علیرضا انتظاری
نقد فیلم کلاس هنرپیشگی ساخته علیرضا داوود نژاد
برخی از فیلم های خصوصیاتی دارند که مشخص می شود تنها برای دل فیلمساز ساخته شده اند و بس، حالا در این میانه برخی از فیلم ها با رنگ و لعابی کمتر و برخی از فیلم ها با شدت هرچه تمام تر به مثابه آینه ای می شوند که گویی فقط قصد دارند حرف های دل فیلمساز را بزنند. کلاس هنرپیشگی جدیدترین فیلم علیرضا داوود نژاد فیلمساز نام آشنای سینمای ایران که از سال ها قبل علاقه مفرط عجیب و بی دلیلی به گردآوری اعضای خانواده اش در فیلمهایش داشته نه تنها چنین مشخصه ای را دارد بلکه بدتر از آن، این فیلم رسماً سینما را زیر سوال می برد، و اگر بخواهیم با اغماض زیاد در رابطه با این به اصطلاح فیلم صحبت کنیم می توانیم در یک جمله بگوییم که این فیلم یک سوء استفاده از تکنولوژی و سینما است! فیلمی که در آن الکی خوش بودن با فیلم ساختن اشتباه گرفته شده است.
کلاس هنرپیشگی بر خلاف اظهارات داوود نژاد فیلمی متفاوت در سینمای ایران محسوب نمی شود. بلکه دست بالا، در حد و اندازه یک فیلم خانوادگی باقی می ماند. فیلمی که ممکن است مناسب حال اعضای یک فامیل در یک شب نشینی آخر هفته یا بعداز ظهر جمعه باشد که با هم صحنه های آن را تماشا کنند و به اطوارهای هم بخندند، ولی قطعاً «سینما» نیست.
در ابتدای فیلم کارگردان اظهار می دارد آرزوی سالیان دور و دراز فیلمساز بوده تا بتواند با گرد هم آوردن خانواده اش فیلمی بسازد. این امر به خودی خود اشکالی ندارد اما مشکل عمده کلاس هنرپیشگی از آنجا آغاز می شود که گویی داوود نژاد دیگر قدرت فیلمسازی اش را از دست داده و نمی تواند روابط علت و معلولی و شخصیت پردازی های صحیح و اصولی در فیلمنامه اش داشته باشد و به همین جهت جدیدترین فیلم اش به سمت ابتذال سوق داده می شود. نوع روایت، کنش ها و واکنش ها و همچنین استفاده از نابازیگرانی که در این فیلم حتی نمی توانند ساده ترین حالات رئالیستی یک انسان طبیعی مانند راه رفتن، غذا خوردن، خندیدن و یا گریه کردن را دربیاورند ضربات جبران ناپذیری به این فیلم وارد کرده است.
این که اغلب فیلمسازان شاخص در دنیا فیلم هایی را می سازند که به داستان ها و ساخت آن ها علاقه دارند و همین علاقه باعث موفقیت آن ها نیز می شود نکته ای پر اهمیت است اما تفاوت میان این فیلمسازان و داوود نژاد در این است که آن ها در فیلم هایی که می سازند توجه ویژه ای هم به علایق و سلایق مخاطبان خود دارند اما آقای داوود نژاد با توهینی آشکار به تمامی مخاطبان فیلمش تصاویری را به خورد مخاطبان خود می دهد که رسماً هیچگونه سنخیتی با سینما ندارند و در نهایت هر مخاطبی را به این باور می رسانند که کلاس هنرپیشگی یک فیلم خصوصی و توهین آمیز است که هیچ ربطی به سینما ندارد و کارگردان این فیلم با توجه به علایقش بدون توجه به هیچ مسئله دیگر آن را ساخته و به سینما ارائه داده است و در واقع برای کارگردان آن یک نوع ارضای روحی بوده است و بس!
حتی عنوان «کلاس هنرپیشگی» برای این فیلم دروغی بیش نیست چرا که از همان ابتدا برای مخاطبان فیلم واضح و آشکار است که تصاویری که در این فیلم نشان داده می شود به هیچ عنوان یک «کلاس هنرپیشگی» نیست و فی الواقع قصه ای که در فیلم آن را می سازند نیازمند یک فیلمنامه و کارگردانی قوی است که فیلمساز نتوانسته از پس آن بر بیاید و تصمیم گرفته که چنین فیلمی بسازد و چنین قصه ای را در دل آن ارائه دهد و به همین منظور عنوان دروغین «کلاس هنرپیشگی» را به آن اطلاق کرده تا به این وسیله مخاطبان فیلم خود را فریب دهد و افکار آن ها را به این سمت سوق دهد که مشغول تماشای تمرین هنرپیشگانی در «کلاس هنرپیشگی» هستند تا بدینوسیله ضعف های فیلم اش توسط مخاطبان نادیده گرفته شود! این عنوان رسماً تنها به این دلیل روی این فیلم گذاشته شده تا بهانه ای باشد برای دست اندرکاران فیلم تا اگر کسی نقد و ایرادی روی فیلم آن ها و به ویژه بازی بسیار سطح پایین و نازل بازیگران آن گرفت بگویند که این «کلاس هنرپیشگی» بوده و از هنرجویان آن توقعی بیش از این نمی رفته است!
و مهم تر از همه اینکه کلاس هنرپیشگی مانیفست احمقانه خانوادگی است. از فیلمسازی که بعد از سال ها کار کردن در حیطه سینما و ساختن فیلم های نسبتاً معقولی همچون مرهم و نیاز تازه به وادی تجربه گرایی (آن هم از نوع غیر منطقی و نامعقول آن) افتاده است و می خواهد کار کردن در فضای اکسپریمنتال را تجربه نماید اما این تجربه گرایی اصولاً یکی از تلخ ترین تجربه های وی در طول دوران کاری اش خواهد بود. روایت تجربی کلاس هنرپیشگی و واگویی داستان صحنه و پشت صحنه ای که به صورت در هم تنیده در فیلم روایت می شود به هیچ عنوان نمی تواند در راستای مضمون فیلم باشد. سازنده فیلم به سختی می خواهد با اداهای عجایبی خود مخاطب را به این تفکر وا بدارد که این فیلم بیان موقعیت و وضعیت کنونی توست که در آن گرفتار هستی و البته خود از آن خبر نداری! و به همین دلیل است که در پلان های طولانی و متعدد شخصیت های فیلم به صورت مونولوگ گویی رو در روی دوربین قرار می گیرند و با بیانی مانیفستی وار شعارهای عجیب می دهند و می خواهند به زور مخاطب را با خود همراه سازند اما هرآنچه تلاش می کنند تنها نتیجه معکوس واپس زدگی مخاطب از فیلم را می بینند و بس!
هرچند که داوود نژاد پیش از این هم با ساخت فیلمی مثل مصائب شیرین تا حدودی این فضا را تجربه کرده بود اما این بار در کلاس هنرپیشگی رسماً به سمت و سویی رفته است که گویی به تنها چیزی که دیگر نمی اندیشد فیلمسازی برای مخاطبان سینما و پایبندی به اصول فیلمسازی است!
کلاس هنرپیشگی روایتی مغشوش، به هم ریخته و به شدت سردرگم دارد و اصلاً معلوم نیست که کدامین مسئله در این فیلم برای فیلمساز مهم بوده است، مسئله اقتصادی که معیشت مردم و خانواده ها را دچار مشکل کرده است و آنقدر حاد بوده که باعث چنین اغتشاشی در یک خانواده شده است و یا مسئله نخ نمای شده ازدواج دخترک فقیر با مردی پولدار در حالی که دخترک عاشق سینه چاک مفلسی دارد و نمی تواند به وصال او برسد؟!
شخصیت های فیلمنامه آنقدر سردستی تعریف شده اند که به هیچ عنوان نمی توانند حس همذات پنداری مخاطب را برانگیزند و دغدغه و مسائل کاراکترهای فیلم به هیچ عنوان نمی تواند مخاطب را روی صندلی سینما میخکوب نماید. هیچیک از مخاطبان این فیلم از جوانان تا مخاطبان میانسال و حتی پیرمردان و پیرزنان، نه می توانند با شخصیت علی که دارد عشقش را به خاطر پول و بدهی های پدر او از دست می دهد همذات پنداری کنند و نه با مادری که تمامی فرزندان اش به دلیل طمع در ثروت دور یکدیگر جمع شده اند و کوچکترین توجهی به مسئله سلامت و آسایش او ندارند.
داوود نژاد هیچ پیشینه درستی از این خانواده به مخاطبان خود نشان نمی دهد و هیچ دلیل منطقی نمی آورد که چرا و چگونه این خانواده دچار چنین وضعیت حادی شده اند؟ و در اینجاست که پرسش های متعددی برای مخاطبان فیلم به وجود می آید که در نهایت داوود نژاد بی پاسخ آن ها را رها می کند، پرسش هایی از قبیل اینکه آیا عملکرد نادرست بزرگسالان قوم در گذشته باعث به وجود آمدن چنین سرگشتگی و آشفتگی در امروز شده است؟ یا اینکه ذات حریص و طماع برخی افراد خانواده که چشم طمع به مال و املاک مادر خانواده که هنوز زنده است و اصولاً دلیلی ندارد تا میراث خود را تقسیم نماید باعث شده تا چنین هرج و مرجی در خانواده شکل بگیرد؟ و پرسش مهمتر اینکه آیا از نظر آقای داوود نژاد تمامی خانواده های ایرانی در دوره کنونی به دلیل رسیدن به موقعیت و ثروت حاضر هستند چنین به جان یکدیگر بیفتند و حرمت ها را از بین ببرند یا اینکه این مهم تنها در خاندان ایشان امکان اتفاق افتادن را دارد؟
مانیفست داوود نژاد در این فیلم تمامی ندارد وی در سکانس نهایی فیلم که تصمیم به شکل دادن پایانی خوش برای فیلمش می گیرد با فریادهای بلند خود تنها راه عاشقانه زیستن را چاره درد چنین خانواده ای می داند که البته این مسئله مهم در فیلم تنها در حد یک شعار باقی می ماند که به هیچ عنوان کافی نیست، پایان خوش کلاس هنرپیشگی رسماً به صورت باسمه ای و برای رفع تکلیف فیلمساز از آن همه هیاهوی پوچ و بی موردی که در فیلم به وجود آورده است جمع بندی می شود، کدورت هایی که آنقدر عمیق شده است که دو برادر حاضر هستند به خاطر ارث و میراث خون یکدیگر را روی زمین بریزند به یک باره تبدیل به محبت و دوستی عمیقی می شود که گویی آن ها هیچگاه به یکدیگر حتی اخم هم نکرده اند! و در نهایت هم نطق قرای احترام السادات در پایان فیلم است که با تکرار کردن چندین باره کلمه «عشق» همه چیز را عاشقانه و فضای مشوش فیلم را به یکباره و بی هیچ دلیلی آرام می سازد و همه را به آرامش می رساند و مخاطب را شوک زده از فیلم بی سر و ته می کند!
این فیلم نه به عنوان یک فیلم سینمایی برای مخاطب عام و یا خاص سینما و نه حتی برای اکران عمومی ساخته نشده است این فیلم تنها در حد یک کلیپ خانوادگی است که می تواند در خانواده هایی مانند خانواده حاضر در فیلم، به جای آلبوم های خانوادگی قدیمی کارآیی داشته باشد و اعضای خانواده بعد از دیدن فیلم یاد خاطرات خوش و یا ناخوش خود در طول دوران زندگی شان و یا مسافرت خانوادگی شان به متل قو و ویلایشان بیافتند و بس!
از طرف دیگر در مسئله تدوین این فیلم نیز بسیار بی سلیقگی شده است و اصلاً معلوم نیست که فیلمساز از این همه کات زدن های بی مورد و شلوغ کردن های الکی و تصنعی در فیلمش چه هدف و منظوری را دنبال می کرده است؟ هرچند که فیلم در فیلم بودن بی دلیل کلاس هنرپیشگی به مسئله تدوین آن بسیار آسیب رسانده است و باعث شده تا فیلم به خودی خود از ریتم بیفتد اما رسماً آش شله قلمکاری است که مخاطب را متحیر می کند از اینکه چگونه این فیلمساز به همراه همکار قدیمی اش (کیومرث پوراحمد) توانسته است این تصاویر بی ربط با یکدیگر را چنین در کنار هم بچیند و این آش بد طعم را به خورد مخاطبان بدهد؟
فاصله گذاری های بی موردی که میان روند وقایع فیلم می افتد با نشان دادن تخته وایت بردی که داوود نژاد در آن دروس بازیگری اش را می دهد بسیار باعث افت فیلم می شود و از جایی به بعد حس عصبانیت را در مخاطب خود برانگیخته می کند.
از سوی دیگر درست است که این فیلم تعمداً بدون استفاده از بازیگران چهره و نام آشنا ساخته شده است اما جالب این است که داوود نژاد حتی سعی نکرده تا ذره ای از این نابازیگران در فیلمش بازی بگیرد و آن ها به قدری تصنعی در این فیلم ایفای نقش می کنند که رفتارهای معمولی هر انسانی مانند راه رفتن، خندیدن، گریه کردن و یا غذا خوردن شان تبدیل به پروسه ای سخت و پیچیده می شود که نه تنها حال هر مخاطبی را بر هم می زند بلکه باعث می شود بر خلاف میل فیلمساز فیلم از حالت رئالیستی خارج شده و به دلیل رفتارهای عجایبی و تصنعی بازیگرانش به فیلم های سوررئالیستی طعنه بزند!
از سوی دیگر داوود نژاد بنا بر ادعاهای مکرر خود بارها این مسئله را عنوان کرده است که بزرگترین مؤلفه های سینمایی ملی در آثار او دیده می شود اما متأسفانه تا به امروز کسی پیدا نشده که به این جناب فیلمساز بفهماند که به تصویر کشیدن زندگی ایرانی و حال و هوای بومی و قومی و نوع روابط خانوادگی خاص و صمیمی میان ایرانیان و یا حتی جنگ و دعوا میان آن ها نمی تواند جزئی از «سینمای ملی» به حساب بیاید چرا که اگر نشان دادن اینگونه روابط آن هم به دور از هرگونه رعایت اصول اولیه سینمایی و به ویژه درام و داستان پردازی «سینمای ملی» باشد پس سینمای علی حاتمی که در آثار درخشان و بی نظیر خود همچون: سوته دلان، کمال الملک، مادر و امثالهم نه تنها تصویری بسیار واقعی از زندگی قوم های ایرانی را به تصویر کشیده است که تا امروزه همواره مورد توجه مخاطبان سینمای ایران بوده و خانواده ها نیز توجه ویژه ای به آن ها نشان داده اند و از طرف دیگر دیالوگ های فیلم هایش همواره پیوندی ناگسستنی با مردم عامه کوچه و بازار داشته و بسیار دلنشین و روان بیان می شود و از طرف دیگر بازیگران فیلم هایش به دور از هرگونه ادا و اصول های سطح پایین تصویری حقیقی از شخصیت های مختلف اجتماع از طبقه بورژوا تا دم دستی ترین آدم ها را به تصویر کشیده اند چه می شود؟ آیا براستی عنصر مهم خانواده در فیلم های داوود نژاد عینیت بیشتری یافته است یا در فیلم های زنده یاد علی حاتمی؟ آیا براستی بازتاب فولکلور در فیلم های علی حاتمی نمود دارد و یا در فیلم های داوود نژاد؟
تعجب ام بر این مسئله است که چگونه علیرضا داوود نژاد خانواده ای آشفته، که حتی در آن حرمت میان بزرگترها و کوچکترها رعایت نمی شود و همه به دنیال خوشگذرانی، دغل بازی و ثروت اندوزی برای خود هستند را خانواده ای ایرانی می داند؟ هرچند که طی سال های اخیر با هجوم گسترده فرهنگ غرب و ابزار و وسایل ارتباط جمعی ارزش های جامعه تبدیل به ضد ارزش شده اند اما رسماً تصویری که داوود نژاد به زعم خود در کلاس هنرپیشگی از یک خانواده ایرانی نشان می دهد به هیچ عنوان حقیقی نیست. نه از جوان های فیلم های او که در حضور بزرگ ترها به فکر عیش و طرب و خوشی های بی حد و حصر هستند بویی از یک ایرانی اصیل به مشام می رسد و نه از هیچ یک از آداب و رسوم ایرانی در آن خبری هست. شاید در این سال ها برخی از فیلمسازان سینمای ایران مانند رضا میرکریمی با یه حبه قند و یا کیومرث پوراحمد با شرم، صبح روز بعد، نان و شعر و یا مجموعه ماندگار قصه های مجید توانسته باشند تصویری حقیقی از یک خانواده اصیل ایرانی را نشان بدهند اما داوود نژاد رسماً به بیراهه رفته است.
دیدن این فیلم نه تنها نتیجه مثبتی برای مخاطبان خود نخواهد داشت بلکه رسماً آن ها را دچار سر درد خواهد نمود چرا که اینقدر در این فیلم صدای فحش و فریاد و جار و جنجال های پوچ و بی مورد شنیده می شود که مسلماً هر مخاطبی تا ساعت ها سر درد خواهد داشت رسماً تنها افرادی می توانند به تماشای این فیلم بنشینند که از جار و جنجال و دعوا و شلوغ کاری خوششان می آید و می توانند با دیدن دعواهای خانوادگی آقای فیلمساز ساعتی را در سینما خوش بگذرانند، دعواهایی که این باور را می تواند در برخی از مخاطبان به وجود بیاورد که گویی آقای کارگردان بسیار وام گرفته از فیلم های اصغر فرهادی بوده که در آن ها نشان دادن دعواها و یا جار و جنجال های خانوادگی بسیار خوب از آب درآمده و توانسته تصویری حقیقی از خانواده های آشفته ایرانی را نشان دهد!
رضا منتظری
در همین رابطه دیگر نقدهای منتقدان سایت پرده سینما را بر فیلم «کلاس هنرپیشگی» بخوانید
یک مانیفست احمقانه خانوادگی؛ نگاهی به فیلم «کلاس هنرپیشگی» ساخته علیرضا داوود نژاد- رضا منتظری
یک بازیگوشی کمی نچسب اما موفق؛ نقدی بر فیلم «کلاس هنرپیشگی» ساخته علیرضا داوود نژاد-محمدمعین موسوی
عاشقانه ای زنده، پویا و ملموس؛ نقدی بر فیلم «کلاس هنرپیشگی» ساخته علیرضا داودنژاد –خشایار سنجری
سمپاتیِ مرا بپذیرید، اما به سبک خودم! نقدی بر فیلم «کلاس هنرپیشگی» ساخته علیرضا داودنژاد (سینا نجفیان)
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|