پرده سینما
فردا چهارشنبه سوم دی ماه تشیع پیکر مرتضی احمدی از مقابل تالار وحدت به سمت بهشت زهرا انجام می شود. مرتضی احمدی صبح یکشنبه - 30 آذر ماه - در حالی که مدتی بیمار بود، به علت مشکل ریوی و کهولت سن دار فانی را وداع گفت. به همین مناسبت گفتگویی خواندنی را که ایسنا در مهر ماه سال 1392 با او انجام داده منتشر می کنیم. مرتضی احمدی مردی اصیل و استثنایی بود. روح اش را با قرائت فاتحه ای شاد کنیم...
قدش خمیده شده بود و عصایش را یک لحظه هم رها نمیکرد. با این حال هنوز هم صدایش مهربان و با ابهت بود. در گفتههای مرتضی احمدی میتوانستی بسیاری از اولینها را پیدا کنی؛ اولین دوبله در ایران، اولین نمایش رادیویی، اولین تلهتئاتر و اولین برنامه طنز صبحهای جمعه رادیو، همه و همه در کلام او پیدا میشد.
احمدی در آستانهی 90 سالگی هنوز هم علاقهی شدیدی به فوتبال داشت و میگفت: تلویزیون را فقط به خاطر فوتبال اش میبیند.
جای راویِ داستانهای تهران در یلدای امشب خالی بود.
متن کامل این گفتوگو به شرح زیر است:
مقابل درب منزلش به انتظار مینشینیم تا بیاید. بعد از چند دقیقه پیرمردی را در داخل آپارتمان و از دور میبینیم که با عصایش قدمزنان به سمت در ورودی میآید. نشاط و خنده همچنان از چهرهاش میبارد و با وجودی که به سختی راه میرود، اجازه نمیدهد کسی دستش را بگیرد و او را کمک کند.
- آقای احمدی سلام، اسباب زحمت شما شدیم.
- مرتضی احمدی: سلام دخترم، خواهش میکنم این چه حرفیه، فقط جایی که قرار است برویم آسانسور دارد که انشاالله؟
- بله خیالتان راحت.
نیم ساعتی با احمدی همسفر شدیم تا به مقصد برسیم.
آقای احمدی الان چه کار میکنید؟
احمدی: دیگر مثل سابق کار نمیکنم؛ فقط گهگداری که برای راهنمایی یا همکاری از من دعوت کنند، میروم اما بیشتر در خانه هستم.
مرتضی احمدی دربارهی اینکه طی این سالها که در هنرهای مختلف این مملکت فعالیت داشته، کدام کار را بیشتر از همه دوست دارد؟ میگوید: برایم فرقی نمیکند و همه را به یک اندازه دوست دارم.
میان همه هنرها پیشپردهخوانی برایم شهرت بیشتری داشت
وقتی از او میپرسیم کدام یک از کارهایتان برایتان شهرت بیشتری آورد؟ خاطرنشان میکند: خواهناخواه پیشپردهخوانی برایم شهرت بیشتری داشت و من تمام آنچه که مربوط به این هنر میشد را جمعآوری کردم و شاید کتاب ششم من باشد که آماده چاپ است اما متأسفانه اجازه چاپ به آنها نمیدهند. در حال حاضر هم منتظرم ببینم در وزارت ارشاد چه تغییراتی صورت میگیرد و تا چه حد سانسور پایین میآید. مشکل اینجاست که اصلا نمیگویند ایراد کار من کجاست و چرا اجازه چاپ به کتابهایم نمیدهند؟ این برای من سوال است.
پیشپردهخوانیهای آن دوره به قدری تند بود که مردم دلشان خنک میشد
وی سپس با اشاره به تاریخچه پیشپردهخوانی یادآور میشود: در آن زمان که بنده در این حرفه کار میکردم، تمام پیشپردهخوانیها طنز بود تا اینکه به انتقاد رسید. در این حرفه، طنز ملایم، با محبت و مهربان است اما انتقاد خیلی بیرحم است و حمله میکند. ما در آن زمان در پیشپردههایمان شدیدا به وزرا و وکلاء حمله میکردیم و انتقادهایمان خیلی تند بود به نحوی که مردم هم دلشان خنک میشد و من اصلاً بابت کارهایم اجازه نمیگرفتم.
او ادامه میدهد: در تمام کارهایم در حوزهی پیشپردهخوانی ارکستر خیلی خوبی داشتم و مردم هم استقبال زیادی میکردند حتی در آن زمان افرادی بودند که برای دیدن تئاتر یک بار بیشتر به صحنه نمیآمدند اما بعضا پیش میآمد که پیشپردهخوانیها را چهار الی پنج بار میدیدند. استقبالهای مردم در آنجا بود که من مرتضی احمدی شدم. من با پیشپردهخوانی وارد تئاتر شدم و با همان پیشپردهی اول که مرا قبول کردند و دیدند صدایم خوب است بعد از آن هم بلافاصله به رادیو آمدم و تا سال 1358 در رادیو ماندگار شدم.
سال 1321 برای احمدی سال مبارکی بود، چرا؟
احمدی میگوید: پیشپردهخوانی زمینهای برای حضورم در رادیو و تئاتر بود. در واقع سال 1321 برای من سال خیلی مبارکی بود و همه کارهایم به آن سال برمیگردد.
وقتی از این صداپیشه دربارهی اینکه قبل از پیشپردهخوانی چه میکردید؟ سوال میکنیم، اینگونه پاسخ میدهد: زمانی که به تهران آمدم سن کمی داشتم، در آن زمان فقط ترانه میخواندم. گاهی هم با همشاگردیهایم دور هم جمع میشدیم و میخواندیم و خودم هم در آن زمان به تنهایی تئاتر میگذاشتم ولی فعالیت حرفهای و رسمیام از سال 1321 شروع شد.
از باباشمل رادیو چه خبر؟
مرتضی احمدی دربارهی نقش معروف به «باباشمل» در رادیو خاطرنشان میکند: باباشمل یک آدم کم سواد، جنوب شهری و خوشمزهای بود که در آن زمان کمکم در میان مردم جا افتاد و مردم از آن خوششان آمد؛ چرا که باباشمل از آن شخصیتهای پرمدعا بود که در همهی کارها دخالت میکرد و در کنار کارهایش، آواز هم میخواند.
او ادامه میدهد: من در کار رادیویی «باباشمل» هیچ پیشنهادی نمیدادم و عین نوشتههای پرویز خطیبی را اجرا میکردیم و فقط از صدایم استفاده میکردم. علاوه بر «باباشمل» و «باباجاهل گریان» تیپهای زیادی مانند «علیاکبر و علیاصغر»را هم در رادیو داشتم؛ ضمن اینکه تمام ترانههای رادیو و ضربهخوانیها و کوچهباغیها برای من بود و من در آن حوزه خیلی کار کردم و زحمت کشیدم.
متاسفم که در هیچ هنری مستند نداریم
این پیشکسوت رادیو در بخشی از صحبتهای خود دربارهی اینکه تاکنون به این فکر افتادید که تجاربتان را ثبت کنید؟ اینگونه بیان میکند: متأسفانه خودم هم به این فکر افتادم و دیدم که ما چیزی را به شکل مستند نداریم و هرچه داشتیم به قول معروف به شکل دیمی بوده است.
او به حرفهایش اضافه میکند: دلم از این میسوزد که مثلا ترانههای روحوضی به نام «کهنههای همیشه نو» زمانی که چاپ شد مردم استقبال عجیبی کردند و هشت بار پشت سر هم تجدید چاپ شد ولی وزارت ارشاد مقابل اش را گرفت و دلیل اش را نمیدانم. در حالی که کار من نه ضداخلاقی بود و نه سیاسی، بلکه ترانههای بومی محصول تهران بود؛ به عنوان مثال هنر کوچه باغی را هنوز مردم نمیدانند که چه بوده اما من ریشهاش را پیدا کردم و برایش زحمت کشیدم چرا که آنرا دوست دارم.
منتظرم ببینم در دورهی روحانی چه تغییرات صورت میگیرد
احمدی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه با تغییر فضای سیاسی کشور با مدیران جدید وزارت ارشاد صحبتی داشتهاید؟ پاسخ منفی میدهد و میگوید: آنها باید ما را بخواهند. وزارت ارشاد خانه ماست و ما وابسته به آنجا هستیم و باید از ما بخواهند تا کار کنیم اما متأسفانه تا حالا اتفاقی نیفتاده است و حال هم منتظریم ببینیم در زمان آقای روحانی از سوی وزیر ارشاد چه تغییراتی اعمال میشود.
اظهارات مرتضی احمدی درباره کارهای تاریخی حال حاضر تلویزیون
این بازیگر پیشکسوت همچنین دربارهی کارهای تاریخی حال حاضر تلویزیون و وفاداری به تاریخ گذشته معتقد است: با کارهای تاریخی امروز به تاریخ ایران توهین شده است؛ به عنوان مثال سریال در حال پخش کلاه پهلوی را ببینید بالاخره مردم آن دوران هم بخشی از تاریخ ایران هستند، با توهین کردن به آنها کجای دنیا را میگیریم؟
کارگردان کلاه پهلوی از وقایع تاریخی کاملا بیاطلاع است
احمدی نسبت به اینکه برنامهسازان برای راهنمایی کارهای تاریخی از او کمک نمیگیرند، گله دارد و میگوید: متاسفانه کارگردان سریال کلاه پهلوی انقدر نسبت به اتفاقات تاریخی بیاطلاع است که حتی نمیداند درشکه یک اسبه برای زمان رضا شاه نبوده است؛ به عنوان مثال سال 1323 به خاطر قحطی که به وجود آمد حتی چیزی پیدا نمیشد برای انسانها که بخورند چه برسد بخواهند جو را به خورد اسبها بدهند!
متاسفانه به آقایان برمیخورد که از ما راهنمایی بخواهند
او با ابراز ناراحتی، اظهار میکند: گلایههایم در این زمینه زیاد است؛ به عنوان مثال همیشه در کارهای تاریخی میخواهند دو - سه تا از بچههای تهران را نشان بدهند که به شکل افراد کثیف، لات و چاقوکش با کت و شلوارهای مشکی دستمال به دست هستند و زنجیر هم میچرخانند. این افراد لاابالی اصلاً بچههای تهران نیستند، درد من این است که نمیآیند از امثال من راهنمایی بگیرند و بپرسند؛ به عنوان مثال در آن سالها همه خانمهای درباری سطح بالای زمان رضا شاه، اصلاً از این کلاهها سرشان نمیگذاشتند ولی متاسفانه به آقایان برمیخورد که از کسی سوال کنند در حالی که واقعا بیاطلاع هستند و این جای تاسف است.
یک زمانی بود مرضیه برومند سریال میساخت، یک زمانی هم شمسی خانم!
این پیشکسوت در ادامه اظهارات خود به سریال قدیمی آیینه که در آن ایفای نقش داشت اشارهای میکند و میگوید: آیینه یک تلهتئاتر بود اما یادم نمیآید که بتوانم خیلی دربارهی آنها حرف بزنم ولی من هر کاری که کردم دوست داشتم. بعضی از کارهایم چشمگیر هستند اما بهترین نیستند؛ به عنوان مثال سریال آرایشگاه زیبا را خیلی دوست داشتم. یک زمانی بود که مرضیه برومند برای تلویزیون سریال میساخت و یک زمانی هم بود که به عنوان مثال شمسی خانم برای تلویزیون سریال میساخت اما سوال من اینجاست که شمسی خانم کیست؟!
احمدی که سریالهای حال حاضر تلویزیون را قبول ندارد، خاطرنشان میکند: سوال من در اینجا این است که این همه سریال ساختند به کجا رسیدند، چرا شهرت نداشتند؟ من به عنوان بازیگر تاکنون در 36 سریال بازی کردم و شاید یکی از هنرپیشگانی باشم که بیشتر از همه سریال بازی کردم.
تلویزیون را فقط برای فوتبال و کشتی میبینم
وی در پاسخ به اینکه آیا کارهای قدیمی تلویزیون را میبینید؟ با صراحت میگوید: راستش را بگویم من تلویزیون را فقط به خاطر فوتبال و کشتی میبینم و گاهی هم خبر را تماشا میکنم. سریال کلاه پهلوی را هم خیلی کم میبینم چرا که هر وقت میبینم عصبانی میشوم.
احمدی دربارهی علاقهاش به ورزش و فوتبال توضیح میدهد: من ورزش را از 16 سالگی دوست داشتم تا اینکه به ورزش باستانی، دو و سپس به فوتبال رسیدم. هنوز هم ورزش میکنم، در آن زمان فوتبال را حرفهای کار میکردم و تیم فوتبال راه آهن را ساختم تا اینکه کارهایم زیاد شد و برای فوتبال پیر شدم و دیگر ادامه ندادم.
از خیابانی خوشم نمیآید، چون اسقلالی است
وقتی از او میپرسیم که کدام گزارشگر تلویزیون را از همه بیشتر دوست دارد؟ میگوید: همه را دوست دارم به جز آقای خیابانی، به خاطر این که استقلالی است و اعتقادم بر این است که همه استقلالیها عبوس هستند.
بنیانگذار نمایشهای رادیویی چه کسی بود؟
این پیشکسوت در ادامه توضیحاتی هم درباره بنیانگذار سریالها و نمایشهای رادیویی ارائه میدهد و میگوید: اولین گروه بازیگری در رادیو و نمایشهای رادیویی را من میشناسم ولی رادیو این اطلاعات را ندارد. بنیانگذار همه نمایشهای رادیویی در سال 1320 پرویز خطیبی بود و من میتوانم به جرأت بگویم او بزرگترین طنزپرداز ایران بود و تا به حال هم کسی جای او نیامده است. خطیبی در نوشتن کاملا مسلط بود و استعداد عجیبی در کارش داشت. او خودش نمایشهای رادیویی را به رادیو پیشنهاد کرد که رادیو در سال 1324 با این طرح مخالفت کرد.
برای نمایشهای رادیویی به دنبال صداهای واقعی مردم میرفتیم
احمدی همچنین دربارهی شخصیت رادیویی «هردمبیل» خاطرات اش زنده میشود و میگوید: شخصیت «هردمبیل» واقعی بود و من شخصا آن را سر چهارراه حسنآباد دیده بودم. «هردمبیل» یک آدم فقیر و بدبختی بود. ما در آن زمان در کارهایمان تیپسازی نمیکردیم بلکه ساعتها در بازارها میگشتیم و حرفهای مردم را گوش میکردیم تا اینکه صدایی به گوشمان میرسید و به دنبالش میرفتیم، ساعتها به صدای مردم کوچه بازار و ترهبار گوش میکردیم و وقتی صدایی عجیب به گوشمان میرسید میگفتیم که این یک صدای طبیعی نیست، همان جا در ذهنمان صدا را تمرین میکردیم.
او ادامه میدهد: حتی طی آن سالها به یاد دارم که یک روز در بازار صدای عجیبی به گوشم میرسید گشتم و آن فرد را پیدا کردم، صدا متعلق به پیرمردی بود که در بازار آب میفروخت. این داستان متعلق به 50، 60 سال گذشته است. در آن زمان پیرمرد در حین فروختن آب یک شعری میخواند. شعر این پیرمرد با شکل متلک بود و هر چه با او تمرین میکردیم که شعرش را درست بخواند، یاد نمیگرفت. خودمان برای ضبط، بخشهایی را سانسور کردیم. جا دارد بگویم این همه سال در همه حوزههای فعالیت داشتم، اما تا حالا یک بار پیش نیامده که از گفتههایم از لحاظ امنیتی گله کنند چرا که چارچوبها را میشناسم و سریع در مغزم آنها را سانسور میکنم به دلیل اینکه در تلویزیون و رادیو نمیشود هر حرفی را زد.
مرحوم نوذری نمیتوانست رُل پیرمرد را خوب بگوید
احمدی در بخشی دیگر ، نظرش را دربارهی سانسورهای آن دوره رادیو و تلویزیون، اینگونه مطرح میکند: حسن رادیو این بود که چهره نداشتیم و فقط کارمان با صدا بود. وقتی صدا را تغییر میدادیم یک شخصیت دیگر به وجود میآمد. در آن زمان هر کدام از ما سه چهار نوع صدا داشتیم. من همیشه صدای پیرمرد را خیلی خوب میگفتم اما به عنوان مثال مرحوم منوچهر نوذری که خدا بیامرزد او را نمیتوانست رُل پیرمرد را خوب بگوید.
قبل از انقلاب هم خط قرمز بود
این هنرمند قدیمی همچنین دیدگاهش را درخصوص خط قرمزهای دهه 50 و قبل از انقلاب اینگونه بیان میکند: خط قرمزها از همان ابتدا هم بود؛ به عنوان مثال قبل از انقلاب ما حق نداشتیم اسم دربار و یا ولیعهد را ببریم مگر اینکه به نحوی مثبت باشد و ما تعریف بیش از حد از آنها میکردیم به همین خاطر خط قرمزها از همان زمان قبل از انقلاب هم بود و هنوز هم هست.
مرتضی احمدی از برخی بی توجهیها و اتفاقات گلهمند است.
وی میگوید: زمانی که کسی بعد از سالها زحمت و فعالیت میمیرد، برخیها تازه متوجه میشوند چنین آدمی بوده، من از این بابت از وزارت ارشاد دلگیر هستم.
بهترین دوستان مرتضی احمدی چه کسانی بودند؟
وقتی از این پیشکسوت میپرسیم که بهترین دوستان و همکاران دهه 50 شما چه کسانی بودند؟ با ابراز دلتنگی میگوید: بهتر است بهترینها را نگویم ولی میگویم که با چه کسانی بودهام چرا که همه آنها برایم عزیز بودند و فرقی نمیکنند. من در آن دوره همکاران زیادی داشتم که یکی از آنها در سریال انیمیشن پینوکیو با من همراه بود. مرحوم کنعان کیانی همان شخصیتی بود که به جای «گربه نره» گویندگی میکرد. شخصیت «پینوکیو» [نادره سالار پور] هم در حال حاضر خودش در کشور آمریکاست و متأسفانه صدای «جینا» [ناهید امیریان] که دیگر ما در دوبله صدای آن را نداریم، فوقالعاده است اما حدود چهار - پنج ماه پیش قهر کرد و برای همیشه به کشور سوئد رفت.
از اولین دوبلورهای این مملکتم
وقتی صحبت از دوبله میشود انگار احمدی ذوقی در چشمانش دیده میشود و بیشتر مایل به حرف زدن میشود.
او خاطرنشان میکند: بنده از اولین و قدیمیترین دوبلورهای این مملکت هستم و یکی از اعضای اولیه انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم هستم. در حال حاضر هم که دیگر در این حوزه فعالیت ندارم ولی زمانی که خبردار میشوم یکی از دوبلورها بیمار است و یا از بین ما رفت، ناراحت میشوم.
احمدی دربارهی علاقهاش به دوبله میگوید: مگر میشود دوبله را دوست نداشته باشم. دوبله برای من چیز دیگری است.
شکلگیری دوبله در ایران از زبان مرتضی احمدی
این پیشکسوت دوبله با اشاره به چگونگی شکلگیری دوبله در ایران توضیح میدهد: اوایل، تمام فیلمها با صدای اصلی پخش میشد و اول از همه کشور ایتالیا شروع به دوبله کرد، البته در ایران هم در فکر دوبله بودند اما اسباب و وسیلهای برای این کار نداشتند. اولین فیلم ایتالیایی که دوبله شد مردم استقبال عجیبی از آن کردند به جهت اینکه به فارسی دوبله شده بود. از آن به بعد روز به روز دوبله در ایتالیا بهتر شد تا اینکه ایران هم به فکر دوبله افتاد و این حرفه را به راه انداخت.
او ادامه میدهد: در آن سالها اکبر مشکین، عبدالله محمدی، قدکچیان، هوشنگ بهشتی، منوچهر زمانی و خودم بودیم که بیشتر هم فیلمهای هندی و عربی را دوبله میکردیم تا سال 1340 که همهی فیلمها در سینما اکران میشد سپس سال 40 انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم در دل گویندگان به وجود آمد و تازه سال 1340 بود که دوبله ایران شکل گرفت؛ ضمن اینکه تمام دوبلورهایی که در خارج از کشور بودند ایرانی بودند و در آن سالها به ایران آمدند. منوچهر زمانی، زندی و ... از دوبلورهای پربار ما بودند که در آن سالها تجارب خارج از کشور را به ایران آوردند و تا الان هم دوبلهی ما به خاطر حضور همین دوبلورها بود که در رأس دوبلههای جهان قرار گرفته است و با ارزش شناخته شده است.
وقتی به دوبله اهمیت نمیدهند چرا گویندگان برای تیپسازی خودشان را بکشند؟
احمدی با تعریف خاطرههایی از دوبلهی سالها پیش ادامه میدهد: به یاد دارم که در آن سالها هنرپیشهای طی مصاحبهای که انجام داده بود گفته بود ای کاش صدای ما هم مثل گویندگانمان بود اما حالا دیگر باید بگذریم از اینکه دوبله خیلی پایین آمده است. متاسفانه بیتوجهی به دوبله ایران و دستمزد کم دوبلورها ناراحتکننده است وگرنه دوبله و دوبلورهای ما مشکلی ندارند بلکه پول کمی به آنها داده می شود، پس چه لزومی دارد که خودشان را بکشند و تیپسازی کنند. من هم اگر به عنوان گوینده الان به دوبله بیایم دیگر مثل گذشته کارهای سابق را نمیکنم و فقط حرف میزنم اما آیا این دوبله است؟
به جایی رسیدهایم که از عشقمان دست کشیدهایم
وی میافزاید: به عنوان مثال از صدای افرادی چون: منوچهر زمانی، منوچهر اسماعیلی، خسرو خسروشاهی و ... صداهایی ثبت شد که دیگر تکرار نشد. آنها دوبلورهای بینظیری هستند که تاکنون جای آنها را کسی نگرفته است اما متأسفانه همیشه به دوبله بیتوجهی میشود و معتقدم که در حال حاضر گویندگان فقط در فیلمها حرف میزنند و دوبله نمیکنند. در آن زمان به یاد دارم که اگر ما یک کلمه اشتباه میگفتیم مدیر دوبلاژ صدها بار دوبله را نگه میداشت و بارها تکرار میکردیم تا آن یک کلمه درست از آب دربیاید. در آن زمان هم دستمزد دوبله کم بود اما به کارمان عشق داشتیم ولی الان به جایی رسیدهایم که از عشقمان دست کشیدهایم.
دوبله شبکههای ماهوارهای از ما پیشی گرفتهاند
احمدی که بیشتر در کارهای کارتونی صداپیشگی میکرد با تأکید بر اینکه امروزه دیگر نمیتوان گفت دوبله ایران هنوز دوبله است، خاطرنشان میکند: این روزها کشوری مثل ترکیه در دوبله از ما پیشی گرفته است. همچنین دوبلهی برخی شبکههای ماهوارهای از ما بهتر است. این جای ناراحتی دارد که ما دیگر صدای خسروشاهی و منوچهر اسماعیلی را کمتر میشنویم و صدای بهرام زند را دیگر نمیشنویم در حالی که همین افراد بودند که دوبله را پرورش دادند؛ به عنوان مثال رسولزاده یکی از دوبلورهای قدیمی ایران است که اکنون سن بالایی دارد و پایش هم ناراحت است و به جای اینکه برای او ماشین بفرستند تا سر کار بیاید باید خودش از جامجم به سمت بالا بیاید.
این پیشکسوت صحبتهایش را در راستای دوبله شبکههای ماهوارهای اینگونه ادامه میدهد: باید بگویم که دوبلهی دنیا، از دوبله ما گرفته شده است و شبکههایی مثل «من و تو» و سایر شبکههای ماهوارهای از دوبله ما استفاده میکنند اما ما به دوبلورهایمان توجه نمیکنیم و به آنها اهمیت نمیدهیم و روز به روز دوبله ما ضعیفتر میشود.
در دوبله پس زدهایم
احمدی معتقد است: در حال حاضر تقریبا دوبله ایران، دوبله 50 سال پیش است و احساس میشود که در دوبله به عقب رفتهایم و پس زدهایم.
تمام دیالوگهای پینوکیو از خودمان بود
این بازیگر پیشکسوت همچنین با اشاره به کارتون خاطرهانگیز پینوکیو یادآور میشود: متاسفانه فیلمهای ایران در آن زمان فیلمنامه نداشت و یکی از آن فیلمها فیلم پینوکیو بود که فیلمنامه نداشت و یک سال تمام در استودیو ماند و آنها هم به ما میگفتند که فیلم را برگردانید به تلویزیون چرا که دوبله نمیشود. من در آن زمان با آقای کنعان کیانی صحبت کردم و به این نتیجه رسیدیم که آن را خودمان برای تلویزیون دوبله کنیم؛ بنابراین چهار نفری فیلم را دیدیم و قصه دستمان آمد و شروع به دوبله کردیم و با یک صدم ثانیه اختلاف در آن حرف زدیم. کارتون پینوکیو در مجموع 26 قسمت بود و تمام آنچه که شما از پینوکیو دیدید دیالوگهای خودمان بود. من در آن زمان در پینوکیو به جای شخصیت «روباه مکار» صحبت میکردم که کمی لهجه داشت و خوب از آب درآمده بود.
وی درباره لهجهسازی در دوبله ایران میگوید: من در همه کارتونها صدایم را تغییر میدهم. در دوبله کارتون پینوکیو هم کمی از لهجه رشتی استفاده کردم؛ به جهت اینکه در آن زمان هم لهجهسازی در دوبله قدغن بود و جلویش را میگرفتند. در کل با لهجهسازیهای زیاد در آن زمان هم مخالف بودند و میگفتند امکان دارد توهین بشود.
او درباره فعالیتها دوبلههای زیرزمینی در ایران اینگونه بیان میکند: متاسفانه دوبلههای زیر زمینی هم صدماتی به کارها زدهاند و در حال حاضر هم تا حدودی جلویشان را گرفتهاند.
نسل جدید دوبله، سفارشهای تلویزیوناند
احمدی با گلایه از اینکه نسل جدیدی که در حال حاضر در حوزه دوبله کار میکند سفارشهای تلویزیون هستند، خاطرنشان میکند: در آن زمان ما برای تربیت دوبلورها برنامه داشتیم و گروهها میآمدند و تقاضا میدادند تا نوبت به آنها برسد. ما در آن زمان خودمان دوبلور تربیت میکردیم اما در حال حاضر دیگر به این شکل نیست به نظر میرسد نسل جدید که در دوبله کار میکنند سفارشهای خود تلویزیون هستند به جهت اینکه میخواهند دوبله را بکوبند.
این گوینده پیشکسوت همچنین دربارهی فعالیت دوبلورها در بخشهای خصوصی میگوید: معلوم است که در جاهای خصوصی به دوبلورها پول بیشتری میدهند، به همین خاطر است که آنها هم کار میکنند. خیلی از دوبلورها مثل خسروشاهی و زند اکنون خانهنشین شدهاند، مگر از دوبلورهای قدیمی چقدر باقی مانده است که قدر آنها را نمیدانند.
احمدی از منوچهر اسماعیلی به عنوان سلطان دوبله یاد میکند و میگوید: اسماعیلی سلطان دوبله این مملکت است اما دیگر به ندرت کار میکند؛ چرا؟!
از دوبله و کارهای مرتضی احمدی در این حوزه عبور میکنیم و به نقش آفرینیهای این پیشکسوت در رادیو میرسیم.
چه شد که «شما و رادیو» شکل گرفت؟
او دربارهی اینکه چگونه سال 56 بهترین بازیگر رادیو شناخته شد و در آن سالها چقدر نمایشهای رادیویی برای مردم جا افتاده بود؟ توضیح میدهد: «صبح جمعه» با عنوان «شما و رادیو» از سال 1340 شروع شد. در آن زمان فقط 19 نفر بودیم که در «شما و رادیو» کار میکردیم. متاسفانه در حال حاضر که من در اینجا هستم 18نفر آنها فوت کردند و از بین آنها فقط من ماندم. بهترین هنرپیشگان تئاتر در «شما و رادیو» حضور داشتند. در آن زمان هر کدام از ما تیپهای خاص خودمان را داشتیم، مرحوم نوذری، علی تابش، اکبر مشکین و همینطور بقیه که همه آنها فوت کردهاند و هیچ جایگزینی تاکنون نداشتهاند. آقای مقبلی زمانی که رُل پیرمرد را صحبت میکرد، همه از خنده غش میکردند، یا به عنوان مثال آقای قنبری که گوینده «فوفول» بود هر یک برای خودشان کسی بودند. همچنین آقای بهمنیار از جمله گویندههایی بود که تیپ خاص خودش را داشت. تیپسازی من هم در آن زمان مختص خودم بود. در آن سالها 85 درصد از شنوندگان رادیو متعلق به «شما و رادیو» بود.
احمدی در پاسخ به اینکه چه شد که برنامه «شما و رادیو» شکل گرفت؟ میگوید: مرحوم پرویز خطیبی در آن زمان یکسری برنامههایی برای خودش داشت که اوایل کمی ضعیف بودند ولی کمکم به «شما و رادیو» تبدیل شد.
وقتی احمدی محبوبترین بازیگر رادیو شناخته شد
این پیشکسوت رادیو دربارهی اینکه چگونه در دورهی «شما و رادیو» بود، به عنوان محبوبترین بازیگر رادیو شناخته شد؟ اینگونه توضیح میدهد: در آن زمان یک مسابقه برگزار میشد که بهترین نوازنده، خواننده و بازیگر رادیو را انتخاب میکردند و بعد از مدتی برندهها را نیز اعلام میکردند. من یک سال به عنوان بهترین هنرپیشه رادیو شناخته شدم. در آن سالها هم جزو بازیگرانی بودم که در تلویزیون خیلی سریال بازی میکردم و همزمان با رادیو در تلویزیون هم حضور داشتم. اولین باری که من به تلویزیون آمدم زمانی بود که دیگر نمیخواستم دنبال بازیگری را بگیرم که فکر میکنم دقیقا سال 1340 بود که در هیچ کجا دنبال بازیگری نبودم، حتی آن زمان با تئاتر هم قهر کرده بودم و به جهت اینکه خانوادهام خیلی با شغل ام موافق نبودند ضمن اینکه در آن زمان هم مردم با خوانندگان و نوازندگان مخالف بودند، کمی هم دستگاههای دولتی ما را اذیت میکردند. خلاصه عوامل زیادی بود که ما را اذیت میکرد.
با انتقادهایم بلایی سر وزیر نیرو آوردم که داد محمدرضا پهلوی هم درآمد
او به حرفهایش ادامه میدهد و میگوید: به یاد دارم که در آن زمان یک بار با وزیر راه دعوا کردم و درگیری شدیدی با وی داشتم و زمانی که او فهمید کارش اشتباه بوده از من عذرخواهی کرد ولی من گفتم که دیگر کاری با شما ندارم و به تهران آمدم تا اینکه پرویز خطیبی را به دنبالم فرستادند. او در آن زمان به من گفت این یک کار را انجام بده و دیگر ادامه نده. در آن زمان یک تلهتئاتر 30 دقیقهای بود که طنز انتقادی شدیدی داشت و هنوز هم معتقدم کسی نیست مثل مرتضی احمدی که طنز و انتقاد را هر دو با هم داشته باشد و اصلا اجازه این کار را هم نمیدهند. من در آن زمان بلایی سر وزیر نیرو آوردم که حتی صدای محمدرضا پهلوی هم بلند شده بود. در آن سالها در این تلهفیلم 30 دقیقهای با آقای میری، خانم شهیدی، آقای تابش و ... کار میکردیم و در واقع این اثر طنز اجتماعی و انتقادی بود. این کار مرا خیلی بالا برد و برایم خیلی خوب بود. یکی از عوامل شناخته شدن من تک اجرا در تلویزیون بود و همین تکاجرا به مدت یک سال و نیم از تلویزیون پخش شد و در واقع همین اثر باعث شد که من در تلویزیون بمانم.
در رادیو خیلی به من توهین شد
احمدی با تمام مشکلات و فراز و نشیبهایی که طی کرده است، هنوز هم خودش را بچهی صداوسیما میداند و در این باره میگوید: 38 سال است که با رادیو کار کردم، بعد از 38 سال آقای صادق قطبزاده به من اهانت کرد و بعد از اهانت ایشان بود که من پیش خودم گفتم جای من دیگر در رادیو نیست. آن زمان ایشان وزیر امور خارجه شد و سالها پیش به دلیل اینکه قصد ترور امام خمینی (ره) را داشت اعدام شد. طی این مدتی که در رادیو کار کردم، یک بار شکایت از این نکردم که حقوق من کم یا زیاد است و هیچ وقت صدایم درنیامد اما اینکه به من توهین شود خیلی برایم سنگین بود به همین خاطر دیگر در رادیو نماندم و تا الان هم به رادیو نرفتم اما جا دارد بگویم با این حال بازهم خودم را بچه صداوسیما میدانم.
او میافزاید: چند سال پیش به خاطر اصرارهای زیادی که داشتند از من دعوت کردند که برای مراسم سالگرد رادیو به رادیو بروم، در آن موقع باز هم به من توهین شد. ما چندین نفر بودیم که به همراه بهزاد فراهانی، آقای نوری و بنده دو ساعت برنامه را اداره میکردیم ضمن اینکه هیچ توقعی هم نداشتیم اما وقتی آنجا را ترک کردیم به من یک کارت هدیه به مبلغ 100 هزار تومان دادند. من تا به حال از این پولها نگرفته بودم و آن کارت تا مدتها گوشه خانهام افتاده بود، یک روز به بانک رفتم تا کارتم را نقد کنم، مسؤول بانک به من گفت آقای احمدی ببخشید مبلغ این کارت 10 هزار تومان است. من در آنجا خیلی خجالت کشیدم. 32 سال تخصصم در امور مالی و حسابداری بوده، چطور دقت نکردم؟! همان موقع بود که به رادیو زنگ زدم و گفتم من که هیچ وقت از شما پولی نخواستم چرا آبروی مرا میبرید و جالب اینجاست که باور نمیکردند که مبلغ کارت 10 هزار تومان است و می گفتند اشتباه شده است.
احمدی میگوید: از آن سالها دیگر به رادیو نرفتم. من هیچ وقت توقعی نداشتم و ندارم. اصل زندگی من بیشتر در رادیو و تلویزیون بوده، من انتظار کمک از هیچکس ندارم، فقط انتظار دارم حرمتم از بین نرود که آن را در رادیو از بین بردند. طی سالهای پیش هم به یاد دارم که یک بار خیلی به من اصرار کردند که برای مراسمی به رادیو بروم اما دخترم به من گفت اگر مشکل مالی داریم یک وعده غذایمان را کم میکنیم اما دیگر به رادیو نرو.
او در پاسخ به اینکه آیا طی این سالها به شبکه رادیویی نمایش پیشنهاداتی دادهاید؟ تنها در یک جمله اینگونه پاسخ میدهد: متاسفانه هیچ کس در این زمینه به ما اشاره نکرد.
دلم را به چه چیز رادیو خوش کنم؟
وی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه نمایشهای جدید رادیو را گوش میکنید؟ خاطرنشان میکند: اصلا رادیو گوش نمیکنم و با آن قهر کردهام. دلم را باید به چه چیز رادیو خوش کنم؟ اگر قرار باشد دلم را خوش کنم با تلویزیون خوش میکنم. تلویزیون با رادیو برای من تفاوت زیادی دارد. رادیو دیگر برایم جایگاهی ندارد و هیچ برنامهای از رادیو را گوش نمیکنم.
در تلویزیون احترام آدم را نگه میدارند
این هنرپیشه قدیمی در ادامه صحبتهای خود اظهارات و علایقش در تلویزیون را اینگونه بیان میکند: برای من تلویزیون با رادیو خیلی تفاوت دارد چرا که در تلویزیون احترام آدم را نگه میدارند و هر کجا که برنامهای باشد احترام ما هم سرجایش است اما رادیو هنوز هم که هنوز است دستمزد ندارد. در رادیو تصویر وجود ندارد درحالی که اگر تصویر وجود داشت حالات چهره، صورت، حرکات دست و ... به بیان احساسات کمک میکرد. رادیو فقط یک بیان دارد و باید با همان بیانش همه چیز را ثابت کرد. در رادیو هیچ کس به هنرپیشه کمک نمیکند و هنرپیشه باید با صدایش، خودش را نشان دهد.
آشنایی مرتضی احمدی با مرحوم علی حاتمی
وقتی به جایی میرسیم که مرتضی احمدی از همکاریهایش با مرحوم حاتمی برایمان میگوید احساس میشود که علاقه خاصی به زندهیاد حاتمی و کارهایی که با وی داشته، دارد.
او میگوید: در آن زمان من با مرحوم حاتمی در کارهایی مثل: سلطان صاحبقران، بابا شمل و حسن کچل کار کردم. مرحوم حاتمی واقعا این روزها جایش خالی است و من همیشه میگویم ای کاش یک بار دیگر زنده میشد و یک فیلم دیگر میساخت. من با زنده یاد حاتمی در یک محل زندگی میکردیم و از همان زمان با وی آشنا شدم. برادر مرحوم حاتمی، تنها نویسنده رادیویی بود و در آن زمان فعالیت داشت که او هم به تازگی فوت کرده است. به یاد دارم که اولین کاری که حاتمی مرا دعوت کرد حسن کچل بود و آن زمان همسرم شدیداً بیمار بود و وضع ناخوشایندی داشت. سال 1349 که من به خاطر حال همسرم خیلی از منزل بیرون نمیرفتم در همان حین بود که حاتمی با من تماس گرفت و گفت میخواهد حال و هوایم را عوض کند، این شد که من از خانه بیرون آمدم و زمانی هم که فیلمنامه را خواندم دیدم همان چیزی است که من دنبالش میگشتم.
حسن کچل حاتمی برایم ماندنیترین بود
احمدی با نشاط و ذوقی عجیب همچنان به تعریف و زنده کردن خاطراتش با حاتمی ادامه میدهد و میگوید: زمانی که برای فیلم حسن کچل به ضبط رفتیم، من، صدابردار، نوازنده و مرحوم حاتمی بودیم که از ساعت یک بعد از ظهر کار را شروع کردیم و تا یک و 20 دقیقه نصفه شب ادامه داشت. در آن سال ها به یاد دارم که من 20 بار متن فیلمنامه را خواندم و با خودم تکرار کردم و حتی خود مرحوم حاتمی مدام به من میگفت دیگر بس است ضمن اینکه اصلاً به من نمیگفت باید چه کار کنم تا اینکه ساعت 11 شب آنجا را ترک کرد و من تا ساعت یک نصفه شب آن قدر تمرین کردم تا در نهایت کارم به دلم نشست. تمرین ما آنقدر ادامه داشت که صدابردار میگفت دستانم تاول زده آقای احمدی دیگر بس است.
در سریال سلطان صاحبقران مرحوم حاتمی هم بازی داشتم که در آن ایفای دو نقش را عهدهدار بودم.
کتابهای احمدی تجدید چاپ نمیشوند
احمدی صحبتهایش را با معرفی کتابهایش خاتمه میدهد. او میگوید: من چهار کتاب در بازار برای چاپ دارم که مقابل دو تا از کتابهایم را گرفتهاند و تجدید چاپ نمیشود. آخرین کتابم هم نیمه کاره مانده است که به شکل یک رمان است. «کهنههای همیشه نو» و «فرهنگ بر و بچههای تهرون» از جمله کتابهایی هستند که وزارت ارشاد مقابل چاپش را گرفته است و ایراد کارم را هم نمیگویند.
وی اظهار امیدواری میکند از اینکه در دوره روحانی اتفاقات خوشآیندی بیفتد و میگوید: ببینیم زمان آقای روحانی چه تغییراتی پیش خواهد آمد تا این مشکلات هم حل شود.
در همین رابطه ببینید
عکس های الهام عبدلی از مراسم تشیع پیکر مرتضی احمدی
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|