پرده سینما

پایبندی به قواعد ژانر، تضمین کننده موفقیت نیست! نقدی بر فیلم «گناهکاران» ساخته فرامرز قریبیان

خشایار سنجری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرامرز قریبیان در فیلم گناهکارانگناهکاران را می توان نمونه ای از توجه به ژانر فیلم پلیسی در کنار  بی توجهی به مسائل و موضوعات اجتماعی دانست. گناهکاران فیلمی است که تاریخ و دوره ی زمانی مشخص، و اساساً هیچ مؤلفه یا شاخصه ای از هویت شهر، آدم ها و قواعد جامعه ای  که در آن ساخته شده ندارد و صرفاً حال و هوای فیلم های نوآر  و جنایی را دارد.

کاراگاه در گناهکاران –به تبعیت  از برخی  نمونه های موفق آمریکایی اش- بد دهن است و برای پیش بردن کارهاش از مشت و لگد مضایقه نمی کند و  ابایی از  زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی ندارد. ولی این پیروی از شکل ژانر، فقط در ظاهر و سر و شکل داستان است.  در صورتی که این ژانر در سینمای جهان، فارغ از ویژگی های فرمی اش، همواره بستری بوده تا فیلمساز، جهان بینی اجتماعی خود را ارائه کند و دنیای اطراف اش را با تمام سیاهی ها و تباهی هایش به تصویر بکشد.

روانشناسی و بررسی انگیزه ها در اقشار مختلف جامعه  - خصوصاً ثروتمندان و صاحبان قدرت– و آسیب شناسی آنها، همواره دغدغه ای بوده که در داستان های پلیسی و کاراگاهی رشد یافته  است.

جنایت و کندوکاو در باب آن، همواره افشاگر زیرلایه هایی از نابسامانی های اقتصادی، طبقاتی و  اجتماعی  است که در دنیای معاصر،  هر روز پرنگ تر می شود. اما افسوس که آخرین فیلم قریبییان، از داشتن این ویژگی مهم محروم مانده است.

گناهکاران از آن دسته فیلم هایی است که فقط  تلاش می کنند تا در چارچوب ژانر ساخته شوند. اما باید این موضوع را در نظر داشت که این پایبندی به قواعد ژانر ، به تنهایی نمی تواند تضمین کننده ی موفقیت باشد. همانطور که واقع گرایی و رئالیسم جاری در اثر (که در سینمای امروز ما، به دستاویزی برای بالابردن جعلی  کیفیت فیلم ها بدل شده)، به خودی خود بر ارزش های فرمی و محتوایی  فیلم نخواهد افزود. الحاق مؤلفه های ژانر نوار (از قبیل جمله ای از نیچه که در ابتدای فیلم  ظاهر می شود، قرار دادن زن در مرکز معما، نماهای شب با سایه های بلند، هوای بارانی و مه آلود و ...)  نیز نتوانسته  اهرمی برای پوشش کاستی های فیلم باشد.

فرامرز قریبیان در فیلم گناهکاراننویسنده آنقدر توجه درونمایه را «قتل» معطوف کرده که «زندگی» را به کلی فراموش کرده و قصه گویی در ژانر پلیسی را در سطح چیستان پایین آورده است. فیلمنامه نویس که قصدش روایت مدرن از یک قتل است، در تشخص بخشی به یک روایتگر (تدین، روانگر، ناظر بی طرف و ...) ، سرگردان است و بارها در شکل روایت از اول شخص مفرد به سوم شخص مفرد و برعکس،  چرخش پیدا می کند.  چیزی که در مورد یک تریلر با ادعای ادای دین های متعدد، نقطه ضعف محسوب می شود و ذهن مخاطب را بیهوده درگیر می کند. این گونه روایت در گناهکاران،  با قالب مدرن که جریان سیال ذهن است (و نمونه ی موفق اش در سینمای ایران،  پله آخر است ) متفاوت است و قابل دفتع نیست.

همه ی تمرکز فیلم بر این است که «قاتل کیست؟» و این ضعف بزرگی ست که در چنین قالبی، نتواند ما را نگران و کنجکاو کند که چه کسی قاتل است؟ در کلیت فیلمنامه، خست عامدانه در ارائه اطلاعات – به خصوص در مورد مرجان فرازمند - مشهود است که گاهی زمینه ی انحرافی ایجاد می کند. ولی این سبک «تزریق قطره چکانی» افشای اسرار شخصیت ها در قالب پلان های کوتاه – برای ایجاد ریتم تند در نظر مخاطب-،  از نیمه های فیلم، دست فیلمساز را رو می کند و غافلگیری انتهایی فیلم از همان دقایق میانی لو می رود. ریموند چندلر (داستان نویس بزرگ ادبیات پلیسی) می گوید رمان پلیسی خوب، رمانی ست که قابلیت دوباره خواندن را داشته باشد، یعنی با حل شدن معما و گره های داستانی، رغبتی برای دوباره خواندن آن وجود داشته باشد. آیا این نکته در مورد گناهکاران صدق می کند؟

فرامرز قریبیان که روزگاری شمایل قهرمان را در فیلم های مسعود کیمیایی و دیگران داشت، حالا در گناهکاران بی جهت می کوشد آن قالب را بازآفرینی کند. حرکات اکشن واری از او می بینیم که چندان با فیزیک این روزهایش سازگاری ندارد. (حتی کلینت ایستوود نیز در فیلم گرن تورینو، به اقتضای سن اش رفتار کرده و با وجود پتانسیل بالا برای اکشن، از هفت تیر کشی نیز خودداری کرده است). صرف پوشیدن یک بارانی، داشتن اسلحه کمری یا یک تکه چسب روی بینی، نمی تواند در آفرینش مجدد کاراگاهان موفق و تأثیرگذار تاریخ سینما و یا حتی ادای دین و ارجاع به آنها، مثمر ثمر باشد.

فرامرز قریبیان و رامبد جوان در فیلم گناهکاراناما شخصیت «روانگر» چه در پرداخت و چه نوع بازی، اتفاق مهمی در سینمای ایران است. شخصیتی که یادآور کاراگاه های مدرن سینماست که  زندگی شان ابعادی به شدت تیره به خود گرفته، ازهم گسیخته شده  و حتی در مواردی هم فاسد اند. (محرمانه لس آنجلس، نمونه ی تکامل یافته ی این کاراگاهان مدرن است.) بازی رامبد جوان نیز در شمایل یک فرد درونگرا، جدی و عبوس، بسیار ملموس است و او در پرده برداری از شخصیت یک پلیسِ قاتل، کاملاً موفق و متمایز ظاهر شده است.

تا امروز این نوع سینما به علت عدم وجود زمینه های فرهنگی– اجتماعی اش در ایران، هرگز به جریان تبدیل نشده است. البته، ممیزی در پرداخت کاراکتر های پلیس،  کم حوصلگی تماشاگر ایرانی، تمایل اش به فیلم های «پایانِ خوش» و عدم تمایل اش به مواردی مثل داستان های پیچیده، عدم قطعیت در اجزا، پیرنگ های پیچیده و...  نیز سبب شده تا فیلم های پلیسی جنایی ایرانی از اقبال کمی بهره مند شوند.

(در سریال سازی نمونه های موفقی مثل سرنخ یا دایره تردید وجود دارند که متأسفانه این ژانر، دیگر مورد حمایت صدا و سیما نیست.) ولی در امریکا همواره خشونت، ضرورت قانون و...به عنوان  پدیده های منتج از مدرنیسم، به عنوان چاشنی هایی برای این ژانر عمل کرده اند و به بال و پر گرفتن و محبوبیت این ژانر افزوده اند. البته  فیلم های فرانسوی ژانر نوار هم  دنباله رو و به نوعی در پاسخ به همتایانش در  سینمای آمریکا  رخ داده است.

 

خشایار سنجری


 تاريخ ارسال: 1392/8/15
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>سعید مهرپور:

برای شخص فرامرز قریبیان خیلی احترام قائلم اما فیلمش را اصلا دوست نداشتم.وارد جزئیات نشویم بهتر است اما در کل فیلمش ادای دین به دهه 50 سینما است. وجود برخی بازیگران زائد به نظر میرسد. همان بهتر که او بازی کند نه کاگردانی.ضمنا انتخاب متوسلانی هم انتخاب خوبی نیست.چرا رامبد جوان جایزه برد همجای سوال دارد؟

1+5-

يكشنبه 19 آبان 1392




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.