پرده سینما

شاخصه های پررنگ برای سینمای کم رنگ؛ نقد و بررسی فیلم «پرتقال خونی» ساخته سیروس الوند

علیرضا انتظاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حامد بهداد و نیوشا ضیغمی در پرتقال خونیسیروس الوند یکی از با سابقه ترین کارگردانان سینمای ایران است که طی بیش از سه دهه گذشته به صورت مستمر به فیلم سازی اشتغال داشته و طی این سال ها به صورت مداوم مبادرت به ساخت فیلم نموده است.

الوند فعالیت اش در سینما را با گزارشگری و نقدنویسی آغاز کرد و چندی بعد با نوشتن فیلمنامه های تجاری و گیشه پسندی همچون بندری، سالومه، هرجایی و غیره به جمع فیلمنامه نویسان آن دوران پیوست و مدت ها یکی از فیلمنامه نویسان سینمای تجاری پیش از انقلاب بود؛ تا این که تصمیم به ساخت اولین فیلم خود با نام شب آفتابی گرفت. یکی از ویژگی های کارنامه سینمایی سیروس الوند این است که در طول سال ها حضور پر رنگ اش در سینما چه در مقام فیلمنامه نویس و چه در مقام کارگردان، همیشه فیلم هایش از یک حد متوسط برخوردار بوده اند و وی هیچ گاه به نقطه اوجی که آمال همه فیلم سازان است دست نیافته است، آن گونه که از شواهد بر می آید الوند جزو معدود کارگردانان سینمای ایران است که آن چنان که باید دغدغه فرهنگی ندارد و تنها برای سینمای بدنه و جذب مخاطب عام فیلم می سازد و به همین دلیل است که اغلب تهیه کنندگان فیلم های گیشه پسند، الوند را برای ساخت فیلمنامه هایشان در نظر می گیرند.

سیروس الوند اما یک داستان گوی به تمام معنا است و در اغلب فیلم هایش که در سینمای اجتماعی جای می گیرند به روایت قصه و داستان می پردازد. جدا از این الوند جزو معدود کارگردانانی بوده که حتی برای یک بار هم که شده فیلم هنری و تجربی نساخته و در همه فیلم هایش از بازیگران و عوامل مطرح سینما بهره جسته است، شاخصه های پر رنگ کارنامه فیلم سازی سیروس الوند که همان سینمای داستان گو، استفاده از بازیگران و عوامل به نام و فیلمسازی برای جذب مخاطب است از همان فیلم های اولیه وی مانند: شب آفتابی، فریاد زیر آب و نفس بریده به چشم می خورد. اما با تغییراتی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سینمای ایران و روند فیلمسازی کارگردانان به وجود آمد الوند هم به ناچار مانند اغلب کارگردانانی که در سینمای پیش از انقلاب فعالیت می کردند تغییر رویه داد و فیلم هایی مانند ریشه در خون، آوار و غیره را  بر اساس سیاست ها و شرایط جدید حاکم بر سینمای ایران کارگردانی کرد. الوند بعد از ساخت این فیلم ها روند رو به رشدی را در فیلم سازی اش تجربه کرد و با ساخت فیلم خوش ساخت یکبار برای همیشه که برای ساخت آن جایزه بهترین کارگردانی را از یازدهمین جشنواره بین المللی فیلم فجر دریافت نمود به همگان ثابت کرد که اگر بخواهد می تواند جزو خوش فکر ترین ها و خلاق ترین های سینمای ایران باشد. این روند رو به رشد تا ساخت فیلم هایی همچون چهره و هتل کارتن نیز ادامه داشت و الوند با ساخت این گونه فیلم های اجتماعی – انتقادی خود به جایگاه خوبی در سینمای ایران دست پیدا کرد. هرچند این جایگاه به دلیل سطحی نگری های الوند نتوانست آن چنان که باید در میان فرهیختگان جامعه جایی پیدا کند، اما باعث شد تا الوند با یک درجه پیشرفت نسبت به سال های ابتدایی فیلم سازی اش یک فیلم ساز متوسط در سینمای ایران به شمار آید.

حامد بهداد در پرتقال خونیالوند پس از آن با ساخت سه فیلم پیاپی خود یعنی دست های آلوده، مزاحم و برگ برنده که نسبت به فیلم های قبلی اش از لحاظ ساختار و فیلمنامه بسیار جذاب تر بودند توانست دوباره به طور موقت به جایگاه بلندتری در سینمای ایران صعود کند، اما این جایگاه به سرعت با ساخت فیلم هایی ضعیف و نازلی همچون تله و رستگاری در هشت و بیست دقیقه از بین رفت و باعث شد تا الوند به سمت و سوی ساخت سریال برای تلویزیون برود. الوند در ساخت سریال تلویزیونی هم نتوانست توفیقی کسب نماید و بعد از ساخت سریال خسته دلان که بر خلاف انتظارات وی با اقبال عمومی مواجه نشد برآن شد تا با ساخت چندین تله فیلم خود را مورد محک و آزمایش قرار داده و جدیدترین فیلم سینمایی اش را با ساختاری قوی تر و داستانی معقول تر برای سینمای ایران به ارمغان آورد. اما وی به هیچ وجه نتوانست در این زمینه موفق عمل کند، چرا که پرتقال خونی جدیدترین فیلم سیروس الوند که این روزها روی پرده سینماهای سراسر کشور رفته است بدون شک یکی از نازل ترین و سخیف ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران به شمار می آید.

پرتقال خونی عقبگردی جدی برای سیروس الوند به حساب می آید، کارگردانی که در کارنامه فیلم سازی اش نام فیلم های قابل تأملی همچون یک بار برای همیشه، دست های آلوده و غیره به چشم می خورد به ناگهان یک عقبگرد شدید می کند فیلمی سطحی به نام پرتقال خونی را می سازد. پرتقال خونی کپی دست چندم و کلیشه ای از فیلمفارسی هایی است که مثلث های عشقی مضمون اصلی آن فیلم ها بوده اند. پرتقال خونی تنها از یک خط داستانی هزاران بار تکرار شده پیروی می کند که به دور از هرگونه منطق داستانی، فیلمساز تصاویری بی هویت و بدون فکر را پشت سر هم چیده و با استفاده از بازیگران مطرح سینمای ایران خواسته به فیلم اش رنگ و لعابی بخشد. پرتقال خونی کپی نازل و هزاران بار تکرار شده مثلث های عشقی است که ابتدا و انتهای آن از پیش تعیین شده و قابل حدس زدن است. عشق های آتشین و یک جوان عاشق که در نهایت قربانی می شود و حضور یک «بد من» که در نهایت مقصر اصلی شناخته می شود. نکته ای که در اغلب فیلم های ملودرام وجود دارد اما به دلیل ضعف های بسیار شدید در فیلمنامه پرتقال خونی نمی توان آن را در ژانر ملودرام جای داد و فقط می توان به این نکته اشاره کرد که این فیلم شبیه به ملودارم های پر از آه و اشک و حسرت شده است!

 

**********

فریبرز عرب نیا و نیوشا ضیغمی در فیلم پرتقال خونیداستان فیلم پرتقال خونی در مورد والا رادمنش (فریبرز عرب نیا) مهندس پولداری است که در آستانه جدایی از همسرش مرجان (ویشکا آسایش) قرار دارد. والا به طور اتفاقی در خیابان روبروی دفتر کارش با دختری به نام ترمه (نیوشا ضیغمی) که به دلیل خرابی ماشین اش کنار خیابان ایستاده و جوانان مزاحم وی می شوند آشنا می شود، از او دعوت می کند به دفتر کار او بروند و از کارگر شرکت اش می خواهد که ماشین او را تعمیر کند. ترمه دعوت والا را قبول می کند، به دفتر کار او می رود، و از طریق منشی دفتر والا متوجه می شود که آن ها برای راه اندازی شرکت نیاز به یک آرشیتکت دارند. ترمه که نقاش است و از طراحی دکور هم سر رشته دارد به والا پیشنهاد کار می دهد و با پذیرفتن این پیشنهاد توسط والا کار وی در آن دفتر آغاز می شود. او که با یک نگاه عاشق و شیفته والا شده است سعی بر آن دارد تا به هر نحو ممکن دل والا را به دست آورده و او را از آن خود کند، اما والا که در زندگی قبلی خود شکست خورده و به تمامی زنان به یک چشم نگاه می کند برای برقراری این رابطه دچار تردید است. اما با دلبری های ترمه او نیز رفته رفته شیفته ترمه می شود.

در این میان مادر ترمه (آهو خردمند) که از زندگی زناشویی خود خیری ندیده است و به دلیل رفتار شوهرش بر این باور است که همه مردان به یک شکل هستند می خواهد ترمه را به هر شکل ممکن از ادامه رابطه با والا باز دارد، اما موفق نمی شود. در این میان هنگامی که ترمه با کمک دوست اش نازی (زیبا بروفه) اقدام به برگزاری یک نمایشگاه نقاشی کرده است با پسری جوان به نام سیاوش (حامد بهداد) آشنا می شود و با سماجت هایی که سیاوش انجام می دهد چندین بار او را ملاقات می کند. ترمه در ملاقات های ابتدایی مدام از سیاوش دوری جسته و به او متذکر می شود که نامزد دارد. او شبی با مقداری غذا به منزل والا می رود اما در آن جا متوجه همسر و دختر کوچک والا می شود و با همسر وی مشاجره می کند. او قهر می کند، و از منزل خارج می شود و تصمیم می گیرد که چند روزی به همراه دوست اش نازی برای تمدد اعصاب به جزیره کیش برود. از والا تقاضا می کند که یک هفته با هم تماس نداشته باشند تا او بتواند در طول این یک هفته فکر کند که آیا می خواهد با والا ازدواج کند یا خیر.

نازی و ترمه وارد فرودگاه جزیره کیش می شوند، اما در فرودگاه با سیاوش برخورد می کنند. سیاوش که توسط نازی از جریان سفر آگاه شده زودتر از آن ها به کیش آمده و برای نازی و ترمه یک سوئیت شیک و ماشین مدل بالا کرایه کرده است. طی مدت اقامت آن ها در کیش ترمه آرام آرام شیفته سیاوش می شود. بعد از بازگشت آنها به تهران والا که متوجه تغییر حالت های ترمه شده است حقیقتی را برای وی آشکار می سازد و آن حقیقت این است که سیاوش اجیر شده ی والا بوده و برای کنترل ترمه در نظر گرفته شده بوده است. ترمه که بسیار از این امر ناراحت شده به منزل سیاوش رفته و از او به خاطر بازی با احساسات اش گله می کند. اما سیاوش با ادعای این که شیفته ترمه بوده و فقط تا قبل از سفرشان به کیش به خاطر والا کارها را انجام می داده اما بعد از آن عاشق ترمه شده است به او قول می دهد تا برایش این قضیه را به اثبات برساند. به همین منظور سیاوش به دفتر والا رفته و با وی درگیر می شود و بر اثر اصابت سرش به شومینه و خونریزی مغزی جان می سپارد. ترمه که هنگام جان سپردن سیاوش به آن محل رسیده و شاهد دستگیری والا توسط نیروی انتظامی است در حالی که بسیار درمانده شده به منزل رفته و به آغوش مادرش پناه می برد!

 

**********

نیوشا ضیغمی و زیبا بروفه در فیلم پرتقال خونیبدون شک فیلمنامه پرتقال خونی یک از ضعیف ترین فیلمنامه هایی است که توسط کارگردانی مثل سیروس الوند تبدیل به یک فیلم شده است. فیلمنامه این فیلم هیچ نکته مثبتی را با خود به همراه ندارد و از کوچکترین اصول اولیه فیلمنامه نویسی بهره ای نبرده است! فیلمنامه این فیلم از پایه و اساس دچار مشکل است و در آن هیچ گونه گره افکنی و گره گشایی اصولی و منطقی به چشم نمی خورد. تنها در دقایق پایانی فیلم است که فیلمنامه نویس یک گره افکنی بسیار گل درشت را علم می کند که به سرعت و به دور از هرگونه منطقی گره گشایی می شود. فیلمنامه این فیلم چون از پایه ایرادات اساسی دارد به هیچ عنوان نمی تواند داستان را درست روایت کند و در روایت دچار لکنت شدیدی می شود. از ابتدا تا دقایق پایانی فیلم بدون هرگونه فراز و نشیب روایی به پیش می رود و به هیچ عنوان درامی که مد نظر فیلمنامه نویس بوده در آن شکل نمی گیرد. فیلم در نهایت با یک کپی برداری نازل از فیلمفارسی و فیلم های هندی به پایان می رسد.

هرچند که خط اصلی داستانی فیلم پرتقال خونی پناسیل آن را دارد تا مخاطب عام را به سوی خود جذب نماید اما به دلیل عدم پرداخت اصولی فیلمنامه، باعث شده تا فیلم حتی برای مخاطب عام هم جذابیت خود را از دست بدهد.

فیلمنامه پرتقال خونی پر از اشتباهات عجیب و غریب است، پرسش های بی شماری را در ذهن مخاطبان خود به وجود می آورد و در نهایت بیننده با گنگی و گیجی در حالی که پاسخ هیچ یک از سوالات خود را دریافت نکرده است سالن سینما را ترک می کند!

به عنوان نمونه یکی از پرسش هایی که در ذهن مخاطبان شکل می گیرد این است که سیاوش که ادعا دارد واله و شیدای ترمه شده است، چگونه بعد از دعوت والا با ولعی عجیب و خوشحالی زائد الوصف خود چک دستمزدش را از او می پذیرد؟ یا این که ترمه که دختری گستاخ و بی پروا است و هیچ گاه به نصیحت های مادر اش توجه نکرده است چگونه به ناگهان با مرگ یک دلداه و در دام افتادن دلداده دیگر اش به منزل رفته و آن چنان عاشقانه مادرش را در آغوش می گیرد و او را می بوسد؟ ترمه که مدت ها نصیحت های مادر را گوش نداده و با بی حرمتی های خود او را دل آزرده ساخته است به چه چیزی دست پیدا می کند که به ناگهان و در یک لحظه تغییر رفتاری یکصد و هشتاد درجای می کند؟

یکی دیگر از پرسش هایی که در ذهن مخاطب شکل می گیرد این است که ترمه که نقاش است و از قضای روزگار در نمایشگاه های مختلف نقاشی ام که با استقبال زیاد مواجه می شود تابلوهایش را به قیمت هایی گزاف به فروش می رساند، چرا اتوموبیلی قراضه و ارزان قیمت سوار می شود و چگونه همین شخصیت در پاردوکسی عجیب برای والا ساعت شش میلیون تومانی خریداری می کند؟ آیا او با این شش میلیون تومان که گویی برایش از یک پول سیاه هم کم ارزش تر است نمی توانست اتوموبیلی بهتر برای خود بخرد؟

و پرسش دیگر این که چطور این شخصیت که برای تمدد اعصاب خود به جزیره کیش رفته است بر آن می شود تا در کنار ساحل جزیره نمایشگاه بر پا کند و بدون هر گونه مجوزی تابلو های خود را به فروش برساند؟ و این که سیاوش که پسرکی است عکاس و آن گونه که از شواهد بر می آید همیشه دنبال خوشی و تفریح و خوشگذرانی های خود است چگونه اظهار می کند که از کودکی کار می کرده و خرج خانواده اش را می داده است و این که چطور و با کدامین پول آن خرج های گزاف را در سفر به کیش انجام می دهد؟

ویشکا آسایش در فیلم پرتقال خونیتمامی این ها به اضافه ده ها سوال دیگر از جمله مواردی است که در ذهن تمامی مخاطبان این فیلم شکل می گیرد و مخاطب از خود می پرسد با کدامین توجیه و دلیل منطقی فیلمنامه نویس این داستان ها را به یکدیگر مرتبط ساخته است و این فیلمنامه را به رشته تحریر درآورده است؟

شخصیت پردازی های فیلمنامه هم آن گونه که باید درست پرداخت نشده است و ویژگی رفتاری اغلب شخصیت های اصلی و حتی فرعی فیلمنامه با اشکالات زیادی همراه است. تنها چیزی که مخاطب از شخصیت های فیلم پرتقال خونی پی می برد آن است که تمامی آن ها به دلیلی نامعلوم شکاک، بدبین و خائن هستند و هیچ یک از کاراکترهای فیلمنامه کمترین نکته مثبتی در کردار و رفتارشان به چشم نمی آید، این شکاک بودن حتی در شخصیت مادر ترمه هم که به نوعی مثبت ترین شخصیت فیلم است نفوذ کرده، به طوری که وی به دور از هرگونه منطقی تمامی مردها را مثل هم می داند، چرا که در زندگی زناشویی اش نتوانسته موفق عمل کند. والا نیز شخصیتی است بسیار شکاک که نه تنها به دلیل همین شکاک بودن با همسر اول خود دچار اختلاف شده، بلکه این سوءظن وی به زنان باعث می شود تا از همان ابتدای امر ترمه را مورد محک و آزمایش خود قرار دهد.

خیانت هم یکی دیگر از ارکان اصلی شخصیت های فیلم پرتقال خونی است. در این فیلم همه به نوعی به یکدیگر خیانت می کنند. ترمه که خود را شیفته و عاشق دل خسته والا می داند با کوچکترین اشاره سیاوش به وی دل می بازد و عشق آتشین خود با والا را فراموش کرده و به نوعی به والا خیانت می کند، همین خیانت به شکلی دیگر در شخصیت سیاوش نیز وجود دارد چرا که سیاوش در ابتدای امر اجیر شده والا بوده و در ازای دریافت پول برای وی جاسوسی می کرده اما به ناگهان او نیز دل باخته ترمه شده و به این ترتیب به رئیس خود خیانت می ورزد.

همچنین فیلمنامه نویس به دلیلی نامشخص بسیاری شخصیت های زائد را در فیلمنامه گنجانده است که بود و نبود آن ها فی الواقع هیچ تاثیری بر روند داستان ندارد به عنوان نمونه شخصیت نازی که حضور چشمگیری در فیلم دارد یکی از شخصیت های زائد و اضافی است.

هرچند که داستان فیلم پرتقال خونی بسیار ساده است و این سادگی داستان خاصیت اصلی فیلم های ملودرام است، اما فیلمنامه نویس به دلایل نامعلوم که برای مخاطب بسیار غیر منطقی به نظر می رسد سعی بر آن داشته تا در روند روایت داستان پیچیدگی به وجود بیاورد و این پیچیدگی های زائد باعث شده تا دنبال کردن فیلم برای مخاطب بسیار سخت و طاقت فرسا شود.

پرتقال خونی به جای آن که ناهنجاری های موجود در جامعه را به نقد و چالش بکشد ناخودآگاه ناهنجاری و سنت شکنی را در میان جوانان جامعه ترویج و گسترش می دهد. فیلمنامه نویس سعی بر آن داشته تا بحران درونی خانواده ها را که امروزه اغلب خانواده ها در هر سطح و طبقه ای به آن دچار هستند روایت کند اما به دلیل عدم شناخت کافی از جامعه نتوانسته آن گونه که باید به این مهم بپردازد و در یک حرکت کلیشه ای در انتهای فیلم ترمه مادرش را به عنوان حریمی امن در آغوش می کشد که این گونه نمادپردازی ها در این فیلم فاقد وجاهت عقلانی است.

جدا از تمامی این ها نام فیلم هم بسیار نامناسب و بی مسمّا است و معلوم نیست به کدامین دلیل منطقی نام فیلم را پرتقال خونی گذاشته اند؟

سیروس الوند با ساخت فیلم پرتقال خونی به همگان ثابت کرد که در سینما هیچ حرفی جدیدی برای گفتن ندارد و روند فیلم سازی اش اگر نه پسرفت که پیشرفت هم نکرده است و در حال در جا زدن است. طراحی میزانسن ها و دکوپاژ فیلم الوند که شامل اندازه نماها و زاویه های دوربین می شود همه و همه کپی برداری شده از فیلم های چند دهه قبل است. در پرتقال خونی هیچ نشانه ای از به روز شدن فیلمساز به چشم نمی خورد الوند که گویا در دهه ها قبل سیر می کند نمی داند که سینما پیشرفت کرده و هر روز هم در حال پیشرفت است.

الوند در پرتقال خونی سعی بر آن داشته تا با گنجاندن بدون هدف کلوزآپ های بسیار زیاد از بازیگران فیلم، به ویژه شخصیت ترمه و کنش های بی محتوای تمامی بازیگران اش و استفاده از نماد پردازی های بی محتوا و تکراری، مخاطب را سر ذوق بیاورد، غافل از آن که مخاطب امروز دیگر با چنین چیزهایی فریب نمی خورد.

الوند حتی در انتخاب بازیگران فیلم اش نیز نتوانسته موفق عمل کند و به هیچ عنوان بازیگران خوبی را برای شخصیت های فیلم اش در نظر نگرفته است. او در فضاسازی فیلم اش هم دچار مشکل است و نتوانسته آن گونه که باید فضای فیلم را برای مخاطب باور پذیر سازد.

اما پرتقال خونی در تبلیغات خود برای مرکز تجاری کیش و همچنین برج های طلایی کیش بسیار موفق عمل کرده است و باید به محمد نشاط تهیه کننده این فیلم برای انتخاب چنین سرمایه گذاری هزاران احسنت و آفرین گفت که حاضر شده برای چنین فیلم نازلی سرمایه گذاری کند!

یکی دیگر از نقاط اصلی ضعف فیلم پرتقال خونی بازی بازیگران اش است. در یک جمع بندی کلی می توان گفت که همه بازیگران این فیلم بدترین بازی شان را در این فیلم ارائه داده اند. البته در میان بازیگران فیلم پرتقال خونی تکلیف برخی که از پیش مشخص شده است. به عنوان نمونه از نیوشا ضیغمی بازیگری که فقط با اتکا به چهره خود به سینمای ایران راه یافته و در برخی فیلم های نازل و سطحی به ایفای نقش می پردازد توقع بازی حسی و تکنیکی نمی رود، هر چند که نقشی که ضیغمی در پرتقال خونی ایفا کرده به نوعی سخت ترین نقشی است که تا کنون در فیلم ها بر عهده داشته و آن گونه که از شواهد بر می آید سیروس الوند هم نهایت تلاش خود را برای بهره گیری حسی از این بازیگر انجام داده است. اما با تمامی این شرایط بازی نیوشا ضیغمی یک بازی بسیار ضعیف و به دور از هر گونه حسی است. ضیغمی از کنش بازیگری هیچ چیز نمی داند و تمامی حالات اش شبیه به یکدیگر است. غم، عصبانیت، شادی و غیره هیچ کدام روی میمیک ضیغمی اثری ندارد و او مانند مانکنی تنها نوع پوشش جدید و آرایش های آن چنانی را به مخاطب عرضه می دارد.

حامد بهداد هم بدون شک یکی از بدترین نقش آفرینی هایش را در این فیلم ایفا کرده است و پرتقال خونی برای وی یک عقبگرد جدی محسوب می شود. بهداد که پیش از این برای حضور در فیلم هایش بسیار حساسیت به خرج می داد، با انتخاب نقش سیاوش در این فیلم یک حرکت رو به عقب را تجربه نموده است و این به مثابه زنگ خطری است برای بهداد که دارد به سقوط کشیده می شود.

فریبرز عرب نیا در فیلم پرتقال خونیفریبرز عرب نیا هم که بعد از بازی در مختارنامه دیگر همان حس و حال مختار ثقفی را الگوی خود قرار داده نه نوع بیان و نه حالات اش واقعی نیست. دیالوگ گفتن های عرب نیا هیچ احساسی را به مخاطب منتقل نمی کند و بازی تصنعی وی در این فیلم یکی از نقاط ضعف اصلی پرتقال خونی به شمار می آید.

سایر بازیگران این فیلم هم فارغ از هر گونه احساسی به ایفای نقش های خود پرداخته اند تنها در این میان تا حدودی بازی ویشکا آسایش قابل تامل است، هر چند که نقش وی یکی از نقش های فرعی فیلم است و وی به جز یکی دو سکانس در فیلم حضور ندارد.

پرتقال خونی از حیث فنی و تکنیکی نیز رنج می برد. شاید تنها تدوین فیلم پرتقال خونی که خود الوند وظیفه آن را بر عهده داسته است یکی از نکات قوت فیلم محسوب شود، که آن هم به دلیل عدم پرداخت صحیح به فیلمنامه و ساختار بسیار ضعیف فیلم نتوانسته معجزه کند. به طوری که ریتم فیلم در جاهایی دچار افت شدیدی شده و بسیار کند می شود.

همچنین فیلمبرداری ضعیف پرتقال خونی ضربه شدیدی را به فیلم وارد آورده است. طراحی حرکات دوربین و نوع قاب بندی پرتقال خونی در حد و حدود محمود کلاری نیست. همچنین طراحی صحنه و لباس فیلم پرتقال خونی ایرادات زیادی دارد. طراح لباس فیلم که گویا مانند الوند در دوران فیلم های چند دهه قبل سیر می کند سر و شکلی بسیار عجیب و غریب برای پوشش شخصیت های اصلی فیلم در نظر گرفته است که برای مخاطب امروزی سینما قابل درک نیست. چهره پردازی سطحی فیلم هم ضربه ای اساسی به آن وارد کرده است. چهره پرداز فیلم حتی در سکانس ابتدایی فیلم نتوانسته به درستی کثیفی صورت شخصیت ترمه را طراحی کند و با کشیدن چندین خطوط سیاه بر گونه وی که بسیار مصنوعی جلوه می کند تنها رفع وظیفه کرده است!

در نهایت این که پرتقال خونی یکی از بی ارزش ترین فیلم هایی است که در سال های اخیر در سینمای ایران به نمایش درآمده است، دیدن پرتقال خونی به هیچ عنوان توصیه نمی شود. دیدن پرتقال خونی فقط به افرادی توصیه می شود که می خواهند نمونه ای نازل و بازسازی شده از فیلمفارسی ها را در سینمای امروز ایران به نظاره بنشینند، مسلماً مخاطبی که برای خودش شخصیت قائل است به تماشای چنین فیلمی نخواهد نشست چرا که پرتقال خونی توهینی است به فهم و شعور مخاطب سینمای ایران!


 تاريخ ارسال: 1390/8/16
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>علی:

تا بینندگانی مثل مریم خانوم رو داریم سینمای ابکی ما غم نداره 6 بار کمه60000000 بار نگاه کن خانوم جان

1+0-

شنبه 3 آذر 1397



>>>طرفدار عرب نیا:

حیف عرب نیا نبود؟ واقعا در برابر مختارنامه هیچه

0+1-

شنبه 18 شهريور 1391



>>>ناشناس:

چه بهتر کهدرحال و هوای مختارنامه ماند

0+1-

شنبه 18 شهريور 1391



>>>سلیم:

واقعا افتضاح بود.هیچ چیزی برا گفتن نداشت ای فیلم.حیف پول

0+1-

شنبه 24 تير 1391



>>>مریم:

خیلی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی عالی ی ی ی ی ی ی ی ی بود.مخصوصا بازی فریبرز عرب نیا.فوق العاده بود.این قدر خوب بود که 6 بار نگاه کردم.

1+2-

چهارشنبه 30 فرورد¡



>>>سپیده :

واقعا آشغال بود

1+1-

دوشنبه 7 آذر 1390



>>>keysan :

این فیلم یکی از بی ارزش ترین فیلم هایی است که در سال های اخیر در سینمای ایران به نمایش درآمده است

1+1-

دوشنبه 23 آبان 1390



>>>عاشق سینما:

واقعا فیلم گندی بود من که خیلی حرص خوردم حالا با خوندن این نقد یکمی خنک شدم آخییییییییییییییییش

0+1-

يكشنبه 22 آبان 1390



>>>شقایق:

سلام مثل همیشه نقد فوق العاده ای بود از آقای منتظری هرچقدر که از دیدن این فیلم حالم به هم خورد با خوندن این نقد حالم خوب شد واقعا حق مطلب رو به درستی ادا کرده بودید من برای حامد بهداد که بازیگری است که واقعا قبولش دارم خیلی متاسفم که خودش را خراب کرد و توی همچین فیلمی اونم کنار ضیغمی بازی کرد من نمیدونم اینایی که از بازی بهداد تو این فیلم تعریف می کنن از چی بازیش خوششون اومده؟ همه بازی ها مصنوعی بود به استثنای ضیغمی که اصلا بازی اش حتی مصنوعی هم نیست چون اصلا بازی نداره. در کل از تون میخوام همینطوری ادامه بدین آقای منتظری تو این مدت واقعا خیلی اکتیو و فعال عمل کردید و یک تنه پرده سینما را از سکون بیرون آوردید منتظر نقدهای جدیدتان هستم.

0+0-

شنبه 21 آبان 1390



>>>ناشناس:

سلام... من فيلم و دو بار ديدم به كلش كاري ندارم... اما بازي جناب بهداد خيلي خاص و متفاوت بود... و بخاطر همين بازي بينظير براي بار دوم به سينما رفتم... شخصيت سياشو شخصيت خاص و منحصر به فردي است كه من دوست داشتم در فيلم بهتري استفاده شود... بازي خانم ضيغمي اصلا مناسب نبود و وقاعا شخصيت سياوش حيف بود كه در كنار شخصيت ترمه قرار بگيره... شخصيت ترمه و سياوش به لحاظ داستاني هم تناسب ندارند... و اين امر در انتخاب بازيگر هم تكرار شده... به هيچ وجه بازي خان ضيغمي در مقابل بازي بينظير جناب بهداد خوب نبود... جناب بهداد يك نقش متفاوت و خاص رو بازي كردند... و اگر فيلم ساختار بهتري داشت و انتخاب بازيگر درست تري اين فيلم مي تونست در نوع خود شاهكار باشد... البته با ساختار... انتخاب بازيگر و شخصيت پردازي و داستان بهتر... مثلا اكثر تماشاگران طرفدار سياوش مي شوند و حق دارند چون بسيار شخصيت دوست داشتني اي دارد... اما بايد طوري باشد كه ما هم همچون ترمه بر سر دو راهي قرار بگيريم... و همينطور شخصيت ترمه انقدر دوست داشتني باشد كه ما هم همچون سياوش و والا عاشقش شويم... فرقي ندارد زن مرد بچه بزرگ هر كس كه فيلم رو مي بيند و مي فهمد بايد اين احساسات درونش برانگيخته شوند... دفعه دوم كه رفتم سالن تقريبا پر بود و تعداد كمي صندلي خالي بود... دفعه اول هم سالن نيمه پر بود... فيلم داستاني دارد كه تماشاگر تا اخرش پايش مي نشيند چه خوشمان بيايد چه نيايد... من انقدر از شخصيت سياوش و بازي جناب بهداد در اين نقش لذت بردم كه دلم مي خواد باز هم اين فيلم رو در سينما ببينم... به نظر من بخاطر بازي خاص و متفاوت و در عين حال زيباي جناب بهداد اين فيلم ارزش ديدن رو داره... خداحافظ

0+1-

پنجشنبه 19 آبان 1390



>>>M:

Ali bod aghaye montazeri gerami hamishe az mataleb khobe shoma estefade karde va lezat mibaram

0+0-

پنجشنبه 19 آبان 1390



>>>محمدعلي:

به نام خدا با سلام ضمن تشكر از مطالب در خور توجه پايگاه تحليلي سينماي ايران و جهان،مطالب و نقد هاي موجود در انتخاب فيلم براي تماشا واقعاً مفيد به فايده است.من مي‌خواستموقت بگذارم براي تماشا اين فيلم اما با جمع بندي كه از مطالب پايگاه شما كردم نظرم تغيير كرد. پيشنهاد مي‌كنم مطالب خوبتون رو مختصر تر بنويسيد.

0+0-

پنجشنبه 19 آبان 1390



>>>مستانه:

حیف از حامد بهداد که استعدادشو تو همچین فیلمهایی هدر میده ! اونوقت به پیشنهاد اصغر فرهادی و بیضایی و کیمیایی جواب رد میده !!!!!! واقعا حییییییف. بازیگر بزرگ باید فیلم بزرگ بازی کنه

0+1-

چهارشنبه 18 آبان 1390



>>>نانا:

فیلم آشغالی بود حیف از سایت شما که بخواد وقتش رو برا همچین فیلمی هدر بده

1+1-

سه‌شنبه 17 آبان 1390



>>>حسام:

بزرگترین اشتباه الوند این بوده که نیوشا ضیغمی را برای نقش اول انتخاب کرده. در حالی که ضیغمی کشش نقش اول را نداره و مناسب نقش مکمله. تو این فیلم حتی نحوه ادا کردن جملاتش تو ذوق میزنه.

1+0-

سه‌شنبه 17 آبان 1390



>>>م.روحی :

آشغال به معنای واقعی کلمه واقعا حالم به هم خورد

0+1-

سه‌شنبه 17 آبان 1390



>>>جاوید :

حیف وقت و پولی که برای دیدن این فیلم هدر دادم واقعا از حامد بهداد تعجب کردم که تو این فیلم بازی کرده بود معلوم شد بر خلاف ادعاهایی که میکنه به جای پیشرفت روز به روز درحال درجا زدن و پسرفت کردنه دیگه وقتی به یکی زیادی بها داده بشه نتیجه اش میشه همین دیگه کلیت فیلم هم که واقعا آشغال بود گویا فیلمنامه نویس خیلی به سریال های فارسی 1 علاقه داشت چون عینا شخصیت هاش رو از روی اونا برداشته بود تیمی هم که کنار هم جمع شده بودن هیچکدوم قابل دفاع نبودن چه از محمد نشاط تهیه کننده چه از کارگردان و یا بازیگر ها در این مینون تنها توقع نداشتم که آهو خردمند و حامد بهداد اینجوری خودشون رو خراب کنن در آخر هم باید از نگاه تیزبینانه آقای منتظری تشکر کنم نصف سوالاتی که ایشون مطرح کرده بودن به ذهن من نرسیده بود اما الان همه اش برام جای سوال داره موفق باشید فقط اگه میشه نقد فیلم کاهانی رو هم زود بذارید روی سایت چون از فردا میگن میاد رو پرده سینماها

0+1-

سه‌شنبه 17 آبان 1390



>>>هنگامه:

اوا ! من که از این فیلم خیلی تعریف شنیده بودم میگفتن قصه اش تازه است اما اینحوری که شما نوشتین انگار خیلی فیلم مزخرفیه خوب شد نرفتم ببینم البته به قول خودتون این ضیغمی وقتی تو این فیلمه تکلیف فیلم معلومه دیگه چیه چون خداوکیلی نشده تا حالا تو یه فیلم حسابی بازی کنه

0+1-

دوشنبه 16 آبان 1390




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.