پرده سینما

یک فیلم خودنمایانه، واپسگرایانه و ناقص، با چند ایده جذاب؛ نگاهی به فیلم «ماهی و گربه» ساخته شهرام مکری

علی ناصری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقد و بررسی فیلم ماهی و گربه ساخته شهرام مکری

 

 

-ماهی و گربه یک فیلم سراسر خودنمایانه است و فیلمساز بهتر بود به جای اصرار بر خودنمایی، اصول و قواعد سینما را بهتر می آموخت تا بداند برخی قواعد انعطاف پذیر نیستند.

 

 

-در قسمتی از فیلم گفتگوی دو جوان در مورد یکی از دختران که یکی از چشمانش را از دست داده است، یکی از کاراکترها در دیالوگی به نکته ای اشاره می کند و می گوید «دختری که چشم راست خود را بر اثر اتفاقی از دست داده است از آن روز به بعد می تواند چیزهایی را با چشم چپ اش ببیند که هرکسی قادر به دیدن آن نیست.»

در این قسمت از فیلم، فیلمساز شعار زده خلاق می خواهد به وضوح به چشم جهان بین (چشمی که مورد علاقه شیطان پرستان و فرقه هایی از این قبیل است) اشاره کند که قدرت بالایی دارد و می تواند یک انسان را از رده انسانیت بالاتر ببرد!

 

 

ماهی و گربهماهی و گربه دست پخت کارگردانی است که از سینما تنها تکنیک آن را درک کرده و چیزی از شخصیت پردازی نمی داند. توجه بیش از حد فیلمساز به تکنیک او را از پرداختن به شخصیت­ها غافل کرده است و به فیلم اش ظاهری فریبنده بخشیده و آن را به اثری ناقص که تنها چند ایده جذاب دارد تبدیل کرده است. از سوی دیگر عقب نشینی او در بیان مضامین مورد نظر به دلیل محافظه کاری صاحب اثر، باعث شده تا ماهی و گربه نتواند در مباحث مورد نظر عمیق شود و همین مسئله فیلم را بیش از حد دچار اشکال کرده است.

از همان نخست می بینیم جمله آغازین فیلم کارکردی در اماتیک ندارد و صرفاً برای این است که وهم و ترس کاذبی در فیلم شکل بگیرد. از ابتدا تا انتهای فیلم مخاطبان می توانند پیش بینی هایی بکنند که با پیش رفتن فیلم، و رخ ندادن اتفاق مورد انتظار مخاطب می تواند آن جمله را فراموش کند. در واقع اگر جمله ابتدای فیلم وجود نداشت ماهی و گربه بیشتر از این خسته کننده می شد! اما تا اینجا هیچ نکته تجربی و نو در اثر مکری نمی توان یافت و برای اطمینان از این مسئله می توان فیلم را بدون در نظر گرفتن نوشته ابتدایی اش دید و دریافت ماهی و گربه چقدر در فضاسازی و محتوا عقیم است و یکی از دلایل عقیم بودن آن را می توان در اصرار فیلمساز به پلان-سکانس بودن اثر دانست.

فیلم های بسیار کمی در تاریخ سینما هستند که به شکل پلان-سکانس ساخته شده اند.  یکی آخرین آنها کشتی روسی (اثر الکساندر ساخورف) است که دلیل محکم و قانع کننده ای برای اتخاذ این فرم را می توان در آن یافت. در حالی که پلان-سکانس نبودن ماهی و گربه هیچ لطمه ای به آن نمی زد و این شکل تکنیکی به مضمون فیلم که تهدید یک اتفاق است کمکی نکرده و تنها عامل جذب مخاطب همان نوشته ابتدای فیلم است.

حرکت دوار اتفاقات و از میان برداشتن زمان در ماهی و گربه تنها در اولین برخوردش با مخاطب جذاب است و پس از آن دیگر تکراری است که تنها مخاطب را به مرور خسته می کند.

احساس ترسی که فیلمساز از ابتدا در تلاش برای خلق آن است را به هیچ وجه نمی توان در بازی ها، شخصیت پردازی و فضاسازی یافت و حتی تکنیک پلان-سکانس هم در خلق این فضا به او کمک نکرده است. و باز باید تکرار کرد که فیلم بیش از حدی که لازم است مدیون نوشته ابتدای خود است! نوشته ای که در واقع کارکرد فریبکارانه ای برای ایجاد ترس در تماشاگر دارد.

بازی با زمان و تکرار مجدد صحنه ها در این فیلم تا حدی تأثیرگرفته از فیلم سینمایی فیل به کارگردانی گاس ون سنت است که در آن فیلم که از لحاظ مضمونی نیز به ماهی و گربه نزدیک است. خلق چنین فضایی در راستای هدف فیلمساز است و در فیلم ون سنت برای شکل روایی اش مطمئناً می توان دلایل تکنیکی بسیاری دید که برخی از آن ها نگاه کردن به موضوع از زاویه دید همه کاراکترها، درک کردن توهین به همجنسگراها و در نتیجه پذیرش جنایت همجنسگراها و آشنا شدن با فضای تحصیلی در کشور مربوطه و غیره است. اما دلیل این کار فیلمساز در ماهی و گربه را نمی توان یافت. لازم است درباره فیلم فیل به این نکته نیز اشاره شود که این فیلم از یک تهدید در جامعه خود حرف می زند که با عدم پذیرش همجنسگراها در کشور ممکن است اتفاقاتی از آن قبیل بیشتر رخ دهد در حالی که تهدید حاکم در ماهی و گربه هر چند که طعنه ای به جامعه می زند اما نمی تواند اجتماعی بودن خود را بروز دهد و با خودنمایی فیلمساز همه مباحث مربوط به مضمون در ذهن مخاطب کنار می رود و تنها ترس از انسانهایی باقی می ماند که گویا قرار است آدمخوار باشند و از طرفی بحثی که فیلم راجع به همچنسگراها می خواهد داشته باشد از فیلم جدا است و در بیان این مسئله به چند اشاره و نماد اکتفا می کند.

ماهی و گربهبیشتر این اشاره ها را در دو کاراکتر بی ربط و بی هویت فیلم می توان یافت، که بیشتر به دو برادر دو قلو می مانند و در بدنشان نقصان هایی وجود دارد که با هم تکمیل می شود، رنگ لباس هایشان که از فضا و رنگ های به کار رفته در فیلم کاملاً جدا است کاملاً به چشم می آید؛ و اردک هایی که به چوب آویزان کرده اند نشانه خشونت است. خشونتی که با بریدن سر آن ها به اوج می رسد.

نکته جالب این است که قاتلان فیلم در حالی که شاید از لحاظ جنسی انسان های سالمی باشند، با وجود اردک به دنبال جان انسان هستند و همجنسگراها معلوم نیست به چه دلیل اردک را سر می برند و به چوب آویزان می کنند، اگر فیلمساز قصد داشته از آن ها برای انتقال حسی از تهدید به مخاطب استفاده کند ضعف فیلم بیش از پیش نمایان می شود، چرا که خلق فضای تهدید آمیز باید با کاراکترهای فیلم و قصه صورت گیرد و استفاده از کاراکترهای اضافی نشانه ضعف فیلمساز در فضاسازی است.

انتقال این تصور که کاراکترهای حاضر در فیلم در یک کابوس یا رویا هستند توهمی است که فیلم در سطح ظاهر به مخاطب منتقل می کند و به غیر از این هیچ عنصری از کابوس را نمی توان در فیلم دید. بازی کودکانه فیلمساز با زمان در ماهی و گربه و تصاویری که در زوایای مختلف بی دلیل تکرار می شوند و پلان-سکانس بودن فیلم بیش از هر چیز دلایل انتقال این حس هستند. در عین حال که البته اگر ماهی و گربه را در کابوس، رویا یا توهم تصور کنیم بی ارزش بودن این فیلم از هر لحاظ و در تضاد بودنش با مضمونی که دارد بیش از هر چیز نمود پیدا می کند. که البته حتی اگر وجه کابوس گونه فیلم را پررنگ تر فرض کنیم، ماهی و گربه نتوانسته مثل نمونه های موفقی مثل جاده مالهالند دیوید لینج مرز بین خیال و واقعیت را طی کند. ماهی و گربه بر خلاف خواسته فیلمساز در توهم می گذرد و این نشانه ضعف فیلمساز در انتخاب تکنیک های روایی و بصری است. کاش مکری از ایده جذابی که به ذهن اش رسیده در قصه مناسبتری استفاده می کرد.

در قسمتی از فیلم گفتگوی دو جوان در مورد یکی از دختران که یکی از چشمانش را از دست داده است، یکی از کاراکترها در دیالوگی به نکته ای اشاره می کند و می گوید «دختری که چشم راست خود را بر اثر اتفاقی از دست داده است از آن روز به بعد می تواند چیزهایی را با چشم چپ اش ببیند که هرکسی قادر به دیدن آن نیست.»

در این قسمت از فیلم، فیلمساز شعار زده خلاق می خواهد به وضوح به چشم جهان بین (چشمی که مورد علاقه شیطان پرستان و فرقه هایی از این قبیل است) اشاره کند که قدرت بالایی دارد و می تواند یک انسان را از رده انسانیت بالاتر ببرد! اما گویا فراموش کرده است که برای بیان هر مضمونی فیلم نیاز به ابزارهایی دارد که در فرم خلاصه می شوند و نمی شود با اشاره به یک مسئله از آن گذشت که این گذشتن و بیان یک مضمون در دیالوگ نشانه واپسگرایی فیلمساز است. جالب است که تمایل به جلب توجه جشنواره های خارجی، مکری را چنین بی واهمه به گنجاندن چنین مضمون ضد دینی (آن هم در یک کشور اسلامی) واداشته است!

ماهی و گربه یک فیلم سراسر خودنمایانه است و فیلمساز بهتر بود به جای اصرار بر خودنمایی، اصول و قواعد سینما را بهتر می آموخت تا بداند برخی قواعد انعطاف پذیر نیستند.

 

 

علی ناصری

 

آبان نود و سه

در همین رابطه بخوانید

فیلمی بی اصول که اصلاً سینما نیست! نقد و بررسی فیلم «ماهی و گربه» ساخته شهرام مکری- رضا منتظری


 


 تاريخ ارسال: 1393/8/23
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>تن:

فیلمش حرف نعاره

0+0-

جمعه 13 اسفند 1395



>>>ugd:

واقعا فیلم افتضاحی بود به معنی واقعی کلمه

1+1-

دوشنبه 15 شهريور 1395



>>>احمد:

فیلم در یک سکانس ماهیتی خسته کننده دارد، مخصوصاً اگر موضوعات مطر ح شده نیز ارتباط مستقیم با خود داستان نداشته باشد. فیلم طناب نیز در یک سکانس گرفته شده اما اولاً فیلم خیلی کوتاه است و ثانیاً تمامی صحبت ها در ارتباط با خود داستان است. من فیلمی کسالت آورتر از این فیلم تا به حال ندیده بودم.

5+3-

جمعه 8 خرداد 1394



>>>eli:

LIKE

8+8-

يكشنبه 25 آبان 1393




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.