موحد منتقم
فیلم از بیست دقیقه پس از شروع حسابی از نفس می افتد و شما مدام به ساعت خود نگاه می کند تا ده دقیقه پایانی!
لحظاتی از فیلم هست که احساس می کنیم می خواهد به چیز جذابی تبدیل شود ولی دیری نمی گذرد که پی میبریم اشتباه کرده ایم!
کاراکتر ها پول پرست عصبی معتاد بد دهن و .. هستند و این اجتماعی است که مهران مدیری در برنامه «دورهمی» به صورت محتاطانه تر انتقاد و به سخره می گیرد و اینجا به صورت بی پرده و غلو شده نشان می دهد. در این منجلاب، مهران مدیری خارج از گود نشسته است و برای چندمین بار سیامک انصاری را به میان این مردم وحشتناک می اندازد تا هم خودش مانند برنامه «دورهمی» با لبخند های تمسخر آمیز به آن بخندد و هم مردم خوشحال از اینکه فکر کنند خودشان در این کارزار نیستند به آن بخندند.
خط ارتباط دهنده ی سکانس ها و صحنه ها به هم ضعیف و سست است؛ به خاطر همین موضوع بیننده احساس می کند یک فیلم چند اپیزودی دیده است و تدوین بد هم مزید همین علت شده است.
مهمترین مشکلی که مخاطب با برخورد با فیلم ساعت پنج عصر دارد ژانر فیلم است. فیلم ساعت پنج عصر به عنوان یک فیلم کمدی به مخاطب عرضه شده و سیامک انصاری و مهران مدیری به عنوان یک تیم کمدی نوید دو ساعت خنده را به مخاطب می دهند. ولی فیلم ساعت پنج عصر یه هیچ وجه یک فیلم کمدی در نوع رایج اش در سینمای ایران نیست و فیلم مهترین ضربه را از همین ناحیه می خورد. شاید اگر فیلم به عنوان یک فیلم اجتماعی به مخاطب ارائه می شد مخاطب با چنین سطح توقعی وارد سالن سینما نمی شد که موقع خروج از سالن به بغل دستی اش بگوید «این چی بود دیگه؟!»
فیلم ساعت پنج عصر همان شمایل تیپیک سیامک انصاری در سریال های مهران مدیری ارائه می کند. شخص مؤدب و مبادی آدابی که در میان توده ای از مردمان بی فرهنگ گیر کرده است. حالا آنجا ممکن است به صورت نمادین «برره» باشد یا همین تهران خودمان!
(خطر لو رفتن داستان) مهرداد پرهام ( سیامک انصاری) در یک خانه رویایی و در یک صبح بسیار زیبا از خواب بیدار می شود. موسیقی گوش می کند و می رقصد. تماسی از بانک این وضعیت را دگرگون می کند. از بانک به او هشدار می دهند اگر تا ساعت پنج عصر پول وام منزل را واریز نکند خانه از تملک او خارج می شود. (هرچند با اپلیکشین های موبایلی سال ها است که می توان اقساط وام را پرداخت کرد!) او به حمام می رود ولی بدبیاری دوم به سراغ اش می آید و ناگهان آب مجتمع قطع می شود. همسایه ها بابت ندادن پول شارژ به جان یکدیگر افتاده اند و یکی از همسایه ها با ماشین جلوی پارکینگ را مسدود کرده است. پرهام به خاطر درگیری ی که با یکی از ساکنین برایش پیش می اید مجبور می شود به بیمارستان برود و پیاده بدون ماشین دل به اجتماع بزند.
مهترین مشکلی که فیلم با آن دست و پنجه نرم می کند فیلمنامه آن است. فیلم می خواهد تمام انتقاد های سیاسی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و.. را در یک بازه زمانی کوتاه با چند سکانس بیان کند. فیلمنامه تکلیف اش با خودش مشخص نیست؛ آیا می خواهد کمدی باشد یا اجتماعی و انتقادی؟
به نظرم فیلم در ژانر اجتماعی محصول به مراتب بهتری است تا کمدی! به همین دلیل نوعی پراکندگی در داستان دیده می شود. خط ارتباط دهنده ی سکانس ها و صحنه ها به هم ضعیف و سست است؛ به خاطر همین موضوع بیننده احساس می کند یک فیلم چند اپیزودی دیده است و تدوین بد هم مزید همین علت شده است.
از طرف دیگر این فیلمنامه با این محدودیت به درد یک فیلم کوتاه می خورد، نه یک فیلم بلند. برای رفع این نقیصه، مهران مدیری فیلم را پر کرده از سیاه لشکرهایی که مثل زامبی به این طرف و آن طرف می آیند و می خواهند با شلوغ کاری این نقیضه را پر کنند، غافل از اینکه فیلم از بیست دقیقه پس از شروع حسابی از نفس می افتد و شما مدام به ساعت خود نگاه می کند تا ده دقیقه پایانی!
فیلم مثل بادکنک کوچکی است که زیاد باد شده و به خاطر درون تهی بودن به مرز انفجار رسیده است. به خاطر این است که فیلم حداقل یک ساعت بیشتر از زمان واقعی اش به نظر می رسد.
لحظاتی از فیلم هست که احساس می کنیم می خواهد به چیز جذابی تبدیل شود ولی دیری نمی گذرد که پی میبریم اشتباه کرده ایم! فیلم تمام ظرفیت های بالقوه ی احتمالی خودش را خراب کرده است هم وجه درام اش لنگ می زند هم وجه کمدی اش!
فیلم ساعت پنج عصر فیلم فاقد احساسی است. نه کمدی اندیشمند است نه کمدی احساسات برانگیز. هیچ نکته ی غافلگیر کننده و حتی هیچ نشانه از احساسات درست انسانی در فیلم دیده نمی شود.
به جز شخصیت اصلی داستان و یک پرستار که به قول خود کاراکتر انگار از سیاره دیگری به میان این مردم زامبی وار نزول کرده است، بقیه کاراکتر ها پول پرست عصبی معتاد بد دهن و .. هستند و این اجتماعی است که مهران مدیری در برنامه «دورهمی» به صورت محتاطانه تر انتقاد و به سخره می گیرد و اینجا به صورت بی پرده و غلو شده نشان می دهد. در این منجلاب، مهران مدیری خارج از گود نشسته است و برای چندمین بار سیامک انصاری را به میان این مردم وحشتناک می اندازد تا هم خودش مانند برنامه «دورهمی» با لبخند های تمسخر آمیز به آن بخندد و هم مردم خوشحال از اینکه فکر کنند خودشان در این کارزار نیستند به آن بخندند؛ هرچند که شوخی های فیلم کپی دست چندمی ازخود کارهای مهران مدیری باشد.
پیام نهایی فیلم هم که «حتی در میان توده ای از انسان های ضد قانون و ضداخلاق اگر اخلاق مدار باشی کار خود را پیش خواهی برد» هم زیادی گل درشت و باسمه ای به نظر می رسد.
در چنین فیلم هایی که فضای تیره ای از محیط اطراف را به بیننده نشان می دهد، یک راه حل امید بخش در انتهای داستان قرار می گیرد، ولی اینجا فیلم با یک سکانس توهین آمیز تمام می شود. همسر شکاک او دوباره تماس می گیرد و می گوید دوربین گوشی را روشن کند و فیلم بگیرد تا مبادا شوهرش به او خیانت کند! سیامک انصاری در سرویس بهداشتی دوربین را سمت مخاطبین فیلم در سالن سینما می گیرد که سوت و کف می زنندو همسرش با تعجب می پرسد اینا دیگه کی هستن؟!
به نظرم هنوز هم بهترین آثار مهران مدیری آن هایی بود که پیمان قاسم خانی نویسنده آنها بود. برادران قاسمخانی با فیلمنامه های حیرت انگیزی که برای سریال های مهران مدیری نوشته اند او را تبدیل به «مهران مدیری» کردند. بعد از جدا شدن تیم برادران قاسم خانی از مدیری، تا همین امروز او نتوانسته حتی ذره ای از موفقیت های سریال های تلویزیونی خودش را تکرار کند. او مدام در حال تکرار سوژه های همان سریال های تلویزیونی است و بیشتر در حال تجارت از همان سوژه های قدیمی است. حتی همین ساعت پنج عصر هم یک کپی دست چندم از شب های برره است. به همین علت است که مهران مدیری برایش مهم است فیلم اش رکورد فروش روز اول را بزند و اعلام می کند مخاطبین همان روز های اول به دیدن فیلم اش بروند که مبادا تبلیغات دهان به دهان به فروش فیلم ضربه بزند!
و در انتها سوالی که پیش می آید این است که نویسنده و کارگردان و تهیه کننده اثر (مهران مدیری) آیا پیرو شخصیت پرهام (سیامک انصاری) است یا خیر؟ و به چیزی که خودش در فیلم میگوید اعتقاد دارد یا نه؟
موحد منتقم
مرداد ۱۳۹۶
در همین رابطه دیگر نقدهای موحد منتقم را بر فیلمهای مهم سینمای ایران، در سایت پرده سینما بخوانید
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|