امیر اهوارکی
خلاصۀ داستان: سحر رحیمی (نیکی کریمی) مستندسازی است که بنا به گفتۀ دستیار چاپلوسش مزدک (اشکان خطیبی) جوایز متعددی از جشنوارهها برده و شوهرش امین سامان (شهاب حسینی) کارگردان تلویزیون و سینما است. آنها پس از ده سال زندگی مشترک در حالیکه هنوز فرزندی ندارند منتظر اتمام خانۀ در حال ساخت خویش هستند. سامان یک تله فیلم ساخته است که به دلیل مخالفت احتمالی مسئولان تلویزیون با خودکشی عروس جوان در فیلم، مجبور است آن صحنه را بازسازی کند. سامان این کار را به همسرش سحر میسپارد و او نیز به کمک مزدک با زحمت بسیار، نابازیگر نقش عروس جوان با نام ملیحۀ سنایی (هستی مهدویفر) را یافته و صحنه تکرار میشود. سحر متوجه میشود که ملیحه به پنجاه میلیون پول نیاز دارد تا به فدیۀ جان مادرش بدهد. مادرش محکوم به قتل است و عنقریب به سبب قتل شوهرش (پدر ناتنی ملیحه) اعدام خواهد شد. قصه وقتی شتاب میگیرد که ملیحه اعتراف میکند که قتل را او مرتکب شده زیرا شوهر مادرش میخواسته به او تجاوز کند و او این نوبت جلوی او ایستاده و او را کشته است. سحر برای تهیۀ دیه تلاش میکند و قصد دارد خانۀ نیمهتمامشان را بفروشد و پولش را به ملیحه بدهد اما با مخالفت شوهرش مواجه میشود. سحر او را باقالی و بیوجدان خطاب میکند. تلاش او به مدد جماعت هنرمندان و مشاهیری همچون آتیلا پسیانی (در نقش خودش) برای رضایت گرفتن از خانوادۀ مقتول به نتیجه نمیرسد. عاقبت مادر ملیحه را در زندان قزلحصار اعدام میکنند.
کفریات فمینیسم
عقاید فمینیستی در واقع نوعی عدول افراطی از حقیقت است. فمینیستها اصولاً با خداوند که «حق مطلق» است مشکلی پیدا کردهاند و چون دستشان به آسمان نمیرسد لذا به سراغ کتب مقدس خداوند در زمین میروند تا آنها را خطخطی کنند و یا شریعت خدا را به سخریه گیرند. فمینیستهای افراطی همچون تهمینه میلانی کارهایشان در حد مضحکه کردن سنتها و قوانین خداوند است ولی خلف جوانتر او نیکی کریمی که در چند فیلم فمینیستی میلانی در نزد او تلمذ کرده است عقاید خود را با بیان غیر مستقیم ابراز میکند و فیالواقع با پنبه سرمیبرد، آنقدر که مسئولان وزارت ارشاد هم فریب میخورند و چنین فیلم مخالف شرع را در طرح رمضان اکران میکنند!
به راستی اشتهای فمینیستها را پایانی نیست. بسیاری از قوانین کشورمان که فمینیستها با آن میجنگند جزو بهترین قوانین جهان به شمار میروند. مشکل از قانون نیست بلکه عدول فمینیستها از وصف اعتدال، و نیز تفرعنی که به علل گوناگون پیدا کردهاند.
چگونه یک سوژه پیدا کنیم؟
نیکی کریمی در مصاحبه با شمارۀ 430 ماهنامۀ فیلم (شهریور 1390) گفته است که چهار پنج سال پیش، مستند مادۀ 61 ساختۀ مهوش شیخ الاسلامی را در جشنوارۀ لوکارنو تماشا کرده که نخستین تلنگر در این موضوع را به او زده است. همچنین تماشای گرفتاری یک نابازیگر در پشت صحنۀ فیلمی که خانم کریمی در آن بازی میکرده و کارگردان آن فیلم کمکی به نابازیگر نکرده باعث شده تا او این فیلمنامه را بنویسد.
بنده فیلم مستند خانم شیخ الاسلامی را ندیدهام اما از گزارشهایی که دربارۀ آن در نت خواندم برمیآید که این فیلم مستند با حمایت مرکز گسترش سینمای تجربی و مستند در سال 1385 با تمرکز بر زنانی که مرتکب قتل شدهاند ساخته شده است. خانم کریمی قصۀ یکی از زنان زندانی به نام فاطمه حقیقت پژوه را با اندکی تغییر به نفع منافع فمینیستها در این فیلم به کار گرفته است.
چگونه میتوانیم قوانین را تمسخر کنیم؟
موضوع اصلی فیلم سوت پایان اعتراض به مادۀ 61 قانون مجازات اسلامی است که به انسان حق «دفاع مشروع» میدهد. به طور خلاصه، مادۀ 61 میگوید که انسان مجاز است در برابر خطراتی که برای جان، ناموس، آبرو، مال و آزادی خود یا دیگری پیش میآید در وقتی که استفاده از قوای دولتی ممکن یا مؤثر نباشد خود رأساً به دفاع بپردازد و با فرد مهاجم در حد دفع خطر درگیر شود. [1] این ماده کلیات دفاع مشروع را بیان میکند و جزئیات آن در مواد 625 تا 630 از همین قانون آمده، که در آنجا به دفاعکننده اجازه میدهد که حتی فرد مهاجم را به قتل برساند. موضوع فیلم سوت پایان ارتکاب قتل در وقت دفاع است در حالیکه کارگردان بدون اعتنا به مواد 625 تا 630 قانون مجازات، فقط به مادۀ 61 استناد کرده و عملاً مخاطبان خود را احمق پنداشته و قوانین متعالی کشورمان را استهزاء میکند.
مادۀ 629 قانون مجازات اسلامی میگوید که به وقت دفاع میتوان مرتکب قتل شد اگر مهاجم قصد قتل داشته باشد و یا حتی قصدهای دیگری از قبیل ضرب و جرح شدید یا هتک ناموس خود یا دیگران یا بردن آبرو یا سرقت انسان و یا مال.[2] به عبارت دیگر اگر فرد مهاجم در وقتی که به موارد مذکور تهاجم میکند توسط مدافع کشته شود، خونش به هدر رفته و دفاعکننده قصاص نخواهد شد. این مادۀ قانونی، از فقه اسلام استخراج شده است و در دین یهود نیز مشابه آن وجود دارد (در ادامه به آن میپردازیم).
ماجرای فاطمه حقیقت پژوه وفق آنچه که او در مستند مادۀ 61 گفته این است که شوهر صیغهای و معتاد او میخواسته در نیمه شب به دختر این زن (که از شوهر قبلیاش داشته) تجاوز کند. زن متوجه شده، دختر را در اتاقی انداخته و درب را قفل کرده است. با این وصف، او در حالیکه خطر رفع شده شوهرش را با روسری خفه کرده و سپس جسد او را مُثله نموده و پنج ماه بعد در شهریور 1380 دستگیر شده است. مورد این زن از موارد دفاع مشروع نبوده است. چون اولاً تهاجم آن فرد با دور کردن دختر دفع شده بود و نیازی به قتل وی نبوده است. ثانیاً قطعه قطعه کردن جسد مقتول نیز انگیزۀ دفاعی قتل را زیر سؤال میبرد. ثالثاً که برای دفع تهاجم یک معتاد به این همه خشونت نیازی نیست و غلبۀ این زن بر آن معتاد ضعیف، بر این واقعیت دلالت دارد. رابعاً منحرف کردن جریان قضاوت و دستگیری نابهنگام قاتل بر عدم صداقت او صحه میگذارد.
اما ماجرای ملیحه و مادرش در فیلم سوت پایان مشکلات دیگری دارد. طبق اعتراف نخست ملیحه در اتومبیل سحر، مقتول به دفعات از وی سوء استفاده میکرده است. اولاً باید پرسید آیا ملیحه مادرش را در جریان قرار میداده است یا خیر! اگر مادر مطلع بوده پس چرا خانه را ترک کرده و آن دو را تنها گذاشته است؟ از سوی دیگر سخت است که بپذیریم اصولاً یک دختر چنین اتفاق مهمی را با مادرش مطرح نکرده باشد. لذا نمیتوانیم قبول کنیم که دختر در این گناه، مُکره و مجبور بوده است. اما ملیحه در اعتراف دوم خود میگوید که مادرم داخل شده، زد و خورد ما را دید و از من دفاع کرد. آنگاه شوهر با زنش درگیر شده و در حال کشتن وی بوده است که ملیحه با چاقو مرد را کشته و مادرش را نجات داده است. اگر ماجرا این باشد، مادۀ 629 به کمک ملیحه میآید. زیرا او برای دفاع از مادرش بوده که مرتکب قتل شده است. ملیحه در نهایت به سحر گفت: «ما تبانی کردیم که مادرم قتل را به گردن بگیرد». فیلم در خصوص اینکه دفاعیات مادر در دادگاه چه بوده چیزی نمیگوید. آیا او حق دفاع از ناموس خود را مطرح کرده است یا نه؟ در این صورت قضات میبایست وفق مادۀ 629 در حق دفاع مشروع، این زن را تبرئه میکردند. اقرار هر کس به جرم پذیرفتنی نیست. در مسئلۀ قتل، اقرار متهم باید حداقل در چهار نوبت صورت گیرد. مضافاً که اقرار در قوانین کیفری طریقیت دارد و نه موضوعیت (بر خلاف جرایم حقوقی و مالی). یعنی چه بسا میشود که قضات بر طبق شواهد دیگر، اقرار یک متهم را نمیپذیرند.
همچنین مادۀ 226 قانون مجازات اسلامی نیز به کمک ملیحه میآمد اگر او میتوانست اثبات کند که شوهر مادرش از او سوء استفاده کرده است. چون جزای زناکار محصن، قتل است
مادۀ 226 قانون مجازات اسلامی: قتل نفس در صورتی موجب قصاص است که مقتول شرعاً مستحق کشتن نباشد، و اگر مستحق قتل باشد قاتل باید استحقاق قتل او را طبق موازین در دادگاه اثبات کند.
بنده مدعی نیستم که قضات دادگاههای ما همواره وفق قانون عمل نموده و خطا نمیکنند. علت حضور پنج قاضی در دادگاههای ویژۀ قتل برای این است که خطای قضاوت به حداقل برسد. فلسفۀ وجودی هیئت منصفه در دادگاههای غربی نیز همین است که خداوند وجدان جمعی را از خطا باز میدارد. [3] اگر رأی دوازده نفر فرد عامی حجت است چطور رأی پنج نفر قاضی متخصص حجت نباشد؟ برای نمونه میتوان به پروندۀ مشهور شهلا جاهد اشاره کرد که یکی از پنج قاضی در قاتل بودن این زن تردید کرده بود و لذا این پرونده تا این حد طولانی شد تا وفاق کلی به دست آید. لهذا یک ایراد مهم فیلم آن است که میان خطای قاضی و خطای قوانین تفاوتی قائل نشده و فیلمساز همه را با یک چوب رانده است. در حالیکه این قوانین که مورد استهزاء فیلمساز قرار گرفته، همگی طبق شرع اسلام تدوین گشته، فیالواقع به ضرر فرد مهاجم بوده و به نفع دفاعکنندۀ مظلوم است.
ادلۀ شرعی
در اینجا لازم است مختصراً به ادلۀ شرعی مسئله که قانون «دفاع مشروع» بر طبق آن نوشته شده، اشاره کنیم. ترجمۀ دو مسئله از کتاب تحریر الوسیله نوشتۀ امام خمینی(ره) در باب امر به معروف و نهی از منکر چنین است:
مسئله 27ـ اگر نزد همسر یا یكى از نزدیكان چون پسر یا دختر یا غیر آن دو از ارحامش، كسى را ببیند كه با او عمل نامشروع و منافى عفت انجام مىدهد هر چند كمتر از زنا باشد مىتواند دفاع نماید، و اگر ممكن است دفاع را از آسانترین طریق آغاز كند؛ و اگر كه به كشتن متجاوز بیانجامد خون او به هدر رفته است. بلكه اگر چنین تجاوزى را نسبت به فردى بیگانه هم ببیند مىتواند دفاع كند، همانطورى كه مىتوانست از كسان خود دفاع كند و هر خسارتى که به مهاجم وارد آید، هدر است. [4]
مسئله 28ـ اگر مردی نزد همسرش كسى را ببیند كه دارد با او زنا مىكند، اگر بفهمد كه زنش خود رام او بوده مىتواند هر دو را به قتل برساند؛ نه گناهى به گردن او است و نه قصاصى. تفاوتی ندارد که هر دو محصن [= همسردار] باشند یا نه، همسرش همسر دائمى باشد یا انقطاعى، و آن دو نزدیکی كرده باشند یا نه.
در تورات و فقه یهود نیز این مسئلۀ دفاع مشروع مطرح است. چنانچه اگر زنی که مورد قصد سوء قرار میگیرد فریاد نکند خود متهم میبود و بایست سنگسار میشد. در سفر تثنیه از زبان حضرت موسی(ع) اینچنین آمده است:
۲۳ اگر دختر باكرهای به مردی نامزد شود و دیگری او را در شهر یافته با او همبستر شود، ۲۴ پس هر دو ایشان را نزد دروازۀ شهر بیرون آورده، ایشان را با سنگها سنگسار كنند تا بمیرند؛ اما دختر را چونكه در شهر بود و فریاد نكرد، و آن مرد را چونكه زن همسایة خود را ذلیل ساخت. پس بدی را از میان خود دور كردهای. ۲۵ اما اگر آن مرد، دختری نامزد را در صحرا یابد و آن مرد به او زور آورده با او بخوابد، پس آن مرد كه با او خوابید، تنها كشته شود. ۲۶ و اما با دختر هیچ مكن زیرا بر دختر، گناهِ مستلزم موت نیست، ۲۷ چونكه او را در صحرا یافت و دخترِ نامزد فریاد برآورد و برایش رهانندهای نبود. ۲۸ و اگر مردی دختر باكرهای را كه نامزد نباشد بیابد و او را گرفته، با او همبستر شود و گرفتار شوند، ۲۹ آنگاه آن مرد كه با او خوابیده است پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و آن دختر، زن او باشد. چونكه او را ذلیل ساخته است و در تمامی عمرش نمیتواند او را رها كند. [سفر تثنیه 22/23 تا 29]
در قرآن مجید نیز برخی از احکام این موضوع در سورۀ نور و روایات شیعه مذکور است. حال باید پرسید قوانین چند هزار سال قبل خداوند کاملترند یا آنچه این قبیل فمینیستها با هزار نوع شعبده میخواهند به خورد ما بدهند؟
فمینیستها، انبیاء کذبۀ روزگار ما
شمار انبیاء دروغین که در همیشۀ تاریخ وجود داشتهاند از تعداد انبیاء حقیقی بیشتر است. در وقتی که انبیاء، مردم را به سوی خداوند فرامیخواندند اینان مردم را به جانب خود دعوت میکردند. پیامبران دروغین افرادی بسیار بیمنطق هستند که برای ارضای شهوت نفس خود، در تعالیم انبیاء شبهه کرده آنها را تمسخر کنند؛ بوتههای بیریشهای که مردم را به خودشان یا به افرادی شبیه خودشان ارجاع میدهند، همچون چاههایی خشک و بیآب در راه مردمان که به انتظار صید قربانیهای خود نشستهاند. آنها اصولاً با تمام احکام خدا مخالفت میورزند. گاهی همچون متجددان حرامهای خداوند را حلال میشمارند و مثلاً زنا را همچون ازدواج میخوانند، و گاهی از سوی دیگر بام افتاده به قیاس متحجران حلالهای خدا را حرام میدانند و تعدد زوجات و یا حتی اصل ازدواج را نفی میکنند. نمونۀ آشکار چنین وضعیتی در جوامع غربی رخ نموده در وقتی که ازدواج دیگر مقبولیت ندارد و طبق آمار ثلث موالید نتیجۀ روابط نامشروعاند و هالیوود هر نوع بیقیدی جنسی را ترویج میکند اما در سوی دیگر کلیساهایی وجود دارند که ازدواج را ممنوع میدانند. عجیب اینجاست که این دو حد از افراط و تفریط در کنار یکدیگر زندگی مسالمتآمیز خود را حفظ کردهاند. آنچه در این دو افراط و تفریط مشترک است دور افتادن از اعتدال و دشمنی با حق است. اگر زین اسب یک سوار کار محکم نباشد او به راست یا چپ متمایل خواهد شد و عنقریب سقوط خواهد کرد. آن کس که تفریط میکند از قضا به لحاظ وجودی مستعدترین شخص است که از فردا در شمار افراط کاران درآید. نپرسید که چگونه این تغییر جهت رخ داد بلکه تأمل کنید که مخالفت با اعتدال، انصاف و حقیقت انسان را به چه پرتگاههای خطرناکی سوق میدهد.
در فیلم سوت پایان میبینیم که کارگردان در ابتدای فیلم خودکشی یک دختر در لباس عروسی را مجاز میداند ولی صد شعبده به کار میبندد تا اعدام یک قاتل مسامحهکار که قضات را فریب داده است را ظالمانه جلوه دهد.
کارگردان مقتول را مردی از یک خانوادۀ مذهبی و سنتی معرفی میکند که علیرغم داشتن زنی زیبا به دختر آن زن یعنی ملیحه نظر دارد. فیلمهای بسیاری در تلویزیون و سینمای ایران در تقبیح و تمسخر تعدد زوجات ساخته شدهاند که در آنها برای اینکه مرد را در ازدواج دومش بیمنطق و هوسران جلوه دهند بازیگر نقش همسر نخست را زیبا انتخاب کردهاند. به برخی از این موارد توجه کنید:
زن زیادی/ تهمینۀ میلانی(1383) ـ بازیگر همسر اول: مریلا زارعی
بید مجنون/ مجید مجیدی (1383) ـ بازیگر همسر اول: رؤیا تیموریان
هوو/ علیرضا داوودنژاد (1384) ـ بازیگر همسر اول: سپیده علایی
سریال پیامک از دیار باقی/ سیروس مقدم (1387) ـ بازیگر همسر اول: افسانه بایگان
آیا بعد از آنکه تحقیقاً یقین کردیم که جواز تعدد زوجات یا هر حکم دیگری از سوی خداوند صادر شده است پس ما که هستیم که بخواهیم در احکام خداوند خدشه کنیم؟ البته این سخن به این معنی نیست که در قوانین خداوند تفکر و تعمق نکنیم. چه اینکه بنده دلایلی برای این حکم خداوند یافتهام که در موارد جواز هشت گانۀ قانون جدید حمایت خانواده مغفول مانده است.
چرا مقتول در این فیلم از یک خانوادۀ مذهبی نشان داده میشود؟ یک پاسخ میتواند این باشد که کارگردان میخواهد به سبب هوسرانی این مرد بیانیهای علیه دین و مذهب صادر کند و بگوید چون دین اسلام به تعدد زوجات جواز داده لذا این مرد به خود اجازه میدهد که به زن دیگری فکر کند؟ اگر اینچنین است آیا او نمیداند که دختر زوجه در حکم دختر خویش است و ازدواج با او حرام؟ آیا تعدّی این مرد به ملیحه از سر مسلمانی او بوده است؟ پاسخ علیالقاعده منفی است لکن خانم کارگردان این ضعف آشکار و تکلف را در فیلم خود پذیرفته تا بتواند دین و دیانت را تمسخر کند. ﴿اللهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُون ـ بقره/ 15﴾
پاسخ دوم این است که فیلمساز بخواهد خانوادههای مذهبی را به سبب اینکه از حق قصاص استفاده میکنند کریه نشان دهد تا ضمناً حق قصاص را نیز استهزاء کرده باشد. در این صورت لازم است مختصراً به قانون قصاص اشارهای کنیم.
قانون قصاص
حق قصاص یک حکم خدایی است که توسط انبیاء اعلام شده و از ابتدای جهان بر قرار بوده و نه تنها در قرآن و تورات بلکه در قوانین حمورابی نیز که مربوط به چهار هزار سال قبل است دیده می¬شود. اینکه در کشورهای غربی قانون قصاص را به سبب نفوذ برخی روشنفکران الغاء کرده¬اند نشان از بی¬ارزش شدن جان مقتولان بی¬گناه است و ارزش یافتن جان مجرمان قاتل. اما هماکنون در غرب به سبب آنکه بشر کمکم به دیانت رو کرده است اوضاع رو به بهبود میرود. مردم به تجربۀ خود مشکلات لغو قانون قصاص را دانسته و اندیشمندان در سال¬های اخیر علیه الغاء قانون قصاص به کرّات سخن گفتهاند و فیلم¬های زیادی در این خصوص ساخته¬اند. از این جمله میتوان به فیلم چشم در برابر چشم (1996) Eye for an Eye ساختۀ جان شلزینگر با بازی سالی فیلد اشاره کرد و همچنین فیلم واقعگریز (2002)The Escapist ساختۀ گِلیز مککنان با بازی جانی لی میلر در نقش اصلی.
در کشور ما در خرداد سال 1360 به وقت تصویب لایحۀ قصاص در مجلس شورای اسلامی عده¬ای از افراد جبهۀ ملی و نهضت آزادی با آن مخالفت کردند و حتی تظاهرات شهری به راه انداختند و حضرت امام خمینی(ره) در سخنرانی 25 خرداد 1360 اینان را به سبب اینکه یک حکم ضروریِ دین را منکر شده¬اند مرتد خواند و از آن پس جبهۀ ملی غیر قانونی اعلام شد.
عداوة الشّرع
فیلم سوت پایان در استهزاء دین و دینداران و دشمنی خود با شارع مقدس سنگ تمام گذاشته است. سکانس تراژیک معرفی واقعۀ قتل توسط ملیحه، در بازتاب نور چراغانی شهر در نیمۀ شعبان صورت گرفته و کارگردان تأکید زیادی بر آن میکند و به این طریق بر عداوت خود با قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان(عج) صحّه میگذارد.[5] آنچه بعد از تماشای این صحنه در دلم گذشت را بازگو نمیکنم ولی آنها را به ترس از غیرت خداوند موعظه میکنم. گرچه میدانم این جماعت دیگر پند پذیر نیستند.
دو مورد دیگر عداوت آشکار با شرع این است: مقتول که به ملیحه نظر داشته از یک خانوادۀ مذهبی است و مادر و خواهران او چادر بر سر میکنند. در نسخۀ پخش شده در جشنوارۀ فجر، از صدای زیبای اذان در صحنۀ اعدام استفادۀ مشمئز کنندهای شده بود، که خوشبختانه در نسخۀ اکران سینماها این صوت ملکوتی از حاشیۀ فیلم حذف شده است. دشمنی نیکی کریمی با شارع مقدس در فیلم چند روز بعد (1385) از این کارگردان نیز وجود دارد. در سکانس مجلس ختم، صدای یک قاری بین المللی به طور غیرمعمول پخش میشود، که آیۀ 28 از سورۀ احزاب را میخواند در مورد حکم خداوند دربارۀ همسران پیامبر اسلام(ص) و در همان وقت شهرزاد (نیکی کریمی) به بهانۀ اینکه دوستش غزاله (نیلوفر خوشخلق) پیامکی را به او نشان میدهد میخندد.
تمام مردان در فیلم سوت پایان شرور و «بدمن» هستند: مقتول، مدیر مؤسسۀ نظافتی که شمارۀ ملیحه را به آنها نمیدهد و در جای دیگر عنوان میشود که او به ملیحه نظر دارد، مرادی مرد معتاد که عاشق ملیحه است و در راه با موتورش مسافر سوار میکند، وکیل تسخیری پرونده که مترصد پروندههای دیگر خود است، شوهرش امین سامان (شهاب حسینی) که سحر او را باقالی و بیوجدان میخواند، دوستان گیج و گول سامان که در فکر تماشای فوتبال هستند، عموی مقتول که برادر زادهاش را خوب معرفی میکند و ملیحه با بیرون انداختن خود از اتومبیل عملاً میگوید که سخنان او دروغ بوده است، برادر چاق مقتول که کمکی برای رضایت دادن نمیکند، پیشنماز و حاجی محلۀ مقتول که اسمشان برده میشود که نتوانستهاند برای رضایت گرفتن از خانوادۀ مقتول کاری بکنند. این وضع مشابهتاً در فیلم چند روز بعد نیز وجود دارد و تقریباً تمام مردان در آن فیلم نیز نامراد و بد جلوه داده شدهاند. در سوت پایان فقط چهار مرد خوب وجود دارد که سه نفر نخست اینها هستند: آتیلا پسیانی، هادی ساعی و مصطفی زمانی. این سه نفر در نقش واقعی خود سعی داشتند با استفاده از شهرتشان به نحوی از خانوادۀ مقتول رضایت بگیرند. تنها مرد نقش نسبتاً خوب در فیلم، مزدک (اشکان خطیبی) است که نقش دستیار کارگردان را دارد و گاهی چاپلوسی سحر را میکند. هر چند مزدک نیز وجه کاملاً مثبت ندارد.
مرغ سحر
فیلم با صدای قمر الملوک وزیری آغاز میشود که تصنیف «مرغ سحر» سرودۀ ملک الشعرا بهار را میخواند. زنی (نیکی کریمی) در حال تماشای فیلم مستند خود دربارۀ قمر الملوک است و ما میفهمیم نام او «سحر» است. ارجاع خانم کریمی به قمرالملوک وزیری صرفاً یک ارجاع احساسی یا تاریخی نیست، بلکه به طور غیرقابل انکاری اشاره به جایگاه فمنیستی قمرالملوک وزیری دارد. قمرالملوک وزیری «نخستین زن در دوران تاریخ معاصر ایران بود که به صورت بیحجاب، به خوانندگی در حضور مردان پرداخت... قمر نخستین کنسرت خود را در سال ۱۳۰۳ برگزار کرد. روز بعد نظمیه از او تعهد گرفت که بی حجاب کنسرت ندهد» (ویکی پدیا-صفحه قمرالملوک وزیری) توجه داشته باشیم که این رویداد 11 سال قبل از قانون کشف حجاب پهلوی اول (17 دی 1314) رخ می دهد.
از طرف دیگر با تقارن تصنیف «مرغ سحر» با نقش «سحر» که توسط خود نویسنده و کارگردان بازی میشود کمکم علنی میشود که فیلمساز چه آشی برای ما پخته و او قرار است مانند مرغ سحر ما را از خواب غفلت بیدار نموده از ظلم ظالمانی که برای نوع بشریت زندان درست کردهاند، آگاه کند!
مرغ سحر ناله سر كن داغ مرا تازه تر كن
ز آه شرر بار، این قفس را بر شكن و زیر و زبر كن
بلبل پر بسته ز كنج قفس در آ نغمۀ آزادی نوع بشر سرا
و ز نفسی عرصۀ این خاك توده را پر شرر كن، پر شرر كن
ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم، داده بر باد
ای خدا، ای فلك، ای طبیعت شام تاریك ما را سحر كن
باید به این روشنفکران عقیم که پس از ده سال هنوز بچهای ندارند و ریاکارانه در صدد حل مشکل دیگران هستند و خود را نیکوکار جلوه میدهند به ذکر آن مثل معروف اکتفا کرد که میگوید «کل اگر طبیب بودی/ سر خود دوا نمودی».
فیلمنامه صد تا سوراخ پر نشدنی دارد که برخی از آن را بر شمردیم. کارگردان برای پرکردن این خلاء مفهومی و ضعف دیالوگ از کلوز آپها و دوربین سرگردان استفاده کرده است که در مواقعی به مخاطب حال سرگیجه دست میدهد. این دوربین روی دست، برای پوشاندن ضعف کارگردانی و دکوپاژ به کار آمده است. مقایسه کنید فیلمبرداری این فیلم را با کار استادانۀ جناب محمود کلاری در جدایی نادر از سیمین که از قضا هر دو فیلم، لحن واقع گرایانه دارند. جناب تورج منصوری در مصاحبه با خبرگزاری مهر (به تاریخ 1/6/90) گفته است که 95 درصد فیلمبرداری سوت پایان دوربین روی دست بود، یعنی بجز سکانسهای داخل خانه و تنهایی سحر! درست است که ژانر واقع گرایانه تأثیر بیشتری بر مخاطب میگذارد ولی اینطور نیست که ما برای ساخت یک فیلم واقع گرایانه دوربین را به دست بگیریم و ادای ژیگا ورتوف را درآوریم. نزدیکی اثر یک هنرمند به واقعیت با میزان تقرّب خود او به واقعیت و بلکه حقیقت جهان به دست میآید.
تذکرة الوقایع
بنده سخن خود را به نقل بخشی از گزارش روز اول خود از جشنوارۀ فجر در این خصوص ختم میکنم. این مطالب تحت عنوان تذکرة الوقایع الفجریه هر روز در سایت پردۀ سینما قرار میگرفت:
الحمد لله و المنة الیوم نیز تهمینه بیگم شهرآشوب در این عمارت رؤیت نشد. لکن یکی دیگر از جمله نساء فمینیستیه به نام نیکو آغا کریمالنساء اطوارات وی را تقلید نموده تا مباد جای فعالان نسوان خالی بماند. آغا فیلمی اخراج کرده که خود در آن آکتریس بوده، اللیل با اسم سوت الانتها در نوبۀ آخر تماشا می¬دادند. وی در معیت زوج محترم سید شهاب الدین آل¬حسین به شغل شریف رژیستوری اشتغال داشته اتفاقاً دانسته که مام یکی از دوشیزگان آکتریس مقرر است عن¬قریب در محبس مصلوب گردد و چنانچه مبلغ دیه تأدیه شود امید است جان وی برهد. اما دیه یکصد کرور بوده و نیکو آغا علی الظاهر برای او چندین فقره اقدامات صورت داده لکن هیچیک مؤثر نیفتاد. چرا که جمله خلایق از نیکویی کردن و افعال شریف گریزان و در احوالات خویش مغروق می¬بودند. بیت:
صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را / نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی
از قضای ایام، آن رجل مقتول بخت واژگون مام آن آکتریس وطن را در حبالۀ نکاح خود داشته. لکن باز شهوة الخنزیر داشته به بنت زوجۀ خود که همان دوشیزه آکتریس جمیله باشد نظر سوء برده، غیرت مام بجنبیده به او تهاجم نموده و عند النّزاع آکتریس مزبور با ضرباة کارت مطبخ، شوی مام خود مقتول می¬نماید. قبل از حضور امنیه، این دو توافق نموده مقرر می¬دارند تا علی الظاهر امّ وطن مجرمه تلقی گشته، به محبس برود. و باز از قضای سماوات، مام این مقتول از میان نسوان محجوب و مسلمان بوده و رژیستور علّیه بدین سبب مقادیری ایشان را استهزاء می¬نمود که از چه رو به آزاد ساختن مام آکتریس وطن و اخذ دیه رضا نمی¬هند. لکن عاقبة بر ما معلوم شد که این بانو نیز بر خلاف اسم خود نیکوکار نبوده علی الدوام ریا ورزیده خواسته که ادراکات پلیتیکیۀ خود علن سازد و به رسومات و قوانین شارع مقدسه تمسخر نماید، من جمله در خصوص حق القصاص، حجاب النسوان و قس علی هذا. مضافاً که ایضاً رژیستور علّیه، اشک¬های آکتریس خود را در آن لیل الاعتراف، در نصف شهر شعبان المعظم چکانده، خواسته تا این عید عظیم ناس را استهزاء نماید. آغا که خود مکالمات و وقایع فیلم را قلمی نموده و ایضا آکتریس آن می¬باشد عملاً به محاربۀ حق تعالی جلّ و علی رفته خود را استهزاء می¬نماید. بیت:
چراغی که ایزد بر افروزد / هر آن کس پف کند گیسش بسوزد
لهذا اکنون کفر نیکو آغا کریم النساء بر ما ثابت و محاربۀ ایشان با امام زمان علن گشته، نسخۀ این کفریاة در دفتر اعیاد الفجریه مضبوط می¬باشد. تذکار دیگر آن است که آغا سابقاً در سه فقره از افلام تهمینه بیگم آکتریس بوده یعنی افلام المرأتان [6]، نصف المخفی [7]، عکس العمل الخامس[8]. واضحاً به رأی العین مشهود است که ادراکات فمینیستیۀ آن شهرآشوب، در نزد آغا کریم النساء مقادیری پروگرس کرده است. الیوم، دیگر به آمدن تهمینه مام فولاد زره احتیاج نیست.
پانوشت ها:
1- مادۀ 61 قانون مجازات اسلامی: هر کس در مقام دفاع از نفس یا عرض [=آبرو] و یا ناموس و یا مال خود یا دیگری و یا آزادی تن خود یا دیگری در برابر هرگونه تجاوز فعلی و یا خطر قریب الوقوع عملی انجام دهد که جرم باشد در صورت اجتماع شرایط زیر قابل تعقیب و مجازات نخواهد بود:
1- دفاع با تجاوز و خطر متناسب باشد. 2- عمل ارتکابی بیش از حد لازم نباشد. 3- توسل به قوای دولتی بدون فوت وقت عملاً ممکن نباشد و یا مداخله قوای مذکور در رفع تجاوز و خطر مؤثر واقع نشود.
تبصره ـ وقتی دفاع از نفس و یا ناموس و یا عرض و یا مال و یا آزادی تن دیگری جایز است که او ناتوان بوده و نیاز به کمک داشته باشد.
2- مادۀ 629 قانون مجازات اسلامی: در موارد ذیل قتل عمدی به شرط آنکه دفاع متوقف به قتل باشد مجازات نخواهد داشت:
الف ـ دفاع از قتل یا ضرب و جرح شدید یا آزار شدید یا دفاع از هتک ناموس خود و اقارب. ب ـ دفاع در مقابل کسی که در صدد هتک عرض و ناموس دیگری به اکراه و عنف برآید. ج ـ دفاع در مقابل کسی که در صدد سرقت و ربودن انسان یا مال او برآید.
3- در احادیث اسلامی از پیامبر اسلام منقول است: یدالله علی الجماعة. دست خدا همراه جماعت مسلمین است (نهج الفصاحة، حدیث 3211). در انجیل متی از قول حضرت عیسی(ع) در خطاب به حواریون خود اینچنین آمده است: «هر گاه دو نفر از شما در زمین دربارۀ هر چه که بخواهند متفق شوند هرآینه از جانب پدر من که در آسمان است برای ایشان کرده خواهد شد» (انجیل متی 18/19). البته باید توجه کرد این جمله اگر واقعاً از حضرت عیسی(ع) صادر شده باشد نهایتاً مصونیت نسبی حواریون را میرساند و ربطی به مصونیت سران کلیسا یا مسیحیان دیگر ندارد.
4- مسئله 27ـ لو وجد مع زوجته أو أحد قرابته ــ من ولده أو بنته أو غیرهما من أرحامه ــ من ینال منه من الفاحشة و لو دون الجماع، فله دفعه مراعیاً للأیسر فالأیسر مع الإمكان؛ و لو أدّى إلى القتل، و یكون هدراً، بل له الدفع عن الأجنبی كالدفع عن نفسه، و ما وقع على المدفوع هدر.
. مسئله 28ـ لو وجد مع زوجته رجلاً یزنی بها و علم بمطاوعتها له فله قتلهما، و لا إثم علیه و لا قود؛ من غیر فرق بین كونهما محصنین أو لا، و كون الزوجة دائمة أو منقطعة، و لا بین كونها مدخولاً بها أو لا.
5- با توجه به ساده انگاری برخی مسئولان دولتی هیچ بعید نبود اگر این فیلم را دو هفته زودتر از ماه رمضان، یعنی در نیمۀ شعبان اکران میکردند تا ارجاعات فیلم بهتر به ذهن تداعی شود!
6-دو زن
7-نیمه پنهان
8-واکنش پنجم
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|