پرده سینما

من، تصادف، نشر اکاذیب و درهای بسته

بهاره رهنما

  

 

 

 

 

 

 

 

 

بهاره رهنمامدت هاست که زمان برایم مفهوم طلایی تری پیدا کرده، آنقدر که دیگر  زمان های عمرم را با خساست خرج می کنم، از پس این دیدگاه بدیهی است خیلی جاها سرک نمی کشم، دنبال خیلی از موضوعات را نمی گیرم و در خیلی بحث و جدل ها حتی سکوت می کنم، انرژی که جنگ از من می گیرد با توجه به این اعتقاد که هیچ کس و هیچ چیز عوض نمی شود به نظرم سخت حیف می آید.

در همین راستا خبر کذب سایت تابناک مبتنی بر این که من از پس یک عمل جراحی به کما رفته ام، اگرچه موجب آزار و نگرانی حتی اطرافیان نزدیکم شد، اما حوصله پیگیری و تکذیب و بحث با سایتی که نفطه نظراتش برای مخاطبان آشکار بوده و هست را نداشتم.

تا این که چند روز پیش شنیدم با ذکر جزییات نوشته اند من خودروی یک شهروند را درب و داغان کرده و سپس با سرعت از صحنه تصادف فرار کرده ام. ابتدا باز هم خنده ام گرفت از دشمنی ادامه دار و علنی سایت مزبور با خودم، بعد دوباره ور خوش بین ذهنم آمد سراغم و رفتم برایشان کامنت گذاشتم و ماجرایی را که حدس می زدم این خبر کذب را از آن ساخته باشند شرح دادم.  با کمال تعجب دیدم کامنت من را تایید نمی کنند. بعد پیمان قاسم  خانی همسرم مطلب مفصلی برایشان نوشت، و با یکی از مسئولین سایت مزبور تماس گرفت تا خبر را بردارند و اصل داستان را گفت. گفتند که پیگیری می کنیم و نکردند. و این در حالی است  که خودشان به مردم جواب می دادند. جالب است سایتی که ادعای مذهبی بودن دارد راجع به نه یک بازیگر _نویسنده، بلکه راجع به یک زن شوهر دار و تن و بدنش چیزها نوشتند که حتی از مرز وقاحت هم فراتر بود. به قول یکی از مردم نمی دانم چه قانونی به این ها اجازه داده که بدون حضور پلیس و رأی ومدرک فقط به ادعای کذب کسی که معلوم است از  دوستان خودشان است، آدم معروفی را بدنام می کنند.

البته به گمانم بدگویی برخی سایت ها و آدم ها به قدری روشن و کودکانه است که لااقل برای آنها که برای من مهمند، مسجل است که این خبرها کذب است.

و اما ماجرای احساس بی پناهی من از جایی اوج گرفت که  اخبار  رسمی  «بیست و سی» هم خبر را علنی اعلام کرد.

جالب است که تا مدت ها بعد از ماجرای انتخابات امثال من هنوز هم دارند گوشه و کنار جواب پس می دهند. در حالی که جانبداری شخص من در حوزه قانونی پیش از انتخابات بوده، اما در چنین جاهایی که پای امنیت و آسایش و اعتبار ما به میان است، حتی اخبار رسمی تلویزیون در هتک حرمت ما کمک هم می کنند.

به کجا شکایت کنم؟ می دانید که خودم هم حقوق خوانده ام. از طرفی من مشخصاتی از فرد مزبور ندارم. از طرف دیگر سایت ها قبول مسئولیت خبری نمی کنند و نشر شنیده های شان را می کنند. و این ها در حالی است که حتی  برای دوستانم  هم سوال شده که چرا سکوت میکنم؟

پس مثل همیشه چهاردیواری  امن تر از خانه مجازی ام وبلاگ نه ساله ام ندارم. پس بخوانید و بدانید و مطلب را هر کجا به دستتان می رسد  به بقیه بفرستید  که مانند همیشه مهر، دوستی و حمایتتان را نیازمندم.

و اما شرح ما وقع: هفته پیش با پدرم عازم دکتر بودیم. در پمپ بنزین اقدسیه توی صف بودم که خودروی دویست و ششی با سبت غیر مجاز از سمت راست من خودش را انداخت جلوی من و از توی آینه نگاه کرد و به مسخره خندید. بیشتر به رعایت پدر هفتاد و چند ساله ام حتی بوق هم نزدم. او از آینه مرا با دقت و وقاحت می پایید و با فاصله از ورود به یکی از لاین های جایگاه امتناع می کرد.  این بار دیگر بوق زدم. او باز هم خندید. فهمیدم مرا شناخته و به هر علتی قصد سر به سر دارد. پدرم خواست پیاده شود، نگذاشتم. بالاخره ماشین ها بوق زدند و او کمی جلو رفت و من از کنارش رد شدم و رفتم در جایگاه بنزین. او هم در صف موازی من واردشد و بنزین زد. بعد از دقایقی موقع خروج پیچید جلوی ماشین من و ادعا کرد که موقع رد شدن از کنارش، ماشینش را داغان کرده ام و باید بایستم. تازه بعد حدود ده دقیقه از بنزین زدنمان، هرچه همه کارکنان جایگاه و حتی پدرم به او گفتند این چه دروغی است؟ آخر کجای این ماشین به تو خورده؟ او سکوت می کرد و با  نیشخند  برای من  به حالت تهدید دست تکان می داد.

ساعت حدود ۸ بود که من با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم و گفتم شخصی با چنین ادعایی قصد مزاحمت دارد. حتی خودم را هم معرفی کردم و آدرس جایگاه را دادم. گفتند مأمور می فرستیم.  آمدن پلیس طول کشید. مردم در صف مانده بودند و همه بوق می زدند، اما مرد دست بردار نبود. تا این که با مساعدت خود مردم و جلوی چشم خود آن مرد، من عقب عقب و خیلی آرام از پمپ درآمدم و بعد هم رفتم از کنار او رد شدم و گفتم «خودم با پلیس تماس می گیرم»  و البته آخرش یک «دیوانه» هم نثارش کردم و رفتم.

در رفتنی در کار نبود و حتی عجله ای. انصاف به کنار، آخر کدام عقل سلیمی من گاو پیشانی سفید در این شهر را به در رفتن از صحنه حکم می دهد؟ همین کار را هم کردم به پلیس زنگ زدم و گفتم:مردم و کارکنان کمک کردند تا من از پمپ در بیایم ... بعد هم به همسرم گفتم و نیز به دوست وکیل مان و قضیه گذشت. دستم به جایی بند نبود، وگرنه در همین حد مزاحمت اگر قرار نبود پدرم را به دکترببرم واقعاً قصد شکایت از او را داشتم.

و حالا جالب است که این آقا نمی دانم به کجا وصل است که در عرض چند روز حتی خبر رسمی تلویزیون را محمل عقده و نشر اکاذیبش کرده. از مسئولین محترم سؤال دارم: این جور جاها ما ایرانی نیستیم؟ ما حقوق شهروندی نداریم؟ که حقوق هنرمندی مدت هاست پیشکش مان است! و با این اوصاف، من باید از خبر «بیست و سی» به کجا شکایت ببرم؟ آیا این موضوع  هم سیاسی است؟ یا یک دلخوری عمیق از جانب یک بازیگر نسبت به رسانه اش؟

به هر حال این بار با وجود حرمت و ارزش بسیاری که برای وقتم قاثلم بسیار خوشحال می شوم که این آقا که ادعای شکایت از من را دارد و پشت اسم فرامرز . ح و دوستانش مخفی شده را در دادگاه ملاقات کنم، تا بتوانم من هم از او شکایت کنم. ناامنی در این است که من هیچ نشانی از او ندارم و او از من همه چیز می داند!

این کار لازم است. شاید برای این که فردا سر هر کو چه و بازاری امنیت و اعتبار آدم های شناخته شده توسط افرادی که به هر دلیلی از آنها دل خوشی ندارند و با استفاده از روابطشان  به شکل رسانه ای خدشه دار نشود .که البته کار ساده ای هم نیست!

  

 

 


 تاريخ ارسال: 1389/8/29
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>niki.m:

ghablan dar jayi khonde bodam ke in ghese ro mishe az 2 manzar negah kard aval inke in khanom barate mashhortar shodan khodesh in ghese ro sakhte va dovom inke vaghean in kar ro anjam dade chon bazigarame ma faghat porroyi daran va ghoror va fekr mikonan az baghie mardom ye saro gardan balatar hastan ama kor khondan va intor nist ba sohbathaye ye irani ham kamelan movafegham

0+0-

پنجشنبه 2 دي 1389



>>>يه ايراني:

به باران با سلام ، ممنونم از نظري كه دادي ، اجازه ميخوام بيشتر توضيح بدم ، همنجور كه ميدونيد سينماي ما دستش تو جيب دولته والا چطور ميشه اكثر فيلمهاي توليدي هزينه شون بيشتر از درآمدشونه ؟ ولي باز آمار ساخت فيلمها پايين نمي آيد كه هيچ ، بالاتر هم ميره ! همونطور كه تو كامنت بالاي من ديدي روي صحبتم با قشر بازيگر هاست وپول مفتي كه ميگيرن ، ميگي چرا ؟1-چون بيشتر بودجه يه فيلم رو كه از ماليات بنده و جنابعاليه ميگيرن ، اگه تو سيستم خصوصي تونستن هزار برابر اين مبلغ هارو هم بگيرن ناز شست شون من كه بخيل نيستم ! تا بهشون هم مي گي درآمدتون يا به قول شما دستمزدتون بالاست استدال شما رو ميارن كه : مگه ما تا چند سال رو بورس هستيم ؟... يا ما كه بيمه نيستيم ! (بميرم براتون .. از جان گذشته ها ...) مگه اين همه كارگر ي كه تو اين مملكت دارن صبح تا شب جون مي كنن تا چند سال مي تونن مثل جونيشون كار كنن اونم براي چندر غاز ؟اونها آدم نيستن وفقط بازيگرها مي فهمدند ؟ مي بيني چقدر انگل هستن ! 2-درغگو هستن ! خودشون خوب ميدونن دارن تو آتيش شهرت و مطرح شدن ميسوزن اما ژست مي گيرن كه خودمون و هنرمون متعلق به مردمه ! 3-بيشترشون مشكلات زناشويي دارن و يا دارن لايي ميكشن و.. اونوقت اين جماعت دغدغه فرهنگي داره ! نمونه اش بي استعدادكاملي مثل [... حذف از جانب پرده سینما به خاطر حفظ حرمت اشخاص] كه وقتي داره بازي مي كنه به يه نقطه خيره ميشه ! 6 ماهه كه ديگه سراغي از شوهرش نگرفته ( به قول فردوسي پور : چه مي كنن اين تهيه كننده ها ....! )

0+0-

سه‌شنبه 2 آذر 1389



>>>باران:

از کامنتی که امضای \"یه ایرانی\" را داره واقعاً تعجب می کنم!! ممکنه هنرپیشه ای در یک دوره ای خیلی تو بورس باشه و به قول ایشون برای چند روز کار چندین میلیون بگیره. ولی این «حقوق» نیست که مادام العمر باشه. این یک «دستمزد» محسوب میشه و ممکنه اون شخص چندین ماه بعد بیکار بمونه یا سالهای بعد بیکار بشه یا اصلاً از رده خارج شه.*** بعد اینکه درامد هنرپیشه ها اونقدری هم که تصور میشه بالا نیست و خیلیا درآمدای بالاتری دارند ولی هنرپیشه ها توی چشم و ویترین هستن. مثلاً استاد عزیز آقای محمد احصایی نقاش در حراج های دوبی و کریستی یک تابلو را که رنج زیادی هم براش نکشیده به قیمتی می فروشه که از درآمد کل هنرپیشه های سینمای ایران در یک سال بالاتر میزنه. یا همینطور استاد کیارستمی یک از عکساشو. آیا باید بگیم چرا؟ برادر من، خواهر من، چرا بخیل باشیم؟ برای همه جا هست. ما باید اندازه خودمونو بزرگ کنیم.***** وآخرش یه سؤالی برام پیش اومد. هرکس درامد بالا داشته داشته مستحق تهمت و افترا و بی عدالتی و ضایع شدن حقوق شهروندیه؟؟؟؟ دست مریزاد

0+0-

سه‌شنبه 2 آذر 1389



>>>يه ايراني:

خانم محترم چرا وقتي قرارداداي ميليوني براي دو سه هفته مي بندين و بعدش براي استراحت ( آخه چرا اينقدرزحمت مي كشين ؟خدا اين ملت رو بكشه تا شما ديگه براشون دغدغه فرهنگي نداشته باشين ! )به بلاد كفر ! ميرين خبري از عدل و انصاف و حقوق شهروندي و.... نيست ؟ خودتون هم بهتر ميدونيد كه واقعا\" هيچ هنري نداريد جز ارتباط و پارتي و...(البته همسرتون كارش درسته و من بهش خيلي احترام مي ذارم )واقعا\" تو جماعت سينمايي ايران چند نفر هنرمند واقعي داريم ؟ اجازه بده تو صنف خودتون چند تا مثال بيارم 1- فخيم زاده - استادتو هر نقشي كه بازي مي كنه با توجه به نوع لحن و گفتار و كلمات و ميميك صورت آدم رو ياد نمكي ساخته خودش مي اندازه مثلا\" تو مختار نامه انگار فقط به نمكي لباس قديمي پوشوندن ! 2- فريبرز عرب نيا - نمي دونم كدوم شير پاك خورده اي بهش گفته صدات مردونه اس ! اين بابا هم توهم زده و موقع حرف زدن دهنش رو كج مي كنه مخصوصا\" تو فيلم سلطان كه مثلا\" يه زخم خورده ي اجتماعيه ! (كيميايي تو هم ديگه شورش رو در آوردي !) انگار از سر صحنه سلطان به اين بابا لباس قديمي پوشوندن و آوردنش تو مختارنامه ! 3 - ثريا قاسمي - آيا شما ايشون رو در نقشي غير از يك زن مثلا\" مضطرب و كمي دست پاچه و سبك مغز به ياد مي آريد ؟ 4- شخصي رو ميشناختم كه خواب ديده بود شده امام علي ! و بعدش قاط زده بود ... حالا حكايت اين بابا داريوش ارجمنده كه فكر ميكنه مالك اشتره ...! بخواهم رديف كنم تقريبا\" بايد از همه ياد كنم اما مي دوني بازيگر واقعي كيه ؟ داستان داره ...يه روز از ميدون ونك سوار تاكسي شدم بيام كرج ، كنار دستم يه خانوم نشسته بود تا خود پيكان شهر با موبايل بالحن بچه گونه (خودت كه بهتر ميدوني ..)داشت با دوست پسرش حرف ميزد بعد بهش گفت پشت خطي داره ... و شروع كرد به آه و ناله كردن ... و گفتن اينكه چرا به فكر من نيستي .. من از صبح دارم ميميرم ... حالم خوب نيست ... رسيدم كرج منو ببر يه بيمارستاني .. جايي ... حكيمي .. داوا درموني ... سرت رو درد نيارم فهميدم طرف شوهرشه ! و بعد دوباره بچه شد و تا خود كرج با طرف حرف زد ... دلم مي خواست شما مثلا\" بازيگرها مي ديدين تا بفهميد مثلا\" پرويز پرستوئي كيه تو بازيگري ! البته عزيزم ملتفتم ميدونم خيلي از بازيگرهامون هم رو پرده بازي مي كنن هم تو زندگي واقعي شون ! ولي عزيزم من ميگم خيلي بد بازي مي كنيد و ادعا داريد !

0+0-

دوشنبه 1 آذر 1389



>>>مسعود:

خانم رهنما سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین شکند/ قیمت سنگ نیافزاید و زر کم نشود اخلاق و مرام شما برای همه مردم ایران روشنه. نگران هیچ چیز نباشید

0+0-

شنبه 29 آبان 1389



>>>مرجان:

زنده باشی بهاره جان!همین که اینجور شایعه هارو دنبالت میسازن بدون حسابی کفرشونو دراوردی!

0+0-

شنبه 29 آبان 1389



>>>مرتضی:

بهاره خانم دیوار حاشا بلنده! در ضمن هرکی خربزه می خوره پای لرزش هم می ایسته.

0+0-

شنبه 29 آبان 1389



>>>ایران:

درود به تو سبز اندیش عزیز

0+0-

شنبه 29 آبان 1389



>>>سعید:

بهاره جان بعضی سایت ها به دمبال بالاتر بردن تعداد بازیدکنندگانش هستند.مثل همین خیر اخیری که کافه سینما درباره لیلا اوتادی نوشته بود!زنده باشی و سربلند

0+0-

شنبه 29 آبان 1389




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.