پرده سینما

مشاهدات و توصیفات یک راوی مستند؛ نقد و بررسی فیلم درخت گردو ساخته محمدحسین مهدویان

کاوه قادری






 

 

 

دوربین مستند از نگاه مهدویان، لزوماً دوربینی نیست که از طریق ایجاد فاصله‌گذاری‌هایی خاص با سوژه، بتواند از سوژه مستندنگاری و واقعیت سوژه را استخراج کند؛ بلکه دوربینی است که خودش هم همراه با سوژه زیست کند...

 

 

درخت گردو هم مانند اسلاف‌اش البته ساختار کماکان مستندنما است؛ اما اینبار بدون کاراکتر ناظر!

 

 

 

در درخت گردو به عنوان آخرین اثر مستندنمای سینمای محمدحسین مهدویان تا به امروز، سرانجام مهدویان توانست روش نسبتاً جدیدی را برای ساختن یک درامِ مستندنما نسبت به فیلم‌های گذشته‌اش انتخاب کند. در ابتدا البته ذکر این نکته ضروری است که وقتی درباره‌ی یک فیلم مستندنما ساخته‌ی مهدویان صحبت می‌کنیم، باید درنظر داشته باشیم دوربین مستند از نگاه مهدویان، لزوماً دوربینی نیست که از طریق ایجاد فاصله‌گذاری‌هایی خاص با سوژه، بتواند از سوژه مستندنگاری و واقعیت سوژه را استخراج کند؛ بلکه دوربینی است که خودش هم همراه با سوژه زیست کند، زنده در دل ماجرا باشد و در مواجهه با وقایع، بتواند درست شبیه به یک شاهد عینی، رفتارها و واکنش‌هایی آنی، غریزی، طبیعی و متناسب با حوادث پیش‌آمده و حس ناشی از آن، از خود نشان دهد؛ و دقیقاً از همین روی است که در سکانسی که «احمد» خبر درگذشت غیرمنتظره‌ی «مریم» به «قادر» را می‌دهد، ما با دوربینی مواجهیم که ایستا و متحیر با موقعیت پیش‌آمده مواجهه می‌شود؛ درست شبیه به یک شاهد، یک رهگذر یا حتی یک مخاطب عادیِ نظاره‌گر ماجرا که از آنچه اتفاق افتاده شوکه شده و خشک‌اش زده است؛ همچنانکه در سکانس‌های بمباران شیمیایی سردشت، ما با دوربینی روی دست و سیال مواجهیم که شبیه به یک همراه حی و حاضر در واقعه، مستأصل و سراسیمه دنبال این است که کاری انجام دهد.

این نیاز مهدویان به زیست دوربین همراه با سوژه و رفتارنگاری از دوربین به مثابه یک شاهد در دل ماجرا، در فیلم‌های گذشته از این طریق تأمین می‌شد که دوربین به عنوان یک کاراکتر ناظرِ حاضر در درام نقش‌آفرینی کند. در درخت گردو هم مانند اسلاف‌اش البته ساختار کماکان مستندنما است؛ اما اینبار بدون کاراکتر ناظر! اینبار مستقیماً راوی وجود دارد؛ و زیست دوربین، دیگر نه دقیقاً مبتنی بر حرکات و واکنش‌های آنی یک کاراکتر ناظر حاضر در صحنه، بلکه مبتنی بر حافظه، خاطرات، مشاهدات، ذهنیات و شنیده‌های یک راوی است؛ پس اینجا «تصور» و «توصیف» هم عناصری هستند که به این مشی مستندنمایانه اضافه می‌شوند؛ و دقیقاً از همین باب «تصور» راوی است که می‌بینیم در آن یادآوری‌های ذهنی و حدودی و تقریبیِ راوی از وقایع و ماجرا، پیرامون‌گردی‌ها و کنجکاوی‌ها و بازیگوشی‌ها و سرک کشیدن‌های دوربین به این طرف و آن طرف به دلیل خاصیت سیال ذهن بیشتر می‌شود؛ همچنانکه فعل و انفعالاتی همچون زوم کردن روی وقایع یا دور شدن از وقایع، دیدن وقایع از زوایای دیداری مختلف، و یا روی دست شدن دوربین ناشی از التهاب موقعیت و ذهن راوی‌ای که پریشان‌وار آن موقعیت ملتهب را به یاد می‌آورد نیز دقیقاً از همین باب «تصور» است که برای زیست دوربین، موضوعیت روایت نمایشی دارد. در باب «توصیف» راوی نیز با راوی‌ای مواجهیم که قرار است آن نقاطی که در روایت نمایشی، قابل ارائه نیست را به مدد نریشن، به روایت داستانی اضافه کند؛ نریشن‌هایی که می‌توانند از منظر کمیت، بیش از اندازه به نظر برسند اما از منظر کیفیت، موضوعیت روایی و نمایشیِ بایسته دارند؛ چون مبتنی بر ذهنیت و خاطرات راوی بعد از گذشت سی سال از اصل ماجرا هستند؛ پس طبیعی است که دیگر اینجا، یک تصویر عینیِ جامع وجود ندارد؛ یک تصویر بازسازی شده‌ی نزدیک به واقعیت وجود دارد که بعد از گذشت سی سال، می‌تواند با توصیفات زیادی همراه باشد که لزوماً تک‌تک‌شان در تصویر موجودی که ما می‌بینیم، نمود ندارند؛ به خصوص وقتی راوی در برخی موقعیت‌ها علناً حضور مستقیم ندارد و ماجرا را با واسطه‌ی شوهرش یا دوستان و اطرافیان شنیده؛ پس عملاً باید ذهنیات و شنیده‌هایش را با توصیفات زیاد روی تصویر بیان کند.

در این میان، حتی موسیقی متن فیلم نیز کاملاً از باب «تصور» و «توصیف» راوی از وقایع طراحی شده است. در درخت گردو، با تعداد و حجم کثیری از موسیقی متن مواجهیم که به روایت درام اضافه شده‌اند تا به حس صحنه و فضاسازی روایی کمک کنند؛ امری که از نظر برخی و از منظر روایت داستانی، می‌تواند «ننه من غریبم»بازی فیلمساز و سانتی‌مانتالیسم افراطی به حساب بیاید و از نظر برخی دیگر و از منظر روایت مستندنما، می‌تواند ناهمخوان با یک درامِ مستندنمایی که داعیه‌ی نزدیکی به واقعیت خالص را دارد به حساب بیاید که به وضوح دارد از یکی از ابزارهای احساسات‌برانگیز درام‌های کلاسیک و واقعیت‌های نمایشیِ دارای تقلب دراماتیک استفاده می‌کند. اما باز از یاد نبریم که اینجا با ذهنیات و خاطرات یک راوی عینی مواجهیم؛ با بازسازی ذهنی-عینی یک سلسله وقایع که بعد از گذشت سی سال، از دید راوی، به ویژه با توجه به مناسبات نزدیک او با افراد ضایعه دیده، دیگر نمی‌تواند با حذف احساسات و مواضع او همراه باشد؛ و تجلی احساسات نهفته در بازسازی این تصویر براساس شنیده‌ها و خاطرات راوی، می‌شود آن موسیقی متن؛ و از این منظر است که منطق روایی و نمایشی دارد. برای نمونه، دقت کنید به سلسله موسیقی‌های حزن‌انگیزی که پیش از رقم خوردن وقایع تراژیک فیلم (از جمله مرگ «مریم») شنیده می‌شوند؛ ناشی از حس غمگینانه‌ای که راوی، با توجه به پیش‌آگاهی‌اش از آن وقایع تراژیکِ دوباره به یادآورده دارد. با این همه، صدالبته که وجود سانتی‌مانتالیسم در چنین اثری قابل انکار نیست؛ به ویژه با توجه به قرار گرفتن خطی و متوالی انواع وقایع تراژیک؛ اما باز باید توجه کرد که ما در خلأ صحبت نمی‌کنیم و باید با توجه به نوع موقعیتی که گزارش می‌شود، تحرکات روایی و نمایشی فیلم را سنجید.

درست به دلیل وجود همین ویژگی‌ها است که درخت گردو را نیز همچون اسلاف‌اش مانند ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز، باید روی پرده‌ی بزرگ و با کیفیت دید؛ آن هنگام است که نحوه‌ی جستجوگری دوربین و نمایش مستندنمای وقایع، مخاطب را به لحاظ حسی، دقیقاً به داخل خود موقعیت و مکان وقوع آن هُل می‌دهد؛ و این یعنی فضاسازیِ دوربین؛ و همین نوع فضاسازی روایی و نمایشی و حس صحنه است که این درامِ مستندنما را برای مخاطب، به شدت تأثیرگذار و برانگیزاننده می‌کند؛ صرف‌نظر از اینکه موضوع و سوژه درباره‌ی چیست و ما به عنوان مخاطب، نسبت به آن چه موضعی داریم؛ و اصلاً در این زمینه، یکی از هنرهای مهدویان این است که خود ما به عنوان مخاطب را هم‌حس و هم‌سان با آن شاهد عینی، آن کاراکتر ناظر یا آن راوی‌ای می‌کند که براساس ذهنیات و شنیده‌هایش ماجرا را تصویر کرده است؛ همچنانکه آن دوربین همزیست با سوژه و دارای رفتارها و واکنش‌های لحظه‌ای و غریزی نسبت به وقایع، انگار خود ما هستیم که از دریچه‌ی مشاهدات، خاطرات، ذهنیات و شنیده‌های راوی، وارد ماجراهای واقعی‌سازی‌شده‌ی فیلم شده‌ایم و به اتفاقات آن واکنش متناسب و متناظر نشان می‌دهیم؛ ایستا و شوک‌زده به هنگام شنیدن خبر مرگ «مریم»، هراسان و درمانده و بی‌قرار به هنگام تماشای وضعیت روستای مورد حمله‌ی شیمیایی قرار گرفته، و غمگین و هم‌قدم پشت سر «قادر» هنگامی که پای پیاده می‌خواهد دو فرزند دیگر فوت‌شده‌اش را به خاک بسپارد؛ آرام، استثنائاً با فاصله از سوژه (برای احترام گذاشتن به خلوت‌اش) و از نا افتاده؛ و این همان هم‌حسی است که مهدویان میان مخاطب و درام‌اش در این فیلم ایجاد کرده است.

 

 

 

کاوه قادری

 

اردیبهشت ۱۴۰۱



 


 


 تاريخ ارسال: 1401/2/5
کلید واژه‌ها: نقد و بررسی فیلم درخت گردو ساخته محمدحسین مهدویان، فیلم درخت گردو، محمدحسین مهدویان

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.