پرده سینما

پیوند آدم ها با گره پوسیده؛ نقد و بررسی فیلم «زندگی با چشمان بسته» ساخته رسول صدر عاملی

موحد منتقم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ترانه علیدوستی در زندگی با چشمان بستهفیلم زندگی با چشمان بسته (رسول صدرعاملی) با ایده  خوب داستانی و بازیگرانی که دارد می توانست به یکی از بهترین فیلم های سال های اخیر تبدیل شود و واقعاً قبل از تماشای فیلم همین فکر را در بیننده ایجاد می کند. ولی در شرایط فعلی بدترین فیلمی است که در بدترین حالت می توانیم از رسول صدر عاملی تصور کنیم.

کاملاً هویدا است که رسول صدر عاملی با ساخت این فیلم خواسته گوشه چشمی به جوایز بین المللی هم داشته باشد  و با ترسیم فضای تیره از زندگی یک خانواده  مذهبی و دید بد جامعه ی امروزی ایران به دختران و قضاوت کردن عجولانه و با چشمان بسته درباره آنها و وارد شدن به زندگی این خانواده، به ریشه یابی ماجراها بپردازد. فیلمی که بی اغراق رکورد اشتباهات تصویری و فیلمنامه ای را در سال های اخیرسینمای ایران را شکسته است!

زندگی با چشمان بسته داستان پرستو (ترانه علیدوستی) است که شخصیت پردازی و شناخت ما از او قبل از تیتراژ فیلم و با ردو بدل کردن نامه های مختلف بین او و برادرش علی (حامد بهداد) آغاز می شود .دختری خوب و مؤمن که با چادر به این طرف و آن طرف می رود و با خانواده اش خوب است! از طرز لباس پوشیدن اعضای خانواده پرستو، مثل پدرش (فرهاد آئیش) و مادرش (پریوش نظریه) کاملاً معلوم است که افرادی به شدت مذهبی هستند. آنها امین مردم محله  و دائماً بین مسجد و خانه در حرکت هستند! مثلاً در یک سکانس پدرش برای ارشاد یکی از همسایه ها به مغازه ی او می رود و او را نصیحت می کند. ولی با پایان یافتن تیتراژ فیلم شخصیت پرستو عوض شده. دیگر دانشگاه نمی رود و تا دیر وقت سر کار است و سوار ماشین های مدل بالا که مربوط به مشتریانشان است می شود. شب ها برای اینکه به پدر و مادرش جواب پس ندهد کفش هایش را بیرون در می اورد و به دست اش می گیرد و از پله ها بالا می رود! (اصلا چه دلیلی دارد که کفش هایش را دم در نگذارد و با خودش به اتاق ببرد؟! آیا کارگردان می خواسته با این تمهید ترس او از پدر و مادرش را  بیننده القا کند؟! پدر پرستو یک شب بدون اینکه هیچ صحبتی با دخترش بکند قصد می کند چاقو بردارد و دخترش را بکشد! ولی در همان لحظه حال مادر پرستو بد می شود و او برای خرید دارو شبانه به خیابان می زند. وسیله نقلیه ای پیدا نمی شود، و پرستو ناخواسته گرفتار یک مرد زن باره (با بازی طوفان عزیز گوینده ی رادیویی محبوبم!) که به اشتباه فکر می کند پرستو  دختر فراری است می شود! چند جمله مبنی بر فراری بودن پرستو بین آنها رد و بدل می شود که پرستو در پاسخ به مرد می گوید «می دونستی زن ها مردهایی که بهشون خیانت میکنن رو دوست ندارن؟ احتمالاً زن ات تو رو دوست نداره!» ناگهان چنان درگیری پیش می آید که در مسائل ناموسی هم چنین اتفاقی نمی افتد! مرد چندین بار صورت پرستو را محکم به داشبورت می کوبد و دماغ پرستو پر از خون می شود. پرستو  در پاسخ آن مرد با لگد به صورت اش می زندو دهن مرد بر اثر لگد پر از خون می شود! اگر اتفاقاً یکی در آن لحظه وارد سالن سینما شود تصور می کند با یک فیلم «اسلشر» رو برو است! اصلاً دلیلی ندارد که آن مرد چنین حرکتی  انجام دهد، آن هم با دختری که اصلاً او را نمی شناسد! پرستو در بیمارستان بستری می شود. در همین حال برادرش علی پس از شش سال به محله بر می گردد و می فهمید که خواهرش در بیمارستان است. علی رفته رفته متوجه برخورد عجیب بچه های محله با خودش می شود و با برخوردهای بد پدر و مادرش با پرستو متوجه می شود که یک جای کار می لنگد! مردم محله به خاطر فساد  پرستو استشهاد جمع می کنند (؟) تا این خانواده از محله بروند که به خاطر ممیزی سکانس نیمه کاره تمام می شود! و بعد با فردی به اسم مقدم (فرهاد قائمیان) آشنا می شویم که دوست پرستو زن صیغه ای اوست و بچه اش را به او نمی دهد و...!

حامد بهداد و ترانه علیدوستی در زندگی با چشمان بستهفیلم به قدری فیلمنامه ی بدی دارد که بر ایرادات آن نمی توان چشم بست! به خاطر شخصیت پردازی بد فیلم، شناخت ما از بازیگران فیلم باید برگردد به فیلم های قبلی بازیگران اش! مثلاً فکر کنیم که پرستو همان «ترانه» ی فیلم قبلی صدر عاملی است و با بقیه بازیگران هم باید با شناخت قبلی که از آن ها داریم روبه رو شویم. چون اصولاً فیلم هیچگونه شخصیت پردازی ندارد و با عجله می رود سراغ داستان اصلی اش. همه اتفاق ها قبل از تیتراژ می افتد و بعد از آن فیلم یه صورت خواب آوری پیش می رود. حفره های فیلمنامه ای به قدری زیاد است که با هیچ چیزی حتی بازی بازیگران اش قابل چشم پوشی نیست! نمود آشکارش این است که این پدر و مادر مذهبی یک بار از دخترشان نمی پرسند چرا شب ها دیر وقت به خانه می آید؟ که اگر هم صحبت کرده اند در فیلم اشاره ای به ان نشده است! ولی یک شب پدر  تصمیم می گیرد دخترش را با چاقو بکشد! کجای دنیا اینجور چیزی مرسوم است؟! فیلمنامه نویس اثر انگار دارد در دهه ی 20 یا 30 سیر می کند.حداقل رویدادی که در این مواقع رخ می دهد این است که خانواده دور هم جمع می شوند و درباره این موضوع با دخترشان حرف می زنند، نه این که بدون هر کلام یا گفتگویی قصد کنند با چاقو دخترشان را بکشند! حتی این اصل در فیلم های تخیلی/فانتزی هم رعایت می شود، چه برسد به درام! یا مثلاً در سکانسی دیگر علی در اتاق پرستو به جستجو برای پیدا کردن دلیلی دال بر فاسد بودن اش می گردد که ناگهان با دیدن چند تا سکه و مقداری پول و یک سند چنان حال اش بد می شود و به هم می ریزد که خود من مانده بودم چرا اینقدر ناراحت شده؟! مقدار پولی که در کشو بود شاید به اندازه ی حقوق یک وکیل نباشد، و با آن کاغذی که یک ربع بعد می فهمیم که سند خانه بوده و...! این ها اصلاً دلیلی برای فاسد بودن یک شخص نیست و اصلاً این قیافه ی حامد بهداد را توجیه نمی کند! اصولاً اکشن و ری اکشن های این فیلم کاملاً غیر منطقی است و شما را حسابی غافلگیر خواهد کرد.

یا در سکانس اولیه فیلم یک پسر به پرستو شماره می دهد و در اواسط فیلم دوباره سر و کله ی آن پسر با دختر دیگری پیدا می شود و وقتی این دو دوباره همدیگر را می بینند به سکانس اول فیلم فلاش بک می خورد. دلیلش را من نفهمیدم! فیلم چندین صحنه اضافی نظیر این دارد که اصلاً معلوم نیست ریشه آنها از کجای می آید. یا مثلاً در سکانسی مقدم (فرهاد قائمیان) به امید (پولاد کیمیایی) می گوید «تو پسر 10 ساله نیستی که هی میری خونه ی من!» که پولاد می گوید «تو یه راز داری که من چندین ساله که نگه داشتمش و هرشب کابوسش رو می بینم.» چند دقیقه بعد در فیلم وقتی علی و پرستو و امید  کنار حوض بازی بچگی  را انجام می دهند، امید ناگهان تمام آن راز را لو می دهد. اکثر گره های داستان به همین مسخرگی باز می شود! به قدری فیلمنامه  فیلم جدید رسول صدرعاملی اشتباه دارد که می توان یک پارودی درست حسابی از روی ان ساخت.

شاید بگویید که ممیزی بیش از حد باعث ضربه زدن به فیلم شده است، ولی نمی شود ضعف های فیلم را پشت سانسور و ممیزی آن پنها ن کرد! خیلی از کارگردان ها بوده اند که حاضر نشده اند حتی یه قاب از فیلمشان خارج شود و فیلمشان همچنان در توقیف است.فیلم اگر هیچوقت دیده نشود بهتر است تا با چیزی مثل زندگی با چشمان بسته روبرو شویم! چون حداقل مثل قبل از اکران این فیلم، فکر می کردیم زندگی با چشمان بسته باید فیلم خوبی باشد. شخصیت ها زائد و به شدت گنگ که می آیند و می روند، نمونه آن هم امید (پولاد کیمایی) که اواخر فیلم در حیاط پاییزی با علی (حامد بهداد) دعوا می کند. لحن حرف زدن آنها طوری است که گویی  یک صحنه از فیلم جرم را بریده اند و به این فیلم اضافه کرده اند!

پولاد کیمیایی و حامد بهداد در زندگی با چشمان بستهزندگی با چشمان بسته مانند فیلم های قبلی رسول صدرعاملی درباره مشکلات دختران است. برخلاف من ترانه 15 سال دارم و دختری با کفش های کتانی که بیننده آشنایی کاملی با نقش اول دختران فیلم ها داشت، در زندگی با چشمان بسته بیننده هیچ شناختی از پرستو شخصیت اصلی فیلم ندارد. فیلم که  قبل از تیتراژ به خوبی شروع به شخصیت پردازی پرستو می کند، ناگهان بعد از تیتراژ ما با یک پرستوی دیگر مواجه می سازد. بیننده به خاطر اینکه شناخت خوبی از پرستوی مثبت و قبل از تیتراژ ندارد نمی تواند با پرستوی منفی بعد از تیتراژ ارتباط برقرار کند و نگران سرنوشت اش باشد. بازیگران همینجور جلوی دوربین راه می روند، گریه و زاری می کنند و به سرو صورتشان می کوبند و بیننده مات و مبهوت می ماند که همه ی اینها با یک پرسش از پرستو که «شب ها کجا می روی؟» حل می شد! پرسشی که بهداد بالاخره در پایان فیلم از او می پرسد و هم فیلم و خودش تمام می شود!

نمی دانم تا کی می خواهند در اینگونه فیلم ها خانواده های مذهبی را متحجر نشان دهند؟خانواد ه ای متحجری که پسرشان به خاطر فرار از آنها به دریا رفته است و به اصطلاح دل به دریا زده است. و دخترشان  به خاطر فرار از خانواده تا دیر وقت سر کار می ماند! خانواده مذهبی /متحجری که بدون اینکه با دخترشان حرف بزنند با چاقو او  را می کشند. خانواد ای متحجری که شغل پدر خانواده بافتن حصیر برای در و پنجره ی مردم است تا همسایه ها خانه ی همدیگر را دید نزنند. تازه «طرح دار» هم نمی زند تا مبادا نظر کسی به حصیر جلب شود! فقط باید نشست و تأسف خورد به حال و روز فیلمنامه نویس اثر! که چه برداشت سطحی و ضعیفی از انسان های مذهبی دارد. در اصل تمام مشکلات فیلم و بدبختی های آن به خاطر مذهبی بودن آن ها است!

از ابتدای فیلم و شرایط پراکنده افراد و داستان معلوم است این ها قرار است مانند طناب در پایان فیلم به هم گره بخورند. ولی این عمل در اصل با گره ای پوسیده انجام شده است که گره خوردنش در پایان هم دردی را دوا نمی کند و نمی تواند فیلم را نجات دهد.

فیلم همانطور که از نام اش «زندگی با چشمان بسته» معلوم است اشاره دارد به با چشمان بسته درباره دیگران قضاوت کردن! ولی این بستن چشمان در فیلم تا حد کوری محض پیش رفته است! تا این حد که هیچ کس قدرت فکر ندارد. فقط به این دلیل که سازندگان فیلم خواسته اند زندگی باچشمان بسته را به ببینده ای که با چشمان باز فیلم را دنبال می کند تعریف کنند. بیننده ای که عکس العمل بازیگران فیلم در برابر ماجراهای فیلم در نظرش فوق العاده بی منطق می آید، بیننده ای که متوجه می شود کارگردان اثر برای اینکه پیام فیلم که «زود قضاوت کردن درباره دیگران» را می دهد چشم روی واقعیات که چیز دیگری است می بندد. در این بین فیلمبرداری فرج حیدری و تدوین هایده صفی یاری  واقعاً فیلم را قابل تحمل کرده، که اگر اینها هم نبودند با یک غیر فیلم روبرو بودیم. بازی بازیگران هم به جز ترانه علیدوستی که همیشه خوب بوده، تکرار نقش های قبلی خودشان است! برای مثال شما می توانید حامد بهداد این فیلم را بیرون بیاورید و حامد بهداد فیلم های قبلی را جای آن بگذارید. کوچکترین تغییری در بازی حامد بهداد از اولین فیلم اش تا امروز ندیده ام! پولاد کیمیایی هم غیر از جرم شرایطی مثل حامد بهداد دارد! ولی فرق این دو در این است که حامد بهداد همین نقش تکراری اش را خیلی خوب بازی می کند ولی پولاد کیمیایی نه! پولاد کیمیای جوری در فیلم بازی می کند که انگار از دوربین خجالت می کشد.

ترانه علیدوستی در زندگی با چشمان بستهاستفاده از نمادپردازی آشکار برای دادن بار فلسفی (و صد البته ای جشنواره ای) به  عمق فیلم به قدری سطحی است که فیلم را از حد یک فیلم سَبُک هم بالاترمی برد! «آب» عنصر نمادین این فیلم است. از ابتدا تا آخر فیلم خیابان ها و کوچه ها همیشه خیس است. حامد بهداد از دریا آمده و درباره دریا حرف می زند. در سکانس های آرامش بخش فیلم در پسزمینه تصیور صدای دریا می آید. فرهاد قائمیان فلکه ی «آب» را می بندد تا زن اش فرش نشوید. امید در اواخر فیلم دوباره  فلکه  آب را باز می کند. در آخر فیلم برای اعتراف گیری از همه کله ی خودشان را در آب م یکنند! (بدترین گره گشایی یک فیلم ) البته این بازی به حدی خطرناک می شود که پرستو در آب خودش را خفه می کند، ولی کسی  نجات اش نمی دهد، حتی برادرش! به قدری از عنصر آب در فیلم سطحی استفاده شده است که بچه های گروه سنی «الف» کانون پرورش فکری  کودکان و نوجوانان  هم متوجه آنها می شوند! ولی به جایش چنان آبی به این داستانی که در 10دقیقه می شود تعریف اش کرد بسته شده است که 90دقیقه  طول می کشد تا تمام شود. حتی در اواسط فیلم متوجه شدم بعضی ها واقعاً با چشمان بسته فیلم را تماشا می کنند! کسی چه می داند؟ شاید داشتند آرزوی فیلمی که دوست داشتند ببینند رادر رویاهایشان و با چشمان بسته در سالن سینما می دیدند!

 

شما همچنین می توانید دیدگاه هایتان درباره این فیلم یا این مقاله را در تالار گفتگو نیز ادامه دهید

 

 

در همین رابطه با دیدگاهی متفاوت بخوانید


 تاريخ ارسال: 1390/6/21
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>مستانه:

این فیلم میتونست خیلی بهتر باشه.. ولی مطمئنم ممیزی هم بی تقصیر نیست برعکس نویسنده این متن من بازی حامد بهداد رو خیلی دوست داشتم... بهداد به نظر من بهترین بازیگر مرد سینمای فعلی ماست ترانه علیدوستی هم مثل همیشه خوب بود..

0+0-

چهارشنبه 2 آذر 1390



>>>خیام فربد:

ترانه علیدوستی یکی از بهترین هنرپیشه هایی است که تاریخ سینمای ایران به خودش دیده است.

0+0-

پنجشنبه 7 مهر 1390



>>>غ:

فیلم زندگی با چشمان بسته فقط فضای خوبی داشت وگرنه هیچ چیز دیگری در فیلم نبود.

0+0-

پنجشنبه 31 شهريور 1390



>>>e.t:

زمانی که فیلم تمام شد احساس کردم که تا زانو کلاه سرم رفته است!

0+0-

دوشنبه 28 شهريور 1390



>>>مریم:

فیلم حال و هوای دلچسبی داره ،چندسکانس دوست داشنی با حضور ترانه و بهداد کیفیت فیلم رو بالا برده، درکل خیلی وابسته به فیلمبرداری و بازی بهداد و علیدوستیه ،صدرعاملی خودش گفته واسه هرمخاطبی فیلم رو نساخته ،دلیل اینکه واکنش ها انقد متفاوته همین میتونه باشه به هرحال خیلی ها رو درسالن دیدم که تحت تاثیر قرار گرفته بودن و خیلی ها هم میخندیدن ، اتفاقاً کاملاً این فیلم رو برای مخاطب داخلی ساخته ، بخش های کوتاهی از نقدتون قابل قبول بود ولی بیشترش به نظر میرسه چون با بهداد و پولاد مشکل دارید و اینکه از اول تا آخر تو فکر دشمنی صدرعاملی با خانواده های مذهبی بودید نقد مغرضانه ای نوشتید. پیشنهاد میکنم مصاحبه صدرعاملی در روزنامه شرق رو بخونید به رفع ابهامات فیلم کمک میکنه چون فیلم بجز سانسور بخشهاییش به دلایل نامشخصی درتدوین حذف شده ،همچنین صدرعاملی روشن توضیح داده دنبال چه مخاطبی بوده قطعاً با تفاسیری که کردید و فکرو خیالایی که تو سینما میکردید شما اصلاً نیازی نبوده فیلم رو ببینید.سکانس داخل ماشین ترانه و راننده و بعدش بیمارستان یکی از تکاندهنده ترین سکانسای این روزای سینمای ایرانه البته نه واسه کسایی که چنین تجربه ای نداشتن و یا لایه صفحه حوادث روزنامه ای رو باز نکردن http://sharghnewspaper.ir/Pdf/90-06-16/10.pdf http://sharghnewspaper.ir/Pdf/90-06-16/11.pdf

0+0-

يكشنبه 27 شهريور 1390



>>>ل:

شما ساندیسی ها هم هر فیلمی که واقعیت های نسل سوخته ی ما دختران جوان ایران را نشان میدهد میگوییید سیاه نما و توقیف میکنید .اکران هم میکنید سرو ته فیلم را قیچی مکنید و اینجوری درباره اش نقد مینویسید.البته انتظار بیشتری از شماها نمیره.

0+0-

يكشنبه 27 شهريور 1390



>>>ارمان:

پریوش نظریه که از اول فیلم تا آخرش غمبرک گرفته بود فقط وقتی پسرش مرد یکم حالش بهتر شد!خیلی فیلم افسرده کننده و بی معنایی بود.

0+0-

يكشنبه 27 شهريور 1390



>>>علی:

فیلم حال و هوای خوبی داشت .یه حس نوستالژیک خوبی داشت.منو برد به یاد محله ی بچگیام .از این لحاظ خوب بود از نظر سینمایی ولی فکر نکنم حرفی برای گفتن داشت.

0+0-

شنبه 26 شهريور 1390



>>>مینا:

فیلمه خوبی بود من خودم دوبار رفتم دیدمش ممنون بابت نقد و نظراتتون

0+0-

شنبه 26 شهريور 1390



>>>abas:

با نقد شما تا حدودي موافقم اما بي انصافيه . اين فيلم هرچقدر هم ضعيف اما فكر مي كنم ارزش يكبار ديدن رو داشت . من خودم با بعضي از سكانس هاش مشكل داشتم مثلا اعتراف گيري به روش يك بازي قديمي . اما فيلم در كل خوب بود اما بي عيب نبود. من پيشهناد ميكنم دوستان اين فيلم و ببينن مطمئن باشيد ارزش فيلم از فيلم هاي امثال ده نمكي و سلحشور بالاتره

0+0-

شنبه 26 شهريور 1390



>>>چقدر:

آقا ما امروز با دوستامون نیت کردیم بریم سینما.بخاطر فوتبال هم خلوت بود.دوستام گفتن بریم شیش و بش ولی من اصرار که بریم زندگی با چشمان بسته.بهشون توصیه کردم که ادم وقتی پول و وقتش را میزاره باید چیز دندان گیری گیرش بیاد .یه نصیحت و حتی یک جمله که تاثیری در زندگی اش داشته باشد.با سابقه ای که از فیلم های گلزار داشتم گفتم مثل سایر فیلم هایش ضعیف است.وقتی فیلم زندگی با چشمان بسته تمام شد از خجالت جلوی دوستانم نمیتونستم سرم را بالا بگیرم .اخه مرد حسابی این چه فیلمی بود ساخته بودی؟هنرپیشه های محبوبم این چه فیلمی بود؟حاضر بودم 10بار شیش و بش را ببینم ولی این فیلم را نبینم.چقدر ضعیف و بی محتوی و بی درو پیکر بود.چقدر نقش های نامفهوم در فیلم بود.چقدر کارگردانی بدی داشت این فیلم.چقدر پولاد کیمیایی بد بازی میکرد.چقدر پاایان بندی فیلم مزخرف بود.چقدر....

0+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>کامران:

فیلم زندگی با چشمان بسته بسیار گنگ و مبهم بود.ممیزی قطعا در این فیلم تاثیر خودش را گذاشته است.اصلا معلوم نبود صدرعاملی در این فیلم دنبال چه چیزی بوده است.مثلا چه نیازی دارد که ترانه علیدوستی با مشتریانش به کافه برود و یا سوار ماشین انها شود.؟اینها همه عناصر ضعیفی هستند که میخواهند به اصطلاح بیننده را فریب دهند ولی فیلمساز عملا داره خودش را فریب میدهد.فیلم قبلی صدرعاملی به اسم \"هرشب تنهایی\"هم یک فیلم متوسط رو به ضعیف بود که حداقل گنگ نبود

0+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>شادی:

من عاشق سکانس دوچرخه بازی این خواهر و برادر شدم.ولی متاسفانه بقیه فیلم اصلا خوب نبود

0+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>e.t:

خوب شد گفتی.چون میخواستم این فیلمرو با خانواده برم سینما.کم مونده بود 20.000تومان رو از دست بدیم.

0+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>سلمان:

برای آنکه یک فیلم بتواند تاثیر گذار باشد باید مخاطب را اگر تا مرز همذات پنداری پیش نبرد و لی بتواند مخاطب را همراه سازد . این فیلم نه تنها همراه خوش سخنی برای ما نبود بلکه بعضی اوقات آنرا با رفیق ناباب اشتباه می گرفتم . نکات مثبت در این فیلم بسیار بود و لی نه در آن حدی که بتوان آن را با آثار ارزشمند سینمای ایران مقایسه کرد . و به نظر من آقای صدر عاملی فرصت سوزی کردند و بس

0+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>ص:

خیلی خندیدم.روحمان را شاد کردی.اون تیکه ی فیلم جرم که گفته بودی اصلا از خنده ریسه میرفتم.یه ستون طنز بزار توی سایت و اخبار سینمایی را به طنز بیان کن.خیلی جالب میشه:))

0+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>خودت میدونی کی هستم!:

موحد عاشقتم .

0+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>یحیی غلامی:

چه گولی خوردم من که رفتم این فیلم رو دیدم.4000تومان رو ریختم دور.

0+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>cلیلا:

خوب شد فهمیدیم دلیل توقیف فیلم چی بوده.پس خانواده های مذهبی رو متحجر نشان داده است

0+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>j2k:

لوده ای مثل حامد بهداد تو فیلم بازی بکنه باید بفهمید چجور فیلمیه.

0+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>دانیال:

سکانس طوفان پاییزی وحشتناک بود.صدابرداری و بازیگری به دوران پیش از تاریخ برگشته بود.خیلی فیلم بی سروته و چرتی بود

0+0-

جمعه 25 شهريور 1390



>>>v for vendeta:

صد رحمت به چارچنگولی و شاخه گلی برای عروس.حداقل ادعای فیلم روشنفکری و هنری ندارند

0+0-

پنجشنبه 24 شهريور 1390



>>>omiid:

گاف های بسیار خوبی از فیلم گرفته بودید.من که خیلی خندیدم.از رسول صدرعاملی واقعا بعید بود

0+0-

پنجشنبه 24 شهريور 1390



>>>رزا:

فاجعه بود

0+0-

پنجشنبه 24 شهريور 1390



>>>یوگی:

خراب کردی خوب فیلم رو.ادم دیگه رغبت نمیکنه بره سینما تماشا کنه.

0+0-

پنجشنبه 24 شهريور 1390



>>>shahrooz:

یعنی دمت گرم با این نقد.جیگرم خنک شد.در ضمن نقد کمدی تا حالا نخونده بودم الان خوندم.کلی خندیدم .مرسی

0+0-

پنجشنبه 24 شهريور 1390



>>>پرستو :

http://www.caffecinema.com/index.php?option=com_content&view=article&id=3424:-l-r-l-r-&catid=66:worldreviws&Itemid=62 خیلی خوب بود آقای منتقم

0+0-

چهارشنبه 23 شهريوž



>>>شقایق:

نقد خیلی خوبی بود. زتدگی با چشمان بسته فیلم ضعیفی بود و نمیشه تمام ضعف ها رو به گردن ممیزی انداخت.

0+0-

چهارشنبه 23 شهريوž



>>>سحر:

نمی دونم چی میشه که یه فیلمنامه نویس تصمیم می گیره به هر قیمتی یه فیلمنامه بنویسه و کارگردان تصمیم می گیره به هر قیمتی شده یه فیلم بسازه و بازیگرانی که همچین فیلمی بازی کنند

0+0-

سه‌شنبه 22 شهريور 1390



>>>محمد:

"گروه سنی «الف» کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان" :))))))))))

0+0-

دوشنبه 21 شهريور 1390




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.