سعید توجهی
حاشیه های تمام نشدنی
رویدادهای سینمایی هر هفته شامل آنچه در فضای مجازی منتشر می شود و یا در مجلات سینمایی و صفحات هنری روزنامه ها می خوانیم بهانه ای است برای نوشتن درباره سینمایی که هنوز چشمها برای دیدنش اشتیاق دارد.
اکران
هفته گذشته و پس از تعطیلات ایام محرم در حالیکه انتظار می رفت با حضور فیلمهای جدید اکران بی رمق پائیزی جانی تازه بگیرد، چند اتفاق و حاشیه بار دیگر موضوع اصلی یعنی سینما و فیلم دیدن را به حاشیه راند. اکران فیلمهای زندگی خصوصی آقا و خانم میم، بی خود و بی جهت و من مادر هستم که پیش بینی برای گیشه پر رونق آنها در محافل سینمایی بر سر زبانها بود و روزهای پر رونقی را برای این ایام آخر سال سینمای ایران قبل از جشنواره فیلم فجر نوید می داد، که انتشار نامهی انجمن سینماداران ایران گوشه ای دیگر از بحران سینما را به نمایش گذاشت، نامه ای که با گلایه سینماداران از ریزش مخاطب و عدم اکران فیلمهای مناسب و هزینههای جاری سرسام آور آغاز و با هشدار تعطیلی قریب الوقع اکثر سینماها به به ویژه سینماهای بخش خصوصی پایان گرفته بود. شاهد این مدعا هم این گفته مدیر مؤسسه تصویر شهر متولی پردیس های سینمایی پایتخت است که در برنامه «هفت» شبکه سه ضریب اشغال پردیس های سینمایی در 8 ماه گذشته را 13درصد اعلام کرد. حالا در میانه این وضعیت تراژیک، نمایش فیلم من مادر هستم فریدون جیرانی با اعتراض گروهی مواجه می شود که نمایش این فیلم و چندتایی دیگر را نشر عامدانه منکرات می دانند و به دلیل غفلت مسئولین در جلوگیری از نمایش آنها بنابه احساس وظیفه وارد عمل می شوند.
اما وجه کمیک ماجرا در این جا رخ می دهد که چگونه سینمایی با این میزان مخاطبی که داد سینماداران اش از ورشکستگی درآمده به فرض صحت ادعای معترضان مبنی بر غیر اخلاقی بودن فیلمهای روی پرده اش قرار است کدام مخاطب را گمراه و از راه به در کند؟! پرسشی که تا طرفین این منازعه در خیابان روبروی هم صف کشیده اند و مشغول فریاد زدن هستند، جوابی برایش پیدا نخواهد شد و باید در فضایی آرام به همراه معترضین و کارشناسان این موضوع مورد بررسی قرار داد که اصولاً این موارد به زعم معترضین منکر مانند خیانت، بی بندوباری و... که در سینمای اجتماعی این سالها شاهدیم از جامعه در سینما انعکاس یافته و یا جامعه متاثر از سینما به سمت این منکرات متمایل شده است؟
بحران سینمای خانگی
گرچه تماشاگران از سالن های سینما گریزان شده اند اما ارتباط آنها با سینمای ایران هنوز به طور کامل قطع نشده است، و این را آمار فروش قابل قبول آثار مطرح سینمای ایران پس از عرضه در شبکه سینمای خانگی تائید میکند. شخصا افرادی زیادی سراغ دارم که سالهاست به سینما نمی روند اما به مدد همین عرضه فیلمهای ایرانی در شبکه سینمای خانگی در جریان کامل سینمای ایران قرار دارند و هرماه گوش به زنگ عرضه آثار جدید به این شبکه هستند. اما بیانیه اتحادیه شرکتهای ویدئو رسانه شبکه سینمای خانگی ایران که اخیرا منتشر شده است نشان از این دارد که این عرصه هم کما بیش با بحران مواجه شده است. این بیانیه از ناهماهنگی در برخی بخشهای وزارت ارشاد و تعدد مراکز قانونگذاری و تصمیمگیری مرتبط با شبکه سینمای خانگی در این وزارتخانه انتقاد و خطر نابودی قریبالوقوع شبکه سینمای خانگی و رشد بیرویه فعالیت شبکه غیرمجاز محصولات فرهنگی را یادآور شده است. براساس این بیانیه ماجرا از این قرار است که «در چند ماه گذشته برخی افراد و مؤسسات با آگاهی کامل از شکاف قانونی موجود و استفاده از ضعف مدیریتی در ساختار سازمان سینمایی، تعداد بسیار زیادی از محصولات شبکه سینمای خانگی را با استفاده از مجوز مرکز فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال و ظاهرا به نام محصول چند منظوره رایانهای با تیراژ گسترده تکثیر و در سراسر کشور توزیع کردهاند. این مهم در حالی رخ میدهد که ریاست سازمان سینمایی پس از دستور تنزل جایگاه شبکه سینمای خانگی از اداره کل به دفتر و تعلل فراوان در انجام امور مربوط به شبکه، به ویژه در بخش صدور مجوزها به وسیله مدیران جدیدالورود، با بیتوجهی کامل چشم بر این روند بسته و محصولاتی را که متعلق به موسسات ویدئو رسانه بوده و به شکلی دیگر و به عنوان نرمافزار چند رسانهای با مجوز مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال همین وزارتخانه به بازار عرضه شده به تماشا نشسته است.» این اتحادیه در پایان بیانیه نتیجه گرفته است که: «که برخی از مدیران و سیاستگذاران فرهنگی نه تنها تلاش و توجهی برای بهبود وضعیت شبکه سینمای خانگی نمیکنند که در مقابل، شرایط را نیز برای نابودی کامل آن مساعد ساختهاند.»
اتفاق کاغذی
گمان نکنم کسی بتواند منکر نقش و جایگاه تأثیر گذار ماهنامه سینمایی «فیلم» در طی سه دهه انتشار آن در بین علاقمندان به سینما در ایران باشد. حتی سردبیر این سایت هم که تنها مقاله طولانی و صریح و بی پرده را در انتقاد به این ماهنامه و گردانندگان آن نوشته است در انتهای همان مقاله بر این نکته تأکید می کند که نه تنها علاقه ای به توقف انتشار «فیلم» ندارد بلکه هر شماره آن را با اشتیاق و «تداوم» خریداری می کند. برای نسل نگارنده که سینما را در دهه 60 در غیاب سینمای جدی روی پرده و همچنین سایر مکتوبات سینمایی با مجله «فیلم» دنبال می کردیم این مجله همیشه جایگاه عاطفی و نوستالژیک اش را حفظ خواهد کرد. خوانندگان این مجله شماره های ویژه آنرا به یاد دارند، شماره های ویژه ای که بیش از هر چیز می توانی در آن نوشته های خاطره انگیز و حدیث نفس بخوانی ساعاتی را با پیوند خاطره و سینما در تجربه های نویسندگان شریک و با خاطراتشان همراه شوی. این بار شماره 450 فیلم به مناسبت 30 سالگی این مجله از قلم سینماگران، نویسندگان و خوانندگان مروری بر 450 روی جلد این مجله در 30 سال داشته است. روی جلدهایی که برای خواننده مجله فیلم مرور آنها سفری است در سی سال گذشته که با نگاه به هر جلد برش هایی از زندگی خود را هم در آن سالها نیز مرور می کنیم. برای نگارنده هم که تقریباً از اولین شماره های مجله خواننده آن بودم چندتا از این روی جلدها در مرور این دوره 450 تایی می تواند در ردیف بالاتر و به یادماندنی تر از بقیه بنشیند. اولین انتخاب ام که ممکن است هیچ ربطی هم به طرح روی جلد آن شماره ندارد، شماره 16 با دو نما از فیلم هیولای درون ساخته خسرو سینایی روی جلد است، همان شماره ای که به قیمت 15 تومان پس از طی مسافتی با دوچرخه از خانه تا اولین کیوسک مطبوعاتی خریدم و مسیر برگشت را که سربالایی هم بود با اشتیاق رکاب زدم تا به خانه برسم و بعد در یک بعدازظهر تابستانی من بودم و مجله «فیلم» و کلی مطالب خواندنی از جمله چند نقد درباره فیلم نقطه ضعف و گفتگو با مرحوم محمدرضا اعلامی. نقطه ضعف فیلمی که چند ماه قبل از آن بر پرده سینما دیده بودم .
و اما انتخاب بعدی ام مثل بسیاری از دیگر هم نسلانم شماره 61 با طرح زیبای آیدین آغداشلو است آن اورکت آمریکایی آویخته روی دیوار تنها یک تن پوش مد شده در یک دوره نیست که شمایلی است از دورانی که آرمان، آرزو ، حسرت را توأمان در خود دارد. کتاب «تارکوفسکی» هم که حکایت خودش را دارد.
تعداد شماره هایی که روی جلد آن به خاطر مطلبی که در آن خوانده ام به یاد مانده است زیاد است، که یکی شماره 103 اسفند 69 است، که البته طرح روی جلد آن هم در زمان خود نو و بدیع بود. در آن شماره مطلبی خواندم که برای اولین بار نویسنده اش را از نزدیک می شناختم و چند سالی بود با او آشنا شده بودم. دیگر برایم نویسنده ها مردانی عبوس با موهایی سفید یا سری کچل و سیگاری در دست نبودند که در حال نوشتن مطالب تئوریک سینمایی هستند. نویسنده این مطلب جوانی بیست و چند ساله بود مثل خودم که بارها با او نشسته بودیم فیلم دیدیم و چای خورده بودیم و درباره فیلمهای مورد علاقه مان حرف زده بودیم. نام آن مقاله پنجره رو به ادبیات: قلمرو مشترک سینمای هیچکاک و شیوه ادبی جریان سیال ذهن و نام نویسنده آن غلامعباس فاضلی بود.
اما درباره دیگر روی جلدها شخصاً طرحهای روی جلد این چند ساله اخیر مجله را نمی پسندم طراحی هایی که با فتوشاپ و وادار ساختن هنرپیشه ها به ژست گرفتن های خاص در برابر دوربین ساخته شده اند، که بیشتر روی جلد مجلات خانوادگی را به یاد می آورد تا مجله مورد علاقه ما در دهه های گذشته ، اگر به انتخاب باشد تمامی آن روی جلدهایی را می پسندم که نمایی از یک فیلم تمام صفحه را پوشانده و تیترها البته نه زیاد و به اندازه به همراه لوگو مجله روی تصویر حک شده انگار داری به تیتراژ یک فیلم سینمایی نگاه می کنی.
سعید توجهی
در همین رابطه بخوانید
نشستیم، تاریک شد، سینما آمد؛ مروری بر برخی رویدادهای سینما در هفته ای که گذشت
نقد فیلم با چاشنی درس اخلاق؛ مرور برخی رویدادهای سینما در هفته ای که گذشت
حاشیه های بی پایان؛ مرور برخی رویدادهای سینما در هفته ای که گذشت
سندروم فراموشی؛ مرور برخی رویدادهای سینما در هفته ای که گذشت
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|