علیرضا انتظاری
چنین فیلمهایی گذشته از اینکه هیچ فایده ای برای سینمای ایران ندارند، نه تنها حالت خنثی ندارند، بلکه باعث سقوط و قهقهرای روز افزون سینمای ایران می شوند. فیلمهایی که به طور ناخودآگاه باعث تنزل روز افزون سطح سلیقه مخاطب عام سینما می گردند.
همیشه تعریف خوب و بد از هر چیزی آدم را ترغیب می کند تا یک بار هم که شده آن را امتحان کند. و من به قدری از فیلم افراطی ها در این مدت تعاریف بد شنیدم که شدیدا ترغیب شدم این فیلم را ببینم! البته یکی دیگر از دلایل ترغیب شدن من این بود که خیلی از دوستانی که این فیلم را دیده بودند می گفتند که کارگردان فیلم سعی کرده از فیلم اخراجی ها کپی برداری بکند، اما نتیجه یک فیلم بسیار نازلی از آب درآمده است که باید آن را دید تا به عمق فاجعه پی برد! به همین دلیل ساعت 1 شب به همراه تعدادی از دوستان برای تماشای این فیلم راهی پردیس سینمایی ملت شدیم تا در طرح ویژه اذان تا اذان فیلمی دیده باشیم.
فیلم افراطی ها که حتی نامش هم بر وزن و بر اساس فیلم اخراجی ها است تقلیدی کورکورانه و بسیار سبک و نازل از این فیلم مسعود ده نمکی است. افراطی ها رسماً از فیلمی کپی برداری شده که خود بسیار سطح پایین و نازل بوده اما شانس این را داشته که به فروش چشمگیری دست پیدا کند. اصولاً در سینمای ایران و حتی سینمای جهان، برداشت و اقتباس دارای اهمیت ویژه ای است و در بسیاری از آثار فاخر هم شاهد بوده ایم که فیلمنامه بر اساس برداشت از یک کتاب و یا اقتباس از یک فیلم بوده است. اما افراطی ها اقتباس خود را رسماً از فیلمی به عمل آورده که خود جزو بدترین های سینمای ایران بوده است و خب ندیده مشخص می شود که کلیت فیلم چه شده و چه بلبشویی از آب در آمده است! در نتیجه سراسر فیلم انباشته از رقص و آواز و شوخی های زشت و لودگی های فراوان شده است!
گویا داریوش بابائیان مدیر «شکوفا فیلم» که تهیه کنندگی افراطی ها را بر عهده داشته فکر می کرده که افراطی ها نیز می تواند به فروش میلیاردی فیلم اخراجی ها دست پیدا کند. اما غافل از آنکه اخراجی ها به اقتضای زمانه و با تبلیغات بسیار گسترده و ... توانسته به فروش میلیاردی دست پیدا کند و افراطی ها بی جهت دنباله روی این فیلم نازل شده است. جالب آن است که عوامل افراطی ها سعی بر این دارند که به اصرار بگویند به هیچ عنوان فیلمشان شبیه به فیلم اخراجی ها نشده است.
جهانگیر جهانگیری، كارگردان افراطیها درخصوص ارتباط این فیلم با فیلم پرفروش اخراجیها گفته است: این فیلم به اخراجیها هیچ ربطی ندارد. نه موضوع، نه آدمها، نه لباس و نه طراحی، هیچ كدام ربطی به اخراجیها ندارد فقط آقای بابائیان دوست داشت اسم فیلم را افراطیها بگذاریم.
برای رد حرفهای جهانگیری و اثبات شباهت فیلم افراطی ها به اخراجی ها به چند دلیل بسنده می کنیم:
1-نام فیلم افراطی ها درست بر اساس وزن و آهنگ فیلم اخراجی ها گذارده شده است.
2-بازیگران زیادی مانند اکبر عبدی، ارژنگ امیر فضلی، علیرضا اوسیوند و... که در فیلم اخراجی ها جزو نقشهای اصلی بودند، در فیلم افراطی ها به نقش آفرینی پرداخته اند.
3-درست همانند فیلم اخراجی ها شخصیتهای این فیلم هم تعدادی افراد لمپن و جاهل هستند که زندانی اند و از زندان آزاد می شوند.
4-بازیگران فیلم در بازی شان لحن بازیگران فیلم اخراجی ها را تقلید می کنند. اکبر عبدی که گویا دارد همان نقش «بایرام» را در اخراجی ها بازی می کند؛ ارژنگ امیر فضلی نیز لحن بازی امین حیایی در اخراجی ها را تقلید می کند و با جیب بری های پیاپی اش بیننده را دچار تهوع می کند.
5-تیتراژ افراطی ها تقریبا شبیه به تیتراژ اخراجی ها ست .
6-فونت نوشتار عنوان فیلم، کاملاً شبیه فونت نوشتار اخراجی ها است .
7-بازیگر جوان این فیلم نیز درست مثل بازیگر نقش اول فیلم اخراجی ها (کامبیز دیرباز) که در زندان است، عاشق سینه چاک دختری است و می خواهد هنگامی که از زندان بیرون می آید با او ازدواج کند.
8-همانند فیلم اخراجی ها در بسیاری از صحنه های این فیلم نیز شاهد رقص و آواز و شنیدن صدای خواننده هایی همچون جواد یساری هستیم.
اینها فقط چند نمونه بود که گویا کاملاً به صورت اتفاقی و سهوی انجام گرفته و اصلا سازندگانش نمی خواسته ند که فیلمشان شبیه به فیلم اخراجی ها باشد!
تا همین چند وقت پیش وقتی چنین فیلمهایی را می دیدیم فوراً بدون هیچگونه رحم و مروت و انصافی حمله می کردیم به سینمای دهه 40 و 50 و اینگونه فیلمها را بازسازی از فیلمهای آن دوران می دانستیم و لفط «فیلمفارسی» به آنها می دادیم؛ غافل از آنکه کارگردانان این نسل و این دوران دارند روی دست فیلمفارسی و فیلمفارسی سازها بلند می شوند! به طوریکه هجوآمیز آثار سینمای آن دوران هزاران بار بر اینگونه آثار ارجحیت دارند.
فیلم افراطی ها از یک لشگر بازیگران کمدی و طنز که در بین عوام و حتی خواص جایگاه ویژه ای دارند بهره گرفته است.
اکبر عبدی، فتحعلی اویسی، رضا شفیعی جم، ارژنگ امیر فضلی، یوسف صیادی، علیرضا اوسیوند، مریم امیر جلالی، حدیث فولادوند و... از بازیگران اصلی فیلم افراطی ها هستند. قطار نام این بازیگران در کنار هم، به ویژه بازیگرانی همچون اکبر عبدی و رضا شفیعی جم که در کارنامه هنری خود آثار قابل دفاعی دارند و در بسیاری از فیلمهایشان خوش درخشیده اند باعث می شود که هر فردی ناخودآگاه ترغیب به دیدن این فیلم شود. شاید تنها نکته مثبتی که در فیلم وجود دارد حضور همین بازیگران است. عنصری که می تواند مخاطب عام را که به خاطر حضور بازیگران فیلمی را به نظاره می نشیند ترغیب به تماشای فیلم نماید، اما به دلیل فقدان یک فیلمنامه قوی و یک کارگردانی موثر این نکته مثبت هم در دم محو شده و بازی مسخره بازیگران در این فیلم شاهد ما بر این مدعا است.
افراطی ها در کل از یک کارگردانی بسیار بسیار ضعیف، فیلمنامه ای بی محتوا که حتی نمی توان به راستی آن را «فیلمنامه» نامید، بازیهای بسیار ضعیف و ... رنج می برد .
خطاهای آشکار بسیار زیادی که در فیلم دیده می شود. از جمله تصاویر محو و ناواضح، عدم تداوم و حفظ راکورد، عدم رعایت نکات مهم و اساسی در فیلمنامه و ... که چند نمونه از آنها به شرح زیر هستند:
الف- خطاهای آشکار فیلمنامه:
1- شخصیتهای فیلم افراطی ها همینطور الله بختکی جلوی روی هم سبز می شوند و همه چیز در آن واحد و به شکل کاملاً تصادفی شکل می گیرد. هیچگونه هدف از قبل تعیین شده وجود ندارد و فیلمنامه از کوچکترین نکات فیلمنامه نویسی بهره نبرده است. عدم وجود هرگونه گره افکنی و گره گشایی اساسی و منطقی، عدم فعالیت و تکاپوی منطقی برای هر یک از شخصیتهای فیلمنامه به ویژه شخصیتهای اصلی از عمده ضعفهای این فیلمنامه به حساب می آیند.
2- محیط زندان اصولاً یک محیط خشک است که به زندانی اجازه هرکاری درون آن داده نمی شود؛ اما زندان فیلم افراطی ها، زندانی است که شباهت به یک هتل پنج ستاره دارد. محیط این زندان آنقدر باز و راحت است که زندانیان هر کاری را که دلشان بخواهد در آنجا انجام می دهند. از مسخره کردن زندانبانان و سر به سر گذاشتن زندانیان با آنها گرفته تا اقدام به قتل زندانیان دیگر! زندانیان این زندان اینقدر راحت و آزاد هستند که جلوی چشم همه اقدام به قتل زندانی دیگری می کنند و بعد در ازای گرفتن رشوه تصمیم شان عوض می شود. در این زندان زندانبانان فقط به مثابه «لولوی سرخرمن» هستند و هیچ کاری به کار زندانیان ندارند، و فقط در صحنه هایی بازیچه دست زندانیان قرار می گیرند. مانند صحنه ای که ارژنگ امیر فضلی یک شیشه نوشابه را به سر و روی زندانبانان می ریزد و آنها هیچ عکس العملی نسبت به او نشان نمی دهند.
3- در صحنه دزدی از طلافروشی، مرد طلافروش گویی در امن ترین نقطه جهان مغازه طلافروشی دائر کرده و آنقدر احمق است که در حضور مشتریان آنها را ترک کرده و به سوی آبدارخانه می رود تا برای اکبر عبدی (رویا) آب قند بیاورد و حتی زحمت بستن در مغازه را به خود نمی دهد تا دزدان به راحتی و بدون دردسر اقدام به سرقت از مغازه نمایند!
4- در فیلمنامه آنقدر شخصیتهای زاید و به درد نخور وجود دارد که بودن و یا نبودنشان هیچگونه تاثیری بر فیلم نمی گذارد. اما فیلمنامه نویس به خاطر دل خودش و به خاطر خوابهایی که احتمالاً شب قبل از نوشتن فیلمنامه دیده! آنها را در فیلمنامه گنجانده است! شخصیتهایی مانند شخصیت مادر و خواهر و شوهر مادر پسر جوان که زندان آزاد می شود، نمونه این شخصیتها هستند که هیچگونه فعل و انفعالی درون فیلم به وجود نمی آورند.
5- شخصیت همسر سلیمان (مریم امیر جلالی) آنقدر در این فیلمنامه کودن فرض شده که با شنیدن خبر اینکه سلیمان ازدواج مجددی داشته دیگر به روی شوهرش نگاه هم نمی کند و او را از خانه اش طرد می کند. در حالی که فردی که این خبر را به او داده کاملا ناشناس و غریبه است.
6- خواهر حدیث فولادوند که پیش از این به مانند فیلمهای هندی در یک نگاه عاشق پسر جوان شده بود در هیچکدام از صحنه هایی که خانواده دور هم جمع هستند حضور ندارد و تنها روزی که پسر جوان از حدیث فولادوند خواستگاری می کند به طور ناگهانی وارد خانه شده و مثل بمب منفجر می شود.
7- زندانیانی که جرائم مختلفی داشته اند به ناگهان در یک روز همه با هم عفو عمومی می خورند و در زندان اقدام به برگزاری ( پارتی و خواندن آهنگهای جاهلی و قر کمر و آواز می کنند) و از زندان بیرون می آیند.
8- این زندانیان که همه بی هدف از زندان بیرون آمده اند ناگهان یاد دو نفر از دوستانشان که در زندان هستند می افتند که یکی طلبه جوانی است که مشکل مالی دارد و دیگری جوانی است که قتلی را مرتکب شده و در آستانه اعدام قرار دارد و به تکاپو می افتند تا به هر صورت که شده آنها را از زندان رهایی بخشند.
9- همچنین اسم این فیلم هیچ ربطی به سوژه و مضمونش داده نمی شود.
10- در آخر فیلم درست به رسم کهنه فیلمهای دهه 40 و 50 و فیلمهای هندی همه دشمنان با هم خوب و همه با هم دوست و همه شاد و همه پولدار می شوند و هیچ کس نیست که به آرزوی خودش نرسیده باشد.
11- فتحعلی اویسی در ایام عزاداری، مست و پاتیل برای توبه به مسجد می رود و از یک روحانی تقاضا می کند که دو سه جمله ای برایش روضه بخواند، و بعد از خواندن آن دو سه جمله روضه یکهو شخصیت این فرد 360 درجه تغییر کرده و از این رو به آن رو می شود و دیگر دست از کار خلاف برمی دارد و عابد و زاهد می شود .
12- همسر اول سلیمان (مریم امیر جلالی) هنگامی که می شوند سلیمان زن دومی دارد شدیداً عصبی شده و با سلیمان دعوا می کند؛ اما در نهایت معلوم نیست که چطور همه چیز به خیر و خوشی تمام شده و او با سلیمان در مراسم عروسی دختر بزرگ و نامزدی دختر کوچکش آشتی می کند؟
اینها تنها چند نمونه کوچک از خطاهای آشکار فیلمنامه افراطی ها است.
ب- خطاهای آشکار کارگردانی:
درست است که هدف این فیلم فقط گیشه بوده و برای گیشه ساخته شده است، اما هر چه باشد دارد نام «فیلم سینمایی» را یدک می کشد، برایش از سرمایه کشور خرج شده، کلی نگاتیو برای ساختن آن حرام شده و... به همین دلیل لازم بود بیشتر به ساخت اش توجه می شد تا حداقل خطاهای آشکار عجیب و غریبش مردم را در سینما بهت زده نکند. اما متاسفانه گویی کارگردان این اثر میخواسته فقط با سر هم بندی کردن، فیلمی دم دستی را تحویل تهیه کننده بدهد و برود پی کارش و چک آخرش را نقد کند!
1- هنگامی که پسر جوان در اصفهان سرگردان است، متوجه خانمی می شود که ماشین اش خراب شده و در کاپوت ماشینش را باز کرده و مشغول ور رفتن به آن است (پسر جوان این صحنه را از یک نمای لانگ شات می بیند) پسر نزد زن آمده و می خواهد به او کمک کند که ناگهان می بینیم زن درون ماشین نشسته و در کاپوت بسته است و پسر از زن میخواهد که در کاپوت را باز کند تا او ماشینش را تعمیر کند. این صحنه یکی از «گاف» های عجیب تیم کارگردانی بالاخص حضرت آقای منشی صحنه فیلم است که در صحنه اولیه زن کنار ماشین ایستاده و در کاپوت ماشین باز است اما در صحنه بعد در کاپوت بسته است !)
2- داستان فیلمنامه در اصفهان می گذرد اما اغلب بازیگران لهجه اصفهانی ندارند! این هم متاسفانه یکی از نکات دم دستی و کلیدی است که توسط تیم کارگردانی اصلاً مراعات نشده است. حال سوال این است که اصلا چه اصراری بوده که این فیلم در اصفهان ساخته شود؟ آیا با توجه به اینکه هیچکدام از بازیگران به جز تعدادی از بازیگران فرعی و سیاهی لشگرها مراعات لهجه را نمی کنند، این فیلم باید حتماً در اصفهان ساخته می شد؟
3- در بسیاری از صحنه ها به ویژه صحنه های صحبت پسر جوان با حدیث فولادوند هنگامی که در خانه سلیمان نشسته اند تصاویر به طرز وحشتناکی محو و ناواضح است و اصلاً صورت این دو بازیگر حالت محو و تار شدگی دارد.
4- کات های بسیار بد و تدوین فیلم نیز دیگر جای خود را دارد، صحنه ها با پرش های بسیار بدی نمایش داده می شوند و گویی تدوین گر فیلم از اول تا آخر تدوین فیلم در خواب بوده است!
ج- بازیگران:
1- به طور کل بازیهای این فیلم هیچکدام به هیچ وجه قابل دفاع نیستند و همگی زیر زیر صفر هستند.
2- اکبر عبدی را همه به عنوان یکی از کمدین های مطرح ایران می شناسیم. عبدی با حضورش در فیلمهایی همچون: اجاره نشین ها، مادر، آدم برفی، ای ایران، دلشدگان، هنرپیشه، مدرسه پیرمردها، روز فرشته، نان و عشق و موتور هزار و... از خود نقشهایی به یاد ماندنی و یادگاری به جا گذاشته است. این بازیگر جزو معدود بازیگرانی است که در سالهای نه چندان دور بسیار گزیده کار بوده و به واسطه پول! در هر فیلم نازلی به ایفای نقش نمی پرداخت. اما متاسفانه طی سالیان اخیر این بازیگر با حضور در فیلمهای بسیار نازلی مانند همین فیلم وجهه خود را زیر سوال برده است. هر چند که در آثار عبدی شاهد آثاری هستیم که چندان قابل دفاع نبوده و نیستند اما حضور او در چنین فیلمهایی که به راستی فقط من باب به سخره گرفتن سینمای ایران ساخته می شوند به هیچ وجه قابل قبول نیست.
3- ارژنگ امیر فضلی، مریم امیر جلالی ، علیرضا اوسیوند، فتحعلی اویسی و حدیث فولادوند نیز گویی در شخصیتهای و نقش های قبلی شان در فیلمها و سریال های دیگر ابقاء شده اند.
د- نکات کلی:
هیچکدام از عناصر فیلم، از فیلمنامه گرفته تا کارگردانی و بازیگری و تدوین و طراحی صحنه و لباس و چهره پردازی و موسیقی و تیتراژ و... قابل دفاع نیستند و در بسیاری از موارد از جمله در مورد فیلمبرداری و صدابرداری و نورپردازی و تدوین و کارگردانی دارای نقاط ضعف بسیار فراوان می باشند. به طوری که تماشاگر احساس می کند که دارد فیلمی را تماشا می کند که توسط عده ای کودک برای سرگرمی ساخته شده است.
دیدن این فیلم به کسانی که علاقمند به ترانه های روحوضی و کوچه باغی هستند توصیه می شود. آنها با دیدن این فیلم حتماً شاد و مسرور خواهند شد. چرا که مجموعه کاملی از ترانه ها و موسیقی های روحوضی و لمپنی و قدیمی را همراه با حرکات موزون و قر کمر بازیگران محبوب سینما مشاهده می کنند. به نظر می رسد این فیلم فقط به همین هدف ساخته شده که مثل برخی از این تئاترهای آزاد که این روزها سطح شهر تهران را پر کرده اند و به نام مقدس «تئاتر» با قر کمر و ساز و آواز بی حرمتی می کنند، فقط نزدیک به 100 دقیقه بزند و برقصد و بخواند و خوش باشد که مثلاً دنیا دو روز است! حالا در این میان هرکسی هر دیالوگی هم که می خواهد بگوید خب بگوید!
چنین فیلمهایی گذشته از اینکه هیچ فایده ای برای سینمای ایران ندارند، نه تنها حالت خنثی ندارند، بلکه باعث سقوط و قهقهرای روز افزون سینمای ایران می شوند. فیلمهایی که به طور ناخودآگاه باعث تنزل روز افزون سطح سلیقه مخاطب عام سینما می گردند.
به طور کل فیلم یک فیلم بسیار بی ارزش است و در سینمای ما یک اتفاق نامیمون محسوب می شود. متاسفانه ناقوس شومی را در گوشهای ما طنین انداز می کند که خطر در راه است و سینمای ایران روز به روز دارد به مرگ خویش نزدیک و نزدیک تر می شود چرا که ساخت اینگونه فیلمها و دادن نوبت اکران به آنها و تبلیغات گسترده برای آنها نه تنها توهین به فهم و شعور و درک مخاطب سینماست بلکه باعث تضعیف شدید ارکان سینمای ایران نیز می شود.
به راستی عجیب است و معلوم نیست چه هنگامه ای در این سینما برپاست که امثال ناصر تقوایی، عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، بهمن فرمان آرا و ... با سختی و مشکلات فراوان باید فیلمهایشان را بسازند ولی امثال افراطی ها و اخراجی ها سازها یا مادر زن سلام و شیر و عسل و دختر میلیونر و شام عروسی سازها و هزاران هزار دیگر کسانی که فیلمهای مبتذلی را برای شبکه نمایش خانگی و یا سینما می سازند میتوانند به آسانی اقدام به گرفتن مجوز و نگاتیو و بودجه و... بکنند و اینگونه فیلمهای سخیف را به خورد مردم بدهند؟
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|