پرده سینما

یک فیلم سیاسی با پسزمینه عشق و خیانت و کثافت! نگاهی به فیلم «پل چوبی» ساخته مهدی کرم پور

علیرضا انتظاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  نقد فیلم پل چوبی ساخته مهدی کرم پور

 

 

 پل چوبی فیلمی است که گویا قرار بوده فیلمی عاشقانه باشد با پسزمینه ای از حوادث سیاسی، اما رسماً فیلمی سیاسی و شعارزده شده با پس زمینه از عشق و خیانت و کثافت!

 

نمایی از فیلم پل چوبی پدیده «روشنفکرنمایی» یکی از پدیده های مهمی است که در سال های پس از انقلاب و به ویژه در سال های اخیر در کشور ما رواج گسترده و فراوانی یافته است.

روشنفکرنمایانی که به گفته فروید: «همواره از شک و بدگمانی خود رنج می‌برند، از دشمنان خیالی وحشت دارند و برای مبارزه با آنان، تلاش و وسایل بکر و بدیعی ابداع می‌کنند». روشنفکرنمایان اغلب داعیه دار دموکراسی هستند و جالب اینکه تنها افکار خود را نقطه تعالی دموکراسی می دانند! که البته خود این مسئله مهم دقیقاً دیکتاتوری صرف است!

سینمای ایران طی سال های اخیر به شدت از حضور طیف های گسترده از هر سن، رده، طبقه، شغل و تحصیلات برای ورود به جرگه فیلمسازان حمایت کرده است در این میان حضور تازه -روشنفکران نیز که سینما را به نوعی ارثیه پدری خود می دادند بسیار مهم بوده است. روشنفکرانی تازه به دوران رسیده که طی این سال ها برخلاف ادعاهای خود و داشتن اصول اولیه روشنفکر بودن، بدون داشتن مطالعه، و سواد کافی روی مواردی که می خواهند مطرح کنند تنها «منتقد» وضعیت جامعه بوده اند و بس!

نیم نگاهی به وضعیت سینمای روشنفکری ایران از ابتدا تا کنون سیر نزولی این مهم را به خوبی برای هر خواننده ای آشکار می سازد.

سینمای ایران درست در زمانه ای که فیلم های مبتذل کلیت سینما را دربرگرفته بودند با حضور و ظهور فیلمسازانی همچون داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و غیره که جوانانی با شعور و تحصیل کرده بودند و با ساخت فیلم های مهم و تاثیر گذاری همچون: قیصر، گاو، گوزنها و غیره کمی توانست سرپا بایستد و وارد دوران جدیدی شود که نام آن دوران را «موج نوی سینمای ایران» گذاشته اند. اما به مرور زمان سینمای روشنفکری در ایران امروزه به جایگاهی برای معتقدان به «لیبرالیست» بدل گشته است که تنها می خواهند منافع خود را بیان کنند و برای دفاع از منافع خود حاضرند لاقیدی خود به هریک از اصول ارزشمند عرفی، اجتماعی و اخلاقی را به نمایش بگذارند.  

نمایی از فیلم پل چوبیپل چوبی به کارگردانی مهدی کرم پور یکی از همان فیلم های روشنفکرنماست. فیلمی که به دلیل پرداختن به موضوعاتی حساس همچون حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 آن هم با نگاهی جانبدارانه و همچنین پرداختن به مسئله مهم خیانت و در نتیجه برخورد با خطوط قرمز و ممیزی ها و همچنین عقیم ماندن هریک از بخش های فوق به لحاظ بار داستانی نتوانسته موفق عمل نماید و نافرجام مانده است. کرم پور در آخرین فیلم خود همچنان مانند آثار قبلی اش مخصوصاً اپیزود سیم آخر در فیلم طهران، تهران معترض است. اعتراض این فیلمساز جوان، به طرزی ناخودآگاهانه افکار غیرمتعارفی را برای مخاطبان تداعی می کند. چرا که این فیلمساز خود نمی داند چرا و برای کدام دلیل معترض است.

پرداختن به شایعات سطحی که اصولاً بسیار کلیشه ای و نخ نما شده هستند و همچنین روابط نامعمول میان زن و شوهرها که مانند اغلب فیلم های دست چندم و نازل ایرانی منجر به سوء ظن و پی بردن به مسئله خیانت از طرف یکی از آن ها می شود (و البته در اغلب فیلم ها این سوء ظن ناکام می ماند!) و از طرف دیگر پرداختن بی دلیل به یک بحران عظیم اجتماعی و سیاسی و انگشت گذاشتن روی تاریخ حساس انتخابات 88 و نمایش دادن پی در پی صحنه هایی مبنی بر آنکه خانواده های جوانان دستگیر شده در اغتشاشات پشت در زندان های سراسر کشور تجمع کرده اند نشان از آن دارد که مهمترین قصد فیلمساز تنها انتقاد به برخی از مسائل اجتماعی و سیاسی بوده است.

هرچند که نگاه انتقادی به این گونه مسائل به خودی خود می تواند بسیار درست و خوب باشد اما به دلیل اینکه فیلمساز به نحوی این مسئله بسیار مهم را که شاید مهمترین عنصر فیلمنامه اش بوده است به نحوی در پس زمینه سایر مسائلی که در فیلم مطرح می شود گنجانده است باعث شده تا حوادث مهم سال 88 به نحوی فدای فیلمی شود که اصولاً کمترین ارتباطی با آن برهه مهم تاریخی نداشته و به نحوی تنها آش شله قلمکار فیلمساز را کامل تر کرده است. پرداختن به حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 قطعاً به این آسانی ها قابل تبدیل شدن به فیلم نیست و شاید سال ها بعد بتوان با رجوع به تاریخ و یادداشت های تاریخ نگاران فیلمی تاریخی از این حوادث ساخت که بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. کرم پور درست در نقطه مقابل سازنده قلاده های طلا فیلمی ساخته به طرفداری از کسانی که حوادث آن دوران حساس را رقم زده اند اما وی درست مانند ابوالقاسم طالبی به دلیل نگاهی افراط گرایانه (البته از نوع چپ) نتوانسته تصویر درستی از این حادثه مهم تاریخی نشان دهد.

نمایی از فیلم پل چوبیمهمترین نکته ای که در این فیلم وجود دارد نیز همین پرداختن بی دلیل کرم پور به مسئله اغتشاشات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 است چرا که این مسئله به خودی خود هیچگونه ارتباطی با کلیت فیلم ندارد.

نکته جالب توجه این است که کرم پور به اصرار بارها فیلم خود را فیلمی غیرسیاسی توصیف کرده است اما به واقع چنین نیست و مسئله مهم سیاست در این فیلم بیش از هریک از درونمایه های فیلم عینیت یافته است. شاید قصد کرم پور ساختن رمانس عاشقانه ای (البته از نوع نخ نما شده) بوده است اما در نهایت سیاست زدگی پل چوبی بر عاشقانه بودن اش غلبه کرده است. در حالی که این سیاست کاری ها و سیاست بازی های فیلمساز هیچ تأثیری در پیشبرد اهداف یک فیلم عاشقانه ندارد!

نه تنها پرداختن به این مسئله که انگشت گذاشتن فیلمساز روی مسائل مهمی که رسماً در برخی از صحنه ها و پلان های فیلمش دین، سنت، و عرف را مورد نکوهش و نقد خود قرار داده و افکار غرب زده خود را در آن ترویج می نماید بیش از پیش مسئله روشنفکر بازی فیلمساز را برای هر مخاطب آگاه و فهیمی روشن می سازد.

شاید برای برخی این پرسش پیش بیاید که چرا این فیلم یک فیلم صرفاً سیاسی است؟ در پاسخ به این دسته از افراد باید گفت که کارگردان با زیرکی هرچه تمام تر هرچند که در این فیلم تحت لوای حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 مسائل سیاسی خود را به صورت «رو» مطرح کرده است اما با هوشمندی و زیرکی اشاراتی به حوادث کوی دانشگاه در سال 78 نیز داشته است به گونه ای که دو حادثه عظیم سیاسی تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی از ذهن فیلمساز دور نبوده است. کرم پور در این فیلم اشاراتی غیر مستقیم به حوادث کوی دانشگاه در سال 78 که منجر به خروج تعداد زیادی از دانشجویان از کشور شد دارد. به همین واسطه نازلی نیز مجبور به خروج از کشور شده و درست در همان جا است که عشق میان نازلی و امیر به واسطه خروج نازلی از کشور فرو می پاشد و امیر در همان دوران با شیرین آشنا شده و با او ازدواج می کند و درست 10 سال بعد از آن ماجرا خواهر امیر که درگیر عشقی آتشین شده است چنین مشکلی برایش پیش می آید که باعث می شود امیر تصویر خود را در آینه زندگی آن ها مشاهده کند و به همین منظور اصرار به کمک کردن به آن ها و به نحوی واسطه شدن فسق و فجور داشته باشد! هرچند که فیلمساز اینگونه نشان داده که امیر به زعم خود نمی خواهد خواهر و دوست پسر خواهرش به سرنوشت او دچار شوند که مجبور به ترک یکدیگر باشند اما در نهایت عملی که امیر برای پیوند دادن این دو جوان کم فکری که به سنت ها هیچگونه اعتقادی نداشته و با اعمال خلاف و منافی عفت عمومی حتی رو در روی پدران و مادران خویش ایستاده و با این کار خود اعمال خلاف را در میان جوانان جامعه گسترش می دهند باعث می شود که دفاعیه جناب فیلمساز از اعمال ضد سنت، ضد شرع و ضد عرف کامل تر به نظر برسد!

نمایی از فیلم پل چوبیجناب فیلمساز در این فیلم عامدانه تلاش کرده تا نسل دهه پنجاه و شصت را نسلی سوخته نشان دهد که به واسطه همین امر این حق را برای آن ها قائل شود تا برای رسیدن به اهدافشان حتی پشت به بزرگان فامیل خود نیز بنمایند.

نکته بسیار مهمی که به شدت در این فیلم نمود دارد این است که سنت در این فیلم به شدت زیر سوال رفته و فیلمساز رابطه های مدرن میان زن و مرد را به شدت در این فیلم ترویج نموده است. رابطه هایی که در آن فساد، فحشا، خیانت، عیاشی و غیره حرف اول را می زنند.

تعریفی که از «عشق» در این فیلم می شود به هیچ عنوان عشق حقیقی و سنتی نیست و همگی عشق های آنی، کودکانه و بسیار زودگذر است که پایدار نبوده و در صورت منجر شدن به ازدواج هم به راحتی و با یک حرف خاله زنکی می تواند از هم پاشیده شود.

در یکی از صحنه های مهم فیلم از زبان امیر راوی و شخصیت اصلی فیلم جمله ای با این مضمون شنیده می شود: «روزی که فکر کردی یکی رو از ته دل دوست داری ولش نکن، ممکنه دوباره تکرار نشه، آدم وقتی تو سن و سال تو هست فکر می کنه همیشه براش پیش می آد، باید ده پونزده سال بگذره که بفهمی همون یه بار بوده، که حالت با چیز دیگه ای خوب نمی شه، عشق یعنی حالت خوب باشه».

جمله ای که اصولاً تنها به درد تین ایجرهایی می خورد که عشق را نه به صورت راستین تجربه کرده اند و نه هیچگاه می توانند تجربه بکنند.

نمایی از فیلم پل چوبیجمله ای که به کرات در این فیلم از زبان راوی (امیر) شنیده می شود این است: «عشق یعنی این که حالت خوب باشه» این جمله رسماً به خودی خود راه را برای هرگونه فسق و فجوری مهیا می سازد. به راستی آیا جناب فیلمساز کمی اندیشیده است که برای جوان امروزی که متأسفانه از سنت ها دوری گزیده اند، این جمله می تواند چه تاثیرات منفی روی او و آینده جامعه داشته باشد؟ اتفاقاً اگر آقای کارگردان تنها کمی به مطالعه تاریخ و یا حتی رمان های عاشقانه و یا کتب فلسفی می پرداختند می توانستند به این مهم دست پیدا کنند که اتفاقاً عشق یعنی موقعی که حالت خوب نباشد!

از طرف دیگر پل چوبی بر خلاف میل کارگردان اش که خواسته از شخصیت امیر با بازی بهرام رادان قهرمان سازی کند هیچ قهرمانی ندارد هرچند که فیلمساز سعی کرده این شخصیت را با پرتاب کردن به جهانی عجیب و فراواقعی برای مخاطب بدل به یک قهرمان بزرگ کند و به همین دلیل مرتباً این کاراکتر بی دلیل و با دلیل در حال کمک کردن به این و آن می شود و از یک سو به دوست پسر خواهر خودش برای رسیدن به میل اش که ازدواج با خواهرش است کمک می کند و حتی در این راه شخصیت پدر خود را به شدت زیر سوال می برد، از طرف دیگر به دوست پسر عشق قدیمی اش که از خارج به ایران آمده به نوعی جاسوس غربی ها شناخته شده و به دلیل عکاسی از حوادث انتخابات 88 در زندان است کمک می کند اما در نهایت این شخصیت بسیار منفعل است چرا که تنها در حال درآوردن پز و ادای روشنفکری است چرا که در زندگی خود هیچ عملی برای نجات یک زناشویی مشترک نمی تواند انجام دهد و از این رو قهرمانی شکست خورده به حساب می آید. کاراکتری با دیدگاه یک بیمار روانی که از طرفی مانند یک انتنکتونل تمام عیار می خواهد زندگی دو جوان بی خرد و بی تجربه یعنی خواهر و دوست پسر خواهر خود را به هم برساند اما از طرف دیگر به خاطر گوش سپردن بی دلیل به حرف یک دوست خاله زنک به همسر خود و رابطه اش با استاد قدیمی شان مشکوک می شود!

نمایی از فیلم پل چوبیجدا از این موارد، مسئله نوستالوژی در این فیلم برای فیلمساز بسیار مهم بوده است اما پرداختن به عنصر مهم نوستالوژی در این فیلم رسماً یک نوع استمناء برای جناب فیلمساز محسوب می شود زیرا به طور قطع و یقین اینگونه به نظر می رسد که فیلمساز در اغلب صحنه های فیلم نوستالوژی های زندگی خود را بیان کرده است که البته در آن زمینه هم به دلیل حرافی و عدم پرداخت درست و دقیق فیلمنامه از نشان دادن تصویری واقعی از نوستالوژی ناکام مانده است.

نشان دادن کافه ای در محله «پل چوبی» و فوکوس فیلمساز روی محله «پل چوبی» و بیان قصه عشقی آتشین میان دو زوج عاشق در این محله چیزی جز این مهم را نمی تواند به مخاطب بفهماند. اما در نهایت این نوستالوژی به دلیل اینکه تنها نوستالوژی مخصوص فیلمساز بوده است برای مخاطبان فیلم جداً غیر قابل باور به نظر می رسد.

اگرچه با تمامی این تفاسیر برخی نکات مثبت هم در این فیلم وجود دارد، از جمله این که کرم پور در این فیلم از فرم گرا بودن فیلم های قبلی اش که بیش از مدرنیته بودن افکار روشنفکرمابانه داشتند فاصله گرفته است اما به دلیل اینکه فیلمنامه این فیلم پرداخت صحیحی نداشته رسماً فیلمساز خود را از تماشاگر دور کرده و نمی تواند تماشاگر را با خود نزدیک، همراه و همدل سازد.

در پایان فیلم کرم پور به دلیل تعجیل در جمع و جور کردن قصه های مختلفی که بدون دلیل به روایت آن ها پرداخته است نمی تواند موفق عمل نماید نکته جالب توجه این که کرم پور بارها و بارها اعلام کرده که این فیلم را بر اساس کازابلانکا ساخته مایکل کورتیز به تصویر کشیده است و کازابلانکافیلمی است که نیمی از جذابیت اش را مدیون پایان درخشانش است در صورتی که پل چوبی پایانی غیر سینمایی و بسیار بی سر و ته دارد!

نمایی از فیلم پل چوبیاز سوی دیگر هرچند که کازابلانکا انباشته شده از افکار ایدئولوژیک و سیاسی است اما این ایدئولوژیک بودن به بهترین شکل ممکن در بطن کاراکترهای فیلمنامه گنجانده شده است و این شخصیت های اصلی فیلم یعنی ریک (آمریکایی کافه دار) و ویکتور (رهبر انقلابی مجار) هستند که به واسطه کنش ها و درونیات شان افکار ایدئولوژیک خود را به مخاطبان می فهمانند نه اینکه مانند کاراکترهای پل چوبیسعی داشته باشند تا با وراجی، حرافی و دادن شعارهای عامه پسند و رنگارنگ و اغلب سیاسی مخاطب را با ایدئولوژی فیلمنامه نویس و یا فیلمساز به زور آشنا سازند.

از سوی دیگر کاراکترهای فیلم کازابلانکا شخصیت هایی هستند که دقیقاً به اسطوره های جهان پهلو می زنند و به خوبی به مخاطبان می فهمانند که جامعه آمریکا در آن دوران نیاز به چه قهرمانانی داشته است اما در پل چوبی  فیلمساز حتی از خلق یک نیمچه قهرمان نیز عاجز مانده است اما به هر شکل ممکن سعی دارد این نیمچه قهرمانش را به زور هم که شده برای مخاطبان به عنوان قهرمانی بزرگ که جامعه امروز ایران به آن نیاز دارد برای مخاطبان جا بزند. شخصیت ویکتور در کازابلانکا شخصیتی کاریزماتیک است که ناخودآگاهانه هرمخاطبی را تحت تاثیر خود قرار می دهد اما امیر در پل چوبی به هیچ عنوان نتوانسته کمترین ارتباطی را با مخاطبان فیلم برقرار نماید.  

همچنین در کازابلانکا کوچکترین دیالوگ ها حساب شده و با دقت نوشته شده است در صورتی که در فیلم کرم پور چنین چیزی دیده نمی شود و تنها یک سری شعارهای تکراری به صورت شعر و اغلب با آه و سوز و گداز و چس ناله زدن های عده ای آدم هردم خیال بیکاره به چشم می خورد.

فیلمنامه کرم پور منسجم نیست، دیالوگ ها بسیار دم دستی و بدون فکر نگاشته شده اند به ویژه در صحنه هایی عاشقانه ای که امیر و نازلی به یاد عشق قدیمی شان می افتند و قرار است حس نوستالوژی مخاطبان را برانگیزند آنقدر دیالوگ ها بدون فکر است که تماشگر را بدحال می کند. به عنوان نمونه دیالوگ هایی که فیلمنامه نویسان به صورت شعر نوشته اند و ابتدا قسمتی از آن را شخصیت نازلی و سپس بخش بعدی را امیر می خواند و بعد به مکان قدیمی که در آنجا خاطرات زیادی با هم دارند می رسند و...

نمایی از فیلم پل چوبیپل چوبی نسبت به فیلم های قبلی کرم پور به ویژه فیلم چه کسی امیر را کشت فیلمی اکسپریمنتال (تجربه گرا) نیست اما از طرف دیگر به هیچ وجه نمی توان آن را در زمره فیلم های داستانی به حساب آورد چرا که بر خلاف فیلم های آوانگارد و فرمالیستی پیشین کرم پور این فیلم به اصطلاح داستان گو هم نتوانسته قصه گو و در راستای سینمای کلاسیک باشد و به هیچ عنوان در بیان قصه های خود نمی تواند به درستی عمل نماید.

شخصیت هایی که فیلمنامه نویس خلق کرده هیچگونه تصویر رئالیستی از حقیقت موجود در جامعه امروز ایران را به نمایش نمی گذارد به ویژه کاراکتر امیر به هیچ عنوان با تضادهای متعدد رفتاری اش نمی تواند همدلی و همذات پنداری مخاطب را با خود برانگیزد.

پل چوبی فیلمی است که گویا قرار بوده فیلمی عاشقانه باشد با پسزمینه ای از حوادث سیاسی، اما رسماً فیلمی سیاسی و شعارزده شده با پس زمینه از عشق و خیانت و کثافت!

همچنین پرداختن به موضوع «خیانت» که یکی از موضوعات اصلی فیلمنامه بعد از «سیاست» و «عشق» است خوب از آب درنیامده است و فیلمساز نتوانسته باور مخاطب را برای وقوع خیانت در این فیلم بارور سازد. مسئله خیانت در فیلم های تولید سال های اخیر سینمای ایران مسئله مهمی بوده است که در برخی از فیلم ها مانند برف روی کاج ها (نسخه اولیه) به خوبی از آب درآمده و باعث شوک مخاطب شده است اما در برخی فیلم های دیگر مانند پل چوبی نتوانسته آنچنان که باید خود را متبلور سازد.

در نهایت اینکه یکی از بدترین نکات این فیلم، بازی بازیگران تازه کار فصل ابتدایی اش است که ذوق مخاطب را برای تماشای ادامه این فیلم کور می کند و به شدت از همان ابتدا سطح کیفی نازل فیلم را به مخاطبان نشان می دهد.

نکته ای که بیش از هرچیز توجه هر مخاطبی را برمی انگیزد این است که کرم پور که از لشگری از ستاره ها برای حضور در فیلمش بهره جسته است چرا در یکی از شاه سکانس های فیلم از وجود نابازیگرانی بی مایه بهره برده است؟ پرسشی که شاید بهتر باشد پاسخی به آن نداد...

 

رضا منتظری

خلاصه داستان فیلمامیر و شیرین (بهرام رادان و مهناز افشار) زوج جوانی هستند که سال ها است قصد مهاجرت به خارج از کشور را دارند اما به دلیل مشکلات مالی سفرشان مرتباً به تعویق می افتد. امیر که در دانشگاه معماری خوانده به واسطه پدرش برای یکی از مقامات نظامی مشغول ساخت و ساز پروژه ای عظیم است و منتظر است که بعد از تحویل پروژه و گرفتن دستمزدش از ایران برود اما به دلیل کم کاری های بی شماری که انجام می دهد موجب عصبانیت کارفرمایش شده و نمی تواند از آنجا پولی به دست بیاورد به همین منظور ترجیح می دهد تا همسرش را به همراه آقای صبوحی (مهران مدیری) که در خارج آشناهای بسیار بزرگی دارد به خارج بفرستد که مقدمات مهاجرت را فراهم کند این اتفاق خوشایند امیر نیست ولی از روی ناچاری و تایید دوست اش مجید که صبوحی می‌تواند مشکلشان را حل کند رضایت می‌دهد. پس از رفتن شیرین امیر بر اثر تصادف با عشق قدیمی اش نازلی روبرو می شود و به یاد خاطرات خوش گذشته اش می افتد و این درحالی است که در همان روزها به او تلفنی مشکوک زده می شود و شخصی به وی اطلاع می دهد که همسرش با صبوحی رابطه دارد و به وی خیانت کرده است از همین رو امیر با تنفر از شیرین با فراغ بال به سراغ نازلی می رود اما متوجه می شود که نازلی که سال ها در خارج از کشور زندگی کرده است با فردی به نام میشل پیوندی دارد و میشل اکنون به واسطه عکاسی از اغتشاشات بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 به زندان افتاده است. امیر هرطور که شده اسباب آزادی میشل از زندان را فراهم می آورد این در حالی است که شیرین به ایران آمده و از رابطه امیر با نازلی مطلع می شود و به دلیل این امر امیر را مورد نکوهش شدید خود قرار می دهد اما امیر هم بلافاصله شیرین را محکوم به داشتن رابطه با صبوحی می کند و شیرین از رفتار امیر بسیار دلزده و آزرده خاطر می شود. نازلی و میشل با کمک های امیر از ایران خارج می شوند و...


 تاريخ ارسال: 1392/6/23
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>در پاسخ به زهره جهاندیده:

فکر نمی کنم به هم برسند! خیلی بعیده!

1+0-

چهارشنبه 1 آذر 1402



>>>زهره جهاندیده :

من بعد از چندسال امسال ۱۴۰۲ این فیلم رو دیدم. آخرش شیرین و امیر کنار هم قرار گرفتن؟

1+0-

سه‌شنبه 30 آبان 1402



>>>ر.ع.ک:

آق مهدی ، دم شما گرم با این افاضات . اخوی حالا که طالبی از این به بعد به شما می گیم مهدی کورتیز ، به اون فرنگی یه هم می گیم مایکل کرم پور ! چطوره ؟ خوشت اومد داداشی ... برو حالشو ببر .

5+1-

شنبه 30 شهريور 1392



>>>سینا شکوری:

بر خلاف نظر این منتقد من عاشق فیلمهای سیاسی اجتماعی و روشنفکرانه هستم خوب مگر ایرادی دارد وقتی یک روشنفکر و با سواد و اگاه تو این کشور زندگی می کنه نمی تونه طاقت بیاره که یک عده هم وطن تو جهل و نا آگاهی به سر می برنند فیلمساز مجبور می شود عصبانیت خود را مثل فیلم پذیرایی ساده بر سر مخاطب فریاد بزند عاشق فیلمهای مارمولک سنتوری ننه گیلانه سگ کشی اعتراض زندان زنان آفساید هستم

4+5-

چهارشنبه 27 شهريوž



>>>بردیا:

واقعا نقدتون فوق العاده بود اینو نشنیده بودم که این آقا این آشغال رو با کازابلانکا قیاس کرده بوده واقعا بعضی ها بیمار روانین به خدا فکر میکنم شدن در حتی غول ترین فیلمسازای دنیا برو بابا زپرتی

9+10-

شنبه 23 شهريور 1392



>>>میلاد:

فیلم را دقیقا وارونه متوجه شدید! هدف فيلم «پل چوبي» نقد كج روي ها، لغزش هاي اجتماعي، صيانت عاطفي و نمايش برخي نشانه هاي لغزش در يك چارچوب اخلاق مدار و شريف است

13+7-

شنبه 23 شهريور 1392



>>>tala:

halam be ham khord az in film vasatesh az cinema ba dostam zadim biron

14+3-

شنبه 23 شهريور 1392



>>>رها:

سلام اقای منتظری نازنین نقدتان فوق العاده بود درست مثل همیشه واقعا لذت بردم از اینهمه استدلالات و این نگاه هوشمندانه، تیزبین و درست شما روی مسائل فیلم این فیلم به نظر من واقعا فیلم کثیفی بود و بین 6 فیلم تحریمی حوزه هنری به نظر من تنها فیلمی بود که استحقاق این رو داشت که واقعا تحریم بشه اصلا به نظر من پل چوبی فیلم نبود واقعا تعبیر آش شله قلمکاری که روی این فیلم گذاشته بودید تعبیر بسیار درستی بود به هر حال ممنون از شما و سایت پرده سینما

11+8-

شنبه 23 شهريور 1392



>>>mkv:

جناب منتظری خیلی نقد های شما طولانی است.نصف نقد فیلم درباره سابقه کارگردان و تاریخ سینماست و خلاصه داستان است!اصلا اینجور چیزها برای ما مهم نیست چون خودمان میدانیم.لطفا به اصل مطلب بپردازید.هرکس این متن طولانی را ببیند شک نکنید که از خواندن تمام آن منصرف میشود

19+7-

شنبه 23 شهريور 1392




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.