پرده سینما

بی رمق و پررخوت و ساده انگارانه؛ نقدی بر فیلم «متروپل» ساخته مسعود کیمیایی

علیرضا انتظاری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد و بررسی فیلم متروپل ساخته مسعود کیمیایی

 

 

-آیا مدارامنشی در این فیلم جای خود را به حس حق خواهی و حق طلبی که شاکله اصلی فیلم های کیمیایی است نداده است؟

 

- کیمیایی عملاً به جای آنکه در این فیلم از قهرمان اش در برابر مردان خبیث حمایت کند، از سالن سینما در مقابل آن ها حمایت می کند و اینجاست که به جای آنکه شخصیت خاتون (که کیمیایی اصرار زیادی برای قهرمان نامیدن آن دارد) به شخصیتی خنثی تبدیل می شود و سالن سینما است که قهرمان داستان فیلم کیمیایی می شود.

 

 

بی تعارف باید گفت متروپل سردستی و ساده انگارانه سرهم بندی و راهی سی و دومین جشنواره فیلم فجر و سپس اکران سینماها شده است.

نمایی از فیلم متروپلامروز در جدیدترین فیلم مسعود کیمیایی نه تنها هیچ اثری از جهان بینی پیشین اش دیده نمی شود بلکه سراسر آن از صحنه های وصله پینه شده ی نامربوط و تکراری، انباشته شده است. فیلم جدید کیمیایی نه تنها درام ندارد و صرفاً از پسمانده های ذهنی او شکل گرفته است بلکه گره اصلی فیلم نیز به آسان ترین شکل ممکن و به دور از هر منطقی باز شده و شخصیت های فیلم را به سازش با یکدیگر وا می دارد.

در این فیلم همه چیز کند و کسل کننده و سردستی است. بازی بازیگران فیلم تنها نمایشی سست است و تصویری بی رمق و خسته از آن ها به نمایش گذاشته است. هیچگونه بالندگی در حرکات بازیگران فیلم دیده نمی شود، فیلم به شدت ساکن است و معلوم نیست که این رخوت و تهی بودن می خواهد کدام مخاطب را با خود همراه سازد؟

کلیت فیلم تنها یک جنگ و دعوای بی منطق است که در کمال حیرت به عنوان چالش اصلی فیلم مطرح می شود و تنها نشان از آن دارد که مسعود کیمیایی سعی دارد زین پس تنها به علاقمندی های خود در سینما بپردازد و بس!

در تایید این گفتار همین بس که خاتون خونین و مالین پس از فرار غیر منطقی خود از چنگ کسانی که قصد ربودن او را دارند به باشگاه بیلیاردی پناه می آورد که روزگاری سینما بوده و اینک بخشی از آن نمایشگاه موتور سیکلت و بخش دیگری از آن باشگاه بیلیارد شده است، دو مرد که در باشگاه مشغول بازی هستند، پس از دیدن زن مجروح به جای آنکه در پی درمان و کمک وی برآیند، بسیار لفظ قلم و مودبانه شروع به دلداری دادن به او می کنند. پس از مدتی زبان می گشاید و داستان زندگی خود و اینکه چرا اکنون به این حال و روز افتاده است را برای آن ها روایت می کند و مرتب به آن دو مرد تذکر می دهد که قطعاً بزودی کسانی که قصد آزار وی را دارند به آن مکان خواهند آمد.

بالاخره مردان خبیث فیلم کیمیایی در حالی سراغ خاتون می آیند! اما آنها چگونه و بر اساس چه منطقی توانسته اند جای خاتون را پیدا کنند؟ اینجاست که قهرمان بازی های فیلم کیمیایی شروع می شود و یکی از کسانی که حامی خاتون است با تلنبه لوله باز کن چاه توالت! به سمت مردان خبیث حمله می کند و بزن بزنی نمایشی و بسیار خنده آور میان آن ها شکل می گیرد که تنها یادآور صحنه های اسف انگیز در فیلمفارسی ها است.

نمایی از فیلم متروپلدر متروپل کیمیایی نه تنها اثری از دعواهای مردانه نیست، بلکه چاقو و دشنه جای خود را به تلنبه چاه باز کن داده اند! اینجاست که پرسش های بسیار زیادی ذهن مخاطب را با خود درگیر می کند. چرا شخصیت های فیلم جدید کیمیایی اینقدر باسمه ای و کلیشه ای شده اند؟ و چگونه ممکن است که مردان خبیث فیلم اینقدر بی رمق و دست و پاچلفتی شده باشند که حتی نتوانند یک نفر از حامیان قهرمان اصلی فیلم یعنی خاتون را کتک مختصری بزنند؟

چگونه ممکن است ناجیان خاتون در حالی شروع به دعوا با مردان خبیث بکنند که حتی از بینی یک کدامشان قطره خونی هم ریخته نشود و لباسهایشان همچنان شیک و اتو کشیده باقی بماند؟ چرا کیمیایی در این صحنه مهم میزانسن بسیار غلطی را برای نشان دادن صحنه دعوا انتخاب کرده است و تنها سایه هایی از آدم هایی که با هم در حال جدال هستند دیده می شود؟

چرا خانم فخر النساء به عنوان شخصیتی که این بلاها را سر خاتون آورده با دیدن خاتون و رد و بدل شدن چند جمله، یکباره دل اش از کینه ی خاتون که هووی اوست صاف می شود و صحنه را ترک می کند؟ آیا مدارامنشی در این فیلم جای خود را به حس حق خواهی و حق طلبی که شاکله اصلی فیلم های کیمیایی است نداده است؟

چرا خاتون نمی خواهد پای پلیس را به میان بکشاند؟ چرا کیمیایی قهرمان فیلم اش «خاتون» را در انتهای فیلم به غلط کردن و التماس کردن وا می دارد؟

و بالاخره این همه استفاده از عنصر تصادف که یک اثر نمایشی غلط محسوب می شود در این فیلم چه می کنند؟ چرا کیمیایی اینقدر تنزل کرده که مجبور است برای پیشبرد وقایع داستانی فیلمش تنها به استفاده از عنصر تصادف بسنده کند؟ مثلاً در صحنه ای که مردان خبیث فیلم خاتون را در لای فرش پیچیده اند و پشت چراغ قرمزی می رسند چرا باید تصادف بی دلیل یک اتوموبیل با اتوموبیل آن ها بتواند باعث فرار خاتون شود؟ و چرا خاتون در همان صحنه منتظر رسیدن پلیس نمی ماند تا به آن ها پناه ببرد؟ و یا اینکه چگونه ممکن است بر اساس تصادف بدمن های فیلم همراه با خانم فخر النساء بتوانند خاتون را در سینما «متروپل» سابق پیدا کنند؟ تمامی این چرا ها از فیلم جدید مسعود کیمیایی یک کمدی بزن و بکوب ناخواسته ساخته است که کمترین منطقی ندارد.

نمایی از فیلم متروپلاز سوی دیگر کیمیایی عملاً به جای آنکه در این فیلم از قهرمان اش در برابر مردان خبیث حمایت کند، از سالن سینما در مقابل آن ها حمایت می کند و اینجاست که به جای آنکه شخصیت خاتون (که کیمیایی اصرار زیادی برای قهرمان نامیدن آن دارد) به شخصیتی خنثی تبدیل می شود و سالن سینما است که قهرمان داستان فیلم کیمیایی می شود. کیمیایی در این فیلم تنها می خواهد درد دل های شخصی اش را بازگو کند. اما به خاطر واهمه نکوهش شدن به خاطر «فیلم ساختن برای برای بازگو کردن درد دل ها» معمولاً ته مایه ای سیاسی – انتقادی را برای فیلم هایش برمی گزیند. ولی این رویه در متروپل هم ناموفق بوده است.

شخصیت های فیلم متروپل بی اندازه بی هویت هستند. اصلاً معلوم نیست که آن ها در کدام برهه تاریخی زندگی می کنند که با این ادبیات بسیار نا مانوس و عجیب و غریب با یکدیگر حرف می زنند. شخصیت هایی که قرار است از ناموس خاتون دفاع کنند رسماً خود نمی دانند که آیا تا آخر پای دفاع از وی خواهند ایستاد یا نه؟ در جایی بیان می کنند که هرچه بشود پا به پای او خواهند ایستاد و در جایی دیگر نگران از آینده مبهم خود و خاتون دارند.

همچنین شخصیت های زائدی در این فیلم به چشم می خورند که حضورشان نه تنها هیچگونه تاثیری در پیشبرد روایت نمایشی الکن فیلم ندارد، بلکه با حضور این شخصیت ها اعصاب مخاطب بدتر به هم ریخته می شود. از جمله این شخصیت های زائد شخصیت خواهر خسرو یعنی سحر دولتشاهی و یا وکیل خانوادگی خانم فخر النساء است که تنها نقش صحنه پرکن دارند و بس!

به علاوه هیچ انسجامی در رابطه شخصیت ها دیده نمی شود، گویی شخصیت های فیلم جدید کیمیایی مشکل روانی دارند، گاه در حال خنده و گاه در حال گریه کردن هستند. اعمال و رفتار آن ها برای بسیاری از مخاطبان نامأنوس است. و شاید بدتر از همه آن ها، صحنه ای است که پولاد کیمیایی سوار بر موتور سیکلت اش می شود و با فشار دادن پدال گاز روی صحنه ی سینما متروپل می رود و ویراژ می دهد!

نمایی از فیلم متروپلدر یک جمله اینکه شخصیت های این فیلم همگی شخصیت های تخیلی دنیای کیمیایی هستند و به همین دلیل است که برای مخاطب جذاب و باور پذیر نیستند. مخاطب به هیچ عنوان نمی تواند با آن ها همذات پنداری نماید

بله! خاتون سهواً باید دست خود را روی ستون وسط سالن سینما بگذارد تا جای پنحه خونین اش بر آن مانده و خشک شود و یا محمدرضا فروتن و پولاد کیمیایی بنا به دستور فیلمساز باید جوری در صحنه حرکت کنند و ایشان میزانسنی عجیب برای آنها در نظر بگیرند که مبادا پوسترهای فیلم های وسترنی که طراح صحنه فیلم تنها به دلیل علاقه شدید قلبی فیلمساز به تمامی دیوارهای لوکیشن فیلم نصب کرده است دیده نشود، و یا اینکه آنقدر نگاتیو و پوستر نیم پاره و حلقه های فیلم به دلیلی نامعلوم در میان دست و پا وبه خصوص در راه پله ها ریخته شده باشد تا به شکلی مؤکد به مخاطب القا شود که اینجا روزگاری سالن سینما بوده که الان به چنین مصیبت و فلاکتی دچار شده است!

اینجاست که حق داریم تصور کنیم دلیل روایت شدن فیلم در یک نیمه شب هم این بوده که مبادا فروشگاه های لوازم برقی و الکتریکی در خیابان لاله زار امروزی آقای فیلمساز را از نوستالژی هایشان دور می کرده و به همین سبب در تاریکی شب اقدام به ساخت فیلم نموده اند!

پس از آنکه متروپل در جشنواره فجر با مخالف گسترده منتقدان مواجه شد، کیمیایی برای اکران عمومی تغییراتی را در  شکل روایی فیلم اعمال کرد. اما این تغییرات به جای آنکه بتواند نقطه ای مثبت در فیلم وی باشد فیلم را با یک نقیصه اساسی مواجه کرده است.

در شکل جدید، خاتون را در سنین کهنسالی می بینیم که به دلیل موفقیت های مکرر فرزندش که در خارج از کشور زندگی می کند، و یکی از برجسته ترین دانشمندان شده است، در یک گفتگوی رادیو و تلویزیونی زندگی خود را روایت می کند. به این ترتیب متروپل فلاش بک زندگی این شخصیت می شود.

نکته بسیار مهمی که نشانگر بی مبالاتی فیلمساز و اطرافیان اش که چنین پیشنهادی برای اضافه کردن این سکانس به فیلم داده اند می باشد این است که با این کار کل منطق روایی فیلم که در نسخه اولیه هم مخدوش بود، رسماً به مخروبه ای تبدیل می شود! چرا که شخصیت خاتون وقتی در حال روایت داستان زندگی خود است تنها می تواند خاطراتی از آنچه بر وی گذشته را روایت کند اما فیلم کیمیایی پر است از صحنه هایی که خاتون در آن ها حضور نداشته و به همین دلیل رسماً نمی تواند از آن ها خاطره داشته باشد. صحنه هایی مثل درگیری مردان خبیث فیلم با کارمندان کلینیک و یا چهارراهی که تصادف در آن صورت گرفته و یا منزل خانم فخر النساء از جمله صحنه هایی است که بدون در نظر گرفتن آن ها از ذهن خاتون روایت می شوند!

از سوی دیگر محمدرضا فروتن، پولاد کیمیایی و از همه بدتر ساعد سهیلی به هیچ وجه در حد و اندازه ای به نظر نمی رسند که بتوانند در نقش مردان واقعی جنوب شهری که برای دفاع از حیثیت و ناموس یک زن مقابل مردان خبیث فیلم قد علم کنند و از او دفاع کنند.  اتفاقاً این مسئله با توجه به فیلم های نخستین کیمیایی باید قبل از همه برای خودِ او بدیهی باشد.

 

رضا منتظری

خرداد ماه 1393


 تاريخ ارسال: 1393/3/11
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>mohsen:

آقای منتظری این فیلم و شخصیت هایش حال و روز جامعه خود ماست همین تهران 1393 آدمهای بی حس و حال و تنبل و مصرف کننده و با دوری از تعصبات و غیرت ایرانی و ملی مردان فیلم متروپل که هیچ واکنشی به این زن نشان نمی دهندد ، همین مردان امروز تهران هستند آدمهای امروز دیگر مثل گذشته نیستند که مواظب ناموس خود و همسایه و هم محله شان باشند امروز آدمها تنها به فکر پول درآوردن ، راحتی زندگی و دنبال دردسر و .. نیستند نداشتن درام فیلم ، سستی خود فیلم و صحنه و نداشتن قصه همه اینها از خودآگاهی کیمیایی است کیمیایی در فیلم متروپل نشان می دهد که دیگر حتی یک عدد از آدمهای قیصر و سید گوزن ها در جامعه امروز تهران نیست که کیمیایی بخواهد آن را تبدیل به قصه کند فیلم متروپل حال و هوای امروز سیاست و اجتماع و آدمها در ایران است

1+2-

چهارشنبه 21 خرداد 1393



>>>رادمان:

عالی بود

2+2-

چهارشنبه 14 خرداد 1393



>>>darioush:

به نظرم به جای فیلم مهرجویی اسم این فیلم باید میشد اشباح! چون فقط یه شبحی از کیمیایی داشت

3+0-

سه‌شنبه 13 خرداد 1393



>>>الهه:

واقعا به نکته درستی اشاره کردید توی سینما و موقع دیدن فیلم همش ما از خودمون میپرسیدیم چرا؟ چرا؟ چرا؟ واقعا این فیلم پر از چراهایی است که پاسخی به آن ها داده نشده است

3+0-

سه‌شنبه 13 خرداد 1393



>>>arash:

برای دیدن فیلم کیمیایی باید فردا (14 خرداد) وقت گذاشت... چون همه سینماها تعطیلن... خخخخ

3+0-

سه‌شنبه 13 خرداد 1393



>>>سیما - ت:

من خیلی وقت بود که سعی کرده بودم ضمن مطالعه مطالب سایت شما از نظر دادن در رابطه با مطالبتان امتناعی خودخواسته داشته باشم که دلیلش را قطعاً خود شما بیش از هرکس دیگری می دانید الان هم اصلا در مورد مطلب آقای منتظری نظر نمیخواهم بدهم و تنها نتوانستم این نکته را نگویم آقایان و خانم های محترمی که ادعای سینماگر بودن و یا هواداری از سینما را دارید شما باید بدانید که سینما جایی نیست که در آن حرمت ها نگه داشته شود! مگر سینما گود زورخانه است که برای پیر و مرشد شان تعظیم و تکریم کنند و از ایشان فرصت و رخصت بطلبند و بخواهند؟ خانم ها و آقایان مگر در این سینما برای پیشکسوتان ارزشی قائل هستند؟ مگر برای منی که سالیان دراز در این سینما فعالیت کرده ام کسی ارزش قائل است و اصلا مرا به یادد می آورد؟؟؟ پس از شما میخوام که اینقدر نگید حرمت گیس سفید حرمت گیس سفید و این چیزا . حرمت گیس سفید کجا باید باشد وقتی کارگردانی با عقب افتادگی هرچه تمام تر فیلم می سازد باید گفت و از کسی که کار خوب میسازد باید تمجید کرد نمی شود که هی حرمت حرمت کرد یعنی چه این حرمت؟ کمی به خودتان بیایید شرم دارد به خدا

8+1-

دوشنبه 12 خرداد 1393



>>>دلواپسیم:

اقا اینا رو بی خیال ما همه دلواپسیم

6+4-

دوشنبه 12 خرداد 1393



>>>مهدی تفضلی:

یعنی نظر کوروش فوق العاده بود واقعا بهتره آقای کیمیایی به علاقه مندی های شخصیش ... خارج از حیطه سینما برسه

6+3-

دوشنبه 12 خرداد 1393



>>>منتقد کبیر:

هرچه که جزو طرفداران سینمای کیمیایی هستم اما باید اذعان کنم دیدگاه شما نسبت به فیلم بسیار تیزبینانه بود. از نقد زیبایتان سپاسگذاری میکنم و تنها توصیه ام این است که قدردان گنجینه های سینمای ایران باشیم

2+9-

دوشنبه 12 خرداد 1393



>>>سعید مهرپور:

سلام آقا رضا متروپل را هنوز ندیدم، اما در سینما یاد گرفتم حرمتها را حفظ کنم. طبیعتا جهان پیرامونی مسعود کیمیایی با ما ها فرق دارد. هر چقدر بگویم عزیزم بزگوار فیلم نساز باز هم او میسازد کاری که مهرجویی میکند و داد همه درآمده شما ا ارجاع میدهم به فیلم اشباح آخه بل از انقلاب کدوم فیلم به صورت دوبله تو تلویزیون ما پخش شده. کنترل تلویزیون هنوز نیامده بود، پرایدی وجود نداشت و ... به هر حال این دو میسازند میدانم ضعیف هم میسازند اما خیلی نباید خرده گرفت. به هر سینما پیشکسوت میخواهد، هویت میخواهد، نگاه مبخواهد که این دو دارند این دو آنقدر به گردن سینمای ما حق دارند که اگر ضعیف هم میسازنند بارقه های امید در فیلمشان دیده شود. بحث من محتوای فیلمهای نیست بلکه اندیشه های درونشان است. آنقدر برای سینما و دنیا مسعود کمییایی احترام قائل هستم که از اتفاقات به وجود آمده پیرامون مصاحبه هایش دفاع کنم نمیدانم این قضیه به کجا خواهد رفت اما در نگاه مسعود یک بغض فرو خرده میبینیم که یادآور مظلومیت قیصر و گوزنهااست. عشق به سینما کیمیایی هیچ وقت برایم تمامی ندارد. بعد از انقلاب افول کرده همه میدانند اما چه میشود کرد. او معتقد است باید فیلم ساخت و حرف زد. او همچنان معتقد است که در سینما قهرمان وجود دارد. اما من و شما طبیعتا این دنیا را پس میزنیم و باسمه ای میدانیم. به هر حال خودم ضعفهای فیلمهای او را میدانم اما نمیتوان از عشق ها، رفاقت ها، حسرت ها، چاقو، عادالات،دیالوگهای ماندگار گذشت. نمیتوان این را نگفت که مردی سینمای کیمیایی ایم شاید شما مخالفید حق دارید. اما بگذارید این دو فیلم بسازنند. مگر استاد اصفهانی ما فیلم خوب ساخت. به همه همه کرد. بگذریم. شما هر چه داد دارید بر سر این دو بزنید بگذارید این دو فیلم بسازند. عیبی ندارد که گاف باشد . اما رگه هایی از همان سینمای قدیمی را بینیم کافیست. تا صبح سه تا مرد میخوام جلو سه تا نامرد. گفتم فیلم را ندیدم اما فکر میکنم همین دیالوگ کافی باشد تا یاد مسعود در دلم زنده باشد. زیاد حرف زدم در دل بود. اگر این ها نباشند سینما دوامی و قوامی ندارد. یا علی

2+8-

دوشنبه 12 خرداد 1393



>>>هایکو:

نقد فیلم بود یا مسابقه بیست سوالی؟

1+9-

دوشنبه 12 خرداد 1393



>>>علیرضا صفوی:

یعنی واقعا نمی دونم چی بگم.. آقای کیمیایی ما رو چی فرض کرده.. فقط می تونم بگم لوکیشن سینماش خوب بود همین.. من که واقعا سر در نیاوردم از این فیلم.. اگه بشه اسمش رو فیلم گذاشت..

11+2-

دوشنبه 12 خرداد 1393



>>>میترا جوکار:

بعد از دیدن متروپل تنها و تنها یک سوال اساسی است که ذهن آدم رو با خودش درگیر میکنه و اونم اینه که آیا باید هنوز هم مسعود کیمیایی رو ((( استاد))) خطاب کنیم؟

11+3-

دوشنبه 12 خرداد 1393



>>>رها:

چقدر بازیگرای فیلم بد بودن واقعا از مهناز افشار و محمدرضا فروتن توقع نداشتم که تو یه همچین فیلمی بازی کنن چرا بازیگرای ما قدر خودشون رو نمیدونن واقعا؟ چقدر همه چیز مصنوعی بود تو این فیلم. خدا شاهده تو سالن سینما همه داشتن فیلم و بازیگراش رو مسخره میکردن خیلی افتضاح بود کلا

10+2-

دوشنبه 12 خرداد 1393



>>>عاشق کیمیایی:

شما رو به ابوالفضل حرمت گیس سفید استاد رو رعایت کنید... کیمیایی برای سینمای ایران یه اسطوره ابدیه یه نگاهی به دیالوگا و شخصیتای فیلماش بندازین.. دادی...اگه ندادی، باز همدیگه رو می ...بی...نیم. بالاخره یه جوری میشه دیگه...اون وقت من می دونم و.. تو و.. یه ضامن دار این قدی! (گوزن ها)..... تو این دوره و زمونه مرام و معرفت خیلی کم شده قیصرخان.میدونی چرا ؟چون همشو خودت برداشتی(قیصر).... پول نداسته باشی تنهایی، داشته باشی یه مشت رفیق الکی دور و برتن..(محاکمه درخیابان)..... همه با یک عقیده نمی‌رن جنگ، حتی اونایی که عقیده به جنگ ندارن. اما وقتی رفتن، صاحب یه عقیده می‌شن. هر جوون... اول انقلاب یه عقیده‌ای داشت، ‌بازار عقیده‌های جورواجور بود. اما... امان از حالا... جوونا به عقیده و آرمان می‌خندن (فریاد)...... هر وقت دستمون رفت تو جیب خودمون و تو جیب کسی نرفت، اون وقت موقعشه(سلطان)..... رضا: شده یه دیکته. از پنج‌،شش‌سالگی ولمون می‌کنن اینجا و می‌رن، برمی‌گردن می‌گن غلطاتون چیه؟ چند تا اشتباه کردین؟ سیگار می‌کشین؟ لات شدین؟ قرتی شدین؟ وطن نمی‌دونید چیه؟ ما می‌شیم پر غلط، اما اونا می‌مونن فرشته (تجارت).... قیصر: من بچه‌ام آره. من خیلی هم بچه‌ام. واسه این که هر کی تو گوشم بزنه، می‌زنم تو گوشش. اما تو چی؟ دلت می‌خواد تو گوشِت که بزنن بگی من پهلوونم! پهلوونم باس افتاده باشه! تو گوشش که می‌زنن سرشو بندازه پایین و از زیر دیوار رد شه. شما اینو بهش می‌گین پهلوونی؟ (قیصر)........ و....................... خیلی چیزای دیگه آقایون خانوما استاد همیشه استاده استاد همه همه همه همه همه همه سینمای ایرانه سینمای ایران بدون استاد یتیمه آخ آخ آخ کجایی بهروز ؟ کجایی پوری؟ کجایی شهرزاد با اون رقص خوشگلت؟ آخ کجایین شماها...........

7+7-

يكشنبه 11 خرداد 1393



>>>دوست:

رضا جان برادر من بیکاری برای این اراجیف وقت و قلمت رو هدر و آلوده میکنی؟

10+2-

يكشنبه 11 خرداد 1393



>>>کوروش:

اقای کیمیایی عزیز شما رو به خدا دیگه دست از سر این سینما بردار و این سینما رو ببوس و بزار کنار استاد بزرگوار!!!!!! شما بهتره به همون علاقه مندی های خودتون بپردازید همونطوری که خودتون با شرق مصاحبه کردید گویا مرده شوری رو خیلی دوست دارین دستتون درد نکنه برین دنبال همون کار بزارین خاطره خوش قیصر و داش آکل واسه ما خراب نشه

12+3-

يكشنبه 11 خرداد 1393



>>>مقتدایی:

عالی بود

11+3-

يكشنبه 11 خرداد 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.