پرده سینما

حاتمی کیا: من نماینده مظلوم جریانی هستم كه باید حریم امنی داشته باشد

پرده سینما

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حاتمی كیا :این عمر فیلمسازی خیلی پست و بلندی داشته. اینجایی كه دلمون بهش بنده، صفر و صدش خیلی تنده. وقتی دارن رو دست‌ها بلندت می‌كنن، مواظب باش! چون صف دست‌ها یه جایی تموم می‌شه و ناگهان ولت می‌كنن.

 

فیلم پرماجرای «حاتمی‌كیا» یك هفته است كه اكران شده و مرز 200 میلیون تومان را هم رد كرده است. به بهانه نمایش عمومی به رنگ ارغوان، به عنوان اولین رسانه، ابراهیم حاتمی‌كیا با احسان هوشیارگر، خبرنگار خبرگزاری فارس گفت‌وگو كرده است. گفت‌وگویی اینترنتی كه با استفاده از چت و طی سه‌ساعت انجام شد و به درخواست حاتمی‌كیا، برای آن كه رعایت امانت صورت گیرد و زبان صمیمی آن هم حفظ شود، تصمیم گرفته شد پاسخ‌ها با همان زبان محاوره روی خروجی قرار گیرد.

 

 

دلم نمی‌خواد مثل بعضی همكارها، سال به سال شكل و قیافه‌ام عوض بشه

 

ابراهیم حاتمی کیا سر صحنه به رنگ ارغوان** آقای حاتمی‌كیا، به عنوان سوال اول می‌خواهم در مورد نوع فیلمسازی شما سوال كنم. شما یكی از معدود فیلمسازان ما هستید كه همیشه توجه نسبت به فیلم‌های‌تان زیاد است. به عنوان یك روزنامه نگار فكر می‌كنم دلیل اول این توجه به خود شما برمی‌گردد كه بدون تعارف، فیلمسازی باهوش و نكته سنج هستید. اما سوال اصلی این است كه چرا در مورد ساخت «به رنگ ارغوان» اینقدر اصرار داشتید تا تولیدش در سكوت خبری كامل انجام شود؟

- دوست دارم این تعارف رو جدی بگیرم، ولی مشكل اینه كه كتك این ویژگی بیشتر از شیرینیش بوده. یه جور زندگی در برزخ خوف و رجا! روزگاری فكر می‌كردم كه برپا كردن یه سایت مخصوص باعث می‌شه كه با مخاطبان راحت در تماس باشم ، ولی در عمل دیدم كه دوست ندارم خیلی آفتابی بشم. ما تو كشوری هستیم كه هر چی كمتر زیر نگاه باشی بیشتر در امانی و به همون نسبت آرامش داری و خودتی.

 

** صریح‌تر بپرسم. چرا فیلمساز متعهدی مثل «ابراهیم حاتمی‌كیا» باید احساس ناامنی بكند؟این احساس از كجا نشأت می‌گیرد؟ این خوف و رجا كه شما به آن اشاره كردید، چرا همراه‌تان است؟

- سوال ساده‌ای نیست، یا حداقل الان نمی‌تونم شفاف جوابتو بدم.اصلأ بهتره به این سوال امثال شما جواب بدن. این عمر فیلمسازی خیلی پستی و بلندی داشته و من دیدم كه نباید به این تعریف‌های فیلمساز متعهد، با هوش و انقلابی و دل آشنا و ... دل بدم. اینجایی كه دلمون بهش بنده، صفر و صدش خیلی تنده! وقتی دارن رو دست‌ها بلندت می‌كن، مواظب باش. چون صف دست‌ها یه جایی تموم می‌شه و ناگهان ولت می‌كنن. بهتره از همون اول به پاهای خودت تكیه كنی.

 

ابراهیم حاتمی کیا سر صحنه به رنگ ارغوان** ریشه این احساس از كجا نشات می‌گیرد؟ در واقع می‌خواهم بدانم آن «ابراهیم حاتمی‌كیا» كه همیشه كارگردانی مورد احترام در نظر مخاطب و منتقدان بوده، چرا به این احساس رسیده است؟

- چون ایرانی‌ام. ایرانی زاده‌ام. چون عقبه‌ام چند هزار ساله‌اس. چون تو زمینی بزرگ شدم كه خیلی اقوام خوش اومدند و بد رفتند یا بالعكس. یاد گرفتیم خونه هامون اندرونی و بیرونی داشته باشه. یاد گرفتیم به هر كسی، اندرونی رو تعارف نكنیم. یادمون دادن كه دروغ نگیم، ولی نگفتن راستشو داد بزنید.

 

** ولی من احساس می كنم شما از یك چیزی ناراحت هستید كه این ناراحتی، سال‌ها با شماست... مثلا از زمان آژانس شیشه‌ای و اتفاقاتی كه پس از ساخته شدن آن افتاد.

- متوجه منظورت نمی‌شم.

 

** اگر یادتان مانده باشد، سال گذشته و در جریان اكران دعوت یك مصاحبه با هم انجام دادیم. در بخشی از آن مصاحبه من در مورد بغضی كه كارگردان‌های ما دارند سوال كردم و شما گفتید كه این بغض‌ها از یك جایی شروع می‌شود و به آسانی هم فراموش نمی‌شوند. به نظر می‌رسد این بغض همچنان وجود دارد اما می‌خواهم جنس بغض «حاتمی‌كیا» و دلیل آن را بدانم؟

- راستش من حافظه‌ام میزون نیست. این نعمتیه كه خدا بهم داده . چیزی كه منو به سینما و كلأ هنر وصل كرده یه حسی از نیازه كه نمیشه اونو به ظرف و محتوا تقسیمش كرد. هر دو با هم میان. من شش سال پیش به رنگ ارغوان رو برای فیلمبرداری دست گرفتم و تقریبأ دو سال قبل‌ترش، روی فیلمنامه كار می‌كردم. این چه قدرتیه كه می‌تونه منو سرپا نگه داره و چندسال تحملش كنم؟ بذار از یه راه دیگه وارد سوالت بشم. سینمای من یه سینمای جدیه . یه جورایی غصه داره. عبوسه. انگار به یه توقعی اومده و اگه آشنا نبینه مویه می‌كنه. من اینو با همه وجودم می‌گیرم. شاید بهتر باشه بگم سینمای آینده‌نگرِ نگران. متر و میزان امثال من، صرفأ عشق به سینما نیست.

 

ابراهیم حاتمی کیا سر صحنه به رنگ ارغوان** من دقیقا می‌خواهم به همین نكته اشاره كنم. كسی كه جنس سینمایش ابراز نگرانی‌های درون جامعه است و به خوبی این كار را هم انجام می‌دهد، چرا باید نگران بروز نگرانی‌هایش باشد؟

- من دلم نمی‌خواد مثل بعضی همكارها، سال به سال شكل و قیافه‌ام عوض بشه. یعنی از من بر‌نمیاد، نتیجه این شده كه بعد از دو دهه كار یه نفس، عده‌ای با این بابا و رنگ و طعم این بابا آشنا شدن. اونا با من هم‌نوا شدن و وكالت حسی شونو دادن به من. اون «حاتمی كیا»ی سال 67 كه با دیده‌بان ش نگران از دست رفتن پرچم «نصرمن الله و فتح القریب» بود و حالا بعد از سال‌ها، با دعوت ش نگران یه چیزای دیگه‌ است.

 

«به رنگ ارغوان» نتیجه تنفس در فضای متلاطم سیاسی سال 81 است

 

** با این توضیح كه شما ارائه دادید، می‌خواهم وارد بحث كلی‌تر فیلم شویم شما اشاره كردید كه درطی این بیست سال كار مستمر وكالت حسی عده‌ای را به عهده گرفتید كه با شما به عنوان فیلمسازشان همراه شده‌اند كه شاید خود من هم جزئی از آنها باشم. نگرانی درونی كه شما را به سمت ساخت به رنگ ارغوان هدایت كرد، چه بود؟

- پس باید بریم اون دوران. یعنی محدوده سال‌های 81 به بعد. یادتونه چه اتفاقاتی افتاد. یادمه كه تلاطم‌های سیاسی خیلی رنگی‌تر شد. بحث‌هایی مطرح شد كه یه وقتی تابو بود. بازدم اون فضا می‌شه به رنگ ارغوان.

 

**بنابراین به رنگ ارغوان هم مثل اكثرفیلم‌های شما واكنشی به هیاهوی جامعه است؟

- من گفتم تلاطم.

 

ابراهیم حاتمی کیا همراه با حمید فرخ نژاد سر صحنه به رنگ ارغوان** چه چیز زمان سال 81 كه در آن فضا تنفس می‌كردیم، برای شما تبدیل به دغدغه شد؟ و چقدر نگران بازخوردهای این دغدغه بودید؟

- واضح‌ترین واژه اسمش بود «امنیت». شمشیر دولبه‌ای كه هر وقت با كجاوه میارنش میدون، محافظاش داد می‌زنن كه دور شوید و كور شوید و لال شوید، یا مثل ما هم آواز شوید. دعوا هم همین‌جا شروع می‌شه. به نظرم قرار مصلحت نیست كه فقط یه قرائت از این واژه تو بوق باشه. اگه میون‌دار مصلحان جامعه باشه، اجازه می‌دن همه از موضع خودشون این واژه رو تفسیر كنن، ولی وای از وقتی كه این واژه مونوپلی یه گروه بشه.

 

** اگر نگاهی كه شما در به رنگ ارغوان نسبت به امنیت و نیروهای امنیتی دارید، عمیقا یك نگاه مثبت است، پس چرا تعابیری عكس از نگاه شما به مفهوم امنیت برداشت شد؟

- بارك‌الله! شما دست روی همون دایره ملتهب گذاشتین. امنیت در حوزه فرهنگ كه منم یكی از اعضاش محسوب می‌شم، می‌شه به رنگ ارغوان كه می‌خواد به كمك این تفسیر بیاد. من همون موقع تو مكاتبه روزنامه‌ای، به وزیر اطلاعات وقت نوشتم كه من گل سرخی به قصد احترام برای شما آوردم، ولی ظاهرأ فقط خار این گل رو دیدید. پخش نشدن به رنگ ارغوان یعنی تن دادن حوزه فرهنگ به قرائت حوزه امنیت.

 

** در واقع اتفاقاتی كه افتاد، نشان داد حوزه امنیت وضعیتی ارغوانی دارد؟

- درسته!

 

ابراهیم حاتمی کیا سر صحنه به رنگ ارغوان** یعنی منظور شما این بود كه رنگ امنیت نه سفید سفید است و نه سایه سیاه.حتی خاكستری هم نیست. یك رنگی دارد كه رنگ آن كبود است و شاید به دلیل همین كبودی است كه سال ها غیر قابل دسترس بوده است.

- ارغوان، رنگ صریحی نداره. رنگیه كه همیشه در دسترس نیست. یه رنگیه بین گرمی و سردی. بستگی به نگاهتون داره. می‌تونی بگی به رنگ ارغوان فیلمیه عاشقانه سیاسی یا سیاسی عاشقانه.

 

**به دلیل همین صریح نبودن به رنگ ارغوان، نام شخصیت اصلی زن فیلم را ارغوان انتخاب كردید؟ فردی كه به تعبیری گرفتار سردی‌ها و گرمی‌ها است؟

- ارغوان یك دختر جوان دانشجوی رشته جنگل شناسی ایست كه با مادر پیرش زندگی می‌كنه. این یك تفسیره. شكل دیگه‌اش اینه كه ارغوان دختر یكی از معارضان سرسخت نظام كه داره تو دانشگاه جنگل درس می‌خونه. همه این تفاسیر بسته به شكل ورود ما داره.

 

** دلیل پرسیدن این سوال‌ها، تعارضاتی است كه دراین 5ساله درمورد مفاهیم به رنگ ارغوان وجود داشته و من هم دارم سعی می‌كنم با مطرح كردن همه این‌ها، در نهایت به اصل قضیه كه همون نگاه شما به ماجرا است، برسیم.

- من دیگه نگران نیستم. شما هم نباشید! به رنگ ارغوان یك فرصت تست زنی بود كه شكر خدا با همت شمقدری حل شد. اونایی كه همچنان فیلم رو امنیتی تفسیر می‌كنن، چه بخوان و چه نخوان، نگاهشون به آثار فرهنگی، رنگ امنیتی خورده .حواسمون باشه، من منظورم این جناح و اون جناح نیست. این تفسیر توی همه جناح‌هاست. فرقی نمی‌كنه زمان آقای خاتمی باشیم یا آقای احمدی‌نژاد. این نگاه تو هر فرصتی مانع تراشی می‌كند. تحریم می‌كنه، تقبیح می‌كنه، تكفیر می‌كنه و حاضره كه تو سال‌ها فیلم نسازی، چون مسئله‌اش، مسئله تو نیست.

 

ابرهایم حاتمی کیا سر صحنه به رنگ ارغوان** من فكر می‌كنم شما این تست‌گیری را مدت‌ها قبل شروع به آزمون و خطا كرده بودید. یعنی از زمان از كرخه تا راین. نقطه طلایی آن در آژانس شیشه‌ای بود و به اعتقاد من، شما در تمامی فیلم‌های دیگر هم این تست‌گیری را ادامه دادید. اما به رنگ ارغوان یك تفاوت عمده با سه فیلم دیگرشما در دهه 80 دارد و آن این كه این فیلم می‌توانست همانند آژانس شیشه‌ای، فیلم پرطرفدار دهه خود باشد اما این فرصت از آن گرفته شد...

- به هر حال اثر هنری یه نسبتی با خالقش داره. ارغوان از نظر من فیلمیه كه پنج سال پیش ساختم و اگر تا حالا ساخته نشده بود، حتی اگر فیلمنامه‌اش دستم بود باز من نمی‌ساختم. این فیلم محصول همون دوران منه، اما این حرف‌ها مال پشت صحنه فیلمسازه. ربطی به مخاطب نداره. فیلم كار خودشو می‌كنه و فرآیند تاثیرش فقط به خودش ربطی نداره . اون باید با حال و احوال تك به تك مخاطب‌ها ارتباط بسازه و برگرفته از شرایط تك تك اون‌هاست. این خاصیت هنره. از این منظر فیلم نو و كهنه نداریم. مثل آژانس شیشه‌ای كه بارها دیده شده و می‌شه، ولی برای من سازنده، فیلمیه از یه دوران ماضی. این كه به رنگ ارغوان همچنان طراوت دارد، نشان انرژی ذاتی اثره كه همچنان هسته مركزیش فعاله و البته خدا را شكر كه همچنان انرژی داره.

 

** این كه گفتید اگر همین الان فیلمنامه به رنگ ارغوان آماده ساخت بود، آن را نمی‌ساختید، به معنای تغییر روش فیلمسازی شما كه نیست؟ یعنی «حاتمی‌كیا»، همان نگرانی‌ها را همچنان دارد یا خیر؟

- اینو برای اون خاله خرسه‌هایی گفتم اصرار دارند مهار من دست اونا باشه. من روندم طبیعیه و از تولد اثری مثل به نام پدر، حلقه سبز و این آخری‌ها دعوت ناراضی نیستم. من سواره‌ام. با همه اختیارات سواره بودن. راننده قطار نیستم كه یه راهو برام تعریف كنن و بگن حق نداری از این خط‌ها فاصله بگیری.

 

** با این حساب اگر در سال 83 به رنگ ارغوان دیده می‌شد، بازهم دعوت ساخته می‌شد. (گرچه به عنوان فیلمی كه از دل جامعه می‌آید نمی‌توان مخالف دعوت بود). به هر حال این تصور وجود دارد كه رویكرد غلط نسبت به به رنگ ارغوان باعث شد شما از سر لجاجت، دعوت را بسازید. آیا این موضوع صحت دارد؟

- بارها گفتم كه به نام پدر داشت كلید فیلمبرداری می‌خورد كه اون بلا سر به رنگ ارغوان اومد. این كه در حین ساخت به نام پدر دلخور بودم، حتمأ بودم ولی اونقدر بچه نیستم كه با یه تشر و مانع تصمیم بگیرم از استقلال و روند فیلمسازیم دست بردارم. اینهم گفتم كه من هیچ وجه فیلمی به سفارش این ارگان و اون تشكیلات نساختم. جز توصیه وزیر ارشاد وقت آقای لاریجانی برای ساخت فیلمی درباره بوسنی كه شد فیلم خاكستر سبز.

دعوت به همون اندازه در كارنامه من جا داره كه ارغوان داره. راستش عنصر لجاجت در هنر پیچ در پیچ سینما اعتبار و دوام نداره و فكر نكنم این سوخت عصبی اونقدر زور داشته باشد كه توقع منو جواب بده. ریسك پذیری و تازگی دعوت برای من كمتر از به رنگارغوان نیست. بهتره این دفعه من باشم كه به دوستان اهل قلم بگم اینقدر لجاجت نكن . همه این آثارم اسمشون تو شناسنامه منه. اگه بنده رو درهم قبولم كنید به صواب نزدیكتره تا اینكه بخواین بعضی‌شو ندید بگیرین و سوا كنین.

 

من اهل جاروجنجال نیستم

 

خزر معصومی در به رنگ ارغوان** عده‌ای از منتقدان هم دعوت و هم به رنگ ارغوان را سفارشی دانستند و از اون طرف آژانس شیشه‌ای را شخصی‌ترین فیلم شما. دلیل این همه تفاوت آراء را در چه چیزی می‌دانید؟

- دلیلش زنده بودن اثره. داشتن طرفدارای مومن به همون اندازه دشمنای مومن، تو مانایی موندن ارغوان كمك می‌كنه. من به هر دو طرف احترام می‌گذارم. حتی به اون پیرمردی كه فیلم را مزخرف خوند. سخاوت هنر و هنرمند به همین احوال متناقض آنست. این لذت بخش‌ترین مصادره به مطلوبیه كه هنرمند آرزوشو داره.

 

** علی‌رغم این احوال، مسئولی عاشقانه از ابتدا تا انتها فیلم شما را ایستاده می‌بیند و حتی در پایان، بیشتر از منتقدانی كه شیفته فیلم شدند، برای فیلم هورا می‌كشد. این موضوع برای من، هم لذت بخش است و هم تأسف‌برانگیز. لذت‌بخش است كه نظر مسئول سینمایی‌ام را هم‌سو با خودم می‌دانم و تأسف برانگیز از این كه چرا 5 سال فرصت دیده شدن یك فیلم سوزانده شد. بعد از جشنواره چنین احساس‌های دوگانه‌ای در شما به وجود نیامد؟

- به رنگ ارغوان تنها فیلمیه كه بعد از ساخت تجربه‌های عجیبی برام داشته. بارهم نشد. بعضی فكر می‌كنن من اهل جارو جنجالم . خدا شاهده اصلأ دوست نداشتم كه برای فیلم حاشیه درست بشه. من از این بازارگرمی‌ها خوشم نمیاد و نگاه آزاد و راحت و بدون قضاوت تماشاچی برام یه دنیا قابل احترامه. راستش رو بخواین فیلم‌های من احتیاج به این بازارگرمی ها نداره. به رنگ ارغوان هم فیلمیه تو رده بقیه فیلم‌هام. اون حس دوگانه‌ای كه شما اشاره می‌كنید به اون شبی برمی‌گرده كه من از طرف مسئول سینمایی وقت ارشاد موظف شدم با وزیر اطلاعات ملاقات داشته باشم. من ساده دل، گمان می‌كردم كه حتمأ فیلم به قدری براشون جذاب شده كه حتمأ می خوان یه تشویقی منو بكنن! والا، منو با وزیر اطلاعات چه كار؟ ولی قضیه عكس شد... وقتی نصف شب از وزارت بیرون می‌اومدم، از گیجی تو كوچه پس كوچه‌های بن‌بست اطراف وزارت گیر افتادم. همه‌اش این سوال برام بزرگ شده بود كه چرا ارشاد منو تنها روانه كرد؟ چرا حس نكردن كه سفارتخونه من ارشاد بود و اونا باید حامی من می‌شدن. چرا منو جلوی در رها كردند و خودشون از در پشتی غایب شدند؟ اون شب سالهاست كه با منه و توی این چند سال هیچ‌كدومشون وظیفه ندونستند كه با این سرباز جنگ، دو كلام از در التیام بربیان... من می‌بخشمون، ولی از یادم نمیره. من نماینده مظلوم جریانی هستم كه باید حریم امنی داشته باشه كه بتونه حرف‌هاشو بزنه. اون صندلی به هیچ‌كس وفا نمی‌كنه، چیزی كه باقی می‌مونه همین بزنگاه‌هاست كه به ما قوه فرقان می‌ده. من ایمان دارم كه آقای شمقدری فارغ از همه حساب‌ها ، محترمانه در دوران مشاور رئیس جمهور بودنش اعلام كرد كه این پیرغلام احترامش به عدد فیلم‌هایی كه ساخته است و ما نباید براش چون و چرا بیاریم.

 

*سكانس رودررویی قبلی فرخ نژاد با قائمیان قربانی یك غرور بی‌وقت شد

 

حاتمی کیا و سرمستی از دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فجر. . عکس از الهام عبدلی** من در این مصاحبه عامدانه به سراغ بحث های تكنیكی كار نرفتم به دو دلیل، اول این كه فیلم به لحاظ بصری كاملا گویا است و دوم اینكه فكر كردم به جای دفاع از مسایل فنی فیلم، هم صحبت شما باشم در مورد 5 سال سكوت شما در مورد فیلم‌تان. اما به لحاظ فنی می‌خواهم بدانم اگر به 5 سال قبل بازگردیم، چه تغییراتی در ساختار به رنگ ارغوان ایجاد می‌كردید؟

- اگه در باره بقیه فیلم‌هام سوال می‌كردی، من جوابی نداشتم كه بگم. تكنیك مستقل از محتوا، بی‌معناست. من بهتون اطمینان می‌دم كه قد و قامت به رنگ ارغوان با سازندش یكیه. خدا رو شكر تو ساخت این فیلم هر آنچه كه نیازم بود یا تو دسترسم بود یا جنگیدم و بدست آوردم. فقط ضربه‌ای كه تو فیلمبرداری به رنگ ارغوان خورد، سكانسی بود كه باید نشون می‌دادیم كه فرخ نژاد با قائمیان تو گذشته درگیری و رودررویی داشته‌اند. ما این سكانس رو روز آخر فیلمبرداری توی برنامه داشتیم. همه چی آماده بود جز اسلحه‌ها كه باید مدیر تولید می‌آورد. وقتی من تعداد تفنگ‌ها رو كمتر از درخواستم دیدم، اعتراض كردم. كاری كه همیشه می‌كردم... ولی انگار قرار بود تو اون دم دمای آخر فیلمبردای، من گوشمالی بشم. نتیجه‌اش انصراف من بود. من از همون‌جا مستقیم اومدم تهران و دیگه هم دلم نیومد برگردم شمال. اون سكانس قربانی غرور بی وقت تولید شد.

 

** طی این سال‌ها نوع تدوین فیلم تغییر پیدا كرد؟ مثلا این كه پایان‌بندی فیلم را نوع دیگری تدوین كرده باشید؟

- به هیچ وجه.

 

به رنگ ارغوان**در مورد پایان بندی فیلم كه اتفاقا شوك نهایی را به بیننده وارد می‌كند، نظرات متفاوتی وجود داشت. عده‌ای معتقد بودند نشان دادن چهره فرخ نژاد چندان كمكی به فیلم نمی‌كنه و بهتر بود همانجا فیلم به دستان آن دختر یا در واقع فلق سه كات می‌خورد و عده‌ای، نظر دیگری داشتند. خود شما نظرتان چیست؟

- طبیعیه كه نظرم همینه كه تو فیلمه.

 

** پس می‌توان نتیجه گرفت كه شما به مخاطب عادی‌تر سینما درپایان بندی توجه داشتید؟ یعنی نخواستید پایان فیلم را پیچیده كنید؟

- پیچیدگی از اولش هم جزو ملزومات این ساختار به رنگ ارغوان بود. من یادم نیست توی فیلمنامه به این مسئله تاكید شده بود یا نه، ولی یادمه كه بعد از فیلمبرداری تو دفتر تهیه كننده، این پلان دست زنانه را گرفتیم.

 

** چرا فلق3 یك خانم بود؟ این موضوع یعنی این كه همه ما یك كیس اطلاعاتی هستیم؟

- خواستم دایره موضوع رو وسیع‌تر كرده باشم.

 

** به عنوان سوال پایانی، استقبال از به رنگ ارغوان چه تاثیر مستقیمی در ساخته شدن و یا ساخته نشدن قبل از دعوت دارد؟

- شرایط قبل از دعوت مثل شرایط به نام پدره.

 

** یعنی ساخته خواهد شد؟؟؟؟

- چرا شك كردین؟

 

** من شكی نداشتم ، ولی باید خواننده را هم از شك درآورد. چون برخی فكر می‌كنند با اكران به رنگ ارغوان تغییری در مسیر فیلمسازی شما ایجاد خواهد شد.

- به رنگ ارغوان مثل روح سرگردانیه‌ كه باید از برزخ خارج بشه و تو جای طبیعی خودش كه چشم‌های مخاطبه آروم بگیره. اینطوری روح منم آروم می‌گیره.

 


 تاريخ ارسال: 1388/12/8
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.