کاوه قادری
پنجشنبه ها، طعم سینما را در پرده سینما بچشید!
با طعم سینما، سینما را از دریچه ای تازه ببینید!
نقد و بررسی فیلمهای مهم تاریخ سینما در طعم سینما
اجارهنشینها
کارگردان: داریوش مهرجویی
تهیهکننده: هارون یشایائی، محمدعلی سلطانزاده
نویسنده: داریوش مهرجویی
بازیگران: عزتالله انتظامی، اکبر عبدی، حسین سرشار، حمیده خیرآبادی، رضا رویگری، ایرج راد، سیاوش تهمورث، فریماه فرجامی، منوچهر حامدی، فردوس کاویانی، منیژه سلیمی
موسیقی: ناصر چشمآذر
فیلمبردار: حسن قلیزاده
تدوینگر: حسن حسندوست
توزیعکننده: شرکت سهامی پخشیران
تاریخ نخستین نمایش عمومی: سال ۱۳۶۶
مدت زمان فیلم: ۱۲۰ دقیقه
محصول کشور: ایران
زبان: فارسی
رنگی
طعم سینما – شماره ۲۳۸ : اجارهنشینها
«بهترین فیلمی که تا حالا دیدی؟»، «بهترین فیلم تاریخ سینمای جهان؟»؛ اینها یقیناً لوسترین، سخیفترین و حلاجینشدهترین سئوالاتی هستند که میتوان از یک مخاطب مجرب سینما پرسید. اما وقتی همین سئوال کلی دربارهی ژانر کمدی در حوزهی سینمای ایران پرسیده میشود، میتوان به آن جوابی دقیق، خدشهناپذیر و غیرقابل مناقشه داد؛ و آن جواب چیزی نیست جز اجارهنشینها! بله! اجارهنشینها داریوش مهرجویی یقیناً بهترین فیلم کمدی تاریخ سینمای ایران با اختلاف بسیار زیاد نسبت به سایر رقبا و نظایرش است؛ هم از این حیث که بهشدت بومی و خودبسنده و اصیل است و هم از این جهت که استانداردهای ژانر کمدی در سینمای ایران را هم از حیث نوع دیالوگنویسی برای کمدی کلامی و هم از حیث نوع تصادسازی برای کمدی موقعیت، بهشدت ارتقا میدهد. در ادامهی تشریح دلیل لقب «بهترین کمدی تاریخ سینمای ایران» برای اجارهنشینها، اگر بخواهیم دقیقتر هم شویم، باید بگوییم اجارهنشینها هوشمندانهترین و باطراحیترین کمدی اجتماعی تاریخ سینمای ایران است. فیلم از همان ابتدا تا انتها، روایت نوعی «ناهمسازی» است و تمام عناصر متضادش را همسازانه در خدمت ساختن این «ناهمسازی» بکار میگیرد؛ این یعنی با وجود شباهت دستکم ظاهری اجارهنشینها به یک کمدی ابزورد و بهرهگیری از انواع موقعیتهای متضاد و کمربط با یکدیگر و برخورداری از نوعی آشفتگی داخل جهان فیلم و مناسبات میان آدمها، انسجام و هارمونی ویژهای میان تمام آن تضادها و آشفتگیها برای شکلگیری، پیشبرد و به ثمر رساندن «ناهمسازی» مدنظر فیلم وجود دارد.
■■■■■
اجارهنشینها داریوش مهرجویی، نقد هجوگونهی ناهمگونیِ مناسبات داخل جامعهی ایران و استهزای سینماییِ تضادهای ساختاری در ادارهی چنین جامعهای است. هر سکانس فیلم، روایت صریح این ناهمخوانی، با گزندهترین نوع کمدی است! وقتی به درستی، هیچچیز سر جای خود نیست؛ بنگاهدارهای املاکی که بیشتر به الوات و داروغههای محل شبیه هستند تا بنگاهدار املاک! در یک بنگاه املاک چاقوکشی میشود! در یک بنگاه املاک دیگر بمب منفجر میشود! خانهای بیورثه که حتی سقف و دیوار درست و حسابی هم ندارد! کارگرانی که به جای تعمیر و مرمت خانه، بیشتر آن را خراب میکنند! این وسط، حتی در اعلام ساعت هم توافق نیست؛ یکی میگوید هشت و پنج دقیقه، آنیکی میگوید هشت و هشت دقیقه و دیگری میگوید هشت و یازده دقیقه! دقیقتر که بنگریم، این ناهمسانی، از همان تیتراژ ابتدایی فیلم نیز پیداست؛ تیتراژ ابتدایی که در آن، «شهر» در همان دو دقیقهی ابتدایی فیلم، به شیوهای مشابه شیوهی کارگردانی فدریکو فلینی در آمارکورد و تا حدودی وودی آلن در منهتن ساخته میشود؛ تیتراژ ابتدایی و شهر مخلوق آن که نخستین ویژگی «ناهمسانی» مدنظر فیلم را داراست؛ وقتی در معماری ناهمگن شهر، درختان نحیف و خشکیده در کنار ساختمانهای شیک و سر به فلک کشیده نشان داده میشوند. جلوتر که میرویم، به پسزمینهی شهر میرسیم که برخلاف ظاهر آرام درون شهر، سرشار از هیاهو و تنش است. در همین پسزمینهی شهری است که خانه به عنوان عنصر مکان اصلی فیلم، در محلی رُند با پلاکی غیررُند به مخاطب معرفی میشود؛ با ظاهر و روبنایی تمیز و منسجم و مستحکم و داخل و باطنی کثیف و درهمریخته و در حال اضمحلال؛ خانهای که قرار بوده در کوچه واقع شود اما عملاً در بیابان واقع شده است!
■■■■■
این «ناهمسانی» شکلی در اجارهنشینها، به حوزهی کنش و واکنشها و آمد و شدها هم تسری مییابد؛ طوری که آنها را عامدانه و زیباییشناسانه، نامتقارن میکند! طوری که دیگر واکنش الزاماً نتیجهی کنش نیست؛ اکت A لزوماً به ریاکت B منجر نمیشود و حاصل جمع میان A وB، به جای AB، به C منجر میشود! یک نمونهاش وقتی است که «باقری و دار و دسته» برای اثبات جعل سند به بنگاه «غلام و دار و دسته» مراجعه میکنند اما به جای اثبات جعل سند، چاقوکشی اتفاق میافتد؛ در سکانسی که آنهمه آدم به اتفاق تلاش میکنند «غلام» چاقو نخورد ولی نهایتاً «غلام» چاقو میخورد! نمونهی دیگر وقتی است که «قندی» برای اصلاح صورت و «بر و رو» پیدا کردن به دستشویی مراجعه میکند اما در نتیجهی ترکیدن لولههای آب، درهمریختهتر از قبل برمیگردد! یا وقتی که «قندی» برای تلفن زدن به بنگاه «باقری» مراجعه میکند اما منفجر میشود و مضمحلتر به خانه برمیگردد! یا وقتی نتیجهی دعوا بین «عباس» و «قندی»، له شدن پای «توسلی» میشود و نتیجهی ترسیدن «خانم مهندس» و دعوای بین «عباس» و «سعدی»، کتک خوردن «قندی» میشود! و یا وقتی که اهالی خانه برای دلجویی از کارگران به دنبال آنها میروند اما کممانده در قالب تصادف خودرو، آنها را به کشتن دهند!
در این میان، آن ویژگی که به مهندسی این «ناهمسانی» کمک کرده، این است که در اجارهنشینها، مولد حرکت، جمع است؛ جمعی که با توجه به شغلها و نوع شخصیتها و خاستگاه فکری و طبقاتی متفاوتشان، میتوانند برشی از اجتماع محسوب شوند؛ مرکب از چند شخصیت مکمل که همگی سکانس معرفی دارند، اضلاع متضاد یکدیگرند و گوناگونی رفتاریشان، «ناسازگاری جمعی» را رقم میزند که به «ناهمسازی» مدنظر فیلم منجر میشود. این وسط، به طرز نمادینی، کار درست مجال بروز ندارد و کاراکترهای عاقل یا مانند «آقای مهندس» هستند که حرفاش خریدار ندارد و ساختمانی که او ساخته مقابل چشماش در حال تخریب است، یا مانند «سالک» هستند که در انزوا است و چراغ یادگاری مادرش را نیز در درگیری و نزاع میشکانند، یا مانند «اکبر» هستند که کتکخور این و آن است، هیچکس به مدرسه و آینده و هویتاش اهمیت نمیدهد و دفتر مشقاش زیر پای این و آن لگد میشود. در جامعهی اینچنینی فیلم، طبیعی است که حرکت متفقالقول و یکپارچهی کاراکترها برای نجات خانه و زندگیشان، به شکل پاراکسیدوکالی به عکس آنچه تلاش میکنند میانجامد؛ نیروهای مختلف همدیگر را خنثی میکنند و هر چه جامعهی فیلم، موقعیت خراب شدن خانه را جدیتر میگیرند، خانه بیشتر خراب میشود و نهایتاً به فروپاشی نمادینی میرسد که با توجه به شباهت تضادهایش با گسلهای جامعهی بیرونی، میتوان گفت نوعی آینهگی اجتماع است و هشداری از سوی فیلمساز که میتواند برای امروز هم موضوعیت داشته باشد.
اجارهنشینها در کارنامهی فیلمسازی داریوش مهرجویی، فیلمی خاص و خِرقعادت است. برای داریوش مهرجویی که عمدتاً آثارش به صورت برگردان از ادبیات به سینما بوده و قدرت کارگردانیاش در تصویری کردن «بین سطور» یک رمان و بیرونی کردن التهابهای درونی نهفته بوده و غنیترین فتورمانهای تاریخ سینمای ایران را ساخته، ساختن فیلمی با این حجم از انرژی جنبشی، تقابل کاراکترها با هم، کنش و برهمکنش و جنون و حادثه، انگار به مثابه ساختن فیلمی تجربی است که از قضا موفقترین تجربهی مهرجویی در این زمینه است؛ فیلمی در گونهی کمدی-درام با لحن و بیان تلفیقی کمدی-درام که البته بار کمدی آن بر بار دراماش چربش دارد؛ داستانی بهشدت تلخ و تراژیک در متن و هسته که جهت قابل تحمل شدن برای مخاطب، به صورت کمدی اجرا میشود و پوستهی مفرح به آن داده میشود؛ تلخ و تراژیک بودنی که فقط از نمایش [البته بامزه] تضادهای طبقاتی در قالب اپراخوانی مقابل کارگران و اشتباهاً اسپری پاشیدن کارگران به صورت خودشان به هنگام تمیز کردن خودشان داخل دستشویی ناشی نمیشود، بلکه خود همان خط سیر داستان اصلی ناظر بر فروپاشی خانه توسط صاحبان همان خانه که بعدها در فیلم بانو نیز بکار گرفته شده و تعمیق شد، به خودی خود آنقدر تلخ و تراژیک بود که بدون شیفت به کمدی در لحن و بیان و اجرا، قابل ارائه به مخاطب نباشد؛ و چهبسا هنر مهرجویی در اجارهنشینها در این زمینه این بود که سکانسهای دعوا در بنگاه املاک و دعوا میان «عباس» و «قندی» و فروپاشی خانه، در شرایطی مفرحترین سکانسهای فیلم هستند که در زیرمتن، جزو تلخترین و تراژیکترین فجایع به حساب میآیند.
کاوه قادری
آبان ۱۴۰۲
برای مطالعه دیگر فیلم هایی که در «طعم سینما» معرفی و بررسی شده اند اینجا را کلیک کنید
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|