علیرضا انتظاری
کلاه قرمزی شخصیت عروسکی محبوب و فراموش نشدنی کودکان دهه هفتاد و نوجوانان دهه شصت است. این شخصیت عروسکی به دلیل بازی گوشی ها و شیطنت های شیرین اش هنوز همچنان میان مخاطبان سینما محبوب است. محبوبیت کلاه قرمزی تنها معطوف به کودکان امروز و نسل قبل نمی شود بلکه این عروسک به نوعی تمامی نسل ها را شیفته خود نموده است. هیچ فرقی ندارد که این عروسک کجاست، کلاه قرمزی هرکجا که باشد می تواند نظرات مردم را به سوی خود معطوف نماید، چه در سینما، چه در تلویزیون و چه در آثار تولید شده برای پخش در شبکه نمایش خانگی، چرا که کسانی که طرفدار کلاه قرمزی هستند به هر نحوی به تماشای شیطنت ها، شیرین زبانی ها و مهربانی های او خواهند نشست.
کلاه قرمزی هنوز برای کلیت سینمای ایران یک استثنای بزرگ محسوب می شود چرا که طی این سالیان هیچ شخصیت عروسکی و کارتونی دیگر نتوانسته جای او را بگیرد و او همچنان بر قلب ها حکمرانی می کند. اما با تمامی این تفاسیر باید از خود سوأل کنیم آیا این شخصیت عروسکی برای کودکان نسل جدید هم می تواند همچنان محبوب باقی بماند؟ با توجه به این که کیفیت آثار تولید شده جهانی برای عرضه به کودکان رشد چشمگیری داشته و کودکان ایران به راحتی به انواع بازی ها و وسایل سرگرم کننده و کارتون ها و فیلم های آن طرف آبی دسترسی دارند و با دنیای دیجیتال و ماهواره و اینترنت آشنایی پیدا کرده اند آیا کلاه قرمزی ساده و بی شیله پیله می تواند نظرات آن ها را به سوی خود جلب نماید؟ زمانی که فیلم کلاه قرمزی و پسرخاله ساخته شد و در سینماها به نمایش درآمد عنصر خلاقیت حمید جبلی و ایرج طهاسب که در زمانه خود بی نظیر بود باعث شد تا پس از شهر موشها یک فیلم سینمایی کودک و نوجوان دیگر بتواند رکورد فروش را از آن خود نماید. کلاه قرمزی و پسرخاله نه تنها رکورد فروش فیلم های سینمای ایران را تا آن زمان شکست بلکه تا کنون نیز رکورد دار فروش بلیط در سینمای ایران باقی مانده است. این موفقیت باعث شد تا چند سال بعد سازندگان آن تصمیم بگیرند تا با فیلمی جدید از کلاه قرمزی به سینماها بازگردند اما بازگشت آن ها با کلاه قرمزی و سروناز نتوانست آن چنان که باید به موفقیت دست پیدا کند، هر چند که این فیلم نیز با اقبال عمومی مواجه گردید اما هیچگاه نتوانست به محبوبیت کلاه قرمزی و پسرخاله دست یابد و این امر نشان داد که بر خلاف انتظاری که می رفت حمید جبلی و ایرج طهماسب نتوانسته اند رگ خواب مخاطبان خود را در دست بگیرند، کلاه قرمزی چند سالی در رکورد ماند و تنها چند برنامه محدود تلویزیونی با حضور وی تولید شد و به پخش رسید، پخش مجموعه کلاه قرمزی در نوروز 1391 با استقبال زیادی از سوی مخاطبان سیما مواجه گردید، همزمان عوامل کلاه قرمزی و بچه ننه در حال تولید این فیلم بودند و با خبر تولید این فیلم انتظار می رفت که دوباره شاهکاری دیگر به کارنامه ایرج طهماسب اضافه شود اما متأسفانه بنا به دلایل زیادی این مهم اتفاق نیفتاد. کلاه قرمزی و بچه ننه که از روز گذشته در سینماها اکران شده است فیلمنامه ای بسیار پیش پا افتاده و دم دستی همراه با داستانی تلخ دارد که به هیچ وجه برای مخاطب کودک و نوجوان لذت بخش نیست. کلاه قرمزی و بچه ننه تنها به هر وسیله ای متوسل می شود تا مخاطب خود را بخنداند اما این امر تنها به یکی دو سکانس از فیلم محدود می شود و مخاطب در مابقی سکانس های فیلم حتی نمی تواند لبخند بزند! آن نکته ای که بیش از هر چیز دیگر مسلم است این که کلاه قرمزی و بچه ننه نه تنها نمی تواند به اقبال کلاه قرمزی و پسرخاله دست یابد بلکه حتی نمی تواند نیمی از فروش بلیط کلاه قرمزی و سروناز را نیز جبران نماید. مخاطب کلاه قرمزی که با انتظار زیادی برای تماشای این فیلم می رود در اواسط کار سرخورده شده و در نهایت از فیلم دلزده می شود.
داستان کلاه قرمزی و بچه ننه در مورد شیطنت های فراوان پسر عمه زا است که به دلیل ندانم کاری های خود آپارتمان آقای مجری را به آتش می کشد و این امر باعث می شود تا همگی آن ها بی خانمان شوند و در خیابان و کنار زباله ها زندگی کنند، پسر عمه زا به دلیل شکایت همسایگان که خانه و زندگی خود را از دست داده اند به زندان می افتد و آقای مجری و کلاه قرمزی و پسر خاله در به در به دنبال این هستند که رضایت بقیه ساکنین را فراهم آورند.کلاه قرمزی که همه دارایی های خود را در آتش سوزی خانه از دست داده برای راز و نیاز با فرشته ها به گوشه ای می رود و از آن ها می خواهد که حداقل یک کفش به او بدهند، کلاه قرمزی در مسیر بازگشت خود بر اثر یک اتفاق با کالسکه نوزادی روبرو می شود که در میان پارک جنگلی یکه و تنها رها شده، کلاه قرمزی که از کودک بسیار خوشش آمده است او را نزد آقای مجری و پسرخاله می برد و از آقای مجری می خواهد که او را نزد خود نگهدارند اما به دلیل مخالفت آقای مجری همگی آن ها با هم دنبال پدر و مادر نوزاد می گردند اما هیچ اثری از آن ها نمی یابند، در نهایت با اصرار کلاه قرمزی آن ها تصمیم می گیرند که کودک را نزد خود نگهدارند اما برای نگهداری از کودک دچار مشکلات عدیده ای می شوند از جمله آن که هیچ کس راضی نمی شود کودک را که مرتباً خود را کثیف می کند را بشوید، کلاه قرمزی به ناچار کودک را به کلانتری می برد و از مأموران کلانتری می خواهد تا به او کمک کنند و پدر و مادر کودک را بیایند اما آن ها بر اثر یک اشتباه کلاه قرمزی را با پسر عمه زا که در زندان است اشتباه می گیرند و او را به جای پسر عمه زا به زندان می اندازند اما در نهایت پسر عمه زا کلاه قرمزی را از زندان نجات می دهد و به او پیشنهاد می دهد که برای سر و سامان دادن به زندگی اش به خواستگاری دختری برود تا با او بتوانند کودک خود را بزرگ کنند، پسر عمه زا و کلاه قرمزی همراه با بچه ننه به خواستگاری دختری می روند که در نهایت با برخورد بد خانواده دختر روبرو می شوند، پسر خاله پس از اطلاع از این ماجرا آن ها را مورد نکوهش خود قرار داده و به آن ها می گوید که باید پیش از هر چیز دیگر به سربازی بروند چرا که هیچ خانواده ای دختر خود را به پسری که سربازی نرفته باشد نمی دهد، کلاه قرمزی و پسر عمه زا با هم به پادگان می روند و در آن جا نیز دست به خرابکاری ها و آشوب های فراوانی می زنند، سرانجام دادگاه رسیدگی به اتهامات پسر عمه زا برگزار می شود و با وکالت پسرخاله پسر عمه زا از همه اتهامات خود مبری می شود، اما کلاه قرمزی به اتهام دزدی کودکی که مادرش پیدا شده به زندان می افتد تا این که در روز دادگاه خانم گل قرمزی که زن ثروتمندی است به دلیل آن که در نگهداری از کودک خود کوتاهی کرده محکوم می شود و کلاه قرمزی از اتهامات خود مبری شده و با بچه ننه و گل قرمزی برای زندگی به آپارتمان لوکس شان می روند و جشن تولد بزرگی برای بچه ننه بر پا می کنند...
فیلمنامه کلاه قرمزی و بچه ننه مانند دو اثر قبلی کلاه قرمزی فضایی شاد و فانتزی ندارد، شخصیت پردازی های فیلمنامه و فضا سازی و روایت داستانی هیچ رد پایی از کلاه قرمزی های قبلی را با خود به همراه ندارد. این بار هر چه هست همه تلخی است و پوچی! گویی آن که طهماسب قصد داشته فیلمی سیاسی- اجتماعی را با نگاهی نقادانه بسازد اما این نگاه انتقادی خود در زمینه های سیاسی و اجتماعی را در قالب فیلمی که اصطلاحاً به سینمای کودک اطلاق می شود گنجانده است. کلاه قرمزی و بچه ننه بیش از هر چیز دیگر به مسئله فقر و اختلاف طبقاتی میان افراد جامعه می پردازد، طهماسب با یک دیدگاه پیش پا افتاده و غلط خانواده های ثروتمند را به این مهم محکوم می نماید که هیچ توجهی به فرزندان شان ندارند و تنها به فکر عیش و عشرت و مال اندوزی بیشتر برای خود هستند اما از طرف دیگر با یک چرخش 360 درجه ای در نوع دیدگاه و تفکر و با یک نگاه افراط و تفریطی خانواده های فقیر را بسیار مهربان و بچه دوست می داند. این نوع نگاه نادرست طهماسب به تفاوت میان غنی و فقیر مسلماً خود می تواند زمینه ساز اختلافات اجتماعی میان مردم شود.
از طرف دیگر با این که طهماسب سعی بر آن داشته که با یکی دو ترانه کودکانه ضرباهنگ و ریتمی شاد به فیلم بدهد اما به دلیل فضای تأثر برانگیز و به شدت تلخ فیلم نتوانسته در این زمینه موفق عمل نماید، کلاه قرمزی و بچه ننه فیلمی تلخ است که به مراتب تلخی فیلمنامه بر موقعیت ها و فضاهای کمیک فیلم و یا موسیقی و ترانه های شاد فیلم تأثیر منفی خود را می گذارد.
طهماسب گویی فیلمی ساخته تا کسانی را که دغدغه دردهای اجتماعی دارند را به سوی خود جلب کند، مسلماً کلاه قرمزی و بچه ننه فیلمی است که کودکان استقبال چندانی از آن به عمل نخواهند آورد اما در عوض می توان مطمئن بود که NGO های خیریه از آن استقبال خواهند کرد!
از طرف دیگر خلق کاراکترهای جدید از جمله بچه ننه که اصلاً معلوم نیست به چه دلیل نامش بچه ننه است! و یا خانم گل قرمزی در فیلم کاری بسیار عبث و بیهوده بوده است. مشخص نیست طهماسب به چه دلیلی سروناز خود را کناری انداخته و شخصیتی جدید به نام گل قرمزی را به جمع کاراکترهای عروسکی اش اضافه کرده است؟ آیا بهتر نبود سروناز به جای گل قرمزی در این فیلم دیده می شد که کمی بزرگ تر شده و ازدواج کرده است؟
از طرف دیگر بده بستان های کلامی فیلم هم خوب از آب درنیامده، تنها در چند صحنه کوچک از جمله صحنه دادگاه است که دیالوگ گویی پسر عمه زا تا حدودی خنده را بر لب تماشاگر می نشاند، همچنین ایجاد موقعیت های کمدی و کلامی در صحنه مانور ارتش در پادگان نیز تا حدودی قابل تأمل از آب درآمده است.
از طرف دیگر پایان فیلم تنها تبلیغی است بسیار بد برای بانک کشاورزی که گویا سرمایه هنگفتی را در اختیار عوامل و سازندگان این فیلم قرار داده است، این قسمت از فیلم کاملاً از حالت کودکانه خارج می شود و به تیزری طولانی مدت برای معرفی خدمات بانک کشاورزی معطوف می گردد.
دست اندازی و توسل طهماسب به یک مسئله ساده و پیش پا افتاده مانند مدفوع کردن بچه ننه تنها بار اول می تواند خنده مخاطبان را با خود به همراه داشته باشد اما به دلیلی نامعلوم طهماسب روی این مسئله به شدت زوم کرده و تا پایان فیلم نیمی از مسائل بر سر مدفوع بد بوی بچه ننه دور می زند که برای مخاطب خالی از هرگونه جذابیتی است.
از سوی دیگر پیام گل درشت نهایی که آقای مجری در دادگاه به کودکان می دهد که بدون اجازه دست به اجاق گاز نزنند به هیچ وجه نمی تواند برای کودکان قابل قبول باشد. طهماسب به جای آن که پیام های خود در لایه های زیرین فیلم اش پنهان کند تا پیام های اخلاقی فیلم اش بتواند در روان کودکان بنشیند به دلیلی نامعلوم این پیام های گل درشت را با صدایی بلند فریاد می زند!
اما شخصیت پردازی عروسک های فیلمنامه به خوبی از آب درآمده اند و همگی برای مخاطبان باور پذیر هستند، کلاه قرمزی همچنان شخصیت قدیمی خود را در این فیلم حفظ کرده است، پسر بچه ای بازیگوش و شیطان که البته دیگر مانند کلاه قرمزی و پسر خاله خنگ نیست و بسیار عاقلانه تر از گذشته ها رفتار می کند.
کلاه قرمزی و بچه ننه فیلم خوش ساختی نیست و به زور می توان آن را فیلمی مربوط به سینمای مهجور مانده کودک دانست.
ترانه های فیلم همگی به هیچ وجه با مضمون فیلم همخوانی ندارند، رخت می شوریم ای رخت می شوریم و فرش می شوریم آی فرش می شوریم هایی که در این فیلم به صورت ترانه اجرا می شوند هیچکدام نمی توانند مانند ترانه سلام الاغ عزیز حالت چطوره برای مخاطبان جذاب باشند، اما در این میان موسیقی محمدرضا علیقلی بسیار عالی است.
بازی بازیگران این فیلم چشمگیر نیست و خسرو احمدی بدتر از همیشه در این فیلم به ایفای نقش پرداخته است و جای فاطمه معتمدآریا که همگان او را به عنوان مادر کلاه قرمزی می شناختند در این فیلم به شدت خالی است.
در کل این که شاید در دقایقی ابتدایی فیلم کمی احساسات نوستالژی مخاطبان را برانگیخته نماید اما بعد از مدت کمی این حس نیز از بین خواهد رفت و مخاطب در جایی به نوعی کسالت دچار خواهد شد.
تنها امیدی که وجود دارد این که کلاه قرمزی و بچه ننه بتواند به گیشه ورشکسته سینماها کمک کند و دوباره مخاطبان را با سالن سینما آشتی دهد.
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|