پرده سینما

خستگی از سینمای کلاسیک و توهم نوآوری؛ نقدی بر فیلم «پذیرایی ساده»

محمدمعین موسوی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقدی بر فیلم پذیرایی ساده ساخته مانی حقیقی

 

 

مانی حقیقی و ارانه علیدوستی در پذیرایی سادهمانی حقیقی را با فیلم خوب کنعان می شناسیم. یک ملودرام اجتماعی که به شدت می توان برایش ادعای قصه کرد. فیلمنامه اش اقتباسی از داستان «تیر و ستون» اثر آلیس مونرو است. نویسنده ای که داستان هایش اساساً ملودرام هستند و شخصیت محور. به علاوه اینکه کنعان فاکتورهای ایرانی بودن خودش را هم داشت، به همراه کاراکترهای خاکستری و یک تیپ دوست داشتنی به اسم «علی». با بهترین بازی بهرام رادان.

پذیرایی ساده اما به کل با کنعان توفیر دارد. فیلمنامه اش را می شود در یک خط خلاصه کرد و خوب که از آن فاصله گرفت، دید که فیلم جز این چیزی نیست: «دو نفر بی دلیل پول پخش می کنند.»

یک ایده اولیه وسوسه بر انگیز برای ساختن فیلم. ولی بدون پرداخت و فیلمنامه نشده و فقط کمی تنوع داده شده. یعنی اینکه ما اگر مقدار زیادی پول به چند تیپ آدم مختلف بدهیم، هر کدام چه واکنشی خواهند داشت. یکی درویش صفت و راضی به رزق محدودش. یکی در حال قبر کندن برای دخترش و مانده بین دو راهی پول و جنازه فرزند. دو تا هم برادر که ظاهرا مادیات نتوانست بینشان جدایی بیندازد و از امتحان سربلند آمدند بیرون.

پذیرایی ساده دو کاراکتر اصلی دارد که در تمام طول فیلم، تکلیفشان با تماشاگر معلوم نیست. این ها فیلم بازی می کنند، انفاق می کنند، اصلاً هدفشان چیست و پرسش های دیگری که تا سکانس پایانی پاسخ داده نمی شوند. فیلم، مسئله ای است که بدون یک فرض اولیه نمی شود حل اش کرد.با در نظرگرفتن رفتارهای چندگانه و گاه متناقض کاراکتر ها در طول فیلم، هیچ تضمینی وجود ندارد که دیالوگ پایانی لیلا به آن سرباز، دروغ نبوده باشد. اینکه مادر کاوه اهل همین منطقه است و به این دو سپرده که بین اهالی اش بخشی از ثروت آن زن را پخش کنند و فیلم هم بگیرند. ولی باید با این فرض با پذیرایی ساده روبرو شد که این حرف درست است، چون اگر جز این باشد نمی توان به تحلیل رفتار آدم های فیلم پرداخت و نسبت به آن موضع گرفت .جدا از اینکه حتی با فرض درست بودن اش هم خیلی دیر این حرف زده می شود. انگار که فیلمساز با این کار مخاطب را مجبور به دوباره دیدن فیلم کند.

بنابراین با فیلمی مواجه هستیم که در آن دو آدم مرفه، به ناچار، گیر افتاده اند بین آدم های فرودست که هرچه اصرار به بذل و بخشش پول به آن ها را می کنند، با امتناع روبرو می شوند و همین هم باعث می شود که رفتارهای تحقیر آمیز از آن ها سر بزند. و اینگونه سعی کند به ما بقبولاند که آیه ای از قرآن که ابتدای فیلم می آید حرف فیلم است. که نیست.

مانی حقیقی و ترانه علیدوستی در پذیرایی سادهشروع فیلم و قبل از تیتراژ، نخستین آدمی که با ما مواجه می شود سربازی است که ماشین را متوقف کرده و از آن ها گواهینامه و مدارک ماشین می خواهد. بعد هم رفتارهای به شدت غلو شده و دیالوگ های عصبی برای اینکه بین لیلا و کاوه درگیری صورت گیرد و در آن بین به این بهانه پول ها را به بیرون از ماشین پرت کنند و کار تمام شود. جدا از این مسئله که وسط آن همه شلوغ کاری چطور موفق به فیلم گرفتن می شوند، این را هم باید گفت که پرت کردن چند کیسه پول به بیرون از ماشین در این حد نیاز به نمایش بازی کردن نداشت و خیلی راحت تر از این می شد انجام شود.

نفر بعدی درویش دکه دار است. از اینجا به بعد لیلا و کاوه خودشان اند و فیلم بازی نمی کنند. این دو آدم که به ظاهر مرفه و مدرن هستند، اداها و رفتارشان حین فیلمبرداری کمی عجیب است. به علاوه اینکه مسئله اینها فقط رها شدن از شر این پول ها و فیلم گرفتن از آدم هایی است که به آن ها پول می دهند. ولی رفتار عصبی لیلا و بعد از آن هم برخورد کاوه و داستانی که برای پیرمرد تعریف می کند (که باز هم باید به ناچار آن را دروغ فرض کنیم)، بی دلیل است و برای وقت گذرانی. چون به قول خود لیلا پول را داده اند و فیلم اش هم که هست، پس می شد از آنجا بروند بدون آن که برای پیرمرد توضیح دروغ یا راست داده شود که این پول ها از کجا آمده و بذل و بخشش آن ها به چه دلیل است.

با صاحب جگرکی روبرو می شویم که او هم از پذیرفتن پول امتناع می کند. ولی نقطه کلیدی فیلم از بچه ها شروع می شود و خریدن چوب. از اینجاست که کاوه و لیلا (سکانس داخل ماشین و صحبت کردن در مورد چوب هار روی سقف)، احتمالا تصمیم می گیرند که از هر نفر به بهانه ای چیزی بخرند که پول دادنشان منطقی جلوه کند. مثال اش هم صحنه بعدی است و خریدن قاطر از مردی که می خواست آن را بکشد.

ولی نقطه اصلی ابهام در سکانسی است که یک کیسه پول را جلوی چشم های یک کارگر قرار می دهند. وقتی کارگر پول را می بیند و به خانه اش می برد، قاعدتاً این دو آدم که تا اینجای کار از نپذیرفتن پول عصبانی می شدند، باید راضی باشند. ولی باز هم رفتار عجیبی از آن ها سر می زند که معلوم نیست بالاخره اینها دنبال چه هستند؟ از اینکه طرف مقابلشان قبول کند ناراحت اند یا اینکه قبول نکند؟

ترانه علیدوستی و مانی حقیقی در پذیرایی سادهسکانس دو برادر از بقیه فیلم بهتر است. آن دو نفر هم خوب بازی می کنند. پول دادن کاوه به یکی از آن ها به بهانه برنده شدن در قرعه کشی، و بعد هم پس گرفتن و دادن به دیگری به این خاطر که مرتضی بعد از پول گرفتن هم می خواسته به کار کردن اش ادامه بدهد، شاید تنها سکانسی است که حرفی که فیلم در پی نشان دادن آن است -یعنی انفاق و بخشش با منت گذاشتن- را در کنار منطق شخصیت ها حفظ کرده.

دردناک ترین و شاید اذیت کننده ترین سکانس هم مربوط به آدمی است که قصد قبر کندن برای بچه یک روزه اش را دارد. کاوه می خواهد یک چیزی از او بخرد و این وسط جنازه بچه را هدف می گیرد. بعد از آن دیالوگ های تحقیر آمیز و عجیب تا بالاخره مرد را راضی به این کار کند. ولی در کمال تعجب بعد از خریدن جنازه برایش دلسوزی می کند و در قبال حمله حیوانات سعی درمحافظت کردن از جنازه بچه را دارد. پرسش اینجاست که اگر کاوه دلسوز بود چرا آن مرد را اذیت کرد؟ می توانست مثلاً کلنگ اش را بخرد. اگر هم فرض کنیم که این کار را به این خاطر انجام داده که آن مرد مبلغ زیاد پول را بپذیرد، این برای کاوه دلسوز توجیه پذیر نیست که مرد را تحقیر می کند و ضمناً چیزی را با او همراه می کند که هیچ مبلغی جبران کننده اش نیست. تلخی فروختن جنازه فرزندش.

صحنه جدید و جالب پایانی، جذاب ترین سکانس فیلم است. راهزن ها چقدر آرام و بی صدا، مثل سر دسته شان، همه پول ها را می برند و صابر ابر که منفی ترین نقش فیلم را بازی می کند، خیلی آرام صحبت می کند و بر عکس لیلا و کاوه اهل شلوغ کاری هم نیست. لیلا وقتی تو ماشین می نشیند تازه متوجه قضیه می شود. ترس اش از یک طرف و آرام صحبت کردن اش، این صحنه را تبدیل به تنها صحنه فیلم کرده که در آن به معنای واقعی سینمایی اش، بازیگری دیده می شود. نه اغراق. در سایر دقایق فیلم، لیلا صرفاً کاراکتری است برای تمرین بازیگری. در موقعیت های مختلف با واکنش های گوناگون. گاه خندیدن از ته دل  و گاه گریه. با حالت های متفاوت چهره و حتی تن صدای متفاوت در سکانس های مختلف. درست مثل تمرین های بازیگران تئاتر. کاراکتری به شدت نامعلوم و گنگ-چه از لحاظ هویت شخصیتی و چه از نظر جایگاه اش در درام و نسبت اش با کاوه- که بازیگر توانمندی چون ترانه علیدوستی هم نمی تواند برایش کاری کند.

فیلم پذیرایی ساده، یک «ایده» اولیه جذاب است برای ساختن فیلم. اما «فیلمنامه» نمی شود. یعنی اینکه ما تصور کنیم که آدم ها در قبال دریافت بی دلیل پول، چه عکس العملی نشان می دهند. بعد چند آدم مختلف در نظر بگیریم و برای هر کدام سکانسی بنویسیم. سکانس هایی که می شود به راحتی جابه جایشان کرد، بی اینکه به یک دستی ساختاری فیلم لطمه ای بخورد. یک سری جزئیات کوچک هم در این سکانس ها قرار دهیم (مثل قرآنی که درویش به کاوه می دهد)، که روند فیلم منطقی جلوه کند. ولی این جزئیات -که مثال دیگرش دست شکسته کاوه است که هیچ نقش اساسی در فرم فیلم ندارد-، جزئیاتی هستند که می توان از فیلم حذفشان کرد و کلیدی نیستند.

پذیرایی ساده و فیلم هایی نظیر آن که به جای قصه محور بودن ایده محور اند، شاید حکایت فیلمسازانی است که از سینمای کلاسیک خسته اند و سعی دارند در سینما نوآوری کنند. حاصل اش فیلمی است که به وضوح داعیه این را دارد که حرفش آیه ای از قرآن است. ولی به جز یک سکانس، این حرف در طول فیلم دیده نمی شود. مثال خوب استفاده از آیه قرآن در یک فیلم، طلا و مس است که در پایان، قرآن خواندن طلبه برای همسرش و آیه «فان مع العسر یسرا...» به خوبی در بافت فیلم وجد دارد و ادعای بیرون از فیلم نیست.

 

محمد معین موسوی

در همین رابطه بخوانید

غرض ورزی یک ذهن سادیست و روشنفکر نمایی پیش پاافتاده؛ نقدی بر فیلم «پذیرایی ساده»


 تاريخ ارسال: 1391/10/23
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>علیرضا جهان بین:

آفرین باران!

0+0-

چهارشنبه 15 خرداد 1392



>>>باران:

ببخشید، اما گویا نگارنده ی این مطلب باید کمی تیزبین تر از این حرف ها به سینما بنگرد. ببیند چیزهایی را که یک بیننده ی عادی نمی بیند. ببیند دست چپ شکسته ی حقیقی را. ببیند پول های بسته بندی شده و سهم بخصوص هر کس را. ببیند خودروی لکسوس را. ببیند عدم مشخص شدن رابطه ی حقیقی و علیدوستی را. ببیند کجا و چه منطقه ای پول ها توزیع می شود. ببیند تیتراژ وارونه و موسیقی اش را. ببیند کشته شدن خر را. ببیند جماعت دوره کرده ی پایانی را و هزار و یک چیز دیگر. قصه را ول کند و عینکش را تعویض!

0+0-

سه‌شنبه 26 دي 1391




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.