پرده سینما

شاعر غم‌های مردمان ساده؛ برای پهلوان مسعود کیمیایی

پرده سینما



 

 

 

 

بهروز غریب‌پور

 

 اگر سینما یک زورخانه بود و یک مرشد فرزانه داشت، اگر سینما زورخانه بود و جایش در تقاطع چند محله؛ سراج‌الملک، کوچه سیدابراهیم، کوچه درب‌دار، کوچه سقّاباشی بود و به پهنای همان محله‌های جنوب شهر و اگر همه اهل سینما با میل‌زدن و کباده‌کشی و چرخ‌زدن و زبان پهلوانی و پهلوانان آشنا بودند و اگر پیر فرزانه، مرشد زورخانه صدایی به وسعت و زیبایی صدای شجریان می‌داشت و اگر به اندازه اسفندیار منفرد بر ضرباهنگ ضرب زورخانه مسلط بود و می‌توانست جاودانه «قیصرش» را تکرار کند، خش صدایش همچون فرهاد «رضا موتوری» می‌بود، اگر حدود و ثغور دانسته‌هایش در حد و اندازه محمدجعفر شهری و دکتر محمدجعفر محجوب و بهرام فره‌وشی و مهرداد بهار بود و اگر زبانش زبان حکیم ابوالقاسم فردوسی بود و اگر در میان اهل زورخانه، از ساموئل خاچکیان و ژان نگلوسکو، فرخ غفاری، ابراهیم گلستان، بهرام بیضایی، علی حاتمی، حتی دکتر کاووسی واضع عنوان «فیلمفارسی»، فریدون رهنما، محمود دولت‌آبادی و‌... بودند یا بزرگانی چون عین‌القضات همدانی و حسنک و وزیر و بیهقی و حافظ و سعدی و نظامی و صادق هدایت بودند و... او که سر فرود می‌آورد تا وارد زورخانه بشود، مرشد نه یک‌بار بلکه صدبار زنگ را می‌زد و بر ضرب زورخانه می‌کوبید و به مناسبت ورود این پهلوان 80‌ساله، این پیر روزگار، این مرد سال و ماه بیش از نیم‌قرن چشم بر «ویزور» دوربین نهاده، این مرد تنهامانده از روزگار عاشقان سردو‌گرم چشیده‌ اما هنوز دلسرد نشده از کشاکش روزگار این پهلوان هزار زخم‌زبان چشیده و تا بن جان فرو‌برده، این متهم به همه‌چیز اما رسته از آتش‌ها، این سیاووش، این به گناه نیالوده یا آلوده و این مرد تا مرگ رفته هزار بار و باز برخاسته و... از جماعت می‌خواست که بر جمال محمد و آل محمد صلوات بفرستند، صلواتی که او شنیده است، در محله درب‌دار شنیده است، در محله سقاباشی و چراغ برق شنیده است و هرگز از یاد نبرده است غریوی که او به وقت مراسم محرم و صفر و رمضان به یاد دارد، غریوی لبریز از مرام و معرفت و رفاقت ایام مرده برای دیگران اما زنده برای این پهلوان سر بدهند و بعد مرشد فرزانه بگوید: برای سلامتی پهلوان سینما، پهلوان خم‌شده از زور روزگار، اما ماندگار، اما عاشق، اما هنوز و تا هنوز شاعر غم‌های مردمان ساده مردمان دوتا شده و زخم‌خورده روزگار، عاشق لات‌های بامعرفت، دشمن لات‌های ناآشنا با لوطی‌گری، آب‌منگلی‌های بی‌مرام، صلواتی غرا بفرستید و اگر او می‌توانست به وسط گود بپرد و تن مجروحش را همه ببینند و دوباره و چندباره و هزارباره به یاد بیاورند که قلم‌زدن و سرودن از هر جنسی که باشد، در هر روزگاری که باشد، کم از نبرد و جنگ تن‌به‌تن نیست، جان او و امثال او مجروح است، از هرگونه جراحتی؛ خط‌خورده شمشیرها... او اگر در وسط گود بچرخد و در سیمای اهل زورخانه با «سویش پنی» با میران چرخش 360 درجه از بیگانه بیا، قیصر، داش آکل، خاک، دندان مار و گوزن‌ها و رضا موتوری، و... را به یاد بیاورد و مرشد به‌جای اینکه از حکیم فردوسی بخواند از حضرت حافظ بخواند:

 

هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم

هرگه که یاد روی تو کردم جوان شدم

اول ز تخت و فوق وجودم خبر نبود

در مکتب غم تو چنین نکته‌دان شدم

من پیر سال و ماه نیم یار بی‌وفاست

بر من چو عمر می‌گذرد پیر از آن شدم

و اگر صدای زنی بیرون از زورخانه می‌آمد:

بغلم کن نذار اینجا تنها بمونم

و همه سرها را برمی‌گردانند و با خود می‌گفتند: همه هستیم در این گنبد دوار دوریم و نزدیکم زیر هزار خروار خاک یا چندصد هزار دیار آن‌سوی این دیار... و اگر پهلوان مسعود کیمیایی تا دوار چرخ بود می‌چرخید و می‌نوشت و فیلم می‌ساخت و شعر می‌سرود، می‌توانست در آن دوار سینمایی خود را در مراسم کفن و دفن فروغ ببیند؛ چراکه خیال حاکم جهان هنرمند است و می‌توانست با پرویز پویان هم گفت‌وگویی بکند که می‌گویند نکرده است، اگر دوار چرخ بود و او هم بود پهلوانی که در 25‌سالگی قیصر جاودانه را سرود، در 80سالگی هم می‌تواند آرش‌وار جان خود را در تیر کند و از آینده‌ای بگوید که در جانش هست اما در کلامش خاموش است؛ تا هست و تا هستیم بر بلندای قد و همتش صلوات. صلواتی از جنس صلوات فرستادن روستاییان فیلم «خاک» در تشییع یک مبارز خرد، که مرا در سالن سینما کاپری آن روزگار، بهمن این روزگار گریاند... .

 

 

برگرفته از روزنامه «شرق»


 تاريخ ارسال: 1400/5/10
کلید واژه‌ها: مسعود کیمیایی، یهروز غریب پور

نظرات خوانندگان
>>>سعید مهرپور:

به هر حال با وجود نقدهای فراوانی که شخصاً نسبت به سینمای این روزهای مسعود خان دارم اما نمیشود تاثیرگذاریش را کتمان کرد -او در زمان ساخت فیلم سینمایی «قیصر» اولین فیلم پایان باز سینما را ساخت به زبان دیگر آخر فیلم معلوم نمیشود قیصر زنده میماند یا میمرد -مسعود در آن زمان خوشفکر ظاهر شد و اثارش جاودانه ماند حالا او 80 ساله شده امیدوارم مشاور خوبی برای نسل جوان فیلمساز باشد. یا علی

1+0-

دوشنبه 11 مرداد 1400




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.