امید فاضلی
عاشق درختهایی هستم که رویشان لانهی پرنده روییده. گُله به گُله، جابهجا. بهار باشد و کوچهی بیگذری و سرما و تهش کمی بارش، و کلاغهایی که بدانند کجا و با چه نتی بخوانند. بنشینم و پروجکشنی بگذارم و همانجا با آنها که می فهمند کی باید سکوت کرد «تصور» لیلا حاتمی را بَست کنیم سر حُقّهی دل و به جای هُف کردنش به بیرون نگهش داریم در گوشهی جان برای روزهای شلوغِ تنهایی. عشق تو پرندهای سبز بود. پرندهای سبز و غریب.
برای دیدار تو بار و بندیل کردم و چمدانها بستم. لباسهای گرم برای سرمای در پیش و خیالِ خوشِ لباسهای بهاری برای بیشتر ماندن. اما تو پیش از آنچه انتظارش را داشتم فهمیدی میخواهمت. تظاهرت به قهرهای مدام و نیامدنهای مکرر برای آزمودنِ من و بیقرار کردنم کار دست هر دومان داد و همه را به صرافت انداخت که اینها برای هم ساخته نشدهاند. نگذاشتند بمانم تا اوضاع خراب نشود. اوضاع خراب نبود. من خرابِ تو بودم. و تو عجیب روی دنده ناز افتاده بودی. وقتی رنوی آبی عمه رسید و فهمیدم فردا وقت رفتن است. گلویم سنگ شده و بغض ماند ته حلق ام. خفت چمدانهای دست نخورده بهاری جای خود. خیلیهای دیگر را تا شده و تن نکرده بار ماشین کردم. گفتند بعد از رفتن ام گُل آورده بودی. و با بغض ساختهگیات همه را به همنوایی با ارکستر حزنآلودت وادار به دلجویی. اما ما گردنه حیران را هم رد کرده بودیم. و حیرانی و مه همه جا را گرفته بود.
تقصیر تو بود که شبیه هیچ کس نبودی. مثل «تی تی» بیزمان و لامکان.
امید فاضلی
نوروز ۱۴۰۳
در همین رابطه بهاریه های پرده سینما در نوروز ۱۴۰۳ را بخوانید
جدا شدن و نو شدن - کتایون بیجاری
هم بگو، هم بخند، ولی دیوانه نشو!- کاوه قادری
برای دیدار تو بار و بندیل کردم- امید فاضلی
تاریخی مثل ساعت عاشقی- سعید توجهی
داستان من و «نسل سنگامی»- رزاق رضایی
انتشار مقالات سایت "پرده سینما" در سایر پایگاه های اینترنتی ممنوع است. |
|