علیرضا انتظاری
نقد و بررسی و خلاصه داستان فیلم برف روی شیروانی داغ
برف روی شیروانی داغ به عنوان سومین اثر سینمایی محمد هادی کریمی از یک ساختار قوی تری نسبت به فیلم های قبلی او یعنی غیر منتظره و امشب شب مهتابه برخوردار است. این مهم در زمانه ای که اغلب کارگردانان سینمای ایران با ساخت فیلم هایشان در حال حرکت رو به عقب هستند یک اتفاق خوب محسوب می شود.
غیرمنتظره به عنوان اولین اثر محمدهادی کریمی با آن که در زمان خودش از فیلم های نازلی که در آن زمان تولید شده بودند یک سر و گردن بالاتر بود، اما نتوانست آن طور که باید و شاید در اکران عمومی به موفقیت دست پیدا کند. اتفاقاً همین بلا بر سر دومین فیلم کریمی یعنی امشب شب مهتابه که فیلمی گیشه ای و به شدت پیش پا افتاده بود نیز آمد. کریمی به دلیل شکست فیلم غیرمنتظره در گیشه فیلم بعدی اش را با حضور چهره جذاب و گیشه پسندی مثل مهناز افشار ساخت، اما به دلیل ساختار بد و فیلمنامه بسیار ضعیف و کلیشه ای بودن موضوع فیلم، امشب شب مهتابه هم نتوانست در اکران موفق باشد و شکست سختی خورد. یک دلیل مهم دیگر در شکست این دو فیلم حضور دانیال عبادی با بازی های سرد و بی روحش به عنوان بازیگر اصلی این فیلم ها بود.
از این رو محمد هادی کریمی برای ساخت سومین فیلمش به سراغ سوژه و مضمونی غیر تجاری رفته تا شاید این بار بتواند حداقل تا حدودی خواص را با فیلم اش همراه و هم دل سازد، اما با این حال تمهیداتی را هم فراهم آورده تا اگر احیاناً فیلم اش نتوانست مورد توجه خواص واقع شود بتواند تا حدودی در گیشه موفق عمل کند. از این رو تمام بازیگران فیلم اش را از میان چهره های جذاب و شناخته شده و گاهی گیشه پسند انتخاب کرده است. این مهم نشان از آن دارد که خود کریمی به سوژه فیلمش اعتماد لازم و کافی را نداشته است و با یک دو دلی و شک درونی اقدام به ساخت برف روی شیروانی داغ کرده است که احتمالاً سال ها دغدغه ساخت آن را داشته است.
برف روی شیروانی داغ یک فیلم «روشنفکرانه» است. البته شاید در وهله اول این طور به نظر بیاید که کریمی سعی داشته تا به نقد جریان روشنفکری در میان جوانان تازه به دوران رسیده که سعی بر آن دارند تا در کنار افراد مطرح جامعه جولان دهند و از این طریق سری توی سرها در بیاورند بپردازد، اما به هیچ وجه اینطور نیست و خود فیلم به نوعی از این جریان حمایت کرده و به گونه ای مبلغ آن بوده است. چرا که اداها و پزهای روشنفکری برخی شخصیت های فیلم مانند شخصیتی که آناهیتا نعمتی آن را ایفا کرده می تواند به نوعی جوانان را ترغیب به این گونه ادا و اصول درآوردن های مشمئز کننده بنماید.
اما جدای از این قضیه یکی از نکات مثبت فیلم این است که سعی بر آن دارد تا رابطه معقولی میان سینما و ادبیات ایجاد کند. رابطه ای که متأسفانه مدت های مدیدی است در سینمای ایران از بین رفته و به فراموشی سپرده شده است.
کریمی از این نظر توانسته بسیار موفق عمل کند، چون حداقل از یک سری از فیلم هایی که طی سال های اخیر به زور می خواستند خود را با ادبیات پیوند دهند یک سر و گردن بالاتر است و حرفی برای گفتن دارد.
فیلمنامه برف روی شیروانی داغ از انسجام خوبی برخوردار است، اما لزوماً داستانی ندارد که بتواند آن طور که معمولاً تهیه کننده ها می پسندد تماشاگر عام را با خود همراه سازد.
برف روی شیروانی داغ داستان پیرمرد شاعری (با بازی فرخ نعمتی) است که سالیان دراز اشعار زیادی را سروده و شاگردان و مریدان بسیاری نیز دارد. او می میرد و بعد از مرگ اش چند تا از شاگردان و اقوام اش در منزل مسکونی او گرد هم جمع می شوند. آدم های (با بازی آناهیتا نعمتی و کوروش تهامی) بد تصمیم می گیرند از شخصیت استاد بهره برداری سیاسی یا درآمد زایی کنند و آدم های خوب (امیرحسین آرمان و خاطره اسدی) مایلند مراسم خاکسپاری او همانطوری برگزار شود که خودش دوست داشته؛ بی سرو صدا. هر یک از آنها سعی می کنند تا روایات و خاطرات خود را از این شاعر تعریف کنند. هنگام تعریف این روایات و خاطرات است که با فلاش بک های متعددی به زندگی قبلی این شاعر پرداخته می شود و شخصیت شاعر برای مخاطب شناسانده می شود. تا اینکه سروکله ی برادرزاده ی خشن و لمپن استاد (با بازی شهاب حسینی) پیدا می شود. او با آدم بدها همراه می شود و تلاش می کند خوب ها را از میدان به در کند. و بعد حضور غیرمترقبه و ناگهانی همسر استاد (با بازی هنگامه قاضیانی) نقطه عطفی ایجاد می کند و...
شخصیت پردازی های برف روی شیروانی داغ معقول است اما عمیق نیست. اگرچه نقطه مجهولی از شخصیت ها در ذهن تماشاگر باقی نمی ماند و کریمی تلاش کرده با مهارتی که در فیلمنامه نویسی دارد داستان فیلم را به بهترین شکل ممکن طراحی کرده و به سرانجام برساند، اما همانطور که اشاره شد فیلم از فقدان خط داستانی قوی رنج می برد. مشخص است این که کریمی روی خط به خط فیلمنامه اش فکر کرده، چون ورود و خروج تمامی شخصیت های فیلم به جا است و شخصیت اضافی و زائدی در فیلم به چشم نمی خورد.
از سوی دیگر خلاء کمبود تعداد شخصیت در فیلمنامه گاهی محسوس می شود. کریمی هر یک از شخصیت های برف روی شیروانی داغ را نماینده یک قشر از افراد جامعه دانسته است که همیشه کنار بزرگان و روشنفکران دیده می شوند و اتفاقاً همگی دنبال امیال و اهداف خود هستند و می خواهند از آن شخصیت به عنوان سکوی پرتابی برای خود استفاده کنند. از این رو گاهی کمبود برخی شخصیت های دیگر نیز در این فیلم به چشم می خورد، شاید حتی وجود شخصیتی با کنش مندی بیشتر می توانست خلاء خط داستانی قوی را تا حدی جبران نماید.
برف روی شیروانی داغ روایت گر آدم هایی است که هر کدامشان پیله ای به دور خود تنیده و در تنهایی خودشان گرفتار هستند و می خواهند با وسیله های گوناگون خود را از حصار درونی شان رهایی بخشند و به آرامش برسند، یکی با پول و دیگری با عشق و بعدی با شعر! اما در نهایت همگی آن ها سرخورده و درمانده تر از قبل صحنه زندگی را ترک می گویند چرا که خود از خواسته درونی شان بی خبرند!
گفتگونویسی های کریمی هم خوب از آب درآمده و وجه شاعرانه و عارفانه فیلم را رونقی صدچندان بخشیده است. هر چند که این کلمات و جملات قصار ممکن است برای بیننده عام سنگین به نظر برسند و هر بیننده ای نتواند با آن به درستی ارتباط برقرار کند. اما برخی از این دیالوگ ها آن چنان دلنشین هستند که تا مدت ها در ذهن بیننده باقی می مانند مانند: می دونی بدتر از عشق بی فرجام چیه، فرجام بدون عشق!
اما اشاره به این نکته هم ضروری است که فیلم در جاهایی به شدت شعار زده می شود و نمونه روشن و واضح این شعار زدگی شخصیتی است که خاطره اسدی آن را ایفا می کند.
در کل می توان بر این امر صحه گذاشت که کم نقص ترین چیزی که در برف روی شیروانی داغ به چشم می خورد فیلمنامه آن است. فیلمنامه ای که شخصیت های آن سر جایش است، و گره افکنی و گره گشایی های در بسیاری موارد قابل قبول به نظر می رسد.
یکی دیگر از نکات مثبت فیلم بازی بازیگران فیلم است که در یک جمع بندی کلی نسبتاً قابل قبول می باشد. بازی شهاب حسینی در این چشم گیر است. بی شک حسینی یکی از بهترین بازی های عمرش را در این فیلم ارائه داده و به زیبایی هرچه تمام تر توانسته نقش یک آدم الکلی و دائم الخمر را ایفا نماید. بازی او آنقدر یکدست است که از همان لحظات آغازین بازی بیننده مجذوب خود می کند. حسینی در این یک بازی زیرپوستی و حسی را با اتکا بر جزئیات شخصیت فیلم ایفا کرده است. از این رو می توان شخصیت «بهمن» را تنها شخصیتی در برف روی شیروانی داغ برشمرد که به درستی ایفا شده و کریمی بهترین گزینه را برای ایفای آن نقش در نظر گرفته است.
هنگامه قاضیانی هم با آن که نقش بسیار کوتاهی را در این فیلم بازی می کند اما به شایستگی از پس نقش کوتاه اما تأثیرگذارش برآمده است.
اما آناهیتا نعمتی، امیرحسین آرمان، خاطره اسدی، کوروش تهامی و فرخ نعمتی بازی خاص و چشمگیری را در این فیلم ارائه نمی دهند و اتفاقاً در جاهایی باعث ضعف فیلم نیز می شوند. این نشان از آن دارد که کریمی به درستی انتخاب بازیگران فیلم اش را انجام نداده است.
به عنوان نمونه انتخاب فرخ نعمتی برای شخصیت شاعر به هیچ عنوان قابل قبول نیست و یا شخصیتی که کوروش تهامی آن را ایفا می کند به درستی جا نیافتاده است، چرا که جنس بازی تهامی به آن شخصیت نمی خورد و به همین دلیل بازی ها از نظر بیننده تصنعی جلوه می کند.
از لحاظ ساختار کریمی سعی کرده در این فیلم فضای شاعرگونه ای را ایجاد نماید که تا حدودی در این زمینه توانسته موفق عمل کند. بارش مکرر باران در اغلب صحنه ها یا بارش برف در تیتراژ ابتدایی فیلم که آغازی خوب برای فیلم است حالت شاعرانه خاصی به برف روی شیروانی داغ بخشیده است.
برف روی شیروانی داغ به دلیل روایت شاعرانه اش اصولاً ریتمی کند و کسل کننده دارد. اگرچه ریتم آن در جاهایی می افتد، اما کریمی هوشمندانه با ورود شخصیت های جدید به فیلم مانع از افت کامل ریتم فیلم اش می شود.
البته یکی از دلایل اصلی کسالت بار بودن فیلم این است که فیلم در یک لوکیشن ثابت ساخته شده است. اغلب فیلم هایی که تک لوکیشن هستند و یا اغلب نماهایشان در یک لوکیشن ثابت می گذرد خواه نا خواه ریتمشان افت چشمگیری پیدا می کند.
اما این محدودیت به بهبود میزانسن ها و دکوپاژ و قاب بندی تصاویر برف روی شیروانی داغ کمک کرده است. و حتی باعث شده فیلمبرداری فیلم نیز یکی از شاخصه های اصلی برف روی شیروانی داغ به شمار رود.
سایر عوامل فیلم مثل طراحی صحنه و لباس، و چهره پردازی هم قابل قبول از آب درآمده اند و توانسته اند فضای فیلمنامه و شخصیت های فیلم را به درستی نمایان سازند.
در یک جمع بندی اعتقاد دارم محمدهادی کریمی فیلمسازی است که تکنیک را درست نمی شناسد، اما در زمینه نوشتن تبحر خاصی دارد. و در آخر باید به این نکته اشاره کنم که برف روی شیروانی داغ در یک نگاه کلی نسبت به فیلم هایی که در این سال ها ساخته و اکران شده اند یک اثر متوسط رو به بالا محسوب می شود. در عین حال که محمد هادی کریمی برای این که روزی فیلمساز شاخصی بشود راهی بس طولانی و ناهموار در پیش رو دارد.
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|