پرده سینما

موزه‌ای که پراکنده شد؛ درگذشت اصغر بیچاره هم‌زمان با روز تولدش

پرده سینما


 

 

 

 

 

 

 

اصغر بیچارهموزه‌داری که هیچ‌گاه نام رسمی این عنوان را دریافت نکرد، هم‌زمان با روز تولدش، درگذشت. اصغر بیچاره که آرشیو دوربین‌ها و نگاتیوهایش طی سالیان گذشته پراکنده شده، در آمریکا چشم از جهان فروبست و قرار است پیکر او به ایران منتقل شود.

اصغر بیچاره، عکاس و بازیگر ایرانی که چندسالی است به آمریکا مهاجرت کرده بود، شامگاه ٢٢ خرداد هم‌زمان با روز تولدش در ٨٩ سالگی درگذشت. معاون هنری وزارت نیز اعلام کرده است که طی تماسی با خانواده اصغر بیچاره، پیکر این هنرمند پس از انجام تشریفات قانونی به ایران خواهد آمد و در قطعه هنرمندان آرام می‌گیرد. در این سال‌ها از او خبری نبود اما از ١٠ روز گذشته که خبرهایی مبنی‌بر وخامت وضعیت جسمی‌اش و ابتلای او به سرطان حنجره منتشر شد، بار دیگر نام اصغر بیچاره برای اهالی رسانه زنده شد.

بیچاره با نام مستعار «علی‌اصغر ژوله» در سال ١٣٠٩ در تهران متولد شد. او کار خود را به‌عنوان عکاس و کپی‌کار عکس فیلم‌های خارجی برای ویترین سینماها، از سال ١٣٢٥ آغاز کرد. شروع فعالیت او در سینما نیز با عکاسی از فیلم دستکش سفید (پرویز خطیبی، ١٣٣٠) بود. او علاوه‌بر عکاسی، در چند فیلم از جمله رفیق (ایرج قادری)، کوسه جنوب (ساموئل خاچیکیان)، ناخدا خورشید (ناصر تقوایی)، ‌ای ایران (ناصر تقوایی)، چهره (سیروس الوند)، دو خواهر (کامبوزیا پرتوی)، جنگجوی پیروز (مجتبی راعی)، بوی کافور، عطر یاس (بهمن فرمان‌آرا)، مزاحم (سیروس الوند)، نان و عشق و... موتور ١٠٠٠ (ابوالحسن داوودی) و بانوی من (یدالله صمدی) بازی کرد. او همچنین به‌جز بازیگری و عکاسی، مسئولیت‌های دیگری را مانند مدیر تهیه، طراحی صحنه و مدیر تدارکات برعهده داشته است.

در کنار این فعالیت‌ها، یکی از دل‌مشغولی‌های اصغر بیچاره، تهیه آرشیو عکاسی بود که شامل دوربین‌های مختلف عکاسی و نگاتیو بوده است که به گفته مسعود زنده‌روح‌کرمانی، رئیس انجمن عکاسان ایران، توانایی تبدیل‌شدن به موزه عکس را داشته است: «بیچاره حدود ١٢٠تا ١٣٠ دوربین عکاسی از دوره‌های مختلف داشت اما تا آنجا که من می‌دانم، تنها ١٤،٢٠ دوربین مانده که آنها هم به صورت امانت در دست دوستانش است. متأسفانه آرشیوی که او از دوربین‌ها و نگاتیوها داشت، پراکنده شده و به‌نوعی می‌توان گفت با این کار، تاریخ عکاسی ایران هم پخش شده است».

او در مورد اینکه صحبتی درباره تأسیس موزه‌ای با آثار بیچاره صورت گرفته بود، به «شرق» گفت: «در یک دوره صحبت‌هایی در مورد ایجاد موزه‌ای با چنین آرشیوی صورت گرفت اما آن‌قدر تعلل شد و متمم و آیین‌نامه به میان آمد که این موضوع به‌کل فراموش شد. تاآنجاکه من می‌دانم، وقتی چهار، پنج‌سال قبل دخترش او را به آریما برد، بخشی از این آرشیو که در دستان اطرافیان امانت بود، به آریما فرستاده شد اما شاید بخش دیگری از این آثار و نگاتیوها در دست پسرش در ایران باقی مانده باشد».

اصغر بیچارهزنده‌روح‌کرمانی درباره وضعیت این عکاس در سال‌های پایانی عمرش عنوان کرد: «تصور می‌کنم بخش عمده‌ای از هنرمندان هنرهای تجسمی ما به‌دنبال کارهای دنیوی نبوده‌اند و بیشتر به فکر شکل و فرم آثارشان هستند به همین دلیل وقتی به سنین بالاتر می‌رسند، مشکلاتی ازجمله روش گذران زندگی گریبانگیرشان می‌شود. در گذشته مخصوصاً زمانی که اصغر بیچاره فعالیت می‌کرد، عکاسان معدودی کار می‌کردند ولی الان که تعداد عکاسان بیشتر از ‌هزاران نفر است، عکاسان قدیمی‌تر دچار مشکلات بیشتری می‌شوند و اینها باعث می‌شود با مشکلاتی مواجه شوند».

رئیس انجمن عکاسان ایران افزود: «اصغر بیچاره به‌دنبال مدرک درجه‌یک هنری نبود که اگر روزگاری بیمار شود بتواند از صندوق اعتباری هنر استفاده کند. اصغر بیچاره براساس اطلاعات دور و نزدیک از چند‌سال قبل مشکلات زیادی برای گذران زندگی داشت و مجبور شد بخشی از وسایل و آرشیوش را بفروشد. حتی جابه‌جایی‌های متعدد باعث شد به خودش بگوید، قرار نیست وظیفه‌ای را که مجموعه فرهنگی کشور مسئول آن است، او انجام دهد. اگر ١٠ سال قبل آرشیو بیچاره خریداری یا منزلش به موزه تبدیل شده بود، او دیگر نیاز نداشت بخشی از آثارش را بفروشد درحالی‌که اکنون مسئولان حاضر هستند ده‌هابرابر هزینه کنند تا پیکر او به ایران منتقل شود».

زنده‌روح‌کرمانی با انتقاد از مسئولان ادامه داد: «درحال‌حاضر محمد کوچک‌پورکپورچالی سکته مغزی کرده و از هشت‌ماه قبل در بیمارستانی در رشت به‌سر می‌برد و ما به‌دنبال تأمین هزینه‌های جاری زندگی و بیمه تکمیلی او هستیم درحالی‌که دولت باید به این وظایف رسیدگی کند».

علی نیک‌رفتار، رئیس انجمن عکاسان سینمای ایران، نیز در مرور زندگی اصغر بیچاره گفت: «اصغر بیچاره (ژوله) به‌جرئت از اولین کسانی بود که حدود ٧٠ سال پیش فعالیت خود را شروع کرد. طبق گفته‌هایش، آن زمان فیلم‌های وارداتی بدون عکس فرستاده می‌شدند و یکی از کارهایش تهیه نگاتیو از روی صحنه‌های فیلم‌ها و بعد از آن چاپ عکس‌ها جهت معرفی و تبلیغات فیلم بود. همچنین رنگی‌کردن عکس‌ها از دیگر کارهایش بوده است، به قول خودش حتی برای عکس‌ها زیرنویس هم تهیه می‌کرده. معمولاً از هر فیلم ١٠سری عکس تهیه می‌شد. بعد از مدتی از طریق یکی از تهیه‌کنندگان به دکتر کوشان معرفی شد، به‌عنوان عکاس فیلم فعالیت خود را شروع کرد و هم‌زمان کار کپی‌برداری از صحنه فیلم‌ها را ادامه داد».

او اظهار کرد: «عکاسی "شهرزاد" در لاله‌زار که بعدها به نام "فتوکارلو" معروف شد، محل کار اصغر بیچاره برای کپی صحنه فیلم‌ها و فعالیت عکاسی فیلم بود و از دیگر فعالیت‌های عکاسی کارلو، تهیه پرتره بازیگران و تکثیر آنها بوده است. اصغر بیچاره علاوه‌بر عکاسی فیلم، تهیه‌کننده، کارگردان، بازیگر و کلکسیونر مجموعه‌ای نفیس از دوربین‌های عکاسی و فیلم‌برداری قدیمی بود».

فخرالدین فخرالدینی که خود یکی از عکاسان پیش‌کسوت ایرانی است و سابقه دوستی او با اصغر بیچاره به ٥٥ سال می‌رسد، گفت: «او مرد محجوبی بود که بدون کنایه صحبت می‌کرد. شخصیتی بزرگ و برای همه نیت خوبی داشت. اهل بخل و حاشیه نبود و آن‌قدر بی‌نیاز بود که هرچه بگویم کم گفته‌ام. اگر کسی از او می‌خواست کاری انجام دهد، در کمال حسن‌نیت انجام می‌داد. آثاری که در زمینه عکاسی از سینما انجام داد، یکی از بزرگ‌ترین میراث‌های اوست و به اندازه کافی گویای فعالیت‌هایش بوده است».

 

 سحر عصر آزاد

برگرفته از روزنامه شرق

 



 تاريخ ارسال: 1395/3/24
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.