پرده سینما

۲۵ سال زندگی در غربت و حسرت؛ در رثای آرشاک قوکاسیان

غلامعباس فاضلی


 


 

 


 

آن‌چه که بر آرشاک قوکاسیان گذشت یکی از گوشه‌های بسیار تلخ و عجیب تاریخ سینمای ایران و دوبله فارسی است. آرشاک، گوینده‌ای بود که کار دوبله را از اواخر دهه ۳۰ آغاز کرد و در دهه ۵۰ به اوج شکوفایی رسید. عمده کارهایی که آرشاک در آن‌ها درخشید، سریال‌های تلویزیونی بودند؛ از «والتون‌ها» تا «دایی‌جان ناپلئون». او در آن دوران این اقبال را داشت که در فیلم‌هایی که زنده‌یاد هوشنگ لطیف‌پور، مدیریت دوبلاژ آن‌ها را برای تلویزیون ملی ایران بر عهده داشت، در آثاری درخشان و گزیده گویندگی کند. یکی از شاهکارهای آرشاک در این دوران، صحبت به جای ریچارد بیمر در فیلم بسیار کم‌دیده‌شده «خاطرات آن‌فرانک» بود. آرشاک، بعد از انقلاب، در دهه ۶۰، نیز کار خود را به خوبی انجام داد و در فیلم‌های سینمایی مختلف و سریال‌های تلویزیونی گوناگون به گویندگی پرداخت.

در این میان اما اتفاق ناگواری رخ داد که کمتر به آن توجه شده است؛‌ آرشاک در اواخر دهه ۶۰، پس از حضور در گروه دوبله سریال‌ «هزاردستان» و فیلم سینمایی «۲۶ روز از زندگی داستایوفسکی»، تبعیدی خودخواسته را آغاز کرد. او طی مهاجرتی خاموش و در سکوت که در فضای آن سال‌ها نیز واکنشی نسبت به آن برانگیخته نشد به ارمنستان رفت. این سفر برای آرشاک، سفری بی‌حاصل و تلخ بود و اتفاقی را که منتظر بود برایش رقم بزند، نزد. پس با سرخوردگی روانه اروپا و سپس آمریکای شمالی شد و این‌گونه بود که دوره‌ای ۲۵ ساله و تلخ بر آرشاک گذشت. ۲۵ سالی که طی آن، میان‌ آرشاک و دوبله فاصله افتاد و او در غربت و بی‌کسی هنری با اشتغال به حرفه خانوادگی؛ جواهرسازی، روزگار گذراند. در طول تمام این سال‌های تبعید خودخواسته و غربت اختیاری، قلب آرشاک برای دوبله می‌تپید تا این که سرانجام در اوایل دهه ۹۰ به همت برخی از دوستان راهی باز شد تا بار دیگر به ایران بازگردد.

آرشاک با بازگشت به ایران، دریافت که آغوش مردمان هیچ سرزمینی به اندازه آغوش پرمهر مردم ایران، به روی او گشوده نیست و با محبت نمی‌فشاردش. این نکته‌ای بود که آرشاک در گفت‌وگوهایش طی ماه‌های اول بازگشت به ایران نیز به آن اشاره و ابراز تاسف کرد که چه‌طور این همه سال این آغوش پرمهر را از خود دریغ داشته است. آرشاک طی ۱۲، ۱۳ سال اخیر در تهران ماوا گزید و کار دوبله را از سر گرفت. طی همین‌ سال‌ها مستندهایی نیز از او ساخته شد و آرشاک بار دیگر در معرض مهر و عاطفه مردم ایران قرار گرفت. هرچند باید توجه داشت که دیگر سن‌وسالی از او گذشته بود و حال‌وهوای دوبله ایران نیز دچار تغییر و تحولات بسیار شده بود. درنتیجه اگرچه آرشاک باز هم به فعالیت پرداخت اما طبیعتا نتوانست به‌آن جایگاهی که شایسته‌اش بود بازگردد. او که زندگی‌اش را در آن سوی مرزها بنا گذاشته بود، در سال‌های پایانی عمر بار دیگر به کانادا بازگشت و در پی ابتلا به بیماری آلزایمر درگذشت.

به عقیده من، برای آرشاک می‌توانست فرجام بسیار بهتری رقم بخورد اگر در اواخر دهه ۶۰، در پی سودایی دورودراز اقدام به مهاجرت نمی‌کرد و ۲۵ سال از زندگی خود را در غربت و حسرت نمی‌گذراند. آرشاک، انسانی بسیار عاطفی بود و با این تصمیم، هم عاطفه میلیون‌ها ایرانی را از خود دریغ کرد و هم خود را از صدها و شاید هزاران نقشی که می‌توانست طی این ۲۵ سال دوبله آن‌ها را بر عهده داشته باشد. درنتیجه متاسفانه ناچاریم این‌گونه بگوییم که کارنامه هنری آرشاک در همان اواخر دهه ۶۰ با سریال «هزاردستان» و «۲۶ روز از زندگی داستایوفسکی» به پایان رسید در حالی که می‌شد عاقبت بسیار بهتری برایش رقم بخورد. آرشاک اگرچه سال‌های پایانی عمر را بار دیگر در خارج از ایران گذراند و شرایط جسمانی‌اش نیز به او اجازه کار نداد اما صرف بودن و نفس کشیدنش نه فقط برای جامعه سینمایی که برای جامعه هنری ایران، موهبتی بزرگ بود و رفتنش از میان ما ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر است.

 

غلام‌عباس فاضلی

برگرفته از روزنامه هم ­میهن

 

 

 


 تاريخ ارسال: 1403/8/8
کلید واژه‌ها:

نظرات خوانندگان
>>>سعید مهرپور:

صدای ماندگار روحت شاد یادت سبز

0+0-

چهارشنبه 9 آبان 1403




فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.