پرده سینما

تذکرة الوقایع الفجر: یوم ششم

امیر اهوارکی

 

 

 

 

 

 

 

خادم الرّعایا امیر بن عبدالله اهوارکی

 

راپورت عید (گزارش یک جشن)یوم سادس من اعیاد الفجریه با یوم جمعه 22 دلو مطابق آمد، سالگشت فتح الفتوح ملة عظیمۀ ایران که الیوم آن میمنة و برکة إلی بلاد مصر سرایت نموده لامبارک از آنجا مخلوع گشته به ممالک کفار گریخته قلوب آن ملة نیز فی الحال مسرور می­باشد. الحمد لله رب العالمین و لعنة الله علی القوم الکافرین. به توسط میرزا یوسفعلی شکاک الشعراء از یک فقره دیکتاطور لامبارک نقل است که در سنوات ماضیه به ولد خویش اینچنین وصیت می­نمود: «ای فرزند! بدان خدای تعالی شیشه را از بهر آن آفرید تا خون خلایق در آن کنی». لکن حالیه که آن مملکت به قیام برخاسته، فرزند پیش از همه از مملکت گریخته اسباب سرور جمله رعایا گشته است.

یک قطعه فیلم از میرزا ابراهیم حاتم طائی أنارَ الله بُرهانه الشریف در سالون تماشا داده موسوم به راپورت عید[1] که بی­بی رؤیا تیمورخان مغول در آن آکتریس بوده به جلد شهربانو رفته یک فقره مؤسسه در معیت مریلا خاتون آکتریسِ بی­بی لادن، دایر نموده شباب وطن مجتمع کرده به عقد نکاح یکدگر درآورد. لکن رؤسای امنیۀ مملکت شخص میرزا رضا کیان خراسانی ارسال نموده تا جماعت متفرق کرده ابواب این مکان مُغلق نماید. میرزا رضا ترحّم کرده اجازت فرموده تا اللیل صرفاً یک فقره عید نکاح دیگر نیز اقامه گردد. لهذا رؤسای امنیه خود بدانجا گسیل گشته میرزا رضا معزول ابواب عمارت مغلوق و جمله خلایق را بی­خانمان کرده به شوارع ریخته سبب ازدحام گشته امنیت بلد شریف طهران مختل نموده آن مسئلۀ سهل را به یک مسئلۀ عظیم تبدیل می­گردانند. در سالون جمله جماعت حیرت کرده، دانسته که میرزا ابراهیم در امورات سیاست و کیاست مملکت دخول کرده فی الحقیقه من ورای این تصاویر به وقایع آشوب مملکت در سنۀ ماضیه اشارت می­فرماید. لهذا بعض اشخاص را مستحسن و برخی را شدیداً کراهت آمده گفته که این مجاهد فی سبیل الله که افلام محیرالعقول در باب محاربات با اجانب و رجال اشجع مملکت و پهلوانی و غیوری استخراج می­فرموده چگونه بدین افلام مخدرّات و نسائیات از قبیل دعوة و هذا الفیلم اقبال کرده اوقات شریفۀ خویش و جملۀ ناس اتلاف می­نماید. ابعَدَ الله المجاهدین فی سبیل الله من الموضاعات القاعدات والنسائات و الفمینستیات.

 

سحرم دولت بیدار به بالین آمد / گفت برخیز که آن حاتم طائین آمد

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام / تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

دیدمش باز هوادار کمان ابرویی است / ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد

ساقیا می بده و غم مخور از حاتم طاء / که به کام دل ما آن بشد و این آمد

رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار / گریه­اش بر سمن و بانو و لادن آمد

 

طلاق نادر از سیمیناصغر خان فرهاد میرزا، یک فقره فیلم پروداکت نموده نامش طلاق نادر از سیمین نهاده در خصوص لیلا خاتون حاتم­ طائی ثانی که در جلد سیمین باجی رفته به عوض شوی خود نادر خان، از حاکم شرع خواسته تا وی را از نادر خان مطلّقه نموده اینچنین ثابت کرده که اخبار نبی اعظم از زمانۀ آخر صادق آمده فی زماننا هذا این نساء می­باشند که رجال را طلاق می­دهند. بیت:

گر سنگ ازین حدیث بنالد عجب مدار / صاحبدلان حکایت دل خوش ادا کنند

 

فرهاد میرزا این فیلم به شباهت افلام داکومانتر استخراج کرده آکتورها و وقایع بر جماعت ناظرین حقیقی نموده جمله ایشان را پسند آمد. نقل است که هفت سده من قبل هذا مولانا جلال الدین بلخی این بیت در وصف اصغر خان فرهاد میرزا سروده:

بشنو از وی چون حکایت می­کند / از جدایی­ها شکایت می­کند

فرهاد میرزا فی هذا الفیلم سیمین باجی را منشأ کلیه مفاسد دانسته، علانیةً نشان داده که با اکاذیب وی در نزد حاکم شرع، صدر و ذیل خانمان به چه کیفیت زیر و زبر می­گردد.

حالی درون پرده بسی فتنه می­رود / تا آن زمان که پرده برافتد چه­ها کنند

 

الیوم نیز تهمینه بیگم به این عمارت نیامده خلایق می­گفتند به مملکت اسطرالیا گریخته می­باشد. لکن شوی وی نیک­ رائی زن ذلیل آمده طلاق نادر از سیمین تماشا نموده تا مقادیری صنعت سینماتوغراف بیاموزد. همان توصیة راقم این سطور فی اللیل السابق من بعد اتمام احدٌ من الاثنین[2] که به وی گفته تا کمی از افلام مستحسن وطن ببیند تا تعلیم یابد کیفیت پروداکت فیلم را. اگر خرافت و عداوت در ایشان نباشد ممکن است در آتیه اندکی توفیر بنماید.

سیروس خان جبل الوند فیلمی به عمل آورده نامش برتقال خونی نهاده نیوشا خاتون ضیغمی آن را پروداکت کرده و ایضاً در آن آکتریس می­باشد. در خصوص فریبرز آل­عرب که در وقت تجدید فراش به این دوشیزه حسن ظن داشته لکن دوشیزه به حامد خان به­داد اقبال کرده إلی النهایه دانسته که حامد را همان فریبرز گسیل کرده تا وفای زنک دانسته گردد. زنک نیز از قضا به طرفة العین دعوت عزرائیل لبیک گفته همچون فیلم العین[3] جان داده رجال آکتور را محزون می­سازد. این هر دو فیلم از الوان جمیله بهره داشته لکن بالکل از هنر دراماتولوژی بری می­بود. بیت:

 

فیلم­هایی کز پی رنگی بود / فیلم نبود عاقبت ننگی بود

 


 تاريخ ارسال: 1389/11/24
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.