پرده سینما

همراه شدن یا فاصله گرفتن؟ نقد فیلم «بغض» ساخته رضا درمیشیان

محمدمعین موسوی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

باران کوثری  و بابک حمیدیان در فیلم بغضنخستین فیلم رضا درمیشیان اثر قابل تاملی است.فیلمی اجتماعی و تلخ با روایت غیر خطی که دقایق اولیه آن پر التهاب و جذاب پیش می رود، ولی در اواسط دچار افت می شود و کمی خسته می کند. قصه اش را گرچه با لکنت ولی تعریف می کند و ضعف عمده اش در شخصیت پردازی است و فرم.

بغض که داستان اش در ترکیه می گذرد، قصه حامد (بابک حمیدیان) و ژاله (باران کوثری) است که تصمیم می گیرند از مغازه عموی حامد دزدی و بعد از آن هم از ترکیه فرار کنند. فیلم تقریبا با قرار حامد و ژاله برای رفتن به مغازه شروع می شود، ولی ما به صورت موازی شاهد صحنه هایی از گذشته این دو و نحوه آشنا شدنشان هستیم. سکانس های گذشته از مابقی فیلم بهتر است و نقطه قوت فیلمنامه محسوب می شود. چون فیلم هرچه از شخصیت پردازی دارد متعلق به همین چند سکانس است، به علاوه اینکه جذابیت آن هم از بقیه فیلم-بعد از جدا شدن حامد و ژاله-بیشتر است. اینکه این سکانس ها در بین قصه اصلی نشان داده می شوند- به خاطر گریم خوب -ما را از فیلم پرت نمی کند.

ولی روایت غیر خطی فیلم به همین چند سکانس ختم نمی شود و از آنجایی که حامد و ژاله از هم جدا می شوند، دوربین فقط ادامه قصه حامد را نمایش می دهد و آنچه بر سر ژاله می آید را در 10 دقیقه انتهایی فیلم می بینیم.

اوایل فیلم، سکانس دزدی از مغازه و به خصوص بازی مهران احمدی بی نقص است. قبل از آن هم با دیالوگ هایی که به واقع خیال حامد است، عمویش تا حدی شخصیت پردازی می شود و دلیل تنفر حامد از او را می فهمیم.حتی نوع تدوین هم صحنه را به خیالی بودنش نزدیک تر می کند و این کار خوب کارگردانی است.از این تکنیک در ادامه فیلم هم استفاده می شود (صحبت کردن تلفنی حامد با ژاله)

بعد از دزدی که طی آن حامد ناخواسته عمویش را می کشد، این دو سراسیمه از مغازه فرار می کنند، ولی متوجه می شوند که حواسشان به دوربین مغازه نبوده و مجبور می شوند یک بار دیگر برای برداشتن آن به مغازه برگردند. سکانسی که حامد توی مغازه گیر افتاده و بعد هم بیرون آمدنش، به اندازه کافی حس تعلیق را ایجاد نمی کند و جاهای دیگر فیلم هم این ضعف وجود دارد.

نقطه عطف ماجرا وقتی رخ می دهد که حامد برای اثبات احساس اش به ژاله، همه پول هایش را به او می سپارد. شروع افت فیلم از همینجاست. ژاله از حامد جدا می شود و ما تا انتهای فیلم از او چیزی نمی بینیم که باعث می شود درباره اش حدس های مختلفی بزنیم. شخصیت دو پهلوی ژاله در فیلم که بازی خوب باران کوثری هم به آن کمک کرده، باعث می شود هر دو گمانه در مورد ژاله احتمال درست بودن داشته باشد. می شود مثل خود حامد فکر کرد که ژاله با پول ها فرار کرده. چیزی که نشانه هایش در طول فیلم هست که ویژگی مثبتی برای فیلمنامه محسوب می شود. مثال اش همان سکانس دزدی که دیالوگ های عموی حامد مبنی بر اینکه ژاله را می شناسد، هم برای خود حامد و هم برای ما شبهه ایجاد می کند.

بابک حمیدیان در فیلم بغض

حامد با این خیال که ژاله فرار کرده، ناراحت می شود و بعد از کمی تعقیب و گریز، خسته و شکست خورده به خاک مادرش پناه می برد و این آخرین چیزی است که از او در فیلم می بینیم. سرنوشت حامد به سرانجام نمی رسد، و نه تنها پایان بلکه در سایر دقایق فیلم هم عیب شخصیت پردازی برای حامد و ژاله محسوس است. خانواده ها و سرگذشتشان که تنها در چند جمله و گذرا مطرح می شود و در آن حد نیست که ما شخصیت ها را باور کنیم. وقتی ژاله گم شده (یا فرار کرده) و دوربین فقط حامد را نشان می دهد، ما دغدغه ژاله را نداریم. چون با او همراه نشده ایم که سرنوشتش برایمان مهم باشد. در انتهای فیلم قصه ژاله بعد از جدا شدن اش از حامد را می بینیم. دزدیده شدن کیف اش و اینکه به دنبال دزد دویده و در انتها هم سکانس تکان دهنده پایانی.

علاوه بر شخصیت ها، مشکل دیگر بغض فرم ملتهب و آشفته آن است.گرفتن نماهای عجیب که گاهی چشم ژاله است و گاهی دیدن تصویر از آینه روی سقف! نه شخصیت می سازد و نه سبک. فیلمنامه به خودی خود ویژگی التهاب را داراست و دوربین روی دست و زوایای عجیب آن حس اضطراب را به تماشاگر منتقل نکرده، که دوربین را به یاد او می آورد و از فیلم پرت اش می کند. گرچه مشکل فیلمنامه بغض از کارگردانی اش جدی تر است، ولی اگر فرم منطقی و دوربین ساده تری داشت قطعا فیلم بهتری می شد. بغض گرچه فیلم خوبی نیست، ولی از آن فیلم هایی نیست که به کل راه اش را اشتباه رفته باشد و  یک قدم اول قابل قبول برای کارگردان محسوب می شود.

نکته مهمی که در فیلم وجود دارد، این است که به جز سه شخصیت اصلی، چهره هیچ کدام از سایر بازیگران را در فیلم نمی بینیم و فقط از آن ها صدا می شنویم. برای فیلمساز تنها آدم های اصلی قصه اش مهم بوده اند در صورتی که همه آدم ها در کنار هم معنی شخصیت پیدا می کنند و به تنهایی این امر ممکن نیست. نشان ندادن چهره سایر بازیگران، بیش از اینکه ما را بر روی حامد متمرکز کند و به او نزدیک شویم، حواسمانان را از فیلم پرت می کند و معطوف آن آدم هایی می شویم که نشان داده نمی شوند. مثل کاری که تا دیروز کسی رغبت به انجام اش نداشته و درست وقتی که منع می شود، همه به سراغش می روند!

رضا درمیشیان- تورج اصلانی و باران کوثری -پشت صحنه بغض

فیلمنامه، داستان محور است که در آن قصه به شخصیت ها ترجیح داده شده است. چیزی که از اساس اشتباه است و نمی توان بدون شخصیت قصه تعریف کرد. فیلمی که شخصیت پردازی داشته باشد بدون قصه می تواند فیلم خوبی باشد، ولی فیلمی که با شخصیت پردازی ضعیف قصه تعریف کند نه. کارگردانی بغض به جز دوربین آن ضعف عمده ای ندارد و

بهترین ویژگی فیلم بازی های آن است. باران کوثری، بابک حمیدیان و مهران احمدی هر سه بازی کم نقصی ارائه می دهند و انتخاب آن ها هم به درستی انجام شده.

بغض فیلم خوبی نیست. فیلم بدی است و تلخ. فیلمی که حرف اجتماعی نمی زند و تنها سرگذشت ناراحت کننده دو جوان را نشان می دهد. برای ساختن فیلم تلخ نمی توان از کسی ایراد گرفت.مشکل کار آنجاست که تلخی قصه مال خودش نباشد. حرف فیلمنامه نویس باشد نه حرف قصه. وقتی شخصیت های یک فیلم کار شده باشند، بیننده را در شادی و غمشان با خود شریک و همراه می کنند. ولی اگر اینگونه نباشد، بیننده با تلخی فیلم همراه نمی شود و از آن فاصله می گیرد.با تمام شدن فیلم آن ها را فراموش می کند و یادش نمی ماند. درست مثل وقتی که در زندگی شاهد غم کسی باشیم، اگر برایمان مهم باشد با او همراه خواهیم شد، در غیر این صورت فاصله می گیریم و عبور می کنیم.


 تاريخ ارسال: 1391/7/14
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>محمد توسلیان:

مرسی از نقدت، اما به نظر من فیلم برداری خاص این فیلم نقطه ی عطف فیلم بوده !

3+0-

سه‌شنبه 16 آبان 1391



>>>نونهالی:

چرا به تدوین خیلی خوب خانم هایده صفی یاری اشاره نکردید؟ فیلم با تدوین دیگری فیلم دیگری میشد و حالا فیلم دیگریه ایه که خیلی تدوین در القای مفهوم آن نقش مهمی داره.

1+0-

يكشنبه 16 مهر 1391



>>>حکیمی:

آقای موسوی تصور میکنم شما فیلم بغض را خوب درنیافته اید و دستکم سبک تصویری آن را. چون حرکتهای دوربین آن کاملا به فضاسازی کمک کرده و اصلا بار زیادی از فضاسازی مدیون حرکت دوربین است

2+0-

يكشنبه 16 مهر 1391



>>>محمد حسینی:

سلام معین جان..خسته نباشی..تبریک می گم نقد خوبی نوشته ای....خوب با فیلم همراه شدی و تمام آنجه که فیلم در بیانش موفق بوده (اگه چیزی بوده باشه) و آنچه در بیانش نا توان مانده به خوبی درک کرده ای.. همونطور که خودت هم می دونی یه موجی در سینما-چه ایران و چه جهان-وجود داره که در ایران به اقتضای سینمای اجتماعیش به نسبت نوپاست (فیلم های لودگی رو حساب نکنیم) که تنها قائل به بیان داستانند و خود نویسندها هم پیامی شسته رفته برای فیلمشان در نظر نمی گیرند...اکثر این آثار برشی از زندگی یک فرد (غالب اوقات هم فردی معمولی) است که تحت تعلیغ های درام و یا جنایی قرار می گیره اما تفاوت اینجاس که در جهان شاید نمونه های موفق زیادی بشه نام برد اما در ایران متاسفانه که ناکام مانده اند...این همه ابراز فضل کردم که بگم باز هم اباید منتظر این دست فیلم ها باشیم که به شخصه به شدت موافقم جون هم رشد سینمای مستقله و هم شاید باعث بیشتر شدن ژانرها در این سینمای تک ژانر بشه...اما در مورد خود فیلم..ذرسj گفتی کارگردانی کامل نبود اما کارشو دوست داشتم .... قابهای زیبایی داشت که به نظرم علاوه بر جلوه بصری کمی هم در توصیف شرایط و شخصیت ها کمک کرده که در این امر از آخرین تلاش وطنی خودش ( شبانه روز) موفق تر ظاهرشده...در کل با نظر خضرتتان در مورد تعلیق ها ودوربین و تلخی داستان( ولی به نظر من که تلخی داستان نمیتونه ضعف باشه ) به شدت موافقم و فکر کنم هردو در سینما هم سلیقه باشیم ولی در پایان با عنایت به تمام موضوعات بیان شده فکر کنم بشه از کنار فیلم گذشت و بهش نمره قبولی داد....پایان

1+0-

جمعه 14 مهر 1391




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.