پرده سینما

اگر باور ندارید می توانید امتحان کنید! نگاهی به فیلم دختر شاه پریون

علیرضا انتظاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نگاهی به فیلم دختر شاه پریون ساخته کامران قدکچیان

 

رامبد جوان در دختر شاه پریونمشخص نیست چرا تهیه کنندگان و سرمایه گذاران سینما و به خصوص مسئولین دولتی سینمای ایران دست از سر سینمای سخیف و مبتذل و فیلم های کلیشه ای با داستان های نخ نما شده بر نمی دارند؟

مشخص نیست چرا سینمای کمدی ایران سالیان سال در باتلاق ابتذال و کلیشه دست و پا می زند اما هیچ کسی فریادهایش را نمی شنود و چاره ای برای دردش نمی جوید؟

سینمای کمدی ایران که تا یک دهه قبل در حال تولید فیلم های قابل قبولی در این ژانر بود، متأسفانه سال هاست که به ورطه سقوط و ابتذال کشانیده شده است. تا اندازه ای که در میان چندین و چند فیلم کمدی که سالیانه تولید می شوند تنها امکان دارد یک کمدی خوب ساخته شود، که آن فیلم هم میان این همه فیلم های سخیف و بی مایه به چشم نمی آید و فنا می شود.

فیلم دختر شاه پریون جدیدترین اثر کامران قدکچیان فیلم ساز قدیمی سینمای ایران نیز از این قائده مستثنی نیست و جزو همین فیلم های سخیف و بی مایه محسوب می شود. البته از عبدالله علیخانی و حسین فرحبخش به عنوان مدیران دفتر سینمایی «پویا فیلم» که سالیان سال است نازل ترین آثار سینمایی را با کپی برداری از روی فیلمفارسی ها تولید و روانه اکران می کنند ساخت چنین فیلمی بعید نبود، که البته این فیلم از برخی از آثار تولید شده در دفتر آنان مانند کلاغ پر و زن ها فرشته اند و... یک سر و گردن هم بالاتر است! این برتری به این علت است که قدکچیان در سینمای «فیلمفارسی» رشد و نمو کرده و یک سر و گردن از سایر کارگردانانی که با این دفتر همکاری کرده اند بالاتر است و تجربه بیشتری در زمینه ساخت این گونه فیلم ها دارد. او سینمای «فیلمفارسی» را خوب می شناسد و مانند شهرام شاه حسینی و سایر کارگردانان بی تجربه و تازه کار نیست. اما این تغییری در کل ماجرا نمی دهد و در نهایت ما همچنان با فیلمی کم قدر و کلیشه ای مواجه هستیم.

قدکچیان از ابتدای ورودش به سینما چندین فیلم را کارگردانی کرده است که برخی از آنها مثل فاصله، و آواز تهران تا حدی قابل قبول بوده اند و جزو آثار متوسط سینمای ایران محسوب می شوند. اما در مجموع او فیلم سازی است که بدی های کارنامه اش بر خوبی های آن فزونی بسیار دارد و در کارنامه فیلم سازی اش نام فیلم های سطح پایین مختلفی مثل سوغات فرنگ، بندری، میهمان، تهمت و... به چشم می خورد که همگی جزو سخیف ترین آثار سینمای ایران بوده اند.

تولید و اکران فیلمی مثل دختر شاه پریون که تنها ارمغان اش برای سینمای ایران سالن های خالی از تماشاگر، نارضایتی مخاطب، ابتذال و امثالهم است جداً چه فایده ای دارد که مسئولین از ساخت آن حمایت کرده اند؟

دختر شاه پریون فیلمی است که از ابتدایی ترین اصول اولیه فیلم سازی نیز بهره ای نبرده است. فیلمنامه ای پر از غلط با اشتباهات وحشتناک، شخصیت هایی من درآوردی و مسخره، داستانی کلیشه ای، غیرمنطقی و غیر عقلانی، ساختاری ضعیف، بازی های تصنعی بازیگران و مواردی این چنین تبدیل به فاجعه ای دهشتناک به نام دختر شاه پریون گشته که مدتی است بسیاری از سالن های سینمای کشور را تحت سیطره خود گرفته است و مانع از اکران آثار قابل تامل سینمای ایران شده که سال هاست در پی اکران هستند.

 

**********

رامبد جوان در دختر شاه پریوندختر شاه پریون داستان مرد متمولی به نام ارژنگ بهنود (رامبد جوان) است که کارخانه بسیار بزرگی دارد و کارخانه اش به دلیل تولید شیشه های ضد ضربه و نشکن با نام ژنرال مشهور شده است. ارژنگ بهنود که از ازدواج اولش ناراضی است تصمیم دارد بعد از طلاق همسر اولش، با دختر مورد علاقه اش ازدواج کند اما متوجه می شود که این دختر نیز مانند همسر فعلی اش فقط به مال و ثروت او چشم دارد و این نکته را به آن دختر گوشزد می کند. دختر که در رستوران با وی مشغول صرف غذا است قهر کرده و در حالی که فراموش می کند کیفش را بردارد از رستوران خارج می شود. ارژنگ بهنود با سرعت به دنبال او می رود تا کیف اش را به او بدهد که ناگهان در خیابان با دختر شاه پریون (نیوشا ضیغمی) و برادرش که در اتوموبیل شان هستند تصادف می کند و بیهوش می شود. آن دو که پدرشان (علیرضا خمسه) به دلیل دزدی در زندان است و خودشان هم سارق و جیب بر هستند، ارژنگ را به منزل مسکونی شان می برند و در میان راه کیفی را که همراه او بوده بازرسی کرده و فکر می کنند که او نیز مانند آن ها سارق و جیب بر است و بعد از کیف قاپی فرار کرده و با آن ها تصادف کرده است. ارژنگ بعد از مدتی در منزل آن دو نفر به هوش می آید و با یک نگاه یک دل نه صد دل عاشق دختر شاه پریون می شود. اما ناگهان متوجه می شود که این دو نفر به شدت از ارژنگ بهنود کارخانه دار معروف متنفر هستند. چون پدر آن ها به دلیل نشکن بودن شیشه های مغازه ها حین سرقت دستگیر شده و اکنون در زندان است. ارژنگ بهنود به همین دلیل خود را به نام مستخدم خانه اش توفیق (مهران رجبی) به آن دو نفر معرفی می کند و در این میان برای این که دختر را از خود راضی نگه داشته باشد با ماشین های شیک و مدل بالا نزد دختر آمده و ادعا می کند که آن ها ماشین های ارژنگ بهنود هستند و او آن ها را سرقت کرده است. ارژنگ همچنین با سپردن وثیقه ای چندین میلیون تومانی پدر آن ها را از زندان آزاد می کند و سرانجام از دختر مورد علاقه اش خواستگاری می کند. اما در این میان با مخالفت برادر دختر مواجه می شود چرا که یکی از همسایه های آن ها (شاه علی سرخانی) قبلاً از دختر خواستگاری کرده و او به دلیل بدهی به آن شخص تمایل دارد خواهرش با وی ازدواج کند. بعد از کش و قوس های فراوان ارژنگ بهنود در دفتر کارش هویت اصلی خود را که همان ارژنگ بهنود معروف است برای آن ها فاش می کند و با دختر شاه پریون که کمی از این رفتار ارژنگ در این مدت دلگیر شده ازدواج می کند.

 

**********

نیوشا ضیغمی، علیرضا خمسه، و رامبد جوان در دختر شاه پریونشاید عمده ترین مشکلات چنین فیلم هایی فیلمنامه های پوچ و بی محتوای آن ها باشد. این گونه فیلم ها هیچگونه فیلمنامه مشخصی ندارند و تنها از یک خط داستانی کلیشه ای و هزاران بار تکرار شده پیروی می نمایند که اغلب تابع فیلم فارسی ها بوده و در آن ها حضور یک پسر پولدار با یک دختر فقیر یا بالعکس به همراه یک رقیب عشقی سرسخت دیده می شود که البته در نهایت آن دو نفر به یکدیگر می رسند و سر رقیب نیز بی کلاه می ماند!

البته داشتن منطق در این گونه فیلم ها خود به مثابه بی منطقی است! و به همین دلیل این فیلم ها تبدیل به تصاویری بی هویت می شوند که با چینش آن ها در کنار یکدیگر معجونی درست می شود که آن را به عنوان «فیلم» به خورد مخاطب بخت برگشته سینما می دهند.

به عنوان نمونه تنفر شدید خانواده افسانه (دختر شاه پریون) از ارژنگ بهنود فقط به دلیل این که وی صاحب بزرگترین کارخانه تولید شیشه های ضد ضربه و نشکن است و کار دزدی آن ها را کساد کرده به هیچ عنوان منطقی به نظر نمی رسد. در نقطه مقابل پنهان کاری ارژنگ بهنود نیز که هویت واقعی خود را آشکار نمی کند و در این مدت خود را یک سارق حرفه ای نشان می دهد غیر قابل باور است.

فیلمنامه دختر شاه پریون نیز فیلمنامه ای است که در آن هیچ گونه روایت معقول و منطقی از داستان وجود ندارد و نویسنده فقط سعی کرده تا در نهایت و به هر شکل ممکن ارژنگ و افسانه (دختر شاه پریون) را به هم برساند. فیلمنامه بی سر و ته و بدون منطق است که فقط روایتگر یک داستان من درآوردی و غیرمنطقی است و در آن کوچکترین گره افکنی و گره گشایی اساسی و منطقی که لازمه هر فیلمنامه سینمایی است به چشم نمی خورد. در فیلمنامه ی این به اصطلاح «فیلم» از کمترین اصول فیلمنامه نویسی استفاده نشده و در آن شخصیتهای زائد بسیاری به چشم می خورند که بود و نبود آن ها هیچ تاثیری بر روند داستان ندارد و تنها برای پر کردن صحنه ها از آن ها استفاده شده است. شخصیت های زائدی که بازیگرانی مثل  شاه علی سرخانی، مهران رجبی، پروین میکده و... ایفای آن ها را بر عهده داشته اند. شخصیت هایی که می توانستند با کمی تفکر و تعمق به نقطه عطفی در داستان بدل شده و کنش و تنش دارماتیک ایجاد کنند و خود تبدیل به یک نقطه عطفی در فیلمنامه شوند. به عنوان نمونه خواستگار سمج (شاه علی سرخانی) که به عنوان یک رقیب برای ارژنگ بهنود محسوب می شود هیچ گونه فعل و انفعال درستی ندارد و هیچ کاری برای رسیدن به معشوق اش انجام نمی دهد. تنها در یکی دو جا از پدر و برادر دختر مورد علاقه اش گله می کند و یک جا هم دختر را تهدید می کند و نهایت کاری که انجام می دهد این است که دختر را تا جلوی در خانه ارژنگ بهنود تعقیب کند و با تصور این که آن ها برای سرقت به آن محل رفته اند با پلیس تماس بگیرد.

انتخاب نامناسب بازیگران نیز یکی دیگر از نکات کلیدی و مهمی است که این فیلم را به ورطه ی سقوط کشانیده است. نیوشا ضیغمی به هیچ عنوان نمی تواند در این فیلم نقش یک دختر جیب بر و لات و جنوب شهری را ایفا کند و با آن ژست ها و فیگورهای خاص و لحن کلامش بیشتر تداعی کننده نقش دختری نازپرورده و نازک نارنجی است تا دختری کیف قاپ و جنوب شهری! متاسفانه ضیغمی یکی از بازیگرانی است که هیچ گاه و در هیچ یک از فیلم هایش نتوانسته احساسات عمیق و درونی را از خود بروز دهد و هنگامی که خوشحال بوده تنها با یک لبخند مصنوعی و هنگامی که ناراحت بوده با دو قطره اشک مصنوعی و هنگامی که متعجب بوده با چشم های گرد شده احساسات خود را بروز داده است!

رامبد جوان نیز آنچنان که باید و شاید نتوانسته نقش یک مرد ثروتمند و افسرده را در این فیلم ایفا نماید و به جز یکی دو جمله که بیانگر افسردگی وی هستند هیچ نشانی از افسردگی در وی دیده نمی شود و اتفاقاً برخی از حرکات اش نشان از سرزندگی و شادابی وی دارد.یعنی درست بر خلاف آن چیزی که می باید می بود! به عنوان نمونه هنگامی که در رستوران نشسته است و با موبایل اش مشغول صحبت است و پیشخدمت رستوران از کنارش رد می شود با شوخ و طبعی و سر زندگی با او شوخی می کند!

علیرضا خمسه نیز با این که تمام توش و توان خود را به کار برده تا بتواند در نقش یک آدم رند و جاهل مسلک و خلاف کار  ایفای نقش کند نتوانسته مخاطب را که تصور بازی بسیار قوی تری از او را در ذهن داشته راضی بنماید.

البته تمامی این ها به دلیل اشتباهات فاحش کارگردان در زمینه انتخاب بازیگران و هدایت آنها است. آنطور که شواهد نشان می دهد کارگردان به جزئیات هیچ گونه توجهی نداشته و تنها به فکر آن بوده که یک جوری سر و ته فیلم را به هم بیاورد و قسط آخر دستمزدش را از تهیه کنندگان طلب کند!

قدکچیان که خواسته به سینمای «فیلمفارسی» متعهد بماند در این فیلم حتی تلاش نکرده که یک دختر دزد و گدا را به طور طبیعی جلوه دهد! این دختر دزد که در محله ای فقیر نشین و در جنوب شهر تهران زندگی می کند همواره با آرایش غلیظ و مژه های مصنوعی و لباس های فاخر و گران قیمت در خیابان های جنوبی شهر جولان می دهد و به خوبی و خوشی زندگی می گذراند و هیچ دغدغه ای هم ندارد.

البته در این میان هنر والای طراح صحنه و لباس و طراح چهره پردازی فیلم هم جای خود را دارد که برای چنین شخصیتی چنین پوشش و آرایشی را طراحی کرده اند!

در مجموع فیلم دختر شاه پریون فیلم بسیار منفعلی است که هیچ نقطه اوج و فرودی ندارد. حتی در نمای پایانی فیلم که مخاطب انتظار دارد چرخشی در شخصیت های فیلم به وجود بیاید به طرز بسیار شگفت انگیزی ساده انگارانه رها شده و به آن هیچ توجهی نشده است و در نهایت به علت وامداری کارگردان و تهیه کنندگان و فیلمنامه نویس به سینمای فیلم فارسی همه چیز به خیر و خوشی پایان می پذیرد.

دختر شاه پریون فیلمی است که به هیچ وجه نمی تواند هیچ یک از مخاطبان اش را راضی از سالن سینما به بیرون بفرستد. حتی برای وقت گذرانی و تفریح هم نمی شود به تماشای آن نشست. چرا که جز کسالت و تهوع چیزی را با خود برای تماشاگر به همراه نمی آورد. اگر باور ندارید می توانید امتحان کنید!

 

 

 

 


 تاريخ ارسال: 1390/4/17
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>Sahar:

من فقط مونده بودم توکف دندانهای براق خانواده افسانه😁😁😁

0+0-

جمعه 8 آذر 1398



>>>h:

ناصر ملک مطیعی کجا اینها کجا وای وای وای

0+0-

دوشنبه 21 آبان 1397



>>>شیدا:

علاوه بر بازی تصنعی ،ابتذال شدید و حرکات شنیع بازیگر اصلی خانم رو هم در نظر بگیرید. طبق داستان بازیگر اصلی خانمی با مشکلات مالی عدیده است پس چگونه است که با لباس هایی چند صد هزار تومانی در صحنه های متفاوت ظاهر میشود؟ به همه اینها ادبیات تاسف بار بازیگران رو هم اضافه کنید

0+0-

چهارشنبه 8 ارديبه



>>>مانی:

با تشکر از شما به خاطر این نقد منصفانه و کار ساز.بنده حدودا یک ماه پیش با چند تنی از دوستان به سینما رفتیم تا این فیلم را ببینیم اما اگر خبر داشتیم که چنین فیلم پوچی را می خواهیم ببینیم هرگز پا به سینما نمی گذاشتیم. به هر حال،به نظر من آقای رامبد جوان با ساخت فیلم \"ورود آقایان ممنوع\" توانست تا حد زیادی در دل مخاطبان جای گیرد و بتواند به جایگاه اصلی خود بازگردد. شاد و موفق باشید!

0+0-

چهارشنبه 29 تير 1390



>>>جاوید:

این فیلم رو دیدم با دوستام رفته بودیم سینما باور کنید داشتم بالا میاوردم تو سینما از رامبد جوان بعید بود که بره و همچین فیلمی رو بازی کنه . در کل آقای منتظری با 2 خط پایانی نوشتتون هزار درصد موافقم چون واقعا فیلم غیر قابل تحمل و حال به هم زن هست حیف که سینمای ایران رو یه همچین فیلمای بنجلی قبضه کرده

0+0-

شنبه 18 تير 1390



>>>مسعود پیروی:

سلام به همه هنر دوستان و جناب منتظری میدونید من هنوز فیلم رو ندیدم .اما نمی دونم چرا وقتی داستان فیلم رو خوندم در نظرم فیلم قبل از انقلاب "سوگلی و زیبای پررو" ساخته فریدون ژورک که پسر عمه کامران قدکچیان هست اومد. مثل اینکه داشتید قصه این فیلم هارو تعریف میکردید. البته این رابطه فامیلی نمیتونه دلیل باشه چون مرحوم احمد قدکچیان دائی فریدون ژورک هست و ژورک هم دائی سیروس الوند که فیلمساز نسبتاً خوبی است و تا حدودی کپی کار نیست . اما کامران قدکچیان قبل از انقلاب فیلم های خوبی ساخته کنیز . کمین . مکافات . وحتی همین تهمت .مهمان هم برای آن موقع بد نبود باید واقع بین باشیم وبا فیلمهای آنموقع مقایسه کنیم . امابعد از انقلاب اون اوایل خاک وخون . گردباد ساخت که تا حدودی بد نبود واما هر چه حلوتر آمد کار خراب تر شد تا "سوغات فرنگ" که دیگه هم اسمش کپی بود هم فیلم که کپی صحنه به صحنه از فیلم "فری دست قشنگ" فخیم زاده بود .حالاهم این یکی اسم کپی فیلم هم کپی.این فرحبخش و علیخانی هم تا بحال تنها فقط فیلم کپی تهیه کرده اند . بقولی گل بود به سبزه نیز آراسته شد

0+0-

شنبه 18 تير 1390



>>>اینم شد فیلم ؟:

اینم شد فیلم ؟

0+0-

شنبه 18 تير 1390



>>>امیر:

میخواستم برم این فیلم رو ببینم چه خوب شد که نرفتم مرسی از روشنگری شما

0+0-

شنبه 18 تير 1390



>>>شقایق:

نقد فوق العاده بود آقای منتظری عزیز درست مثل همیشه اما حیف از قلم و وقتتان نیست که برای چنین فیلمهایی آن را آلوده کرده و به هدر بدهید نقد در مورد چنین فیلمهایی اصلا در شخصیت و منزلت شما نیست چون این فیلم ها به خودی خود افتضاح هستند و این را یک بچه 3-4 ساله هم میداند یک وقت هست که شما می آیید و فیلم کیمیایی رو به اصطلاح میکوبید و یا از فیلم های نابی مثل مرهم تعریف و تمجید میکنید و یا با اینکه به اصطلاح موافق افکار خانم میلانی هستید می آیید و یکی از ما دو نفر را له میکنید این ها همه یک حرفی اما این نوع فیلم ها اصلا در شخصیت و منزلت شما نیست که بخواهید در موردشان بنویسید.

0+0-

شنبه 18 تير 1390



>>>keley:

يادمه يه زماني بينهايت از سينماي ايران نااميد شده بودم و هرچي ميشنيدم كه درباره الي خيلي خوبه باورم نميشد.ميگفتم برا تو عاليه سينماي ايران خيلي وقته مرده.يادش بخير با ديدن فيلم شوكه شدم.چقدر چرت ببينينم آخه.يه راه حل اصلا نميبينيم. ميتونين هرچند وقت يكبار يك نقد از فيلماي معروف قديمي بذارين؟ پل نيومني.براندويي چيزي راجع به وضع افتضاح پوستر فيلم در سينماي ايران لطف كنين يه مطلبي بنويسين اگه صلاحه كه اين مسئله هم خيلي منو آزار ميده.

0+0-

جمعه 17 تير 1390




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.