پرده سینما

جدایی: چالش احساس و منطق؛ نقدی بر فیلم «جدایی نادر از سیمین»

راجر ایبرت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد راجر ایبرت بر فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی

 

مترجم: محمد حمیدی

 

جدایی تصویری مفید از ایران امروز ارائه می دهد. برخی از نطق های آتشین سیاستمداران آمریكایی، ایران را  به صورت ملتی سركش و مشتاق آغاز جنگ اتمی تصویر می كنند. از آن خوف دارم كه بسیاری از آمریكایی ها، ایرانیان را حرمسرا دارانی شترسوار تصور كنند، ولی این فیلم ملتی ظریف تر را به تصویر می كشد؛ و شخصیت های نجیب  آن سعی می كنند درستكار باشند.

 

 

پیمان معادی در جدایی نادر از سیمینجدایی فیلمی است كه در آن هر یک از شخصیت های اصلی فیلم می كوشد در یک چارچوب مذهبی یكسان زندگی خوبی برای خود فراهم كند، كه این امر آنها را به ناهماهنگی كشانده و در موقعیتی ورای قضاوت قرار می دهد، چرا كه در خصوص احساسات انسانی هیچ فهرستی از قواعد قابل ارائه نیست. این فیلم مخاطبین را به گونه ای غیر معمول مستقیماً درگیر می كند، چرا كه گرچه ما می توانیم منطق موقعیت هر كدام را ببینیم لیكن احساسات ما چیز دیگری می گوید.

داستان فیلم در ایران امروزی اتفاق می افتد، ملتی مدرن كه تلاش دارد تحت قوانین اسلامی زندگی كند. داستان فیلم سرستیز با اسلام ندارد، ولی نشان می دهد كه به كارگیری غیرمنعطف متون قانونی می تواند با روح قانون در تعارض باشد. این قاعده در خصوص هر ملت و هر قانون و مذهبی صادق است. قوانین تلاشی هستند برای تنظیم موقعیت های فرضی ای كه ممكن است هنوز رخ نداده باشند. اگر قوانین با اصول جایگزین می شدند شاید با ماهیت انسان سازگار تر بود.

این موقعیت را تصور كنید: نادر و سیمین (پیمان معادی و لیلا حاتمی) یك زوج خوشبخت از طبقه متوسط در تهران، دختر 11 ساله ای دارند به نام ترمه (با بازی سارینا فرهادی)، پدر سالخورده نادر نیز با آنها زندگی می كند. آنها به امید چشم انداز آینده ای بهتر برای ترمه، به صورت اصولی با هم توافق كرده اند كه به خارج مهاجرت كنند. سیمین اكنون آماده ترک كشور است ولی نادر  به خاطر پدرش می خواهد كه بماند.

سیمین می گوید: «ولی او كه تو را نمی شناسد» و جواب این است: «نه نمی شناسد ولی من كه او را می شناسم» هر دو درست می گویند. در اینجا با معضل جهان شمول آلزایمر روبرو هستیم.  در این بن بست، سیمین به خانه مادرش نقل مكان می كند و به ناچار درخواست طلاق می نماید، گر چه هر دو می خواهند كه با هم بمانند. نادر پرستاری برای پدرش استخدام می كند. او راضیه است (ساره بیات) و ماهیت شغلش را از همسرش حجت (شهاب حسینی) مخفی كرده است چرا كه شوهرش به عنوان یك مسلمان معتقد، هیچگاه به او اجازه نخواهد داد كه در خانه مردی كه همسرش حضور ندارد، كار كند.

لیلا حاتمی در جدایی نادر از سیمینیک روز نادر به خانه می آید و می بیند كه پدرش به تختخواب بسته شده و راضیه نیز غایب است. او (راضیه) دلیل موجهی برای كارش دارد، ولی هم نادر و هم بیننده این را نمی دانند. نادر او را اخراج می كند و راضیه هم نادر را متهم می كند كه او را به پائین پله ها هل داده و باعث سقط جنین او شده است. حجت از نادر تحت عنوان «قتل نفس» شكایت می كند. یكی از شهود، معلم سرخانه ترمه، یعنی خانم قرایی است (مریلا زارعی) كه در عین داشتن صداقت، خودش هم چندان مطمئن نیست.

این چیزی است كه باید در مورد طرح كلی داستان بدانید. این وضعیت به دفتر یک بازپرس رسمی قضایی (بابک كریمی) منتهی می شود كه وظیفه اش شنیدن شهود و ارزیابی آنهاست. او مردی منصف و روشن فكر است و تمامی شهود تا جایی كه می توانند صادقانه شهادت می دهند، ولی هیچكدام تمام واقعیت را در اختیار ندارند و یافته ها نیز باید با قوانین مذهبی مطابقت داده شوند. نادر و سیمین مسلمانانی معتدل هستند. راضیه چنان مذهبی است كه در خصوص اینكه می تواند لباس های زیر یك مرد پیر و بیمار را عوض كند استفتاء می كند و آنچه او را وادر به این كار می كند، فقر جانفرسای خانواده اوست. 

نویسنده و كارگردان این فیلم، اصغر فرهادی، داستان را به صورت منصفانه و یكدست بیان می كند. به نظر می رسد  تنها دستور كار او این است كه همدلی را  منتقل كند. گرچه رفتارهای قاضی ممكن است به سمت مخالف احساس همدردی ما گرایش داشته باشد ولی ما می دانیم كه چرا او چنین كاری می كند و شاید رفتار درست هم همین باشد. اینكه كارگردانی بتواند فیلمی با چنین حس همدلی را در چنین وضعیت دشواری تولید كند، به قدرت كاراكترهای فیلم بستگی دارد.

بازیگران، چنانكه گاهی اوقات اتفاق می افتد، معجزاتی را خلق می كنند كه به فیلم قدرت اقناع كنندگی می دهد. معادی و حاتمی به عنوان زن و شوهر، ما را قانع می كنند كه كارآكترهای آنها  با انگیزه هایی خالصانه رفتار می كنند، آنها یكدیگر را دوست دارند و برای خانواده های شان بهترین ها را می خواهند ولی بر سر چگونگی رفتار با یكدیگر افتراق دارند. این موقعیت آنها را به سمت وضعیت قتل نفس و اتفاقات ناخوشایند می رساند، نه اینكه قاضی علاقه مند به مجازات آنها باشد.

جدایی تصویری مفید از ایران امروز ارائه می دهد. برخی از نطق های آتشین سیاستمداران آمریكایی، ایران را  به صورت ملتی سركش و مشتاق آغاز جنگ اتمی تصویر می كنند. از آن خوف دارم كه بسیاری از آمریكایی ها، ایرانیان را حرمسرا دارانی شترسوار تصور كنند، ولی این فیلم ملتی ظریف تر را به تصویر می كشد؛ و شخصیت های نجیب  آن سعی می كنند درستكار باشند. حل معمای درست و غلط در این داستان  جالب یک چالش اخلاقی است. بسیار مشتاق بودم این فیلم را همراه قضات خردمند دادگاه های خانواده در آمریكا نگاه كنم و داوری های آنها را نیز بشنوم. گاهی اوقات برای برخورد با عواطف انسانی قانون كفایت نمی كند.

 

مترجم: محمد حمیدی

منبع: شیكاگو سان تایمز  


 تاريخ ارسال: 1390/12/25
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>مهدی:

بد نیست مقایسه ای بکنیم با نقدی که آقای فاضلی برای این فیلم نوشتند امید که روزی بیاد که به همه چیز سیاسی نگاه نکنیم و همه ما از سیاست زدگی جدا شیم

0+0-

جمعه 26 اسفند 1390



>>>ب.م.م:

تبریک میگم.پس راجرایبرت هم به جمع نویسندگان پرده سینما اضافه شد!:))

0+0-

جمعه 26 اسفند 1390



>>>صابر :

محشر بود.راجر ایبرت جزو 10 متفکر زنده ی دنیاست(به انتخاب تایم) و یکی از افرادی است که روی فرهنگ عامه ی مردم آمریکا بیشترین تاثیر رو داشته است

0+1-

پنجشنبه 25 اسفند 1390



>>>منتقد:

ما ایرانیا هم از راه دور فکر میکنیم راجر ایبرت منتقده! تهرون تهرون که میگن اینه؟! این که نقد نیست آقای ایبرت! بیا مقاله های تحلیلی منتقدای ایرانی رو ببین

1+0-

پنجشنبه 25 اسفند 1390



>>>الهام:

نگاه جالبی داره ین ایبرت

0+0-

پنجشنبه 25 اسفند 1390




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.