امیر اهوارکی
سه شباهت میان مخملباف و دهنمکی وجود دارد که امیدوارم تصادفی باشد. اولی...
فیلم رسوایی به صلاحدید حوزه علمیه قم در این شهر اکران نشد. این واقعه میتواند یک زنگ خطر برای جناب دهنمکی محسوب شود. به یاد بیاوریم که ایشان در اواخر دولت هاشمی و اوایل دولت خاتمی در شمار ناهیان از منکر، برخی فیلمها را از اکران سینماها پایین میکشید. آیا نمیتوان تصور کرد که اگر فیلم رسوایی در قم اکران میشد این ماجرا میتوانست در خصوص خود دهنمکی نیز اتفاق بیفتد؟
اشاره: فیلم رسوایی ساخته مسعود دهنمکی بالاخره پس از سه ماه نمایش در روز سهشنبه 21 خرداد با فروش شش میلیارد تومانی به اکران خود خاتمه داد. منتقدان سینمایی اکثراً به فیلمهای دهنمکی توجهی ندارند یا نقدهای منفی بر فیلمهای او مینویسند. اکنون سؤال اساسی این است که علیرغم این مخالفتها چرا فیلمهای دهنمکی با استقبال تماشاگران مواجه میشوند؟ نگارنده قصد کرده تا پاسخی برای این سؤال بیابد.
*********
فیلم رسوایی به عنوان چهارمین ساخته مسعود دهنمکی از چهارشنبه 23 اسفند به اکران نوروزی رسید و در مدت 91 روز توانست شش میلیارد تومان فروش کند. رسوایی که بر خلاف سه فیلم قبلی دهنمکی در ژانر کمدی نیست، توانسته در این سه ماه نمایش، 8ر2 میلیارد تومان در تهران و 2ر3 میلیارد تومان در سایر شهرستانها فروش کند. این فیلم در روزهای آخر اکران خود در تهران شانزده سینما در اختیار داشت و روزانه حدود ده میلیون تومان میفروخت. معمولاً یک فیلم نمیتواند بیش از سه ماه به اکران خود ادامه دهد و لذا از سینماهای تهران برداشته شد هرچند اکران چرخشی آن در شهرستانها ادامه دارد.
اکرانهای نوروزی برای فیلمهای دهنمکی
فیلم اخراجیها در سال 1385 ساخته شد و در نوروز 1386 به فروش غیرمنتظرهای دست یافت. 9 ماه قبل از این، در تیر ماه 1385 فیلم آتشبس/ تهمینه میلانی توانسته بود پرفروشترین فیلم ایرانی شود و از یک میلیارد تومان هم متجاوز شود. در آن زمان حداکثر قیمت بلیت سینماها در تهران 1500 تومان بود. اما فروش اخراجیها دو برابر آتشبس شد. فروش اخراجیها حتی میتوانست بالاتر هم برود اگر سی.دی.های آن به طور غیرقانونی به بیرون درز نمیکرد و قاچاق نمیشد.
اخراجیهای 2 در نوروز 1388 نمایش داده شد و به فروش هشت میلیاردی در سراسر کشور دست یافت. قسمت سوم اخراجیها در نوروز 1390 رنگ پرده را دید و توانست فقط 3ر2 میلیارد تومان در تهران فروش کند. در قسمت سوم اخراجیها ترقی زبان سینمایی دهنمکی به وضوح دیده میشود. حالا فیلم رسوایی باز هم به اکران نوروزی رسیده و موفقیت زیادی کسب کرده است.
تا چند سال پیش، نوروز جزو اکرانهای مرده به حساب میآمد که فیلمها در آن فروش نمیکردند. یادم هست آقای محمد حسین لطیفی نخستین فیلم خود به نام سرعت (1375) را با اکراه به اکران نوروزی سپرد، که از قضا فروش خوبی کرد. شاید از همین سالها بود که مردم اندکاندک سینما رفتن را نیز در برنامههای نوروز گنجاندند و اکران نوروزی محلی از اعراب یافت.
آیا واقعاً دهنمکی مخاطب دارد؟
چند سال پیش، این سؤال ذهن خانم پگاه آهنگرانی را به خود مشغول کرده بود تا جایی که دوربین به دست گرفت و یک مستند در این خصوص ساخت. مستند دهنمکیها در سال 1386 تا 1388 همزمان با اکران اخراجیها و قسمت دوم آن ساخته شد. آهنگرانی فارغ از شیطنتهایی که در این مستند کرده بود، نشان داد که مردم به تماشای فیلمهای دهنمکی علاقمند هستند و کسی آنها را مجبور نمیکند که این فیلمها را تماشا کنند. پس از ساخت این فیلم برخی روشنفکران خانم آهنگرانی را ملامت کردند که چرا فیلمی به نفع دهنمکی ساخته است. این مستند از بی.بی.سی. پخش شد و خود دهنمکی خبر داد که در ساخت این مستند به آهنگرانی کمک نموده و در نتیجه فیلم دخالتی نکرده است.
مسعود دهنمکی در هفتم دی 1348 در شهرستان اهر از توابع آذربایجان شرقی متولد شد. در سن نوجوانی به جبهههای جنگ رفت و برای خدا جنگید. پس از دفاع مقدس در رشته علوم سیاسی در دانشگاه آزاد تحصیل کرد و قریب ده سال سردبیر هفتهنامههایی با موضوع فرهنگ و دفاع مقدس بود: یا لثارات الحسین، جبهه، شلمچه و صبح.
نخستین فیلم مستند خود را با نام فقر و فحشا در سال 1382 برای مسئولان جمهوری اسلامی ساخت. ولی فیلم به دست مردم رسید و خیلیها آن را تماشا کردند. دومین فیلم مستند او به نام کدام استقلال؟ کدام پیروزی؟ در بهار 1385 مجوز پخش و تکثیر گرفت، و او در همان زمان در کار پیشتولید نخستین فیلم سینماییاش بود.
چه عواملی باعث فروش یک فیلم میشود؟
این دشوارترین سؤالی است که در حوزه سینما میتوان پرسید. بیش از صد سال است که سینمای هالیوود به دنبال کشف همین رابطه است و تاریخ سینما نشان میدهد که آنها اگرچه توانستهاند تا حد زیادی در حل این معادله موفق باشند ولی در موارد بسیاری نیز اشتباه کردهاند. چه کسی باور میکرد که فیلمهای تایتانیک (1997) و آواتار (2009) رکورد فروش فیلم در تاریخ سینما را بشکنند؟ نزدیک بود که جیمز کامرون در میانه ساخت تایتانیک از سوی کمپانی فوکس قرن بیستم اخراج شود چون رعایت صرفهجویی در وقت و هزینهها را نکرده بود. اما فروش این فیلم و یازده جایزه اسکاری که دریافت کرد همه چیز را تغییر داد.
از سوی دیگر فیلمهایی ساخته شدهاند که پیشبینی میشد فروش زیادی داشته باشند اما شکست آنها فاجعهبار بوده است. از مشهورترین این قبیل فیلمها میتوان از کلئوپاترا/ جوزف منکیهویچ (1963) نام برد که بازی دو سوپراستار سینما (الیزابت تیلور و ریچارد برتون) در فیلم نیز نتوانست آن را نجات دهد.
به نظر میرسد عوامل ناشناخته دیگری در فروش و اقبال فیلمها مؤثرند. در ایران فیلمنامه بچههای آسمان (1375) از سوی محمدعلی زم و حوزه هنری مردود اعلام شد. مجیدی فیلمش را با تهیه کننده دیگری ساخت و فیلم او به طور غیرمنتظرهای توانست نامزد دریافت بهترین فیلم خارجی زبان اسکار (1999) شود.
آیا «قانون جذب» در فروش فیلمها دخالت دارد؟
تئوری راز یا قانون جذب به طور خلاصه میگوید: «به هر چه فکر کنی همان برایت اتفاق میافتد. کل زندگی تو تجلی افکاری است که در ذهنت جریان دارند». آیا میتوان فرض کرد کسانی که فیلمهایشان فروش کرده به قانون جذب متوسل شدهاند؟ به عبارت دیگر خواسته اکید آنها باعث شده تا عالم در جهت مراد آنها تغییر کند؟
اولاً باید تأمل کرد که آیا این قانون، واقعی است و معارف دین ما آن را تأیید میکنند یا خیر؟ خداوند در آیات قرآن به حقایقی مشابه با آنچه در قانون جذب آمده تصریح کرده و فرموده است: «از آنچه مصلحت بدانیم به برخی از کسانی که به دنبال منافع دنیوی باشند عطا میکنیم و سپس جایگاه او را در جهنم قرار میدهیم. اما هر مؤمنی که در پی نفع اخروی باشد به او عطا میکنیم و تلاش او تباه نخواهد شد» (إسراء/ 18 تا 20).
خدای رزّاق، روزیها را در میان خلایق قسمت میکند؛ به عدهای از دنیای فانی میدهد (ثروت، شهرت، مقام و رفاه) و به جمعی دیگر از نعمتهای جهان باقی. خداوند فقط به معدودی از کسانی که دنیا را طلب میکنند بعضی چیزها را عطا میکند. به عبارت دیگر، عطای دنیا دو شرط دارد: اولاً فقط به برخی از انسانها داده میشود (به جهت خیر حقیقیِ آن افراد)، ثانیاً آنچه خداوند تقدیر کند به او میرسد (به دلیل محدودیت دنیا و منابع آن). از آیه 18 سوره إسراء برمیآید که ترجیح دادن دنیا به آخرت باعث سقوط در جهنم میشود. به عبارت دیگر خداوند به برخی از افراد لطف کرده و نعمتهای دنیای فانی را برای آنها محدود نموده است تا از نعمتهای جهان باقی بدیشان عطا فرماید:
مَن كانَ يُريدُ الْعاجلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصلاها مَذمُوماً مَدحُوراً (18) وَ مَن أرادَ الآخرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤمنٌ فَأُولئكَ كانَ سَعْيُهُم مَشكُورا (19) كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِن عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحظُورا (20)
اغلب مردم در دنیای غرب، عطاهای دنیای عاجل را ترجیح میدهند زیرا اصولاً به جهان آخرت ایمان ندارند. لذا خداوند حکیم با ایشان مطابق عقیدهشان رفتار خواهد کرد و از عطاهای دنیا بهرهمندشان خواهد ساخت. به این ترتیب میتوان گفت که چون دنیا و متاع آن بت غربیان است پس قانون جذب برای ایشان در موارد بیشتری عمل میکند و صادق میآید.
باید دقت کرد که وقتی خداوند به برخی انسانها از نعمتهای فانی و حقیر دنیا عطا میکند هرگز به معنای تکریم کردن آنها نیست، و بالعکس در وقتی که مال دنیا به آنها نداده ایشان را وهن و تحقیر نکرده است. این حقیقت در قرآن کریم مؤکد است:
و اما انسان! وقتی خداوند او را به نعمت مبتلا کند میگوید: «خداوند مرا اکرام کرد»، ولکن وقتی به تنگی رزق مبتلا نماید میگوید: «خداوند مرا اهانت کرد». هرگز اینچنین نیست ... (فجر/ 15 تا 17) فَأمَّا الإنسانُ إذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أكْرَمَنِ (15) و أمَّا إذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيهِ رِزقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أهانَنِ (16) كَلا...
فقر و ثروت هر دو ابتلاء خداوند و از موارد آزمایشهای الهی هستند. آنکه از عطای دنیا میگیرد نباید به خود مغرور شده نعمتهای خدا را در راه معصیت خرج کند. و همچنین آنکه از دنیا بهرهای نمیگیرد نباید ناامید گشته به وادی کفر درافتد. دنیا و آخرت را باید با هم دید. همه قوانین الهی از این مؤلفه برخوردارند که دنیا و آخرت را مد نظر دارند و بلکه جهان باقی را ترجیح میدارند. ولی کسانی که در قوانین خداوند دست میبرند یا آنها را انکار میکنند، فقط دنیا را پیش چشم دارند.
تأثیر اراده خداوند در فروش و اقبال به فیلمها
فروش فیلم برای سازندگانش، ثروت و شهرت به همراه میآورد. همانطور که متذکر شدیم «ثروت» و «شهرت» از نعمتهای دنیا هستند که خداوند فقط به برخی انسانها که خود صلاح میداند عطا میکند. لذا فروش یک فیلم، به معنای خوب بودن آن و تأییدات الهی نیست و بالعکس. آنچه باید بدانیم و بدان اهمیت دهیم آن است که خداوند اجازه نخواهد داد که ثروت و شهرت نصیب هر کس شود.
شهرت و ثروت و اعتبار میتوانند جنبه پاداشی داشته باشند. البته گاهی پاداش را خداوند عطا میکند و گاهی نیز افراد هستند که پاداش میخواهند. خداوند به برخی بندگان صالحش مانند حضرت ابراهیم(ع) پاداش داد چون او را آزمود و دانست که او به خود مغرور نخواهد شد (وَ آتَيناهُ أجْرَهُ فِي الدُّنيا و إنَّهُ في الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحين ـ عنکبوت/ 27). خداوند به حضرت یوسف(ع) بلافاصله پس از آنکه از وسوسه زلیخا بیرون آمد علم تعبیر خواب عطا فرمود و کلید حل بسیاری از مسائل را در دستان او قرار داد. این قانون برای غیر پیامبران نیز جاری است. مثلاً خداوند به بسیاری از مجاهدان جهاد اکبر و اصغر، حکمت و معرفت داده و آنها بدون واسطه بشری، مستقیماً از خدای تعالی آموختهاند. برای روشن شدن بحث، لازم است نام برخی از ایشان را که به جهان باقی رفتهاند ذکر کنیم: امام خمینی(ره)، آیتالله محمدتقی بهجت، مصطفی چمران، سید مرتضی آوینی و...
اما کسانی نیز یافت میشوند که میخواهند سرنوشتشان به دست خودشان باشد. لذا است که از خداوند پاداش دنیوی طلب میکنند. نمونه مشهور این افراد، ابلیس ملعون است که مزد عبادات خود را در همین دنیا خواست و خداوند نیز خواسته او را اجابت کرد و قدرت محدودی به وی عطا نمود. حکم کلی این مسئله در سوره بقره آمده است که اگر کسی به دنبال سحر و قدرتهای فوق بشری باشد در جهان آخرت بهرهای نخواهد داشت (و لَقَد عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الآخِرَةِ مِن خَلاقٍ ـ بقره/ 102).
و اما فروش فیلمهای دهنمکی
به نظر شما جناب مسعود دهنمکی در کدام دسته فوق میگنجد؟ او همراه با قافله بسیجیان مخلص در جبههها جنگیده است و ظاهراً خداوند پاداش این اخلاص را با اقبال مردم به فیلمهایش داده است. اما آیا این بدان معنی است که او در آخرت بهرهای نخواهد داشت؟ خدا نکند که چنین باشد! ما برای هیچ انسانی اینچنین آرزویی نداریم چه برسد به یکی از برادران مسلمان. لکن حرفهایی داریم که کتمان آنها را جایز نمیدانیم.
فیلم رسوایی به صلاحدید حوزه علمیه قم و استانداری قم، در این استان اکران نشد. این واقعه میتواند یک زنگ خطر برای جناب دهنمکی محسوب شود. به یاد بیاوریم که ایشان در اواخر دولت هاشمی و اوایل دولت خاتمی در شمار ناهیان از منکر، برخی فیلمها را از اکران سینماها پایین میکشید. آیا نمیتوان تصور کرد که اگر فیلم رسوایی در قم اکران میشد این ماجرا میتوانست در خصوص خود دهنمکی نیز اتفاق بیفتد؟
افول مخملباف
یک نمونه واضح از این ماجرا، در خصوص محسن مخملباف رخ داده است. بنده به یاد میآورم که فیلمهای اولیه او مانند توبه نصوح (1361)، دو چشم بیسو (1362) و استعاذه (1362) را در اوایل دهه شصت در محراب و شبستان مساجد نمایش میداند. ولی مخملباف در سال 1369 دو فیلم سخیف به نامهای نوبت عاشقی و شبهای زایندهرود ساخت که هر دو توقیف شدند. چه شد که کار او به اینجا کشید که جزو گریختگان از وطن درآمد؟ مخملباف در سال 1361 فیلم برزخیها ساخته ایرج قادری را از اکران سینما جامجم (خیابان هلال احمر) پایین کشید. این ماجرا را محمدحسین فرحبخش در ابتدای فیلم زندگی خصوصی تصویر کرده است.
سید مرتضی آوینی درباره مخملباف سخنان جالبی دارد. ایشان در خصوص این دو فیلم توقیفی مخملباف که در جشنواره نهم فیلم فجر نمایش داده شد نقدی نوشت به نام «وقتی بادکنک میترکد». او در ابتدای این نقد اعلام کرد که دوْر مخملباف به پایان رسیده است. برخی از اهالی مجله سوره خبر دادهاند که جناب آوینی بعد از فیلم عروسی خوبان (1367) بههمینطور درباره مخملباف حکم کرده بود و ایشان در آن زمان او را به تندروی متهم کرده، از انتشار نقد او بر این فیلم خودداری کرده بودند.
سید مرتضی آوینی در پارگراف سوم از نقد خود بر فیلمهای نوبت عاشقی و شبهای زایندهرود اینچنین نوشته است:
درباره این دو فیلم نباید به عنوان فیلم سخن گفت؛ باید درباره شعارهایی که در این دو فیلم مطرح شده است بحث کرد. چرا که مخملباف فقط شعار میدهد و از همان آغاز هم همین بوده است. و بودند کسانی که این معنا را در نقدهای خویش متذکر شدند. اما در آن زمان که فتنه مخملباف گوشها و چشمها را پر کرده بود، این حرفها به جایی نمیرسید. و شاید حالا هم به جایی نرسد، چرا که هنوز انعکاس آن فتنه در شهر و دیار ما باقی است. وقتی بادکنک میترکد صدای آن تا مدتها در گوش زنگ میزند.
مسئله مخملباف از دستفروش به بعد «عدالت» بوده است و آن هم نه آنکه فقط نظام اسلامی را از اجرای عدالت و استقرار آن عاجز بداند؛ اعتراض او متوجه دستگاه خلقت بود. به یاد بیاورید دستفروش را که با همه ضعفها و سیاهیهایش همچنان بهترین کار مخملباف باقی ماند. دستفروش میان خانوادهای به دنیا آمد که بچههایشان یا میمردند و یا علیل و وامانده رها میشدند در دنیایی پر از گرگ. فقر و نقص عضو و جبر محیط و بیرحمی و خشونت در فیلم دستفروش نیز در هیئت معضلاتی فلسفی و لاینحل، به اندازه نظام هستی بزرگ میشد...
کسی که بر سر عدالت مشکل دارد، باید بداند که پای عقل او در مسئله جبر و اختیار میلنگد. بگذریم از آنکه اصلاً جای مباحثه و حلّ مسائل فلسفی در سینما نیست. کسی تا به قطعیت نرسیده است، نباید فیلم بسازد، و اگر هم فیلم میسازد تا طرح مسئله کند باید داستانی را طراحی کند که در طول آن، در متن وقایع و ارتباط میان افراد، این مسئله وجود پیدا کند. (آینه جادو، نشر ساقی، 1377، جلد 2، صص. 126 و 12).
شعاری بودن فیلمهای مخملباف تا قبل از توقیف شدن نوبت عاشقی و شبهای زایندهرود، به حساب بیهنری ایشان گذاشته میشد و لذا منتقدان سینما به فیلمهای او توجهی نشان نمیدادند. اما بعد از توقیف آن دو فیلم، شعاری بودن فیلمهای مخملباف برخی منتقدان و مخاطبان سینما را به وجد میآورد و حتی برایش کف و سوت هم میزدند.
شباهتهای مخملباف و دهنمکی
سه شباهت میان مخملباف و دهنمکی وجود دارد که امیدوارم تصادفی باشد. اولی در پایین کشیدن فیلم از پرده سینماها است، دومی در شعاری بودن فیلمهایشان است، و سومی در قناعت کردن ایشان به ظواهر دین.
درباره اولی به قدر کفایت گفتیم. اما در مورد شعاری بودن فیلمهای دهنمکی باید گفت که فیلمهای ایشان در انتها از حالت قصهگو خارج شده به ورطه شعاری بودن و پیام دادن میافتند. این دو پارگی خصلت مهم فیلمهای دهنمکی است. در حالیکه هنر فیلمساز باید مصروف آن باشد که پیام فیلم در بطن قصه القاء شود و نه خارج از آن.
این ضعف البته در فیلمهای رسول ملاقلیپور نیز وجود داشت. گاهی در اواسط فیلمهای ایشان یک کلیپ پخش میشد که مقداری از پیامها را به توسط شعر و تصاویر مونتاژ شده به مخاطب القاء میکرد. از این نظر فیلمهای مرحوم ملاقلیپور به فیلمهای هندی میماند که مرسوم است که در میانه آن باربط و بیربط صحنههای رقص و آواز گنجانده شود.
شباهت سوم جناب دهنمکی و مخملباف در اکتفا کردن به ظواهر دین است. خود دهنمکی در یکی از مصاحبههایش سخنانی به این مضمون گفته است که خانم الناز شاکردوست از حساسیت من به حجاب و نمایش موها خبر داشت لذا ایشان در طول فیلم حجابش را حفظ میکرد. وقتی این جمله را خواندم به یاد یک مثل افتادم که احتمالاً واقعیت داشته است. میگویند یک نامحرم وارد خانهای شد. زن خانه که حجاب نداشت با دیدن او دامنش را بر سر کشید!
حالا حکایت جناب دهنمکی است و هنرپیشه او که حجابش را حفظ کرده اما لباس چسبان میپوشد و اندامش را به نمایش میگذارد. مجلات به اصطلاح زرد در این روزگار با عکس اطفال زیبای وطن به فروش میرسند. آیا میتوان تصور کرد اگر ممنوعیت استفاده ابزاری از تصویر زنان برداشته شود روی جلد این مجلات با چه تصاویری زینت داده خواهد شد؟
سخن آخر اینکه به راستی چه میشود که کسی به فکر میافتد تا در قد و قواره کوچک جناب اسقفِ در رمان بینوایان (1862) از دین اسلام دفاع کند؟ کشیشان مسیحی بسیاری از سؤالات مردم را نمیتوانند پاسخ بدهند چون اصولاً الهیات بدعتگونهای که پولس درست کرد یک نوع تفسیر غیرمنطقی و غیرواقعی از تورات بود که عقلانی هم نیست. لذا آنها سعی کرده و میکنند تا از طریق محبت کردن به مردم ایشان را به خود و کلیسا جذب کنند. اما بعد از یکصد و پنجاه سال که از انتشار بینوایان میگذرد و دهها فیلم و سریالی که از این رمان ساخته شده آیا ما نیز باید به همان سمت اقتدا کنیم و هنر ما مسلمانها باید همینقدر باشد؟
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|