بهاره رهنما
بهار که از راه می رسد حال ما آدم ها هم مثل حال و هوای باقی طبیعت عجیب و پر ماجرا می شود. گمان می کنی تمام این روزهای سال گذشته و تو مانده ای با این یک هفته آخری که دارد سال تمام می شود. آلرژی ها و افسردگی ها عود می کند، دندان ها خرابی شان رو می شود، ماشین ها نیاز به سرویس پیدا می کنند و ... و تو هی می پرسی که خوب آخر چرا همه این ها باید یک هو و در همین یک هفته اتفاق بیافتد؟ برای من کمی تا حدودی معتقد به جادوهای دنیا جواب این است که همه چیز ها دارند بوی نو شدن می شنوند و دلشان می خواهد بازسازی شوند. نو شوند و تولدی دوباره را آغاز کنند همه پدیده های طبیعی به پیروی از اصلشان در بهار به سوی نو شدن کشانده می شوند . خب پس اگر این جوری نگاه کنی شاید این هفته آخر سال را با آرامش بیشتری در مقابل این حوادث ناگهانی و غیر مترقبه بگذرانی، و اما یادت نرود که این آخر های سال شروع کنی به شکر کردن که معجزه اش باور نکردنی و امتحانش بی ضرر است. شکر همه چیز از چیز های خیلی کوچک مثل یک گلدان کاکتوس روی میزت تا سلامتی و داشتن عزیزانت. من دلم می خواهد یک ساعت برای مرور شکرانه های سال قبلم وقت بگذارم. غر نزنید این اصلاً معنی اش این نیست که سال فوق العاده ای را پشت سر گذاشته ای، نه شاید خیلی هم سخت بوده. اما تو شروع می کنی پی گشتن خوبی ها. می بینی شان، حتی اگر کوچک اند. به جای غصه خوردن برای از دست دادن چیزی یا کسی، شروع کن به شکر گذاری برای زمانی که بوده و داشتی اش. این کار تو همان برهه از زمان را جاودانگی می بخشد و مگر هیج جیز غیر از ذات لایزال او فنا ناپزیر است؟ نه نیست می دانی که نیست پس به زمان بودنش برایت خوبی هایی داشته که به یاد بیاور و شکرشان را بگو. نه! نمی گویم بدی نداشته، شاید حتی بیشتر از خوبی بوده اما تو خوبی هایش را ببین. یاد مادر بزرگ نازنین و تاثیر گذار زندگی ام خوش که می گفت: آدمی بود فقیر و بیمار و خسته و سخت گرفتار. کسی دید که همین آدم دارد هی می گوید: خدایا ممنونم. خدایا شکرت و خدایا سپاس! آن نفر ناظر پرسید: تو با این همه گرفتاری برای چه چیزی شکر می کنی؟ آدم گرفتار گفت: خدا وقتی می بیند که من با این حال و روزم دارم شکر می کنم آن بالا با خودش می گوید: بابا تو دیگر چه جور بنده ای هستی؟ و من عاشق معجزاتی هستم که خدا بعد از گفتن این جمله بر سرم سرازیز می کند! و سال بعد زندگی آن مرد دگرگونه شد...
و شاید این گونه است که شکر گذاری در اوج غم و ناامیدی حتی بیشتر از مواقع شادی کارگشایی و معجزه دارد!
خب این البته حکایتی است. اصل ماجرای شکر گزاری را هم در همه ادیان و فرقه های مذهبی و کتاب های کالت مثبت اندیشی و توصیه های روانشناسان می توانی پیدا کنی. حرف تازه ای نیست اما معمولاً جدی گرفته نمی شود. و سهل است و ممتنع چون وقتی شروع کنی می بینی ذات گستاخ و زیاده خواه بندگی مان نمی گذارد که خیلی راحت برای همین چیز های کوچک که باید از آنها شروع کنی از ته دل شکر بگویی و هی صدایی در سرت می گوید: خب این که چیزی نیست؛ این که حقم بود. این که نعوذ بالله کاری نبود برای خدا! اما تو صبوری کن. تکرار کن. و با تمرکز سعی کن که برای همین نفسی که می رود و می آید هم شکر بگویی کم کم چیزی در درونت شکسته می شود و از میان اش چیزی دیگر متولد می شود.
این یادآوری تکنیک بی نظیر شکر گذاری عیدی من بود به مردمی که دوستشان دارم و بی آنها یک آدم به شدت معمولی ام که همیشه از آن گریزان بوده ام. عیدتان مبارک مردم خوبم. بابت وجود مخاطبانی چون شما نیز خدای خوبم را شاکرم!
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|