پرده سینما

تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد؛ نگاهی دیگر به ۲۱ شهریور، روز ملّی سینما

فهیمه غنی نژاد


 

 

 

 

 

 

 

این روزها نمی توانم به سینمای ایران فکر کنم و بعضی چیزها از ذهنم نگذرد. مثلاً نگذرد که با جان گرفتن یک فیلم، چقدر از جان مردم می تواند گرفته شود! که تا فیلمی سر پا قرار گیرد  و دیده بشود، چه تعداد از آدم ها می توانند از پا بیفتند و حقوقشان دیده نشود! که برای پُر شدن کیسه های آویزان به سینما، چه جیب هایی از مردم می تواند خالی شود! که چهره ی دردمند و درمانده ی اقشار غارت زده (مانند معلم های مالباخته) می تواند از هر نمای سینمایی تأثیرگذارتر باشد!این روزها نمی توانم به سینمای ایران فکر کنم و بعضی چیزها از ذهنم نگذرد. مثلاً نگذرد که با جان گرفتن یک فیلم، چقدر از جان مردم می تواند گرفته شود! که تا فیلمی سر پا قرار گیرد  و دیده بشود، چه تعداد از آدم ها می توانند از پا بیفتند و حقوقشان دیده نشود! که برای پُر شدن کیسه های آویزان به سینما، چه جیب هایی از مردم می تواند خالی شود! که چهره ی دردمند و درمانده ی اقشار غارت زده (مانند معلم های مالباخته) می تواند از هر نمای سینمایی تأثیرگذارتر باشد!

به راستی چه می شود که کسی روی پرده ی نقره ای، فقط یک جرعه آب را برای رفع عطشِ مردم کافی می داند اما توی واقعیت خاکستری، بازارهای بزرگ حراج آثار هنری را با چکّش می گردانَد؟ چه می شود که کسی از دست درازی به پس انداز یک عمرِ زحمتکشان، زندگی اش غرق نور می گردد اما همگان را به استفاده ی حداقل از برق، و زیستن در سایه - روشن تشویق می کند؟ مگر می شود کسی خود را هنرمند بداند و این را ریا نداند که در جایی، نوع خاصی از پوشش و گرایش را تبلیغ و تأیید کند اما چون به جایی دیگر رود، کاری دیگر کند؟ چگونه است که کسانی برای کسب منافع چند منظوره و غالبا با عدم مهارت کافی، به انواع و اقسام دکّانداری ها در عرصه های تئاتر و موسیقی و مجسمه سازی و نقاشی و عکاسی و مترجمی و نویسندگی و شاعری و روزنامه نگاری و آرایشگری و مدلینگ و رستوران داری و دلالی و اجرای برنامه های تلویزیونی و رادیویی و مناسبتی تن می دهند و همزمان، شعارهای انقلابیِ تدبیر و امید و مدارا، سر؟! چگونه است که کسانی به مکتب نرفته و خط ننوشته، در مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و هنری و ورزشی و پزشکی و مذهبی و خانوادگی و بسیاری دیگر، مسئله آموز دیگران می شوند و نسخه می نویسند و وقتی نسخه شان غلط درآمد و بیمار را به اغما بُرد، خونسردانه سازی تازه می زنند؟ و یا چگونه می شود که افراد گروهی، در توجیه کنش های ناشایست و دور از اخلاقِ هم، به اسم همبستگی صنفی، با رسمی سخیف پشت یکدیگر می ایستند و خود را بی اعتبار و مخاطب را بی اعتماد می کنند؟

این را نیز نمی شود نگفت که اکثر قریب به اتفاق رسانه های سینمایی، به رغم مسئولیت  سنگینی که بر عهده شان است، از علت های اصلی به وجود آمدن و رشد بیماری در ساحت سینما به شمار می روند. کژروی ها و آسیب رسانی های آنها حکایتی دراز دارد که در این مجمل نمی گنجد. دست در دست عواملی نه چندان پیدا، آنچه را می خواهند بالا می برند و آنچه را نمی خواهند، به زیر می کشند. آنچه را می خواهند عیان می کنند و آنچه را نمی خواهند، نهان می دارند. در واقع، نه راهنمایی صادق بلکه حایلی هستند برای ارتباط مستقیم مخاطب با سینما، و مانعی هستند برای درک و دریافتِ فردی و مستقل او. بعضی از این دورهمی های نشریه ای، همچون فروشگاه های زنجیره ای، شعبه هایی متعدد با ویترین هایی متنوع در فضاهای مختلف واقعی و مجازی زده اند تا امکان بیشتری برای نمایش خود و ترویج سلیقه شان داشته باشند. با انواع آگهی های تبلیغاتی، کاشت دارند و از آن، اقسام اسکناس ها را برداشت. این رسانه ها چونان آفاتی، عملا سینمای مملکت را به همان سمت و سوها می کشانند که رسانه های ورزشی، ورزش مان را کشانده اند.

سخن کوتاه می کنم و با ادای احترام و ابراز قدرشناسی نسبت به تمامی هنرمندان راستین و مستقل سینمای میهن مان همانند بهرام بیضایی، ناصر تقوایی و عباس کیارستمی که دانش و بینش را با اخلاق هنری - حرفه ای آمیخته اند، به سهم خود «روز ملّی سینما» را «مبارک باد» می گویم.    

    

فهیمه غنی نژاد

شهریور ۱۳۹۸



 تاريخ ارسال: 1398/6/20
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>صادق:

ذقیق و صریح!

7+0-

يكشنبه 24 شهريور 1398



>>>آگشته:

یاداشتی واقعبینانه و گزنده بود

6+0-

پنجشنبه 21 شهريور 1398



>>>فرهاد:

عالی و بیانگر حقایق

11+0-

چهارشنبه 20 شهريوž




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.