می‌کردم، نیست.

 

● بسیاری از نقش‌های خوب زنان در فیلم‌های مستقل است. رابرت داونی‌جونیر همکار شما در «انتقامجویان» با گفتن این حرف که دیگر نمی‌خواهد در فیلم‌های مستقل نقش‌آفرینی کند، با واکنش منفی رسانه‌ها روبه‌رو شد.

(می‌خندد) جدی می‌گویید؟ کی این حرف را زد؟

 

● در یک برنامه رادیویی. شاید به‌ عنوان یک ژست این جمله را گفته باشد، اما وقتی شما این حرف‌ها را در رسانه‌ها مطرح می‌کنید، مردم به حرف‌های شما اهمیت می‌دهند.

رابرت باید در فیلم‌های مستقل بازی کند. او یک ‌جور نماد سینمای مستقل است. در واقع فکر می‌کنم رابرت می‌خواسته بگوید که نمی‌خواهد در فیلمی نقش‌آفرینی کند که در انتها از او حمایتی صورت نگیرد. فکر می‌کنم منظور رابرت این بوده است، اما احساس می‌کنم تمام ویژگی او مستقل بودن است.

 

● مثل شما.

من و اسکارلت (جوهانسن) در یک گفت‌وگوی مطبوعاتی برای «انتقامجویان» به هم نگاهی انداختیم و گفتیم: «ما آن ‌جا چه می‌کنیم؟ چطور کارمان به آن ‌جا کشید؟» هر دوی ما بازیگران فیلم‌های مستقل بودیم! هیچ استودیویی ما را استخدام نمی‌کرد. هنوز مدیران استودیو فکر می‌کنند که نباید روفالو را انتخاب کنند. اگر به خاطر کارگردان‌ها نبود، احتمالا من در سیستم استودیویی کار نمی‌کردم، اما من به تمام مرزهایی توجه دارم که با چنین نگاهی که ما خودمان را عادی می‌دانیم، شکسته‌ایم مانند همین فیلم «بی‌نهایت خرس قطبی» که این سوال را مطرح می‌کند: «خانواده چیست؟ یک خانواده طبیعی چیست؟» خانواده طبیعی، خانواده‌ای است که همه نوع شخصیتی دارد؛ از بیمار روانی گرفته تا معتاد و بیشترین تلاش خود را می‌کنند. این نوع خانواده فروپاشیده همه‌جا هست. هر انسانی در شکل‌گیری آن سهم دارد. احساس می‌کنم در دورانی به سر می‌بریم که برچسب‌هایی مانند جنسیت و نژاد رفته‌رفته برچیده می‌شود. بازیگر مستقل، فیلم مستقل، فیلم استودیویی، همه موانع این روزها نفوذپذیرتر شده‌اند. بنابراین آدم‌هایی را می‌بینید که در مسیرهای مختلفی حرکت می‌کنند و کارهای مختلفی انجام می‌دهند.

 

● پس شما با این واژه‌ها به پروژه‌ها نگاه نمی‌کنید، با اصطلاح فیلم مستقل علیه فیلم استودیویی.

نه، زمانی شما فیلمنامه‌ای استودیویی می‌خوانید که تصویری منحصر‌به‌فرد دارد. از وقتی بازیگری را شروع کردم تا امروز بارها فیلم‌هایی استودیویی دیده‌ام که به فیلم‌های مستقل بیشتر شباهت داشتند و در فیلم‌های مستقلی بازی کرده‌ام که بیشتر شبیه فیلم‌های استودیویی بودند. کاملا درهم‌آمیخته شده‌اند، چون در نهایت چیزی باید از التقاط این دو نوع به دست بیاید. این را بازار و مردم تعیین می‌کنند. مردم می‌خواهند شخصیت‌های جذاب و عمیق‌تری در فیلم‌های استودیویی ببینند و در فیلم‌های مستقل به دنبال شخصیت‌های شست‌‌رفته‌تر و نگاهی حرفه‌ای‌تر هستند. این تجربه من است. گفتن این‌ که شما یک بازیگر مستقل هستید یا فیلم‌های مستقل بازی نخواهید کرد، از نظر من کهنه شده است. رابرت داونی‌جونیر فیلم‌های مستقل هم بازی می‌کند.

 

● شما خودتان چطور با این تغییرات کنار آمده‌اید؟ بی‌شک بیشتر از گذشته پول درمی‌آورید.

سخت است. احساس گناه می‌کنم. کمی هم احساس شرمندگی دارم، اما کم‌کم از این حالت بیرون می‌آیم. خیلی خوب است که بتوانید به مادر، خواهر و پدرتان کمک مالی کنید. همین‌طور به خواهرزاده‌ها. کمک کردن به مردم حس خوبی ایجاد می‌کند. و خیلی خوب است که می‌توانم مدتی کار نکنم. به‌ جای کرایه کردن خانه، خانه بخرم، اما می‌دانید آخر شب شاید با 20 درصد از دستمزدم به خانه برگردم. هر بازیگر کلی هزینه دارد. به خاطر دارم از کجا آمده‌ام و چقدر طول کشید. و به خاطر دارم در تمام مراحل زندگی خوشحال بوده‌ام و این فقط به خاطر پول نبوده است. شادی من از یک پیاده‌روی، گاهی لبخند فرزندانم که می‌آیند و من را بغل می‌کنند و محبت به همسرم یا دوچرخه‌سواری است. از کارهای ساده شاد می‌شوم.

 

 

پرده سینما، ترجمه‌ این گفتگو را برای انتشار از روزنامه صبا برگزید.

 


 تاريخ ارسال: 1394/4/7
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>الی:

لایک♥

0+0-

يكشنبه 7 تير 1394



>>>مانی:

چه زود این مارک روفالو پیر شد. اما چهره اش جذبه خاصی داره. ساده است و ادا اطوار ستاره های سینما رو نداره. یه جور خاصی بخاطر سادگیش دلنشینه

4+0-

يكشنبه 7 تير 1394




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.