پرده سینما

بهترین و داستانگوترین فیلم کودک تاریخ سینمای ایران؛ نگاهی به فیلم «باغ کیانوش» ساخته رضا کشاورز‎

کاوه قادری

 


 

 

         

 

 

باغ کیانوش رضا کشاورز فیلمی است که برای هر دقیقه‌اش روایت و ایده دارد؛ بلد است موقعیت‌افزایی و گره‌افکنی تصاعدی ایجاد کند، از ریتم نمی‌افتد، فراز و فرود داستانی دارد...

 

 

فیلم رضا کشاورز، انرژی جنبشیِ روایی دارد و نه فقط قائل به پرملات بودن روایت است، بلکه جذابیت ساختار روایت هم برایش اهمیت دارد و یک آموزش ساده برای فیلمسازان ماست مبنی بر اینکه یک داستان هرچقدر هم ساده و پیش‌پاافتاده باشد، با نوع و نحوه‌ی روایت‌اش می‌تواند جذاب و تماشایی و دلنشین شود.

 

 

اولین فیلم بلند سینمایی رضا کشاورز یعنی باغ کیانوش، بی‌شک بهترین فیلم کودک تاریخ سینمای ایران و از داستانگوترین فیلم‌های این سینما و یک اتفاق بسیار ویژه در کل سینمای ایران است. فیلمی که مستقل از آنکه خالق‌اش فیلمساز مشهوری است یا نه و نسبت فکری و اجتماعی‌مان با او چیست و فارغ از آنکه در دوره‌ی سیاسی یا اجتماعیِ دلخواه یا نامطلوب‌مان ساخته شده، سینما را برای آدم زنده می‌کند! فیلمی که در وهله‌ی اول و به معنای حقیقی کلمه، یک «فیلم ژانر» است و تمام قواعد ژانر خودش را رعایت می‌کند؛ فیلمی که رویدادمحور است، ماجراجو است، قائل به تعریف قهرمان و ضدقهرمان کلاسیک است، قائل به تعریف قهرمان جمعی و قهرمان فردی است، قائل به احیای قهرمان است و قائل به تألیف شخصیت‌ها و داستان‌اش است؛ به گونه‌ای که تمام شخصیت‌های اصلی‌اش، چه به صورت قهرمان فردی و چه به صورت قهرمان جمعی، سکانس معرفی دارند، مبدأ و مقصد حرکتی و رفتاری دارند و چه داستان شخصیت‌ها و چه داستان موقعیت فیلم، نقطه‌ی A و نقطه‌ی B و سیر روایی کلاسیک و فراز و فروددار از آغاز تا پایان دارند.

فیلم باغ کیانوش با روایت اول شخص، تصاویری برگرفته از شعر، و ادبیات توصیفی حاوی احوالات شخصی و درونیِ یکی از کاراکترهای کودک‌اش آغاز می‌شود؛ ورود به دنیای کاراکتر که رویه‌ای تکرارشونده در این فیلم در قبال تمام کاراکترهای اصلی‌اش است؛ یکی از ویژگی‌هایی که کاراکترهای کودک فیلم را به آدم‌هایی دوست‌داشتنی و دلنشین بدل می‌کند که لحن و بیان پرشوق‌شان و روایت معصومانه‌شان، داستان را از آنچه هست برای مخاطب، زیباتر جلوه می‌دهد. در همین زمینه‌ی تألیف کاراکتر از طریق ورود به دنیای درونی آن‌ها، یکی از ابتکارات، اسلوموشن کردن روایت اول شخص کاراکتر است و آن کش‌دار شدن حس که با آنچه از دنیای ذهنیِ یک کودک سراغ داریم تناسب دارد. ابتکار دیگر در این زمینه، انیمیشنی کردن شکل نمایش موقعیت‌هایی است که یا توسط کودکان روایت می‌شود یا توسط دیگران روایت و در شنیدن، نزد کودکان تصور می‌شود؛ که این نیز با آن دنیای دیداری بایسته‌ی کودکان، به‌ویژه کودکان این فیلم، همخوانی تماتیک و ارگانیک دارد؛ مخصوصاً در روایت داستان «کیانوش» از جبهه که در ذهن کودک شنونده، تصویرسازی می‌شود.

فیلم باغ کیانوش رضا کشاورز به عنوان یک فیلم کودک، برای ترغیب مخاطبان‌اش به تماشا و دنبال کردن فیلم، قائل به رقم زدن ماجراست! این یعنی برخلاف بسیاری از فیلم‌های تلخ و کم‌رمق این دوران متمادی سینمای ایران، فیلم رضا کشاورز، انرژی جنبشیِ روایی دارد و نه فقط قائل به پرملات بودن روایت است، بلکه جذابیت ساختار روایت هم برایش اهمیت دارد و یک آموزش ساده برای فیلمسازان ماست مبنی بر اینکه یک داستان هرچقدر هم ساده و پیش‌پاافتاده باشد، با نوع و نحوه‌ی روایت‌اش می‌تواند جذاب و تماشایی و دلنشین شود. در این زمینه، فیلم هم قائل به جذابیت‌سازیِ موقعیت داستانی‌اش است و هم قائل به جذابیت‌سازیِ شاکله‌ی روایی آن موقعیت. یکی از تکنیک‌هایی که فیلم برای جذابیت‌سازیِ موقعیت داستانی‌اش استفاده می‌کند، تعبیه‌ی یک سری ماجراجویی‌های اولیه در دل وضعیت‌های مرموز و تعمیم آن به یک داستان دنباله‌دار است؛ وضعیتی که مرموزسازی‌اش در پیش‌داستان از طریق روایت‌های ذهنی و تخیلی هر کدام از کاراکترهای کودک داخل آن صورت می‌گیرد و جذابیت‌سازی‌اش در داستان از طریق تعقیب و گریزهای «پروتاگونیست-آنتاگونیست»ی و بازی «موش و گربه» پیامدش انجام می‌شود.

از جذابیت‌سازی شاکله‌ی روایت در فیلم باغ کیانوش گفتیم که یک نمونه‌اش انیمیشنی کردن شکل نمایش موقعیت، متناسب با روایت ذهنی کودک از موقعیت یا خوانش ذهنی کودک از روایت موقعیت است. نمونه‌ی دیگر اما روایت یک داستان موقعیت مشترک از طریق زاویه‌دیدهای متفاوت شخصیت‌های مختلف است؛ زاویه‌دید‌هایی که جملگی نهایتاً به یک مرکز ثقل مشترک در داستان موقعیت اصلی می‌رسند. در این میان، یک نمونه‌ی دیگر جذابیت‌سازی شکل روایت، ایجاد پیوستگی بین روایت‌های زمان گذشته و حال و در یک راستا قرار دادن‌شان به اقتضای موقعیت وقت فیلم است که هم روایت را گیراتر می‌کند و هم حرکت دراماتیک شخصیت‌ها از نقطه‌ی A به نقطه‌ی B را ملموس‌تر می‌کند؛ نمونه‌اش پیوسته کردن حسرت «کیانوش» از منفعل بودن گذشته‌اش در قبال «مصطفی» با فاعلیت‌اش در قبال خلبان عراقی و یا پیوسته کردن روایت گذشته‌ی «علی» و خاطره با پدرش با لحظه‌ی فاعلیت‌اش در قبال خلبان عراقی به یاد پدرش؛ که در هر دو نمونه، نوعی از «کشمکش با خود» را در شخصیت‌های «کیانوش» و «علی» به صورت عینی و دراماتیک شاهد هستیم.

باغ کیانوش رضا کشاورز یک نمونه‌ی درست از روایت داستان موقعیت از دریچه‌ی شخصیت است و در این روایت، واجد اغراق‌های بجایی است که داستان موقعیت را هم هیجان‌انگیزتر و هم شیرین‌تر می‌کند که یکی از بارزترین نمونه‌هایش، نوع روایت ذهنیات و خاطرات بچه‌هاست؛ وقتی کارگردانی با استفاده از پلاستیک تصویر و حرکات دوربین، تصورنگاری بازیگوشانه‌ای از خاطرات و ذهنیات بچه‌ها را به نمایش می‌گذارد؛ تصورنگاری و جذاب‌سازی نمایشی که در سکانس اولین رویارویی بچه‌ها با «کیانوش» و مواجهه‌های تعقیب و گریزمحور با سربازان عراقی هم نمود دارد و به طور کلی، انتخاب یک موقعیت جستجوگرانه باعث شده تا داستان فیلم دائم در حال حرکت باشد.

از این گفتیم که فیلم باغ کیانوش شخصیت‌پردازی‌هایش را از طریق ورود به دنیاهای ذهنی آن‌ها صورت می‌دهد؛ مشی‌ای که باعث شده بتوانیم به خلوت شخصیت‌ها دست پیدا کنیم، وارد رویاها و حسرت‌ها و خاطرات آدم‌ها شویم و هم داستان گذشته‌شان را بدانیم و هم از طریق شناخت دنیای درونی‌شان، روحیات آن‌ها را بشناسیم؛ این همه یعنی در فیلم رضا کشاورز، کاراکترها برای ما کاملاً «درونی» می‌شوند؛ یک مشی کلاسیک جامع که باعث شده تا فیلم، داستان شخصیت تمام کاراکترهای اصلی‌اش را روایت کند؛ همچنانکه روایت داستان موقعیت هیچکدام از کاراکترهای اصلی نیز نیمه‌تمام گذاشته نمی‌شود.

با فیلمی مواجهیم سرزنده به لحاظ روایت و لحن و بیان و جهان‌نگاری و فرز و چابک به لحاظ موقعیت‌پردازی. فیلمی «برای کودک» که جهان‌نگاری و حتی خاطره‌نگاری‌هایش منطبق با منطق زیبایی‌شناسانه کودک است؛ همراه با تخیل، هیجان، شوق و البته زیبا نشان داده شدن؛ نمونه‌اش خاطرات «کیانوش» که در تصور بچه‌ها، انیمیشن می‌شود.

باغ کیانوش رضا کشاورز فیلمی است که برای هر دقیقه‌اش روایت و ایده دارد؛ بلد است موقعیت‌افزایی و گره‌افکنی تصاعدی ایجاد کند، از ریتم نمی‌افتد، فراز و فرود داستانی دارد، آنتاگونیست دارای کشش دارد و چالش‌های موقعیتی‌اش قادرند خط داستانی ایجاد کنند. فیلم «تلفیق لحن» درستی دارد و روایت داستان موقعیت‌اش از زاویه‌دیدهای مختلف را می‌توان نشانه‌ی جسوری و پرانگیزه بودن فیلم در داستانگویی‌اش دانست؛ فیلمی که احیای قهرمان دارد، عنصر انتخاب و تصمیم قهرمان دارد و گروه قهرمانان در قالب تبدیل قهرمان فردی به قهرمان جمعی دارد؛ فیلمی که فضای روایت‌اش از حیث بازیگوشی و شادابی و تخیل، تا حدی آدم را یاد فیلم قلمرو طلوع ماه وس اندرسون می‌اندازد و یک نمونه‌ی حرفه‌ایِ دارای استاندارد جهانی از این نوع فیلم در سینمای ایران است که متأسفانه فضای رسانه‌ای و نقد فیلم ما دارد به‌شدت آن را نادیده می‌گیرد.

 

 

 

کاوه قادری

 

 

آذر ۱۴۰۳


 تاريخ ارسال: 1403/9/4
کلید واژه‌ها:

فرم ارسال نظرات خوانندگان

نام (ضروري):
نظر شما (ضروري):
كد امنيتي (ضروري) :
كد امنيتي تركيبي از حروف كوچك انگليسي است. توجه داشته باشيد كه كد امنيتي به كوچك و بزرگ بودن حروف حساس است.