سینا نجفیان
1- در مغازه باز شد. مردی میانسال بیرون آمد. در دستش چیزی شبیه به تخم مرغ یا تخم اردک نگه داشته بود. به سرعت به سمت مغازه روبرویی میدوید و داد میزد: یافتم، یافتم. به مغازه که رسید ایستاد، مردی بیرون آمد و پرسید: چگونه؟ مرد میانسال گفت: اگر به این شکل عمل کنیم، نمیشکند. و آن را به آسمان پرتاب کرد.
2- در کلاس هنرپیشگی چیزهای زیادی تعریف میشود. اما چه چیز دلیل تمام این اتفاقات است؟ آن چیز چگونه موجب شدهاست که این وقایع در ویلا اتفاق بیافتد؟ و آیا واقعاً این وقایع در باغ اتفاق افتادهاند؟ شاید اتفاق افتاده باشد و شاید هم نه، اما ما میبینیم که اتفاق افتاده است. مخاطبین این وقایع چه کسانی خواهند بود؟ چرا این وقایع تعریف م یشوند؟ با چه هدفی؟
بد اگر بد باشد، بد است. اما اگر قرا باشد آن کسی که بد را با عنوان بد بودن به ما نشان بدهد، به ذات با آن روبرو نباشد، آیا ما واقعاً میتوانیم آن را باور کنیم؟
این فیلم را چه کسانی قرار است ببینند؟ آیا مشکل بر سر بالا رفتن قیمت سکه است؟ تمام آن کسانی که قرار است این فیلم را ببینند واقعاً با قیمت سکه مشکل دارند؟ آنها احتمالاً باید با قیمت نان مشکل داشته باشند، به احتمال زیاد آنها ساعت به ساعت پیگیر قیمت سکه نیستند! آیا مشکل بر سر ورشکستکیِ یک پیمانکار ساختمانی است؟ تمام آن کسانی که قرار است این فیلم را ببینند واقعاً با این مشکل روبرو هستند؟ شاید آنها تنها با قیمت اجاره خانه مشکل داشته باشند، به احتمال زیاد آنها حتی به داشتن سقفی بالای سرشان که از آنِ خودشان باشد فکر هم نمیتوانند بکنند! آیا تمام کسانی که قرار است بر سر مشکلات مشترکشان با یکدیگر تا سر حد جَر، بحث کنند؛ بر سر منقل جوجه کباب با یکدیگر بحث میکنند؟
3- ساختار نمایش؛ آنگاه که پشت صحنه مقابل دوربین آورده میشود، معمولاً هدف ایجاد یک فضای باورپذیر است، به عبارت دیگر با این کار غیرمستقیم گفته میشود: «این اثر، تنها یک فیلم ساخته شده نیست»؛ کمی گام را فراتر میگذاریم و میگوییم وقتی پشت دوربین مقابل آن قرار میگیرد معمولاًهدف ایجاد یک فضای صداقت گونه است، چه واقعیت داشته باشد چه نداشته باشد. آیا در این فیلم هدف بر به وجود آوردن باورپذیری در مخاطب با استفاده از ایجاد یک فضای صداقت گونه نیست؟ و حال آیا واقعاً صداقت وجود دارد؟ جواب ساده است. حرفی از تزویر و ریا نیست اما آیا سیراب از حال تشنه لب آگاه است؟ آیا فقیر میتواند دنیای غنی را تصور کند؟ و آیا غنی میتواند دنیای فقیر را درک کند؟ اگر فیلم را دیدهاید تنها به پرسش آخر فکر کنید. صحنهای را به یاد آورید که پدرِ دختر به دنبال پسر است و میخواهد به پسر کتک بزند، در اینجا آن مرد بلند قد، آن رفیق شفیق! جلو میآید و میگوید: «منو بزن، منو بزن». آیا این رفاقت است؟ آیا این رابطه شبیه به رابطه ملیجک و پادشاه نیست؟ آیا این رابطه یادآور یک پیشمرگ نیست. حرفی از ریا و تزویر نیست، اما آیا دنیایی که عناصر تشکیل دهندهی آن، چنین چیزهایی است و این چیزها در آن طبیعی به نظر میرسد میتواند از ماهیت خود دور شود و غمخوار شود؟
به کاتهای داخل فیلم دقت کنید، منظور به آن کاتهایی است که برای اجرای دوباره داده میشوند!
نقل به مضون؛ «من هرچی خوشبختی دارم از سینماست، هرچی بدبختی هم دارم بازم از سینماست»، چقدر دنیاها متفاوت است، حتی جنس بدبختی مان هم با شما فرق دارد، میبینید، بدبختیمان هم کلاس دارد! حرف اگر از دل برآید بر دل نشیند.
4- بازیها. خوبند اما مستقلاً. مهمترین برجستگی اثر همین بازیها هستند ولی باز پرسشی پیش میآید. هرکس بازیگر نقش خودش در زندگی است. فرض کنید هر روز برای گرفتن نان به نانوایی محلتان میروید. آیا برای شما پیش آمده است که از خودتان بپرسید: «امروز نانوا، نانوای همیشگی نیست؟». هر کس خودش است. اتفاقاً جالب وقتی است که نانوا، نانوای همشگی نباشد. بزرگی میگوید مهم نیست چیزی را از کجا بر میدارید، مهم آن است که آن را در کجا استفاده میکنید؛ درست است که شما میخواهید صداقت ایجاد کنید، و به فراخور محتوا، میطلبد که اینگونه بازی بگیرید اما چه کسی میگوید برای رئال بودن باید بازیگران خودشان باشند؟ چه کسی میگوید برای رئال بودن بازیها نباید کنترل شوند. اما آیا حد و حدود این کار مهم نیست؟ یک شومن روبروی دوربین قرار دهید، اگر او بخواهد میتواند شما را تا حدود نود دقیقه بدون خستگی بهگوش نگه میدارد، ولی آیا واقعاً همین کافیست؟
5- درست است که فلان شهر سینما ندارد و من فیلم را در سینما آزادی دیدهام، اما مطمئنن فیلمساز دوست دارد فیلم اش را آن کسی هم که در فلان شهر زندگی میکند ببیند. باور نمیکنم که او باور کند.
6-امیدوارم برای دانستن شکستن یا نشکستن آن تخمِ مرغ/اردک که الان باید به زمین رسیده باشد، تا به انتها این نوشته را خوانده باشید!
سینا نجفیان
در همین رابطه دیگر نقدهای منتقدان سایت پرده سینما را بر فیلم «کلاس هنرپیشگی» بخوانید
یک مانیفست احمقانه خانوادگی؛ نگاهی به فیلم «کلاس هنرپیشگی» ساخته علیرضا داوود نژاد- رضا منتظری
یک بازیگوشی کمی نچسب اما موفق؛ نقدی بر فیلم «کلاس هنرپیشگی» ساخته علیرضا داوود نژاد-محمدمعین موسوی
عاشقانه ای زنده، پویا و ملموس؛ نقدی بر فیلم «کلاس هنرپیشگی» ساخته علیرضا داودنژاد –خشایار سنجری
سمپاتیِ مرا بپذیرید، اما به سبک خودم! نقدی بر فیلم «کلاس هنرپیشگی» ساخته علیرضا داودنژاد (سینا نجفیان)
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|